تکرار ادعای «ترویج دموکراسی آمریکایی در ایران» توسط «بچههای شیکاگو»
سیدیاسر جبرائیلی، فعال اصولگرا، که در یادداشتی رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف را جزو فارغ التحصیلان دانشگاه شیکاگو خوانده بود که طبق برنامهی وزارت خارجهی آمریکا در ایران به دنبال سیاست آنها هستند، در توجیه نپذیرفتن مناظره با او نوشت: البته مشکلی برای مناظره ندارم. تلقیام این بوده که آقای مدنیزاده در حوزه سیاست خارجی ورودی ندارند و از برنامههای وزارت خارجه آمریکا و ربط و ارتباطات و اهداف شبکهای که خانم نوشین هاشمی در آن قرار دارند، بیاطلاعاند.
به گزارش انصاف نیوز، بسیج دانشجویی دانشگاه شریف در توییتی دربارهی پیشنهاد مناظره نوشت: «نظر به دعوت اخیر و پیگیریهای بسیار بسیج دانشجویی شریف از آقایان مدنیزاده و جبراییلی جهت شرکت در مناظره پیرامون وضعیت اقتصادی، علیرغم موافقت آقای مدنیزاده، آقای جبرائیلی از حضور در این گفتگو خودداری کردند. در حالی که باتوجه به حجم اظهارات تند و بعضاً بیارتباط رسانهای ایشان، انتظار میرفت با حضور در محیطی علمی، به مناظره پرداخته و عیار سخنان خود را به نمایش بگذارند».
توضیح جبرائیلی
جبرائیلی در پاسخ در یادداشتی با تیتر «چرا این مناظره را نپذیرفتم؟» نوشت:
فارغ از لحن موهن دعوتنامه و توئیت با عنوان بسیج دانشجویی شریف، شاید اینک توضیح چند نکته درباره دلایل عدم پذیدش مناظره با برادر مدنیزاده لازم باشد.
به نظر میرسد دلیل اینکه عزیزان بسیج، برادر مدنیزاده را به عنوان طرف مناظره پیشنهاد کردند، برجی ارجاعات یادداشت “بچههای شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران” باشد.
درست است. در آن یادداشت، ارجاع عبارت “بورسیه بنیاد HAND” و “نویسنده سند اصلاح ساختار بودجه در دولت آقای روحانی” و “عضو شورای سند تحول دولت آقای رئیسی” ایشان بودند، اما مسئله و موضوع آن بحث، شخص آقای دکتر مدنیزاده -که انسان متشخصی نیز هستند- نبوده و نیست.
آن یادداشت، یک بحث کاملا سیاسی و مرتبط با سیاست خارجی آمریکا و در چارچوب منازعه دولت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران و تحریم فلجکننده و فشار حداکثری بود و اینکه اساسا نامی از آقای مدنیزاده و دیگران در آن مطلب نبردم، به این دلیل بود که موضوع، فراتر از فرد و افرادی مشخص است.
و تقلیل یافتن مسئله به یک یا چند فرد، موجب انحراف در فهم و مواجهه با مسئله خواهد شد. موضوع بحث، یک اختلاف نظر اقتصادی هم نیست که به مناظره گذاشته شده و نتیجهای از آن گرفته شود. موضوع، کاملا در ساحت سیاست و اندیشه سیاسی قرار دارد و طرف مناظره، باید متناسب و مرتبط باشد.
برادر مدنیزاده یک نخبه المپیادی در رشته ریاضی بودهاند که انشاءالله با انگیزه تحصیل علم و خدمت به کشور، به یک دانشگاه خاص در آمریکا (شیکاگو) رفتهاند و یک بنیاد با ویترین کار خیریه (HAND)، ایشان را بورسیه کرده است.
آیا از برادر مدنیزاده انتظار است که باید به تاریخ جنگ سرد و سیاست آمریکا برای توسعه لیبرال-دموکراسی و استفاده آمریکا از مکتب شیکاگو و اندیشه فریدمن به عنوان سلاح استعمار، مسلط و مشرف میبودند؟ آیا ایشان باید میدانستند که خانم نوشین هاشمی رئیس بنیاد HAND نه یک خیّر عاشق توسعه ایران، که یک فرد مرتبط با دولت جنایتکار آمریکا و عامل دستگاه سیاست خارجی آمریکا هستند که سیاست اعلامشده اش، به زانو درآوردن اقتصاد ایران است؟ آیا ایشان باید به ربط و ارتباطات خانم هاشمی با پروژه استنفورد ۲۰۴۰ و نانسی پلوسی و بنیاد راکفلر و هیلاری کلینتون و اهداف سیاسی اینها پی میبردند؟ آیا ایشان باید تاریخ شیلی دوران پینوشه را میآموختند و آگاهی مییافتند که وزارت خارجه آمریکا از محل بودجه جنگ سرد و با واسطه دو بنیاد فورد و راکفلر، تعدادی دانشجوی نخبه شیلی را در دانشگاه شیکاگو بورسیه کرد تا علم اقتصاد آمریکایی بیاموزند و با پیاده کردن این علم در وطن خویش، شیلی را قربانی استعمار و استثمار کنند آیا اساسا خود آن نخبههای شیلیایی از اینکه پشت صحنه بورسیه آنها وزارت خارجه آمریکاست آگاه بودند؟ یا تصورشان علم آموزی و خدمت به میهن بود و فورد و راکفلر را خیّر و خیرخواه میدیدند؟
آیا برادر مدنیزاده باید از بیانیه ماموریت بنیاد HAND که عبارتست از “ترویج دموکراسی آمریکایی در ایران” آگاه میبودند؟
پاسخ این پرسشها شاید آری یا خیر باشد، اما هرچه باشد، موضوع یک اختلاف نظر و سلیقه بر سر راهحل مسائل اقتصادی کشور نیست که موضوع مناظره باشد.
حقیر البته مشکلی برای مناظره ندارم. تلقیام این بوده که آقای مدنیزاده در حوزه سیاست خارجی ورودی ندارند و از برنامههای وزارت خارجه آمریکا و ربط و ارتباطات و اهداف شبکهای که خانم نوشین هاشمی در آن قرار دارند، بیاطلاعاند. اما اگر ایشان به همه موارد فوق علم داشتهاند، میتوانیم در این باره مناظره کنیم که بنیادی متصل به وزارت خارجه آمریکا و با هدف اعلامی ترویج دموکراسی آمریکایی در ایران، چگونه موجودیتی میتواند باشد. میتوانیم مناظره کنیم و تجربه مشابه شیلی را واکاوی کنیم. میتوانیم درباره اینکه IMF خیرخواه ملتهاست یا ابزار استعمارشان ساعتها بحث کنیم. اما اگر تلقی حقیر صحیح است و ایشان و امثال ایشان در این مسائل ورودی ندارند و قربانی این طرح آمریکایی شدهاند، آنکه باید طرف مناظره باشد، ایشان نیست.
والسلام علی من اتبع الهدی
یادداشت بچههای شیکاگو
سیدیاسر جبرائیلی ۱۶ اردیبهشت ماه در یادداشتی با تیتر «بچههای شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران» در روزنامهی اصولگرای قدس نوشته بود:
آنچه در عرف به افشاگری موسوم است، نه شیوه این قلم بوده و نه شان آن است. اما خطری که از جانب سیاستهای نئولیبرال کشور را تهدید میکند، طرح این بحث مهم را ضروری ساخته است. مخاطب این نوشته کوتاه هم دستگاههای امنیتی نیستند که از فردا راه بیفتند و بگیر و ببند راه بیندازند و پسفردا هم خیال کنند که توانستهاند به نفوذ پایان دهند؛ چه، مسئله یک یا دو فرد و یک تیم نیست که با بازجویی و بازداشت، خاتمه یابد. مخاطب اصلی حقیر در اینجا، نخبگان فکری و اجرایی انقلابی در کشور هستند که با شیوههای دشمن آشنا شوند و از یک تفکر مسموم که ابزار دشمن است، فاصله بگیرند.
در دوره جنگ سرد، رقابت سختی میان آمریکا و شوروی برای قرار دادن کشورها در بلوک تحت سلطه خود در گرفته بود و هر یک با ابزارهایی در پی گسترش سلطه خود و جلوگیری از گسترش بلوک مقابل بودند؛ هم حاکم شدن ایدئولوژیشان بر کشورهای جهان را دنبال میکردند، هم در برابر حاکم شدن ایدئولوژی مقابل، میایستادند.
آمریکا با شعار کمک به توسعه کشورها در پی توسعه سلطهاش بود و این انگاره را تبلیغ میکرد که لیبرال-دموکراسی توسعه میآورد، اما کمونیسم ضد توسعه است.
در همین چارچوب، هری ترومن سی و سومین رئیسجمهور آمریکا در سخنرانی تحلیف خود، از برنامهای رونمایی کرد که به “اصل چهار ترومن” معروف شد. او مدعی بود آمریکا به دنبال استثمار کشورها با روشهای استعماری نیست، بلکه میخواهد به توسعه آنها کمک کند. پیرو این مباحث، کنگره آمریکا قانونی تحت عنوان “کمک اقتصادی خارجی” برای حمایت از توسعه کشورهایی که پیمان دوجانبه با آمریکا منعقد میکردند- بخوانید زیر بلیط آمریکا قرار میگرفتند- تصویب کرد. اولین کشوری هم که تحت این برنامه مورد حمایت آمریکا قرار گرفت، ایران بود. سال ۱۹۷۳ توماس پترسون در مقالهای نشان داد که این برنامه، در جهت تامین منافع یکجانبه واشنگتن عمل کرده است؛ آمریکا واردات مواد خام استراتژیک از این کشورها را افزایش داده، بدون اینکه تاثیر قابل توجهی روی محرومیت و توسعهنیافتگی آنها بگذارد.
کمکهای اقتصادی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن، صرفا بخش کوچکی از برنامه را تشکیل میداد. کمک اصلی، کمک فنی به قربانیان برای تدوین برنامههای توسعه بود.
شیلی یکی از قربانیان این کمکهای فنی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن بود. آنگونه که دیوید هاروی در کتاب تاریخچه مختصر نئولیبرالیسم گزارش میکند، در دهه ۱۹۵۰ میلادی، وزارت خارجه آمریکا از محل بودجه جنگ سرد، و با واسطه دو بنیاد فورد و راکفلر، تعدادی از اقتصاددانان شیلیایی را بورسیه کرد تا در دانشگاه شیکاگو زیر نظر میلتون فریدمن (از اجداد نئولیبرالیسم) علم اقتصاد بخوانند و پس از بازگشت به کشورشان، این علم را پیاده کنند تا توسعه پیدا کنند. وقتی در سال ۱۹۷۳ دولت سالوادور آلنده با کودتای تحت حمایت آمریکا توسط آگوستو پینوشه سرنگون شد، دستآموزهای فریدمن- که به بچههای شیکاگو معروف شدند- برنامهریزی برای اقتصاد شیلی را در دولت پینوشه به دست گرفته و آنچه را اصلاحات میخواندند، آغاز کردند. اخذ وام از IMF، خصوصیسازی، مقرراتزدایی، آزادسازی، کاهش هزینههای عمومی دولت و هرآنچه امروز به عنوان سیاستهای نئولیبرال شناخته میشود را در شیلی پیاده کردند. فجایعی که در دوره پینوشه بر ملت شیلی گذشت، حدیث مفصلی است که شهره عالم شده است.
موفقیت این سیاستها در گسترش سلطه و تامین منافع آمریکا به قدری بود که ترویج و تجویز سیاستهای نئولیبرال تبدیل به بخشی رسمی از سیاست خارجی آمریکا شد و نهادهایی چون صندوق بینالمللی پول در خدمت این سیاستها قرار گرفتند.
در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، هیلاری کلینتون که وزارت خارجه را برعهده داشت، از یک برنامه جدید رونمایی کرد که به نوعی در امتداد همان اصل چهار ترومن بود. این برنامه IDEP نام داشت و هدف آن، استفاده از ظرفیت خارجنشینان برخی کشورهای هدف، برای پیشبرد برنامههای آمریکا بود. کلینتون از قدرت هوشمند سخن میگفت و معتقد بود آمریکا باید در کنار داشتن ارتش قوی، روی دو بحث “دیپلماسی و توسعه” تمرکز ویژهتری داشته باشد. در همین راستا، دقیقا مانند دوره ترومن، بحث کمک فنی به توسعه کشورهای هدف در دستور کار قرار گرفت. دقیقا مانند دوره ترومن، وزارت خارجی آمریکا چندین بنیاد خاص را انتخاب کرد تا اقتصاددانانی را از کشورهای قربانی بورسیه کنند و دقیقا در دانشگاه شیکاگو، علم اقتصاد تعلیمشان دهند تا به کشورهای خود بازگشته و سیاستهای نئولیبرال را پیاده کنند. یکی از این کشورها که آمریکا خیلی دغدغه توسعهاش را داشت ایران ما بود.
بنیادی با نام HAND توسط خانمی با نام نوشین هاشمی در چارچوب برنامه IDEP و با بودجه وزارت خارجه آمریکا ماموریت یافت که افرادی را از ایران بورسیه کرده و به دانشگاه شیکاگو اعزام کنند تا در آنجا علم اقتصاد بیاموزند و راهی ایران شوند تا ایرانی را که آمریکا تحت شدیدترین تحریمها قرار داده بود، توسعه یافته کنند.
این افراد، پس از بازگشت به ایران، وارد سازمان برنامه و بودجه کشور شدند. یکی از اولین دستپختهایشان، سند اصلاح ساختار بودجه کشور بود که اردیبهشت ۹۸ با همکاری یک هیئت چهار نفره از صندوق بینالمللی پول تدوین کرده و به دست اجرا سپردند. یکی از برنامههای کوتاهمدت این سند، افزایش قیمت حاملهای انرژی بود که منجر به فاجعه آبان ۹۸ شد.
این افراد، که یک شبکه کامل هستند و جمعی از پژوهشگران انقلابی، مستندات قابل توجهی از ربط و ارتباطات و اقدامات این شبکه جمعآوری کردهاند، مدیریت یک دانشکده اقتصاد در یک دانشگاه فنی-مهندسی را نیز بهعهده گرفتند. با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، در کمال شگفتی همین تیم و همان افراد خاص بورسیه شده توسط بنیاد HAND، به عضویت شورای تدوین سند تحول دولت در آمدند و با تمام توان، همان سیاستهایی را که در دولت آقای روحانی دنبال میکردند و کارشان ناتمام مانده بود، در دولت جدید پی گرفتند. در کمال تعجب، آقای رئیسی در روز دانشجو میهمان همان دانشکده اقتصاد شد…
امروز به جرات میتوان مدعی شد که سیاستهای اقتصادی دولت جدید، تفاوتی با سیاستهای اقتصادی دولت آقای روحانی ندارد و ریشه این همسویی، اینهمانی تصمیمسازان است. آمریکا با دغدغه کمک به توسعه ایران، افرادی را مامور اجرای سیاستهای خاص اقتصادی در ایران نکرده است. راقم این سطور معتقد است سیاستهای اقتصادی نئولیبرال، مکمل تحریم هستند. پروژه تقابل مردم و حاکمیت که از طریق تحریم دنبال شد و به بن بست رسید، اینک از مسیر دیگری پی گرفته میشود. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، ”کم اهمیتترین شکل نفوذ، جاسوسی است. گاهی نفوذی کارش بالاتر از خبرکشی و خبردهی است. تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مسئولی هستید، میتوانید حرکت بزرگ یا موثری انجام دهید. نفوذی کاری میکند که شما آن حرکت را جوری انجام دهید که به نفع دشمن تمام شود؛ یعنی تصمیمسازی”.
امروز اگر جوانان انقلابی میخواهند با آمریکا مقابله کنند، و اگر باور دارند که آمریکا علیه کشورمان دست به یک جنگ تمامعیار اقتصادی زده است، بدانند اجرای سیاستهای اقتصادی نئولیبرال در ایران که از طریق یک شبکه خاص و تحت عنوان علم اقتصاد دنبال میشود، سلاح استراتژیک دشمن است. باید به جنگ آن رفت. امروز کمک به آقای رئیسی برای رهایی از چنگ این جریان، از هر کمکی اولیتر است…
واکنش مدنی زاده
این یادداشت واکنشهای زیادی را در فضای مجازی به دنبال داشت از جمله واکنش سیدعلی مدنی زاده، رییس دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف، که اشارهی جبرائیلی در این یادداشت به او بود اما اسمی برده نشده بود.
او در کانال تلگرامی خود نوشت:
در شرایط کنونی که کشور با بحرانهای اقتصادی-اجتماعی بسیاری دستوپنجه نرم میکند، جامعه نیازمند فضای گفتگو و نقد سازنده کارشناسی برای حل مشکلات است، سم مهلک آنست که فضا مستمرا آلوده به برچسبها و اکاذیب شود و بهجای تحلیل «ماقال» به «منقال» بهتان زدهشود. برای توسعه تحلیلهای کارشناسی و تقریب نظرات و پیرو طرح شبهاتی در فضای رسانهای درخصوص نفوذ در جریانهای علمی، دخالت نهادهای بینالمللی در طرح اصلاح ساختار بودجه، و نیز ارتباط این طرح با افزایش قیمت بنزین در آبان ۹۸، نکات زیر قابل ذکر است.
تدوین طرح اصلاح ساختار بودجه [لینک] در آذر ۹۷ با دستور رهبر انقلاب در سازمان برنامه و بودجه کلید خورد، از توان کارشناسی متخصصین با طیفهای فکری متعدد در فرآیندهای رفتوبرگشتی استفاده شد. محتوای طرح با اسناد بالادستی و سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی تطبیق داده شد. طرح از مراحل ابتدایی، بهمنظور اخذ بازخورد و ایجاد وفاق، برای بخشهای مختلف نظام حکمرانی کشور ارایه و با استقبال مواجه شد. متن گزارشها نیز بهتدریج بهصورت عمومی جهت اخذ نظرات اصلاحی منتشر شدهاند. شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا کلیات طرح را مصوب کردهاست.
محتوای مکتوب طرح اصلاح ساختار بودجه نشاندهنده تفاوت ماهوی این طرح، با طرحهای شوکدرمانی، بهویژه افزایش قیمت بنزین در آبان ۹۸ است (صص ۱۳-۱۴ و ۶۶-۶۹ از متن). بهگونهای که در حوزه اصلاح بازار انرژی، با توجه به اختلافنظرهای اساسی و مخالفتهای مستمر تیم اصلاح ساختار بودجه، از مقطعی، این تیم کنار گذاشته و کار به وزارت کشور سپرده شد.
«طرح اصلاحات ساختاری بودجه» در حوزه انرژی، با مطالعه دقیق مستندات و تجربه مربوط به طرح موفقیتآمیز هدفمندی یارانهها در سال ۸۹ صورت پذیرفت. کلیدیترین مولفهها در این طرح، «اعطای سهمیه قابلمبادله به افراد»، «اعمال تدریجی تغییرات» و «توقف تعیین نرخ توسط دولت» بود. الزام اجرای طرح آن بود که ملاحظات اجتماعی دیده و با مردم گفتگو شود، اسیاست جدید مبتنی بر توزیع عادلانه یارانهها و حتما قبل از اصلاح قیمتگذاری صورت بگیرد. علاوه بر این، ملاحظات متعدد اجرایی و فنی دیده شده بود، دولت بهتدریج از قیمتگذاری حاملهای سوخت خارج شود و قاعدهگذار بازار باشد، با ترتیب زمانی معین صادرات و واردات، تحت نظارت رگولاتور، در اختیار بخش خصوصی قرار گیرد و از همه مهمتر، تیم مدیریتی-اجرایی با اختیارات مناسب، فرآیند را رصد و مدیریت کند. واضح است که طرح پیادهشده در آبان ۹۸ هیچیک از این مولفهها را نداشت.
تیم صندوق بینالمللی پول (IMF) در اردیبهشت ۹۸، یک ماه پس از جمعبندی و رونمایی از کلیات طرح اصلاح ساختار بودجه در فروردین ۹۸، به دعوت وزارت امور اقتصادی و دارایی، و نه سازمان برنامه و بودجه، به کشور آمدند. مطابق رویههای معمول، مقامهای امنیتی ذیربط از کلیه جلسات مطلع بوده و اقدامات لازم را طبق وظیفه انجام دادهاند. بدیهیاست دعوت از نهادهای بینالمللی نه توسط اشخاص حقیقی، که توسط سازمانهای دولتی و در چارچوب قواعد دیپلماتیک صورت میگیرد. محتوا و فهرست اسامی شرکتکنندگان در آن جلسات نیز در مستندات موجود است. بنده نه این تیم را میشناختم و نه در هیچیک از جلسات ایشان شرکت کردهام، بهعنوان مدیر طرح فرایند تدوین را مستقل از آن تیم و یا هر کارشناس خارجی دیگری طراحی و اجرا کردم.
درخصوص موضوع نفوذ در جریان علمی کشور نیز لازم به ذکر است که آموزش و تحقیق در علوم اداره کشور با بهرهگیری از منابع و مراجع دستهاول علمی دنیا و تجربه اندوخته بینالمللی و سپس تطبیق آن با اصول دینی، فرهنگی و اجتماعی و بومی کشور توسط کارشناسان امری بدیهی است. از قضا خطر آنجاست که توصیه به ترک بهرهمندی از تجربیات دنیا کنیم و زندگی میلیونها ایرانی را آزمایشگاه خود نماییم. خطر آنجاست که نخبگان کشور را از علمآموزی بهراسانیم و با تهمتهای امنیتی در فضای عمومی از تلاش برای اصلاح کشور ناامید کنیم، رفتاری که براساس رهنمودهای رهبر انقلاب مصداق خیانت است. خطر آنجاست که فضای پویای گفتگو و نقد تبدیل به فضای برچسب و تهمت شود. فراموش نکنیم که نهادهای امنیتی کشور نیز بیکار ننشستهاند و وظایف خود را انجام میدهند.
تاکنون طرحها و پیشنهادهایی که به نهادهای سیاستگذاری کشور ارائه دادهام را بهصورت عمومی منتشر کردهام تا علاوه بر رعایت شفافیت، بتوانم با بهرهمندی از نظرات کیفیت طرحها را ارتقا داده و به توسعه گفتگوهای تخصصی و تقریب نظرات کارشناسی کمک نمایم. کشور نیازمند گفتگو و یافتن راهحلهای کارشناسی و علمی است. آینده بسیار روشن است، اگر با همدلی تلاش کنیم، صبر کنیم، ثابتقدم باشیم، بر خدا توکل نماییم و از رحمتش ناامید نشویم.
انتهای پیام