خرید تور نوروزی

نقد دیگر «جماران» بر نوار آیت الله منتظرى | «خوابم مى آید!»

سایت جماران در یادداشتی به قلم «حجت الاسلام و المسلمین سید محمد موسوی» نوشت:

١. در چند روز گذشته صوتى از آیت الله حسینعلى منتظرى منتشر شد که اگرچه حاوى نکته ى جدیدى نبود اما به جهت کیاست منتشرکنندگانش، در زمانى منتشر شد که منافقین احتیاج مبرمى به مظلوم نمایى داشتند و از این رو بازتابى پیدا کرد و دستاویز جدیدى براى منافقین پدید آورد که در دوره ى جدید فعالیتشان با تمسک به آن بر طبل تو خالى مظلومیت بکوبند و به تخریب امام بپردازند.

٢. در این نوشته، غرض، اثبات صحت حکم تاریخى امام در مورد منافقین و تاثیر شگرف آن حکم در آرامش فضاى کشور نیست؛ چه آنکه هرکس فضاى کشورهاى انقلاب زده ى اطرافمان را نگاه کند، که پس از گذشت سالها، هنوز درگیر مشکلات طاقت فرساى امنیتى هستند، بر ساده لوحى کسانى که گمان مى کردند با اسلحه بدستان نباید برخورد قهر آمیز داشت، صحه مى گذارد.

٣. هم چنین در این نوشتار به دنبال انکار اشتباهات دستگاه قضایى کشورمان در طول دوران انقلاب نیستیم. اساسا کدام نظام حقوقى در دنیا مى تواند مدعى باشد که هیچ ظلمى در حیطه ى مسئولیتش واقع نمى شود و هیچ حکم مخالف واقعى صادر نمى گردد و هیچ قاضى یا مسئولى تخطى نمى کند؟

٤. در این نوشته مى خواهیم مهمترین استدلال هاى آقاى منتظرى در صوت منتشر شده را بررسى کنیم و ببینیم چقدر صحبت هاى ایشان صحیح است و چقدر غلط:

الف: ایشان در کلامشان استدلال ضعیف و غیر فقیهانه اى را مطرح کرده و فرموده اند: چه کسى منافقین را سر موضع آورده؟ و بعد نتیجه گرفته اند که چون اعمال انقلابى ها باعث سر موضع آمدن ایشان شده! نباید ایشان را اعدام کرد!
در این باره هرکس کوچکترین اطلاعات حقوقى داشته باشد، مى داند که قاتل مادامى که صفت اختیار از او سلب نشده باشد، و خود به خواست خود مرتکب جنایت شده باشد، حکمش اعدام است و علت روحى، روانى و فرهنگى یک پدیده نمى تواند نافى مسئولیت مجرى مختار حکم باشد.
مضافا بر اینکه انتساب بالمآل آن همه جنایت به کار انقلابیون ظلم آشکارى است که ایشان حتماً در آن دنیا باید پاسخگوى آن باشند.

ب: ایشان وضعیت منافقین را با قاتل گاندى مقایسه نموده اند و گفته اند: قاتل گاندى سالها مورد قضاوت قرار گرفته، شما چرا اینها را سریع مى کشید؟!
در این باره گفتنى است: قیاس منافقین و قاتل گاندى قیاس مع الفارقى است؛ منافقین در بهترین حالت با دواعش قابل مقایسه اند؛ به راستى آیا مى توان امروز در عراق و سوریه گفت: براى هر داعشى که دستگیر مى شود، دو سال فرصت قضاوت فراهم آورید؟!

ج: ایشان افاضه فرموده اند: که کجا پیامبر اینهمه اعدام کرد؟ و نتیجه گرفته اند که: پس این اعدامها اسلامى نیست!!
باید از ایشان پرسید: در زمان پیامبر، کجا این همه از مسلمانان به قتل رسیدند و شهید شدند؟ طبق آمار قطعى و مسلم، در دوران انقلاب، تروریستهاى منافقین و مثل منافقین، بالغ بر هفده هزار بى گناه را ترور کرده اند.
شأن فقهى ایشان اجل بوده است از اینکه این چنین استدلال کنند. اگر ایشان از اساس حکم قصاص در اسلام را منکر مى شدند کلامشان از کم مایگی فقهى کمترى برخوردار بود!

د: ایشان براى جلوگیرى از اعدامها مى گوید: من به امام هم گفته ام که اگر یک مورد ظلم صورت بگیرد، این تضعیف نظام است چراکه ” الملک لایبقى مع الظلم”؛
درباره ى این اظهارات گفتنى است:
اگر مراد ایشان این است که یک مورد ظلم به اندازه ى خودش به نظام ضربه مى زند، این، حرف درستى است اما ربطى به مدعاى مطلوب ایشان(عدم اعدام منافقین) ندارد بلکه لازمه اش این است که هر مورد اجراى عدل (قتل قاتل) نیز به اندازه ى خودش مؤید نظام است.
اما اگر مراد ایشان این است که یک مورد ظلم باعث عدم بقاء نظام است و لذا اگر بدانیم که در اجراى احکام بالاخره یک ظلم هم رخ مى دهد باید از اجراى احکام جلوگیرى کرد، این حرف، حرف باطل و از حیث فقهى سخیف ارزیابى مى شود و در همه ى نظامهاى حقوقى دنیا مردود است.

ه: ایشان منافقین را با کفار در زمان فتح مکه مقایسه مى کنند و مى فرمایند: همچنانکه پیامبر با آنها با رحمت برخورد کرد، شما هم با رحمت برخورد کنید! و لابد نتیجه اش این مى شود که: همه آنها را آزاد کنید!
خدمت ایشان باید عرض شود که:
قیاس ایشان با آن کفار از آن قیاسهاى عجیب و غریب است. اگر بناى مقایسه باشد باید ایشان با داعشیان امروز مقایسه شوند و اگر بناست قیاس تاریخى بکنیم لازم است منافقین را با عهدشکنان قبیله بنى قریظه مقایسه نماییم که به حکم رسول الله همه ایشان اعدام شدند.

و: ایشان مدعى شده که فکر را باید با فکر جواب داد و بعد نتیجه گرفته که منافقین را نباید کشت!
از این استدلال نمى شود تعجب نکرد و از عمق بى مایگى آن انگشت به دهان نشد؛ وقتى یک گروه دست به اسلحه مى برد و جنگ راه مى اندازد، حکم خدا در مورد همه ى ایشان اعدام است و این امرى عقلایى است. نمى توان در مقابله ى با ایشان، گلوله هایشان را شمرد که هر یک چند تیر زده! و بعد فحص کرد که تیر کدامیک به سینه ى اهل حق اصابت کرده؟! در اسلام حکم اینها مشخص است و عجیب است که آیت الله منتظرى اینگونه استدلال مى کند!

ح: ایشان مى پرسند: چطور وقتى یک نفر حکم دارد و مثلا دو سال حکم خورده، حال حکم اعدامش صادر مى شود؟ و این را امرى محال و کالمحال ارزیابى مى کنند و آن را سخره گرفتن دستگاه قضا قلمداد مى نمایند!
در این باره گفتنى است:
هرکس کوچکترین آشنایى میدانى با محکومان داشته باشد به تعجب ایشان مى خندد. اگر یک مجرم در طول دوره ى محکومیتش جرم جدیدى را مرتکب شود و یا جرمى از جرمهاى سابقش کشف گردد، آیا این عجیب است که تغییرى در حکمش ایجاد شود؟ وقتى فئه، باغیه مى شود، ولو یک نفر اسیر باشد حکمش اعدام است مگر آنکه از تحت آن گروه خارج گردد.و این عین حکم الله است. حال منافقى که هنوز خود را عضو آن فئه مى داند ولى قبلا به جرم خاصى در زندان بوده، الان نباید حکم الله را در حق او جارى کرد؟

ط: سیاه نمایى مفرط در کلام ایشان نسبت به نظام موج مى زند. ایشان کراراً به نوعى مطالب را القا مى کنند که گویى تنها علت اعدام منافقین، صرف عقیده بوده است یا علت اعدامشان این بوده که اگر رهایشان کنیم به منافقین مى پیوندند. گویى اینها هزاران نفر از بیگناهان را نکشته اند و رئیس جمهور و نخست وزیر و مردم عادى کوچه و خیابان را به خاک و خون نکشیده اند! کلام ایشان به وضوح نشانگر عدول قطعى وى از آرمانهاى انقلاب اسلامى است و نگاه منفى ایشان نیز ناشى از همین عدول آشکار است.

ى: ایشان در بخشى از گفتارشان مى گویند: پاسخ خانواده ى اینها را چه مى خواهید بدهید؟ و ظاهرا استدلال مى نمایند که به همین دلیل جلوى اعدامها باید گرفته شود!

اولا: باید از ایشان پرسید که چه پاسخى براى خونهاى ریخته شده هزاران هزار شهید و خانواده هاى آنها دارند که از سر تقصیر قاتلین و معاونین قتل آنها گذشتند؟

ثانیاً: آقاى منتظرى که اعدام را کلّا منکر نبودند و حتا در دوره اى سختگیرانه تر از امام، صرف عنوان افساد فى الارض را موجب ثبوت حکم قتل مى دانستند که هزاران نفر تا به حال بر پایه این نظر فقهى ایشان اعدام شده اند! خب از نظر ایشان در همه موارد باید به خانواده معدومین چه گفت؟!
آخر این چه استدلال سخیفى است که صورت گرفته است؟

٥. نکته جالب و درد آور اما در انتهاى این نوار رخ مى نمایاند ایشان بعد از اینکه کلام خود را تمام مى کند به نحو آشکارى اصلاً نمى خواهد جواب حضار را بشنود و پشت سر هم در کلامشان مى پرد و در نهایت هم با جمله ى: “حالا دیگر مى خواهم بخوابم!!” جلسه را ترک مى کند! به راستى آیا براى ایشان اخبار رسیده به قدرى موثق بوده است که حتا اجازه نمى دهند که مسوولین دست اول ماجرا حرفى بزنند و خبرى بدهند؟! آرى به راستى کسى که خود را به خواب زده نمى توان بیدار کرد! خدا رحمت کند شهید محمد منتظرى را که بارها مى فرمود: خانه ى پدر من مأمن منافقین شده است!

٦. در انتها کسى فراموش نمى کند که اگر امروز بى بى سى مسئول نشر صداى ایشان شده، این همکارى از سى سال پیش سابقه دارد: وقتى که نامه محرمانه قائم مقام رهبرى به امام مستقیما به دست بى بى سى مى رسد تا به زعم نا اهلان “خواب از چشم امام برباید”.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا