خرید تور تابستان

چرا جامعه اینقدر بی اعتماد شده است؟ | صادق زیباکلام

صادق زیباکلام طی یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: من مراودات زیادی دارم که برای عضویت در یک گروه، اجرای یک نشست یا برنامه‌های مشابه دعوت می کنند.

برخی‌ها هم می‌پرسند که آیا من خود «صادق زیباکلام» هستم؟ که من در پاسخ می‌نویسم: بله خودم هستم. چندی پیش یک گروه واتساپی برایم دعوت عضویت فرستادند. من هم مثل مابقی اینگونه دعوت‌ها، عضو شدم. آنها پرسیدند که آیا من خود صادق زیباکلام هستم؟
پاسخ دادم: آری خودم هستم. آنها گفتند ممکن است «فیک» باشم و ازم خواستند که با ارسال صدا و تصویر ثابت کنم خودم هستم! من هم این متن را برایشان نوشتم. پاسخ ادمین‌شان خیلی جالب بود که برایتان آورده‌ام.

چرا جامعه ما این‌قدر بی‌اعتماد شده است؟

متنی که برای شان نوشتم:
« سلام دوستان
از من خواسته‌اید برای عضویت در گروه واتساپی‌تان، پیام صوتی یا تصویری بفرستم که من خود زیباکلام هستم. می‌دونین چیه؟ خیلی دارین اشتباه می‌کنین. در مملکتی که شما از ب اشکال مختلف دارید کنترل می‌شوید، خیلی نبایستی سخت بگیرید. همۀ کسانی که مثل شما، برای حصول اطمینان بدنبال سند و مدرک بوده و مته به خشخاش گذارده‌اند، دست آخر، از نزدیک‌ترین‌ها خورده‌اند.

من، یک عمریه که درب اطاقم در دانشگاه را قفل نمی‌کنم. هر وقت هم که از دانشجویانم امتحان میان‌ترم می‌خواهم بگیرم، هر کدام که بگویند: «ما قبلاً امتحان داده‌ایم»، حرف‌شان را باور می کنم و ازشان امتحان نمی‌گیرم. بعد هم سؤالات را که می‌دهم، از کلاس می‌آیم بیرون، بدون آنکه مراقبی را بگذارم بالای سر دانشجویان. دانشجویی هم که در امتحان پایان‌ترم غایب باشند و بگویند بیمار بوده‌اند یا به هر دلیل دیگری نتوانسته‌اند در امتحان شرکت کنند، نه گواهی پزشک معتمد دانشگاه ازشان می خواهم، نه هیچ مدرک دیگری. هر وقت حاضر بودند، ازشان شفاها امتحان می‌گیرم و به آموزش دانشکده هم بدروغ می‌گویم: «از من اجازه گرفته بودند در امتحان شرکت نکنند.».

تجربه به من نشان داده که خیلی از دانشجوها حاضر نمی شوند، یعنی دل شان نمی آید سرم را کلاه بگذارند. یک بار یکی از دانشجویانم بهم گفت: «تقلب کردن سر امتحان شما و کلاه گذاردن سر استادی مثل شما، مثل زدن جیب یک انسان عاجز است؛ خیلی به آدم حال نمیده.
برای کارت ملی هم هنوز ثبت‌نام نکرده‌ام. گواهینامه‌ام هم فکر کنم ده سالی میشه که باطل شده. یعنی باید ببرم برای تمدید اعتبار. بعضی وقتا هم چون کارت ملی نداشتم، نگذاشته‌اند سوار طیاره بشم و مجبور شده‌ام برم از حراست نامه بگیرم که سوارم کنند. »

اما چیزی که خیلی عجیب بود پاسخ ادمین این گروه بود که نوشت:
« دوست عزیز! این حرف ها فریب دیگران است. من با کنار گذاشتن چند آیتم کنارهم به این نتیجه رسیدم که شما زیباکلام نیستید. چون شما تلفنی به من پاسخ ندادید و من صدای شما را نشنیدم پس نمی توانیم شما را به عضویت این گروه بپذیریم.»

در این کشمکش بر سر اینکه ثابت کنم من قلابی نیستم، این جالب بود که نام این گروه وات ساپی، « ارباب معرفت» بود و این جماعت همچنان در کمال بی اعتمادی بودند!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا