خرید تور تابستان

نیلوفر لاری پور: چرا در کشورِ شعر، متن ترانه ها در این حد بی کیفیت شده اند؟

نیلوفر لاری‌پور، ترانه سرای برخی آثاز ناصر عبداللهی، علی لهراسبی و آلبوم های اول شادمهر با اشاره به بازار عجیب‌وغریب ترانه گفت: خواننده‌ها حاضر نیستند بابت ترانه هزینه کنند. برای همین کم‌کم می‌افتند به خواندن هر ترانه رایگانی که دست‌شان می‌آید. در واقع چون به هزینه‌کردن بابت ترانه عادت نکرده‌اند، می‌افتند به خواندن رایگان هر نوع ترانه‌ای؛ عموما هم ترانه‌های رایگان ضعیف. این روش در نهایت به کجا می‌رسد؟ خواننده نابود می‌شود.

به گزارش ایسنا، نیلوفر لاری‌پور، شاعر، نویسنده و ترانه‌سرا در گفت‌وگو با شهروندآنلاین از بازار عجیب‌وغریب ترانه گفت: «خوانندگان به خواندن ترانه‌های مجانی عادت کرده‌اند!»

این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید: «از مفت و مجانی گرفته تا ۲۰۰ میلیون تومان؟! چرا بازار ترانه تا این حد بی‌صاحب است؟ چرا یکی از شیرین‌ترین و مردمی‌ترین قالب‌های شعر جهان، در ایران با معضلات فراوان دست‌وپنجه نرم می‌کند؟ ترانه را تا مدت‌ها به عنوان شاخه‌ای جدی تلقی نمی‌کردند و برخورد عده‌ای از استادان دانشگاه ادبیات، با ترانه و ترانه‌سرا، نگاه از بالا بود! در چند دهه اخیر اما به دلایل مختلف، به‌تدریج جایگاه این قالب تغییر کرد و به جایی رسید که حالا موضوع پایان‌نامه‌های دانشگاهی است. با این حال، همچنان ترانه‌سرایان خلاق و خوش‌ذوق در حاشیه‌اند. چرا؟ واقعیت این است بازار ترانه‌سرایی سودی ندارد که بتوان از راه آن معیشت را گذراند. گاهی البته ارقامی می‌شنویم چند صد میلیونی برای یک ترانه که خرید و فروش می‌شود اما وقتی ماجرا را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم این اعداد و ارقام، محصول هزار حقه و ترفند است. ترانه‌سرایان انجمن صنفی ندارند، خوانندگان بابت ترانه‌های باکیفیت هزینه‌نمی‌کنند، ترانه‌سرایان مطرح گاهی به درآمدزایی‌های نامتعارف افتاده‌اند و همه اینها سبب شده در نهایت بازاری بی‌صاحب ببینید که یکی از زیباترین قالب‌های شعر فارسی را محصور کرده.

خیلی سریع بروم سر اصل موضوع. درباره قیمت ترانه می‌خواهم بپرسم. خواستم بدانم خواننده‌ها یا تنظیم‌کننده‌ها و کلا موسسات بابت یک ترانه چه رقمی به ترانه‌سرا می‌پردازند؟

ببینید! عموما در هیچ کار هنری در ایران تعرفه خاصی وجود ندارد.

به هر حال برای فیلمنامه یا حتی کتاب، رقمی وجود دارد!

بله اما به نظر من همه اینها در حد حرف است و واقعیت در عمل به شکلی دیگر درمی‌آید. مثلا به‌ عنوان کسی که در سال‌های اخیر هفت – هشت کتاب کار کرده‌ام، اگر بخواهم راجع به حق‌التالیف آنها صحبت کنم، خنده‌دار است! ما آثارمان را چاپ می‌کنیم تا به شکلی مستند باقی بماند. در واقع وقتی می‌بینیم شعرها دست‌به‌دست می‌شوند یا به اسم دیگران در جاهای مختلف انتشار پیدا می‌کنند، کتاب بهانه یا دلیلی قرار می‌گیرد برای اینکه تولیدات‌ به اسم خود آدم بماند. من از سال ۶۸ که به شکل حرفه‌ای وارد این کار شده‌ و از نوشتن پول درآورده‌ام، هیچ قانون خاصی بابت این موضوع هیچ جایی ندیدم. همین حالا اگر یک بازیگر تلویزیونی، مشتی اراجیف را به‌ عنوان شعر به ناشر تحویل بدهد، خیلی بیشتر پول خواهد گرفت تا یک شاعر فرهیخته که زندگی‌اش را پای ادبیات گذاشته. تازه آن شاعر هم اگر بخواهد قراردادش را خوب ببندد، باید به یکسری تبلیغات و ترفندها در اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی دیگر متوسل شود تا فالوئرش بالا برود و در نتیجه مردم بیایند و ببینند و کتابش را بخرند.

همین حالا شما می‌بینید فلان مجری تلویزیونی کتابی را چاپ می‌کند و اسم محتویات داخل آن را می‌گذارد شعر! بعد چه اتفاقی می‌افتد؟ مردم صف می‌بندند برای خرید و جشن امضا! اما فلان شاعری که آثارش به‌مراتب بهتر است، اگر چنین قراری بگذارد، شاید سه – چهار نفر هم برای رونمایی کتابش نیایند. در واقع یکسری آدم‌ها صرفا به‌واسطه فعالیت در شبکه‌های اجتماعی، به‌خصوص اینستاگرام و به‌واسطه چیزی که خودشان می‌گویند «دل‌نوشته» شهرتی دست‌وپا کرده‌اند؛ هرچند که من یکی هیچ‌وقت معنی «دل‌نوشته» را واقعا نفهمیدم! البته گاهی کپشن‌هایی را در بعضی صفحه‌ها می‌بینیم که مشخص است فرد دغدغه‌ای دارد یا به قلم روزنامه‌نگاری به مسائل روز نگاه می‌کند یا سعی کرده شخصی‌تر و ادبی‌تر بنویسد. اما مسأله این‌ است که در حال حاضر کپشن‌نویسی برای یک عده تبدیل به شغل شده! برای همین کسانی را دیده‌ام که به‌واسطه نوشتن همین‌ها معروف شده‌اند. دیده‌ام اسامی‌شان چقدر بین مردم دست‌به‌دست می‌شود و وقتی کتاب چاپ کرده‌اند، مردم خیلی بیشتر از افراد حرفه‌ای این حوزه برای خرید کارشان صف کشیده‌اند؛ آن هم کتاب‌هایی با تیراژ بالا.

بله، متوجه‌ام. چاپ‌های متعدد آثار بعضی از اینها که مثال زدید، حتی در مقایسه با کتاب‌های خود شما که در این حوزه معروف هستید و سال‌هاست به شکل حرفه‌ای کار می‌کنید، بالاتر است.

تازه من در اینستاگرام دنبال‌کنندگان کمی ندارم. اما کتاب‌هایم از سال ۹۱ که حدودا چاپ شده، به جز یکی – دو تا، هیچکدام به تعداد چاپ‌هایی نزدیک به امثال اینها نرسیده. البته فقط به همان دلایلی که گفتم چاپ‌شان کردم. «هزارویک شب من» که کل ترانه‌هایم بود و در یک جلد چاپ کردم. کتاب‌های دیگری هم مثل «خواب دم صبح» و «عشق کوچک من»، مجموعه‌ای از نوشته‌های اینستاگرامی‌ام بود. این دو کتاب را هم منتشر کردم برای هنرآموزانی که می‌خواهند متن ادبی بنویسند تا نشان بدهم چطور باید از کلیشه‌های معمول دورتر رفت، دایره واژگان را وسیع‌تر کرد و برای هر نوشته فرمی در نظر گرفت. در واقع این دو کتاب هم به‌عنوان دو کتاب آموزشی چاپ شد برای آنهایی که می‌خواهند تازه نوشتن را شروع کنند. در مجموع هم برای همه اینها اصلا نمی‌شود منفعت مالی در نظر گرفت. این موضوع درباره ترانه هم صادق است. ضمن اینکه درباره فیلمنامه که گفتید، وضعیت بهتر است، چون به هر حال فیلمنامه‌نویس‌ها انجمن صنفی دارند، در حالی‌ که انجمنی به نام انجمن صنفی ترانه‌سراها وجود ندارد.

چرا؟

دلایل زیادی دارد. اتفاقا چندین بار دوستان از ابتدای دهه ۸۰ دور هم جمع شدند اما خب نه ادبیات زیر بار این موضوع می‌رود، نه موسیقی.

یعنی چه زیر بار نمی‌روند؟

چون دست‌اندرکاران هر دو حوزه، ترانه را بخشی از فعالیت خودشان نمی‌دانند؛ یعنی بخشی از اهالی ادبیات می‌گویند ترانه زیرشاخه موسیقی است و از آن طرف عده‌ای از موزیسین‌های فعال در این حوزه هم آن را زیرشاخه ادبیات می‌دانند! در واقع هیچکدام آن را گردن نمی‌گیرند! یکی از دلایل نبود انجمن صنفی برای ترانه‌سرایان هم همین بوده. با این حال، باز هم معتقدم حتی در سینما که در شاخه‌های مختلف آن انجمن صنفی وجود دارد، باز هم تعرفه مشخصی نمی‌بینید. الان بازیگری مگر تعرفه مشخصی دارد؟ شما همین حالا برنامه‌ای پربازدید مثل «شب‌های مافیا» را در نظر بگیرید! هر کدام از بازیگران و هنرمندان شرکت‌کننده در این برنامه یک رقمی می‌گیرند. در ترانه هم که بخشی از کار من است و جزئیات آن را می‌دانم، ماجرا به همین شکل است. ضمن اینکه متاسفانه در سال‌های اخیر جریانی راه افتاده از ترانه‌های مجانی که به خوانندگان می‌دهند؛ به این شکل که ترانه‌سراهای مطرح ما با مجانی‌دادن ترانه به چهره‌های سرشناس خوانندگی، از آدم‌های تازه‌کار پول می‌گیرند.

متوجه نشدم! می‌شود توضیح بدهید؟

جریان به این شکل است که مثلا من بدون اینکه مبلغی بخواهم، ترانه‌ام را در اختیار یک خواننده مشهور قرار می‌دهم تا بخواند. خواننده مربوطه هم آن را می‌خواند، برایش کلیپ می‌سازد، کنسرت می‌گذارد و به این ترتیب اسم من همه جا به اسم ترانه‌سرای این کار مطرح می‌شود. بعد چند خواننده جدید یا خواننده‌هایی که اسمی ندارند، جذب کار من به‌عنوان ترانه‌سرا می‌شوند و چون قبلا کارم را آن خواننده مشهور خوانده، به این خواننده‌های تازه‌کار رقم‌های بالا می‌گویم. طرف هم فکر می‌کند اگر شعر مرا بخواند، خودش هم شبیه به همان خواننده، معروف می‌شود! مثلا بین خودشان می‌گویند فلانی از این ترانه‌سرا، ترانه خوانده، پس قطعا من هم اگر از او ترانه بخوانم، معروف می‌شوم! این شده معیار و ملاک!

خب ترانه‌سراهای مطرح که این کار را نمی‌کنند!

اتفاقا ترانه‌سراهای مطرح این کار را می‌کنند، چون نهایت مبلغی که بابت یک ترانه به ترانه‌سراهای گمنام بدهند، همان چهارصد – پانصد هزار تومان است. اما جریانی که گفتم، بین ترانه‌سراهای مطرح باب شده؛ اینها ترانه‌های‌شان را به شکل رایگان به خوانندگان معروف می‌دهند تا خوانندگان گمنام سراغ‌شان بیایند و از آنها ترانه بخرند. طرف هم ترانه را می‌خرد به امید اینکه مثل همان خواننده مطرح شود!

خب یکجور چرکی یا دودوزه‌بازی در این ماجرا نیست؟

چرکی که هیچ، کثافت محض است! طرف نه‌تنها شأن خودش را پایین می‌آورد، بلکه دارد به جریانی نادرست دامن‌می‌زند. البته لابد شأنی ندارند که چنین کارهایی می‌کنند!

از آن طرف خواننده هم به‌نوعی پخته‌خواری مبتلا می‌شود. اینطور نیست؟

بله، خوانندگان معروفی هم که در این جریان افتاده‌اند، نه‌تنها به لحاظ اخلاقی کار درستی نمی‌کنند، بلکه بعضی از آنها به‌واسطه همین کار به‌تدریج از دور هم خارج شده‌اند.

چطور؟

برای اینکه به‌تدریج به‌ نوعی روش غیر اصولی عادت می‌کنند؛ اینکه بابت خرید ترانه هزینه‌ای نکنند. خب چند ترانه‌سرای مطرح ابتدا پولی هم نمی‌خواهند و به اینها ترانه می‌دهند اما این ماجرا برای همه که یکسان نمی‌ماند. ترانه‌سرای مربوطه کم‌کم که معروف می‌شود، می‌رود سراغ فروختن ترانه‌هایش به دیگران. این خواننده‌ها هم وقتی ترانه‌های خوب دست‌شان نمی‌آید، چون به آن روش قبلی عادت کرده‌اند، دیگر حاضر نیستند بابت ترانه هزینه‌کنند، برای همین کم‌کم می‌افتند به خواندن هر ترانه رایگانی که دست‌شان می‌آید. در واقع چون به هزینه‌کردن بابت ترانه عادت نکرده‌اند، می‌افتند به خواندن رایگان هر نوع ترانه‌ای؛ عموما هم ترانه‌های رایگان ضعیف. این روش در نهایت به کجا می‌رسد؟ خواننده نابود می‌شود. چون کار مزخرف را ممکن است مدتی در بوق‌وکرنا کنند و از این طریق یک هفته یا چند ماهی سر زبان‌ها باشند اما در مجموع از یاد می‌روند. در واقع این نوع خواننده‌ها در دام کاری افتاده‌اند که روشی غیر اخلاقی و غیر حرفه‌ای است؛ گرفتن رایگان ترانه از ترانه‌سراهای مطرحی که می‌خواهند به‌واسطه خوانده‌شدن ترانه‌های‌شان توسط آنها، بعدها از طریق خوانندگان گمنام، درآمدزایی کنند!

پس هیچ رقم عرفی در این زمینه وجود ندارد؟

به‌شکل کلی، ترانه ترانه‌سراهای معروف شاید رقمی حدود چهار میلیون تومان و پنج میلیون تومان باشد ولی همین هم در حد حرف است. به‌خصوص خواننده‌های معروف (چه خارج از ایران و چه داخل ایران)، یک ریال بابت ترانه پول نمی‌دهند. البته ممکن است یکی – دو نفر هم از بین‌شان هزینه‌هایی کرده باشند اما آنچه متاسفانه عرف شده، رایگان‌گرفتن ترانه است! بحث اصلی اینجاست که وقتی در حال حاضر ترانه‌ها به شکل رایگان در اختیار خواننده‌ها قرار می‌گیرد، دیگر کسی پولی بابت ترانه نمی‌دهد. مثال ساده‌اش این است که شما را ببرند داخل یک خیابان پر از رستوران‌هایی با غذاهای رایگان! فرض کنید این وسط یکی – دو رستوران هم هستند که غذایی باکیفیت دارند اما بابتش از شما پول می‌خواهند. خب اکثریت مردم کدام را انتخاب می‌کنند؟ می‌روند سراغ رستورانی با منوی رایگان؛ حتی اگر کیفیت غذای آن پایین باشد. این موضوع دقیقا درباره خواننده‌ها هم صادق است.»

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا