استراتژی و چالشهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی
محمد توکلی، انصاف نیوز: مسعود فروزنده، تاریخپژوه و تحلیلگر سیاسی با تشریح ترکیب و آخرین وضعیت گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی، معتقد است: در اپوزیسیون خارج از کشور، یک در هم ریختگی نظری و سازمانی وجود دارد. او میگوید که سه مساله مهم شامل: خشونت، تمامیت ارضی و وابستگی در گفتگوهای درونی اپوزیسیون به طور کامل حل و فصل نشده است.
آقای فروزنده در گفتوگو با انصاف نیوز مناسبات گروههای مختلف سیاسی داخل و خارج کشور را ناظر به قدرت سیاسی تشریح کرد. او در این گفتوگو گروههای داخل کشور را به سه گروه اصولگرایان، عدالتخوهان و اصلاحطلبان و گروههای خارج از کشور را نیز به سه گروه پادشاهیخواهی، جمهوریخواهی و اتنیکی (قومگرا) تقسیمبندی کرد.
این تحلیلگر سیاسی با بیان اینکه «نگاهم به مناسبات أحزاب و گروهها ناظر به نسبت آنان با ساختار قدرت در سه سطح تداوم، اصلاح و براندازی است»، دربارهی گروههای مختلف اپوزیسیون جمهوری اسلامی گفت: در اپوزیسیون خارج از کشور، یک در هم ریختگی نظری و سازمانی وجود دارد. همین جا خلاصه میگویم که بین روش و هدف، تعارض ماهوی دیده میشود. همچنین در سازماندهیهایی که از جنس «ائتلاف» هستند نوعی آشوب و بی نظمی جریان دارد. گروههای اتنیکی و خشونتورز در ایجاد رادیکالیسم و شخصیتهای چپ ـ دمکرات در تولید نظریه، نقش تنظیمکنندگی دارند.
وی ادامه داد: اگر اپوزیسیون را به معنای مخالفت با نظام مستقر قلمداد کنیم اپوزیسیون خارج از کشور در واقع از چند نحلهی بزرگ تشکیل شده است؛ یک. جمهوری خواهان، دو. پادشاهی خواهان، سه. قومگرایان. من عمدا قومگرایان که عموما بر فدرالیسم قومی تاکید دارند را در یک نحله و جریان مجزا گذاشتهام، زیرا یکی از عوامل آشوب نظری که بدان اشاره میکنم همین گروه است.
سه مساله مهم در گفتگوهای درونی اپوزیسیون حل نشده
این تاریخپژوه با بیان اینکه «سه مساله مهم شامل: خشونت، تمامیت ارضی و وابستگی در گفتگوهای درونی اپوزیسیون به طور کامل حل و فصل نشده است»، میگوید: مساله خشونت اولین چالش تئوریک و راهبردی است که بارها بین گروههای اپوزیسیون مطرح و به صورت اکثریتی با آن مخالفت شده است اما برخی گروهها «تلویحا» آن را پذیرفتهاند. منظور از «تلویحا» همانا مشارکت سیاسی با گروههای قومگرای مسلح است. همجنین برخی تحلیلگران اپوزیسیون از «خشونت حداقلی» دفاع کردهاند. استدلال این است که اگر هدف اپوزیسیون، برپایی حکومتی دمکراتیک است پس باید اجزا و لوازم و روش و سازماندهی نیز دمکراتیک و مورد قبول آحاد جامعه باشد. از درون یک مبارزهی خشونتبار و غیر دمکراتیک نمیتوان انتظار ظهور حکومتی دمکراتیک داشت. زیرا یک رابطهی آشکار بین هویت دولتها با نوع برآمدنشان وجود دارد. دلیل رخت بر بستن فضای سمپاتیک از «مجاهدین خلق» همین بود. مثالهای تاریخی در این زمینه بسیار است.
فروزنده در ادامهی تحلیل خود از وضعیت اپوزیسیون گفت: گروههای اپوزیسیون وقتی میگویند روش دموکراتیک برای رسیدن به یک حکومت دموکراتیک یک اصل دائمی و غیر قابل خدشه است، دیگر نمیتوانند از خشونت حداقلی سخن بگویند و آن را موجه سازند. در واقع از درون یک مبارزه خشونتآمیز یک دولت دمکراتیک بیرون نمیآید. به همین خاطر برخی از گروههای اپوزیسیون از گفتگوی انتقادی دربارهی مسئلهی خشونت پرهیز میکنند. عدهی قلیلی از اپوزیسیون نظریهی خشونت حداقلی و عدهای دیگر خشونت مشروع را مطرح کردهاند ولی نتوانستند بیان کنند حد ومرز و کمیت و کیفیت آن در صحنهی عمل چگونه خواهد بود. از همه مهمتر وقتی از آنان پرسیده میشود شما که مفهوم خشونت را میپذیرید و جایز میدانید چگونه میتوانید در مقام اجرا، حداقلی بودن و مشروع بودن آن را کنترل و اندازه گیری کنید؟ سکوت اختیار میکنند.
وی در ادامه افزود: مسالهی دوم، تمامیت ارضی است. مفهوم تمامیت ارضی ایران و یکپارچگی سرزمینی، شکاف درون اپوزیسیون را موجب شده است. گروه های اتنیکی قومی با پافشاری بر طرح فدرالیسم قومی، عملا با گزارهی «هر ایرانی یک شهروند است» مخالفت میورزند. حضور این گروهها، فریاد دیگران را بلند کرده است. مسالهی سوم نیز وابستگی است. در همین أواخر، نیروهای ملیگرا درون اپوزیسیون با ارائهی مدارکی از احتمال وابستگی مالی برخی اشخاص به دولتهای خارجی پرده برداشتهاند که در ادامه حواهم گفت.
فروزنده با بیان اینکه «از جمله گروههای ائتلافی که سه مساله فوق را یک جا دارد شورای مدیریت گذار است»، گفت: گروههای اتنیکی ـ قومگرا مانند حزب دمکرات کردستان هر چند در یکی دوسال اخیر بر روش مسالمتآمیز تاکید میورزند اما زمین گذاشتن سلاح را مشروط به قبول خواستههایشان میکنند. اینان در شورای مدیریت گذار حضور دارند و اخیرا بیش از گذشته مورد حمایت تبلیغی قرار گرفتهاند. این شورا به واسطهی میانجیهای رسانهای به دنبال آشتی بین آنان و مخاطبان است. عکس العمل کاربران در فضای مجازی به ویژه دو گروه اصولگرایان و پادشاهی خواهان در برابر چنین تبلیغاتی تند و خشمگینانه بود.
تناقضات اپوزیسیون را میتوان در فهرست امضاها دید
این تاریخپژوه ادامه میدهد: برنمایی تناقضات شگفتآور در اپوزیسیون سخت نیست. تناقضات را میتوان در فهرست امضاها دید. برخی از کنشگران سیاسی حزب مشروطه و معتقدان به نظام پادشاهی، امضای خودشان را در کنار فدرالیستهای قومگرای مسلح قرار دادند. امضای دبیرحزب مشروطه در کنار امضای حزب دموکرات، گروه النضال و تضامن قرار گرفته و خشم هواداران را برانگیخته است. این تعارضها و بی نظمیها نتیجهی ضعف در نظریهی سیاسی و کمبود عنصر راهبری است.
چالشهای رضا پهلوی و پادشاهیخواهان
این تحلیلگر دربارهی پادشاهی خواهان میگوید: درون این جریان، چند چالش وجود دارد؛ یک اینکه رضا پهلوی مدعی شده است که حکومت جمهوری میتواند جایگزین مناسبی برای پادشاهی باشد. این سخن، ناامیدی و ریزش در بین هواداران پدید آورده است. بخشی از هواداران به پادشاهی مشروطه اعتقاد دارند و برخی به صورت رادیکالی از سلطنت مطلقه حمایت میکنند. دوم اینکه رضا پهلوی راهبرد خویش را با اطرافیانش حل و فصل نکرده و بسیاری از اهل سیاست نمیدانند که نزدیکترین افراد به رضا پهلوی که ادعاهای عجیب و غریب مطرح میکنند آیا آن ادعاها جزیی از اعتقادات رضا پهلوی است یا خیر؟!
وی در ادامه گفت: مثلا یکی از نزدیکان رضا پهلوی گفته به مدت ده سال بعد از براندازی، لزومی به احزاب نیست تا اینکه توسعهی اقتصادی و زیرساختهای جدید به وجود آید. این یعنی تعلیق دموکراسی که در همین جا بسیاری از جمهوری خواهان یا حتی پادشاهی خواهان اعتراض کردهاند. مسئلهی سومی که در جبهه پادشاهی خواهان وجود دارد ریزش نیروهای حزب مشروطه و دیگر گروههای وابسته است که این ریزش به معنای جدا شدن از اندیشهی پادشاهی خواهی نیست بلکه نوعی ائتلاف با گروههای مدعی حکومت فدرالی – قومی بوده که به سردرگمی هواداران انجامیده است. چهارم اینکه رضا پهلوی در اخرین اعلام مواضع، اپوزیسیون واقعی را درون ایران دانسته و بی محابا گروههای مقیم خارج را چندان به حساب نیاورده است. برخی از اپوزیسیون می گویند: «رضا پهلوی علاوه بر اشتباه برآوردی، عجولانه خود را در مقام رهبری نشانده و با مردم به گفتگو پرداخته و تلاش دارد یک شبه ره صد ساله را طی نماید».
این تحلیلگر در جمعبندی این بخش از گفتههای خود گفت: ارزیابی میشود هرچه مباحثهها و گفتگوها درباره «روش و هدف» گستردهتر شود به پیدایی نظریهی جدید و راهبرد جدید نمیانجامد و جامعه سمپاتیک در جهت معکوس گام برمیدارد. این وضعیت نتیجهی ورود ایران به جامعهی شبکهای است که فردگرایی را تشدید میکند.
مسعود فروزنده در ادامهی تحلیل وضعیت گروههای اپوزیسیون گفت: جریان دیگر، جریان جمهوری خواهی است که متشکل از گروهها و اشخاصی است که تحت تاثیر سه گرایش چپ و ملیگرا و لیبرال دمکرات هستند. وجه اغلبی آنان تاکید بر سوسیال دمکراسی، حقوق شهروندی، سکولاریسم و منشور حقوق بشر است. این جریان تلاش موثری در تولید ادبیات سیاسی کرده که بیشتر مرهون روشنفکران چپ ـ دمکرات است. گروهها و احزاب جمهوریخواه در روش، سازماندهی و جمعیت متنوع هستند. ائتلاف و اتحاد، مهمترین تاکتیک برای اعلام حضور و ماندگاری در فضای سیاسی است که در چند سال اخیر به یک سنت سیاسی تبدیل شده است. همچنین نشانههایی از وارفتگی این ائتلافها دیده میشود که در سایهی اختلاف تئوریک، دخالتهای بیرونی و فردگرایی پدید میآید اما به انحطاط نرسیده است.
این تحلیلگر در ادامه گفت: حزب چپ یک سازمان ائتلافی با انسجام نظری که بخش عمده آن را فدائیان خلق تشکیل دادهاند. به راهکارهای اصلاحی مبتنی بر دمکراسی، رفاه و حقوق بشر اعلام پایبندی کرده و شاید به دلیل اینکه از حرکات تند دوری میگزیند، نتوانسته رشد قابل ملاحظه در بین نیروهای چپ نماید. حزب کمونیست کارگری، بر تشدید مبارزات کارگری و سازماندهی طبقه کارگر و براندازی پای میفشرد و به رغم فعالیت بسیار رسانهای و سابقهی فعالیت نتوانسته مناسبات در خور با دیگر گروهها پدید آورد و جامعهی سمپاتیک خود را گسترش دهد.
«چپ محور مقاومت» چه میگوید؟
فروزنده در پاسخ به سوالی دربارهی وضعیت «چپ محور مقاومت» گفت: در رنگارنگی گروههای چپ ائتلاف رسانهای یک گروه کوچک ولی جوان و پر سر و صدا با عنوان «چپ محور مقاومت» و احتمالا با گرایش تروتسکی ظهور کرده که نقش اپوزیسیونی ندارد و بیشتر علیه مواضع غرب و ناتو تولید محتوا میکند. انسجام نظری و رفتار پر حرارت آنان را برجسته کرده است. جامعه سمپاتیک آنها در حال افزایش است. چنین به نظر میرسد که شماری از عدالتخواهان فضای مجازی در موضوع برجام، ناتو و غرب دنبالهرو این طیف شدهاند. فهرست کنشگران چپ رسانهای بلند بالاست و در تولید محتوا پیشرو هستند. آنها در گروههای کوچک گهگاه به راه اندازی کمپینهایی دست میزنند. درک من ازکنشگری آنها، خاکستری و محو کردن فعالیتهای پادشاهی خواهان و شورای مدیریت گذار است.
شورای مدیریت گذار و اتحاد با گروههای مسلح قومگرا
این تحلیلگر دربارهی «شورای مدیریت گذار» گفت: از تشکلهای ائتلافی و جمهوری خواه که به رغم اختلافات درونی و دخالتهای بیرونی در صحنه حضور دارد شورای مدیریت گذار است. این شورا، خود را چتر فراگیر برای جذب سنگریزهها بهجای گروههای سیاسی میداند. تولید گفتمان براندازی و تحریک گسلهای جامعه ایران، دو راهبرد نظری و عملی آن است. شورای مدیریت گذار در ترکیبی از اشخاص و گروههای ناهمگون مدعی است به دلیل انباشت تجربهی سیاسی، توانایی مدیریت گذار را کسب کرده است. آنان هرچند مقبولیت و شایستگی خود را مورد نقد بیرونی قرار ندادهاند اما تلویحا خود را نمایندهی خرد جمعی معرفی کردهاند. از همین موضع مورد انتقاد دیگر گروهها قرار گرفتهاند. منتقدان میگویند این شورا نسبت به مسئلهی یکپارچگی سرزمینی ایران و وحدت ملی بیتوجه است و تلاش دارد فدرالیسم قومی را در ایران عادیسازی کند. اصطلاحاتی چون «حقوق سیاسی اقوام» یا «آموزش به زبان مادری» از جمله اصطلاحاتی است که در اسناد و بیانیههای این شورا استفاده شده است. حضور و فعالیت اشخاصی مانند «کریم عبدیان» و «عبدالله مهتدی» یا «ضیا صدرالاشرافی» در شورای مدیریت گذار نشان از بی اعتقادی و یا تنزل مفهوم یکپارچگی سرزمینی دارد. این شورای ائتلافی، بر تحریک گسل قومی که تمامیت ارضی و یکپارچگی اجتماعی ایران را به خطر میاندازد تاکید میکند. از نگاه حسن شریعتمداری، گسلهای اتنیکی ـ قومی پاشنه آشیل ساختار سیاسی ایران است. کار گروه اتنیکی ـ قومی، از فعالترین کارگروه ها در شورای مدیریت گذار است.
فروزنده با اشاره به «گسل اتنیکی: قومی» گفت: شورای مدیریت گذار برای رسیدن به چشم انداز که براندازی است تحریک گسلهای اتنیکی، یعنی اتحاد با گروههای مسلح قومگرا را بخشی از راهبرد خود قرار داده است. این احتمال وجود دارد که شورای مذکور به دلیل ضعفی که در قدرت براندازانهی خود میبیند استفاده از نیروی مسلح قومگرا را ضروری دانسته است. نیرویی که به چشم مردم ایران تجزیه طلب نامیده میشوند. نزدیکی به مجاهدین خلق از آرزوهای رهبران شورای مدیریت گذار است. اخیرا حسن شریعتمداری با دلخوری گفته است: «از مجاهدین خلق نیز دعوت کردهایم لیکن آنها در گفتگو را بستهاند».
این تاریخپژوه در ادامه افزود: شورای مدیریت گذار تلاش دارد کاربران فضای مجازی را بر مساله فدرالیسم قومی توجیه نماید. این توجیه در چند جلسه با حضور رهبران أحزاب قومی با واکنش منفی کاربران مواجه شده است. نکتهی جالب توجه آن است که هرگاه رهبران اتنیکی ـ قومگرا حضور مییابند بلافاصله اتحادی بین کنشگران پادشاهی خواه، ملی گرا و اصولگرا پدید میآید و علیه قومگرایان مسلح و شورای گذار لب به انتقاد میگشایند و افشاگری میکنند. در پی این رویدادها، چند تن پادشاهی خواه و ملیگرا دست به افشاگری زدند و مدارکی ارائه کردهاند که احتمالا وابستگی این شورا به عربستان از طریق یک «عضو شورای مدیران» به نام شهریار آهی را شرح میدهد. هر چند از او دعوت شد که مانند جلسه پیشین از مواضع خویش و علیه اتهامات وارده سخن بگوید امتناع ورزید. شورای مدیریت گذار نیز سکوت اختیار کرده است.
فروزنده با بیان اینکه «شورای ملی تصمیم سازمان جدیدالتاسیس و پر تناقضی است که از مجموعه ی امضای بیش از صد نفر از گروهها و اشخاص به تازگی اعلام موجودیت کرده است»، گفت: گروه های مسلح اتنیکی ـ قومی را میبینید که در کنار طرفداران حقوق بشر، شهروندی و لیبرال دمکرات در این شورا حضور دارند. وقتی از شورای ملی تصمیم پرسیده می شود «اینکه افرادی کاملا متضاد در سیاست، فلسفه و عمل سیاسی در کنار هم قرار گرفتهاند چگونه توجیه میکنید؟»، آنها میگویند هدف، براندازی است. در واقع این پدیده خارق العاده و جدیدی است که کنشگران در ائتلاف و اتحاد به دیسیپلینها و استانداردها بی توجه شدهاند. تحت تاثیر احساس خشم دور هم جمع شده و قصد میکنند دشمن یا رقیب مشترکی را از سر راه بردارند اما هر کدام اندیشه و چشمانداز متفاوت از دیگری دارند. این احتمال همچون گذشته وجود دارد خیلی زود پا در کفش هم کنند و انشعابات جدید پدید آورند. تصور میکنم در فضای کنونی باید انتظارظهور تشکلهایی از این دست را داشته باشیم که ظهورشان اجتناب ناپذیر است و تاثیرشان پیچیدهکننده است.
ارتباط اصلاحطلبان و اپوزیسیون؟!
این تحلیلگر در پاسخ به این سوال که «آیا میان اصلاحطلبانی که در پی اصلاحات ساختاری هستند و اپوزیسیون خارج میتواند ارتباط برقرار شده باشد؟» گفت: من هیچ ارتباطی نمیبینم. نه اتحاد نظری و نه پیوستگی اجرایی دیده نمی شود و فکر نمیکنم اصولا جبهه اصلاحات نیازی به حمایت این چنینی داشته باشد.
فروزنده دربارهی گروههای داخل کشور نیز گفت: اگر دولت به معنای عام را به عنوان شاخص در میان بگذاریم و نسبت گروهها و گرایشها را با آن بسنجیم در بین گروههای داخل نظام، اصولگرایان دارای چند گرایش هستند که مهمترین آنها، اصولگرایان میانهرو است به رهبری اشخاصی مانند محمدرضا باهنر که اعتقاد به تحولاتی در ساختار سیاسی دارند و اخیرا دربارهی تحول در خصوص مجلس و احزاب سخنانی ایراد کرده است. گروه بعدی موسوم به عدالتگرایان و یا انقلابیون هستند که بخش مهمی از پایگاه اجتماعی دولت آقای رئیسی را تشکیل میدهند. جبهه پایداری اصلیترین گروه این جریان است که آنان نیز اتفاقا اعتقاد به تحول دارند اما تحول به سمتی که ساختار را به سمت سیاستهای عدالتطلبانه در داخل و ستیزه جویانه در سطح خارج نسبت به غرب هدایت کند. بخش اول که اصولگرایان میانهرو هستند اعتقاد یافته اند که ایران در یک تعامل جهانی به ویژه از مسیر اقتصاد میتواند ظرفیتهای جدیدی را در بخش سیاست بیافریند و همچنین برای کشور تولید ثروت کند. به باور من یک رقابت و دعوای زیر پوستی در بین سه گروه اصولگرایان، اصلاحطلبان و عدالتخواهان درباره آیندهی اقتصاد ایران و استفاده از سرمایهی جهانی وجود دارد. عدالتخواهان و جبهه پایداری بر اتصال ایران به سرمایه بلوک شرق اصرار دارند لیکن ابزار و لوازم برای رسیدن به آن را نمیتوانند فراهم کنند.
وی در ادامه افزود: جریان دیگر اصلاحطلبان هستند که شامل اصلاح طلبان سنتی و اصلاح طلبان ساختاری می شوند. اصلاح طلبان سنتی معتقد به صندوق رای و مماشات با بخشهای اصلی نظام هستند و سیاست صبر را پیشه کردهاند. اما کسانی که به اصلاحات ساختاری اعتقاد دارند میگویند تحولات اساسی باید در قانون اساسی و ساختار سیاسی به وجود بیاید. البته طرفداران اصلاحات ساختاری به حفظ بوروکراسی برای استمرار موجودیت سیاسی اعتقاد دارند. آنان برای رسیدن به اصلاحات ساختاری به هیچ عنوان خشونت را تجویز نمیکنند اما از طرح شعارهای رادیکال مماشات ندارند. این خط کاملا با جریانهای اپوزیسیون خارج از کشور متمایز است.
وی با اشاره به جریانهای ملی – مذهبی نیز گفت: گروه ملی مذهبی و نهضت آزادی یک گروه نخبهگرا با گرایش لیبرال دمکرات است و در گروه اصلاح گران جایگاه مییابد و به رغم جمعیت کم، قدرت تولید نظریه و اندیشه دارد ولی توانایی چانهزنی خود را از دست داده است.
نگاه جامعه به اپوزیسیون و گروههای داخل کشور
این تحلیلگر در پاسخ به این پرسش که «نگاه جامعه به دولت و گروههای مختلف داخل و خارج از کشور چیست؟»، گفت: باید ببینیم که طبقه متوسط در این معادله کجا قرار گرفته است. این طبقه که مهمترین پایگاه اجتماعی برای دولتها و احزاب به حساب میآید لولا به دلیل شرایط اقتصادی حال و روز خوبی ندارد و دوما دروضعیت انتخاب مستمر به سر میبرد و سیاست «انتظارـ انتخاب» را برگزیده است. روشنفکران، اهل قلم و نخبگان اصلیترین گروه در طبقهی متوسط محسوب میشوند و در گذشته نشان دادند میتوانند راهبری طبقه متوسط را بر عهده بگیرند.
مسعود فروزنده، تاریخپژوه در ادامه افزود: جامعهی فرودست و محرومان چشم امید به دولت رئیسی دارند و از سیاستهای یارانهای دولت استقبال میکنند، در عین حال گرایشات تندی در این جامعه میبینیم که بعضی مواقع فوران میکند و خطرناک ظاهر میشود. هرچند جنبشهای معیشتی – صنفی – بنزینی استمرار نداشته و به انباشت تجربه نیانجامیده ولی در کوتاه مدت میتواند کشور را فلج کند و ساختار را به هم بریزد. به همین خاطر به سیاستهای اقتصادی دولت که تورمزا است باید نگاه انتقادی داشت. سیاست اقتصادی دولت کنونی در مسیری است که اقشار فرو دست را یه خود وابسته میکند و انتظارات را افزایش میدهد و همزمان از طبقهی متوسط غفلت میورزد. چنانچه رشد تورم یا جراحیهای اقتصادی آینده به گونهای باشد که اثر توزیع یارانه در اقشار محروم را خنثی کند، واکنشها سخت خواهد بود. اثر یارانهها به شرط عدم افزایش تورم بین ۱۲ تا ۱۶ ماه باقی میماند. این یکی از خطرات جامعه کنونی ایران است که ممکن است دولت هم از پایگاه اجتماعی خودش و هم از طبقهی متوسط، واکنش های سخت دریافت کند.
انتهای پیام
فروزنده مرد شریفیه. یک ایرانی مومن و درست
بحثی که جناب دکتر فروزنده میکنه درسته ولی چندجاش ایراد داره.این که الزاما مردم به خاطر مطالبات معیشتی به خیابان نمیان. مثلا یه مساله ای که
میتونه سبب بشه مردم برگردن به خونه هاشون مساله
اصلاحات عمیق ساختاری هست مثل حذف کامل گشت ارشاد یا اصلاحات حقوق بشری و ……الزاما همه مطالبات اقتصادی نیست.اصلاحات میتونه کمک کنه که آرامش خوبی در جامعه برقرار بشه.