مذاکرات برجام یا طولانی کردن آن؟ | حشمت فلاحت پیشه
حشمت الله فلاحت پیشه طی یادداشتی در روزنامه آرمان ملی نوشت: مذاکرات وين به رغم برخي خوشبينيها باز هم منجر به امضاي توافق نشد و هيات ايراني بازگشت و متن جمع بندي شده در عمل بدون حضور هيات ايراني بود که در اختيار همه هياتها گذاشته شد. اروپاييها اعلام کردند اين متن پيشنهادي آنهاست و آخرين متن مذاکره شده است و آمريکا اعلام کرد حاضر است براساس اين متن برجام را احيا کند. روسيه هم موضوع را به گونهاي به پذيرش ايران منوط و به نوعي موافقت با متن را اعلام کرد. به عبارتي همه طرفها توپ را به زمين ايران انداختند که ايران اگر امضا کند، عملا برجام احيا ميشود. متن عملا در اختيار شوراي عالي امنيت ملي است و تصميمي که اتخاذ شود، ميتواند منجر به احياي برجام و يا ادامه ماراتن ديپلماسي هستهاي منجر شود. در اينجا چند واقعيت را بيان ميکنم که به شخصه معتقدم اگر 15 ماه پيش برجام احيا ميشد الان ايران در طول اين 15 ماه شايد بيشتر از زمان دوران احياي برجام از مزاياي برجام استفاده ميکرد چون بخش عمده اين 15 ماه زماني بود که دنيا تشنه انرژي بود و فضا براي مانور ايران فراهم بود ضمن اينکه آمريکا و غرب يک جنگ گرم در اوکراين و يک جنگ سرد در چين را شروع کرده بودند و ايران بيش از پيش ميتوانست از اين فضا استفاده کند. از طرفي الان در متن نهايي چند بحث اساسي وجود دارد. نخست تعهدي است که ايرانيها از دولت آمريکا ميخواهند که طبق اين تعهد ايران از مزاياي اقتصادي احياي برجام برخوردار شود. اروپاييها سعي کردند يک تعهد کلي مبني بر اينکه حداقل در زمان دولت بايدن خللي در قراردادها ايجاد نشود را روي ميز بياورند. بعد از برجام شايد بيش از صد ميليارد يورو قرارداد امضا شد که ممکن است به همين ميزان ايران بتواند موافقتنامههايي را امضا کند. آمريکاييها به گونهاي بپذيرند که اين موافقتنامهها اجرايي شود. بحث اساسيتر موضوع سايت هستهاي ايران است که غربيها تحت عنوان اصرار مشکوک ايران با عدم توافق با آژانس از آن ياد ميکنند که به شخصه معتقدم ايرانيها حق دارند بيشتر به نيت کشورهاي غربي مشکوک شوند. چون در سال 1394 زماني که برجام امضا شد، اولين پروندهاي که بسته شد، پرونده پيامدي يا پرونده ابعاد نظامي احتمالي بود يعني اينکه ديگر تهديدي تحت عنوان ارجاع پرونده ايران ذيل فصل هفتم حداقل در آن شرايط اجراي برجام وجود نداشته باشد. الان اگر اين کار صورت نگيرد يعني پرونده اين سه سايت بسته نشود، ايران با دو مکانيزم ماشه مواجه است: يک مکانيزم ماشه که در دل برجام وجود دارد و براساس بندهاي مواد 11 تا 13 قطعنامه 2231 است که در برجام وجود داشت و يک قسمت ديگر همان مکانيزم ماشهاي است که از طريق آژانس ممکن است شکل بگيرد و به عنوان مثال همين شهريورماه قرار است نشست بعدي آژانس باشد و آنجا شوراي حکام ميتواند پرونده ايران را به عنوان يک ماده اضطراري در دستور قرار دهد و امکان ارجاع پرونده را به شوراي امنيت مطرح کند. بنابراين اين موضوع حتما بايد بسته شود. وقتي ايران بازرسيهاي پادماني را بپذيرد به اين معناست که ديگر تخطياي در برنامه ايران وجود ندارد. اينکه در گذشته چه اتفاقي افتاده همه اينها با يک توافق سياسي قابل رفع است. البته يک امکاني هم وجود دارد اينکه ايران و آژانس بتوانند تا قبل از نشست شوراي حکام اين اختلافشان را رفع کنند. ايران به يکسري از ابهامات يا سوالات آژانس پاسخ دهد ولي با توجه به تجربه رابطه چند ماه اخير آژانس با ايران و به ويژه سفر گروسي به اسرائيل معتقدم اين يک ريسک است که شايد ايران نبايد اين ريسک را قبل از احياي برجام انجام دهد. به هر حال با همه اين شرايط هيچوقت در زمان دولت آقاي رئيسي تا اين حد مواضع ايران و آمريکا در موضوع هستهاي بههم نزديک نشده است. اين فرصت را نبايد از دست داد و همين حالا هم اگر يک روز زودتر برجام احيا شود با توجه به اينکه بازار انرژي تشنه است و همين حالا اروپاييها براي انرژي فصل زمستان کميتههاي اضطراري درون اتحاديهاي و هم بين اتحاديه اروپا و آمريکا را دارند شکل ميدهند، در چنين شرايطي ميتواند به سود کشور باشد. هرچند که معتقدم بسياري از فرصتهايي که از دست رفت شايد ديگر احيا نشود ولي همين که ديپلماسي هستهاي شکل بگيرد، شرايط به گونهاي است که بتوان در طول دوران باقيمانده دولت بايدن به گونهاي برجام را تبديل به يک فضاي حياتي براي کشور کرد، حتي اگر شخصي مانند ترامپ هم در آمريکا روي کار بيايد ديگر نتواند لطمهاي به برجام وارد کند. ضمن اينکه يک واقعيت وجود دارد؛ چالش اصلي آمريکا و غرب اول روسيه و بعد چين است. من معتقدم الان آمريکاييها و اروپاييها نه به دلايل اخلاقي بلکه به دلايل تاکتيکي مجبور هستند که چالش با ايران را تعديل کنند.
انتهای پیام