وقتی دعایی گریه کرد
محمدعلی ابطحی در روز تشییع جنازه حجت الاسلام سیدمحمود دعایی، مدیر موسسه اطلاعات، خاطرهای در اینستاگرام نوشته است که به دلیل اهمیت برخی جزئیات آن، با دو روز تاخیر بازنشر میشود:
قم بودم برای مراسم تشییع و ختم آقای حجازی، شوهر خواهرم. به این دلیل مراسم وداع مرحوم دعایی نازنین در جماران را نبودم.
وقتی جعفری دولت آبادی، دادستان معروف تهران، جلسهای گذاشته بود که خاتمی را ممنوع التصویر اعلام کند، در جلسه گریه کرده بود.
چنین منظرهای که نمایندگان همه تفکرات سیاسی و هنری و رسانهای و فرهنگی در آن جمع باشند، به ندرت در این دههها دیده شده است.
سر راه واعظی را دیدم. گفت برو که دیر شد. آقای اختری و پورمحمدی را دیدم. سلام و علیک کردیم. چند قدم جلوتر آقای مهندس توسلی و نهضت آزادیها را دیدم. گپ کوتاهی زدیم. البته به شریعتمداری برخورد نکردم!
دو خبرنگار کار بلد مصاحبه کردند. با احسان شریعتی برخورد کردم. حال خواهرانش را پرسیدم. هر کدام یک جمله که حکایت از افسوس شدید میکرد در باره دعایی میگفتند.
با آقای محمدعلی زم برخورد کردم. کمی حرف زدیم. از سختیهایی که بر او رفته. توقع بیشتری از من داشت و ابراز کرد. رضا امیرخانی هم به جمعمان اضافه شد.
با رضا رفیع در مورد آینده روزنامه صحبت کردم. چندین نفر را دیدم که میگفتند از آنها به صورت محرمانه و پیامک خواسته بودند کاندیداهاشان را برای ریاست بعدی روزنامه بگویند. به همهشان گفتم من را پیشنهاد بدهید. نمیدانم چرا همهشان لبخند زدند!
در بین راه شنیدم رهبری دیشب بر دعایی نماز خواندهاند. با نماز حسن آقای خمینی دو قبضه شده بود.
در خدمت دوست گرامیام محمد آقای صدوقی، رفتیم مرقد.
وقتی جنازه آمد همه نیم ساعتی برای دفن منتظر ماندند. جنازه داخل تابوت چوبی بود. وقتی پیش رهبری برده بودند، تابوت را پیچ کرده بودند. توی آن شلوغی پیچ گوشتی پیدا نمیشد.
کنار آقای ظریف بودم. میگفت دعایی اخیرا اتاقی در روزنامه اطلاعات به او داده بود. چه مرد وفاداری بود. این اتاق را به آقایان خاتمی، مهاجرانی، دکتر حبیبی و اکنون ظریف داده بود.
آقای محمدی گلپایگانی را هم دیدم. پسر رییس دفتر رهبری و داماد ایشان. وی فارغ التحصیل سوربن است و یک مجله فرانسوی زبان را در اطلاعات سردبیری میکرد.
با ایشان دوست قبل از ۸۸ بودم. بعدش دیگر نشد با ایشان تماس داشته باشم. از جهت رفع تکلیف به ایشان هم گفتم من برای ریاست روزنامه اطلاعات بهتر از بقیهام.
ایشان هم نگاه عاقل اندر سفیه به من کردند.
انتهای پیام