خرید تور تابستان

روابط چین و خاورمیانه

در حالی که به نظر می رسیده است که کاهش حضور ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به معنای ظهور چین به عنوان یک قدرت مسلّط در این منطقه است، سفر اخیر بایدن و همچنین، بی میلی چین به مشارکت در سیاست مهار ایران، این فرضیه را باطل کرده است.

به گزارش قرن نو، به دنبال ناکامی ایالات متحده در ثبات بخشی به عراق، خروج بی برنامه از افغانستان پس از دو دهه حضور ناموفق، توافق هسته ای به سرانجام نرسیده با ایران و دخالت های بی ثمر در سوریه و لیبی، به نظر می  رسید که منطقه دیگر برای ایالات متحده اولویت ندارد و ایالات متحده به دنبال کاهش حضورش در خاورمیانه و شمال آفریقا است، فرضیه ای که البته کماکان و به رغم وعده های بایدن در سفر اخیرش به منطقه، قابل بحث است. در چنین شرایطی، به نظر می رسیده است که خلأ حضور ایالات متحده، پتانسیل قابل توجهی برای گسترش نفوذ چین در منطقه و تبدیل شدن این کشور به یک هژمون منطقه ای ایجاد کرده است. در این رابطه امّا پرسش اساسی اینجا است که آیا چین اساساً تمایلی به تبدیل شدن به چنین هژمونی دارد؟ و دیگر اینکه آیا قدرت های منطقه مایل به ایفای چنین نقشی توسط چین هستند؟ 

در سال گذشته، بیش از نیمی از نفت خام وارداتی چین از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است و در سال 2021، تجارت دو جانبه میان چین و جهان عرب به 330 میلیارد دلار رسیده است که افزایش قابل توجهی را نسبت به سال گذشته اش (2020) نشان می دهد. همچنین، ابتکار «یک کمربند یک جاده» چین دارای بیش از 20 شریک در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است و پکن در یک دهه گذشته، 15 توافقنامه مشارکت استراتژیک با کشورهای عربی امضا کرده است. نکته مهم امّا اینجاست که غالب مشارکت های چین در منطقه و حتی اسناد راهبردی چون «سند سیاست عربی 2016» تنها بر روابط اقتصادی و کمک های توسعه ای در منطقه تأکید می کنند و به نظر می رسد که رهبران چین از هر گونه دخالت در مناقشات سیاسی-امنیتی منطقه، بویژه میان ایران از یک سو و اعراب و اسرائیل از سوی دیگر، احتراز دارند. در حقیقت، مشاهده چالش های پیش روی آمریکا در منطقه خاورمیانه، رهبران چین را نسبت به دخالت سیاسی-امنیتی در خاورمیانه مردد کرده است، هر چند که به اهمیت توسعه و تعمیق روابط با منطقه به منظور حفظ جریان با ثبات انرژی واقف اند. 

ابتکارات اخیر پکن امّا نشان داده اند که ممکن است پکن به سمت یک مشارکت سیاسی-امنیتی عمیق تر با منطقه حرکت کند. پیشنهاد 4 ماده ای وزیر خارجه چین در رابطه با مناقشه فلسطین-اسرائیل و در بحبوحه درگیری 2021 میان حماس و اسرائیل از جمله این نشانه ها بود. امّا این پیشنهاد و این توصیه ها، کلّی و بیشتر در حکم بیانیه ای بود که خواستار پایان دادن به خشونت ها است. همچنین و به رغم امضای سند همکاری راهبردی 25 ساله با ایران، در عمل اتفاق چندانی نیافتاده است و در حالی که بر اساس این سند، چین می باید سالانه 16 میلیارد دلار سرمایه گذاری در ایران انجام دهد، این عدد در فاصله سال های 2005 تا 2020، تنها 4/7 میلیارد دلار بوده است. 

در بعد امنیتی البته، مشارکت چین در منطقه ملموس تر بوده است و از این جمله می توان به حضور نزدیک به 18 هزار سرباز چینی در مأموریت های حافظ صلح سازمان ملل در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، حضور نیروی دریایی چین در مأموریت های دریایی در منطقه و ساخت نخستین پایگاه نظامی در جیبوتی در سال 2017 اشاره کرد. همچنین، چین به یک فروشنده مهم تسلیحات و بویژه پهپاد به کشورهای منطقه تبدیل شده است، فروشنده ای که بر خلاف ژست های حقوق بشری غرب، این تجارت را منوط و مشروط به هیچ شرط حقوق بشری نمی کند.

برای تبدیل شدن به هژمون منطقه ای امّا چین ناگزیر از سوگیری به نفع یکی از دو طرف ایران و یا ائتلاف در حال شکل گیری عربی-عبری است. در حقیقت، فارغ از منافع و همکاری های بر شمرده شده در بالا، هدف اصلی ائتلاف اعرب و اسرائیل، مهار ایران است و در حال حاضر آنها تنها ایالات متحده را مایل و قادر به انجام این کار می دانند. بنابراین تا آن زمان، چین کماکان یک بازیگر مهم ولی نه بازیگر مسلط در منطقه باقی خواهد ماند.  

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا