اعترافات اشغالگران سفارت، سند شیوع اشعریگری
سیدحمید حسینی یزدی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی نوشت:
حسن و قبح افعال یکی از محلهای نزاع متکلمین مسلمان در طول تاریخ بوده که بحثهای زیادی را دامن زده و منجر به ایجاد و شکل گیری فرقههای جدیدی شده است. این مباحثه و جدل کلامی در میان اهل سنت پررنگتر بوده است. ایجاد دو نحلهی مهم فکری کلامی معتزله و اشاعره در میان اهل سنت از نتایج این بحث است.
معتزله معتقد به حسن و قبح ذاتی و عقلی بودند. در نظر ایشان فعل حسن یا قبیح ذاتاً حسن یا قبیح است و چون حسن و قبح ذاتی دارد خداوند به آن امر کرده یا از آن نهی کرده است و عقل و خرد و فطرت انسان نیز به حسن و قبح آن پی میبرد. مثلاً عدل و احسان و انصاف چون ذاتاً حسن است خداوند به آن امر کرده و ظلم و دروغ و اجحاف چون ذاتاً قبیح است خداوند از آن نهی کرده است و فطرت و خرد انسانی نیز آن را درمی یابد (البته منکر این نیستیم که در برخی موارد عقل از تشخیص حسن و قبح عملی عاجز است).
در مقابل اشاعره معتقد به حسن و قبح شرعی افعال بودند. درنظر ایشان فعل ذاتاً حسن یا قبیح نداریم و ملاک و معیار حسن و قبح افعال، فرمان و امر و نهی الهی است. عدل و صداقت حسن است چون خداوند بدان امر کرده و ظلم و دروغ قبیح است چون خداوند از آن نهی فرموده است. اگر امر الهی بر فعلی اصابت کند آن فعل حسن و اگر نهی الهی بر فعلی تعلق گیرد آن فعل قبیح است.
به صورت خلاصه معتزله ملاک امر و نهی الهی را حسن و قبح ذاتی افعال میدانند و اشاعره ملاک حسن و قبح افعال را امر و نهی الهی میدانند. اعتقاد به هرکدام از دو نظر درحیطهی اخلاق متفاوت است. اگر به نظر معتزله معتقد شویم اخلاق و زشتی و زیبایی افعال مطلق است، ظلم و دروغ مطلقاً قبیح است و اگر به نظر اشاعره معتقد شویم اخلاق امری نسبی است و ظلم و دروغ به خودی خود قبیح نیست اما چون خداوند نهی کرده قبح پیدا کرده است.
این بحث نیز در میان شیعیان به صورت بسیار کمرنگتری وجود داشته است اما افتخار شیعه آن است که میتوان گفت نظر غالب شیعه حسن و قبح ذاتی افعال است و از این رو به عدلیه معروف است. حتی دعوای تاریخی بین اصولیون و اخباریون شیعه نیز بیشتر درحوزهی روش استنباط احکام بوده و کمتر به حوزهی کلام و اعتقادات کشیده است. این اعتقاد شیعه که اخلاق امری مطلق و نه نسبی است در عرصههای زندگی فردی و اجتماعی وارد میشود. سیره پیامبر و امیرالمؤمنین و سایر ائمهی معصومین در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی خویش مبین همین واقعیت است که حسن و قبح ذاتی افعال و مطلق بودن ارزشهای اخلاقی مورد توجه این بزرگواران بوده است. آنجا که علی(ع) در پاسخ به انتقاد جمعی از اصحابش میفرماید که معاویه از من سیاستر نیست اما من حاضر به دغل بازی و نیرنگ نیستم. این اعتقاد کلامی در نظریات و فتاوای علمای روشن ضمیر ما نیز تأثیر خود را داشته است.
امام خمینی (ره) در بحث ربا، حیل شرعی ربا را که برخی دیگر از علما جایز میدانند به دلیل مغایرت با عدالت جایز نمیداند و شهید مطهری در کتاب خمیرشدهی نگاهی اجمالی به اقتصاداسلامی، عدالت را سرسلسلهی ادلهی استنباط احکام شرعی مینامد.
اما مروری بر کنشهای سیاسی سالهای اخیر به ویژه از سوی طیف موسوم به حزب اللهی نشان میدهد که فرهنگ و تربیت رفتاری و اجتماعی ما از اصل حسن و قبح ذاتی افعال منحرف شده است. به بیانی دیگر ما در تربیت اسلامی افراد مختلف اجتماع ناکارآمد بودهایم و از خط اصیل اسلامی عدول کردهایم.
تکیهی نگارنده برنحوهی عمل کنشگران بدنهی میانی و پایین جامعه از این جهت است که مطالعهی رفتار و فرهنگ رفتاری و اجتماعی این طیف میتواند نشاندهندهی فرهنگ و رفتار قسمت اعظمی از جامعه باشد در صورتی که مطالعهی رفتار کنشگران سیاسی رده بالا این توانایی را ندارد.
در سالهای اخیر اتفاقاتی افتاده است که قبح و زشتی و نادرستی آن بر هر انسان عاقل و عقل سلیمی مبرهن و واضح است (البته نگارنده واقف است که اینگونه اتفاقات منحصر به سالهای اخیر نبوده است). اتفاقاتی نظیر اغتشاش و برهم زدن سخنرانی شخصیتهای مختلف مانند آنچه در سخنرانی سیدحسن خمینی در سالگرد ارتحال امام (ره) یا سخنرانی علی لاریجانی در حرم حضرت معصومه رخ داد، ایجاد مزاحمت برای فائزه هاشمی و فحاشی به وی و استفاده از الفاظ رکیک و مستهجن در شهرری توسط سعید تاجیک، حمله به سفارتهای انگلستان و عربستان سعودی و اشغال آنها درحالی که طبق تعالیم اسلامی آنها مستأمن دولت اسلامی هستند و امنیت جان و مال آنها باید حفظ شود. البته مسوولین عالیرتبهی کشور نسبت به این اتفاقات واکنش نشان داده و آنها را رد کردند. مقام معظم رهبری نیز با تدبیر و درایت خود در سخنان حکیمانهی خویش حمله به سفارت انگلستان و عربستان و ایجاد اغتشاش در سخنرانیها را نفی کردند.
اما نکتهی نگران کننده و نشاندهندهی انحراف در عمل سیاسی اقشار مختلفی از مردم ما پس از بررسی مواضع مسببین اتفاقات اخیرالذکر نمایان میشود که به گوشهای از آن اشاره میشود:
1 : نگارنده از نزدیک با بسیاری از اشغال کنندگان سفارت انگلستان گفتگو کرده است. غالب این عزیزان پس از موضع گیری حکیمانهی رهبری معظم و اشتباه دانستن اشغال سفارت، از کار خود پشیمان شده و اظهار ندامت و طلب مغفرت از درگاه الهی داشتند. اما پشیمانی ایشان نه از جهت اشتباه بودن نفس عمل بلکه به این دلیل بود که رهبر انقلاب عملشان را اشتباه دانسته بودند. همچنین بسیاری از این دوستان پس از سخنان مقام معظم رهبری مبنی بر نادرست بودن برهم زدن سخنرانیها، در گروههای مجازی تصریح میکردند که چون رهبری محکوم کردند ما هم محکوم میکنیم.
2 : سعید تاجیک که میتواند نمایندهی شخصیت طیف گستردهای باشد پس از ارتکاب جرم علیه فائزه هاشمی و محکومیت در دادگاه در نامهای خطاب به رهبری مینویسد:
«مولای من، سرور من، یک سال است که احساس میکنم خاطر نازنین حضرتعالی از دست من حقیر رنجیده شده و این موضوع مانند خورهای به جانم افتاده و روح و جسم و جانم را از درون میخورد که خدا مرا نیامرزد اگر عمداً باعث ذرهای نگرانی و ناراحتی مولایم را فراهم ساخته باشم.
خدا را گواه میگیرم آن برخوردی را که حقیر با بعضی از این فتنهگران در حرم منور حضرت عبدالعظیم(ع) کردم، که متأسفانه به دلیل نفوذ بعضی از عناصر ضدانقلاب و ضبط فیلم و پخش آن خوراک بیگانگان شد، نه از سر هوای نفس یا خودنمایی بلکه از سر تکلیف شرعی بود که حضرتعالی آن را نفی کرده، بنده هم در کمال تواضع و اطاعت محض از ولایت آن را نفی میکنم و حقیر به این امر واقفم که ذرهای تمرد که هیچ، اگر به اندازهی سر سوزنی از فرامین مولایم سیدعلی عزیز اهمال، قصور و یا کوتاهی کنم در آتش خشم الهی خواهم سوخت و این موضوع گناهی بس بزرگ و نابخشودنی است.
آقا جان، مولای من، از اینکه من حقیر و روسیاه نگرانی و ناراحتی حضرتعالی را در سال گذشته به موجب این برخورد فراهم ساختم عاجزانه از درگاه ایزد منان و وجود قدسی حضرت بقیة الله الاعظم آقا امام زمان (عج) و از محضر مبارک حضرتعالی طلب عفو و بخشش دارم و امیدوارم خداوند سبحان اعمال ناپسند ما را از کوله بار عملمان پاک و اعمال ما را خالص فرماید».
گو اینکه نفس عمل ایشان مشکلی نداشته و صرفاً پس از نفی رهبری معظم و ناراحتی ایشان مستلزم استغفار شده است.
3 : هفتهی گذشته دادگاه متهمان حمله به سفارت عربستان سعودی برگزار شد که در نادرستی حمله و اشغال سفارت شکی نیست و رهبر انقلاب نیز از آن به عنوان کاری بسیار بد یاد کردند.
یکی از متهمین گفته: «از عملکرد خودم پشیمانم زیرا دل آقا شکست.» و متهم دیگری نیز گفته «خط و مشی زندگی ما صحبتهای آقا بود و زمانی که ایشان ناراحت شدند ما فهمیدیم که کار اشتباهی کردیم و بر همین اساس توبه کردیم و کاملاً هم پشیمان هستیم. ما دل نایب امام زمان (عج) را رنجاندیم و از آن پشیمانیم».
گو اینکه با تصور رضایت رهبری حمله و اشغال کردهاند و با علم به نارضایتی رهبری از آن پشیمانند.
آنچه که میتواند محل نگرانی و مطالعه و بحث و بررسی جامعه شناسان و علمای علم تربیت و اخلاق باشد این است که ما با طیفی مواجهیم که در کنش سیاسیشان ظاهراً به ارزشهای مطلق اخلاقی و حسن و قبح ذاتی افعال معتقد نیستند و ملاک و ضابطهی حسن و قبح برای ایشان تأیید یا عدم تأیید و رضایت یا عدم رضایت شخص ولی معظم فقیه است. گرچه خود ایشان قطعاً چنین اعتقادی ندارند و مشی طیف مذکور را نمیپسندند.
در حالتی بهتر میتوان چنین تحلیل کرد که این طیف علیرغم علم به حسن و قبح ذاتی افعال، هدف وسیله را برایشان توجیه میکند و اهمیتی به کیفیت استخدام وسیله (ر.ک مجموعهی آثار شهید مطهری، ج 16، ص 98) در کنش سیاسی اجتماعیشان نمیدهند و در بهترین حالت میتوان گفت که اینان هم به حسن و قبح ذاتی معتقدند و هم به کیفیت استخدام وسیله اهمیت میدهند اما در تشخیص فعل حسن و قبیح دچار اشتباه و خطا شدهاند که با تذکر رهبری انقلاب متذکر و خاشع شدهاند.
به هرحال هریک از سه حالت اخیرالذکر را بپذیریم که به نظر نگارنده حالت نخست قویتر است، نشان دهندهی ناکارآمدی نظام تربیتی ما به ویژه در عرصهی رفتار سیاسی و اجتماعی است. این نظام تربیتی، قشری را تربیت کرده است که تحت لوای عنوان مقدس حزب الله، مبتلا به بداخلاقیهای سیاسی و رفتاری و نسبی گرایی اخلاقی است و در عمل سیاسی خود به درست یا نادرست بودن عملش نمیاندیشد و اقتضائات بازیهای سیاسی و قدرت و تأیید یا عدم تأیید افراد برایش ملاک و ضابطه است و به نوعی مبتلا به اشعریگری شده است. البته نگارنده منکر وجود بداخلاقی در سایر اقشاری نیست که منتسب به حزب الله نیستند.
بنابراین به نظر میرسد ما محتاج بررسیها و کاوشهای دلسوزانه و یافتن راهکارهای منطقی دربارهی شیوع اشعریگری در عمل سیاسی و اجتماعی ناشی از ناکارآمدی نظام تربیتی هستیم.
انتهای پیام
بابا هرکی بی قانونی کرد باید طبق عدالت باهاش برخورد بشه. دیگه مقاله نوشتن و تفسیر کردن لازم نیست. طرف به اندازه درآمد صد میلیون آدم می دزده کاریش ندارن بعد یکی یه سیب از میوه فروشی ورمیداره 10 سال حبس میشه.
نیازمند این گونه روشنگری ها و موشکافی ها هستیم. تا بدانیم عده یی تحت لوای نام مقدس حزب ا…، چه بر سر اصول و ارزش ها آورده اند!
و منطق دین و اهل بیت را دستمایه ی بی عقلی ها و ناآگاهی های خود کرده اند.
کاش روحانیت اصیل، میدان هدایت گری خود را به دست مداحانی که چار دانگ صدای خوش دارند، نمی دادند!و در خوش بینانه ترین حالت دچار عافیت طلبی، نمی شدند! چرا که می ترسند، شیشه ی بیتشان شکسته شود!؟