خرید تور تابستان

کتاب صفر توسعه | محسن رنانی

محسن رنانی در اعتماد نوشت: در يكصد سال گذشته، بي‌نقشه علمي (نظريه توسعه) و بي‌خط‌كش (شاخص‌هاي ارزيابي)، در راه توسعه گام نهاديم و براي تداوم اين رفتن، بخش‌ اعظم منابع نفت را سوزانديم، منابع آب را تبخير كرديم، معادن را تخليه كرديم و جنگل‌ها را تراشيديم. در اين يكصد سال، نقشه‌ راه‌ توسعه كشور، همان حديث آرزومندي و منويات مقامات عالي بوده است كه هر بار در «برنامه‌هاي عمراني» يا «برنامه‌هاي توسعه» يا كتاب «به سوي تمدن بزرگ» يا سند «چشم‌انداز بيست ساله» منعكس شده و براي سال‌هاي بلندي تمام منابع و امكانات كشور براي تحقق آن آرزوهاي عمدتا متوهمانه، بسيج شده و در آخر آنچه براي ملت ما مانده است يا باد بوده يا تورم بوده يا فقر بوده يا شكاف طبقاتي و طُرفه آنكه معماران اين برنامه‌ها، هيچ خط‌كش يا شاقولي هم براي اندازه‌گيري بنايي كه در انديشه ساخت آن بودند، معرفي نمي‌كردند و هيچ بنيادي و نهادي نيز در عمل مسوول ديد‌باني و رصد اين طرح‌هاي عظيم نبود. در واقع نهادهايي بوده است (مثل سازمان برنامه)، اما در اين نهادها كسي را توان يا جرات آن نبود كه شاقول را بگذارد كنار ديوار سياست‌ها و برنامه‌ها و بگويد آقايان اين ديوار كج است و هر چه پيش مي‌رود، كج‌تر مي‌شود و البته اين سكوت تحقيرآميز، خاصيت «نان دولت» خوردن است كه در همه حكومت‌ها بوده است. به نقشه توسعه ايران نگاه كنيد. تركيب سه رنگ پرچم ايران، متشكل از ۳۸۰ مربع است كه هر مربع نماينده يك شاخص است. خانه‌هاي سبز شاخص‌هايي هستند كه حداقل ده واحد (از صد واحد) بالاتر از ميانگين جهاني هستند. خانه‌هاي سفيد شاخص‌هايي هستند كه در محدوده ميانگين جهاني هستند (ده واحد پايين تا ده واحد بالاي ميانگين جهاني) و خانه‌هاي قرمز رنگ شاخص‌هايي هستند كه ده واحد و بيشتر، زير ميانگين جهاني هستند. دقت كنيد، در اين نقشه، همه شاخص‌هاي ضعيف با رنگ قرمز در پايين نقشه ايران كنار هم چيده شده‌اند و  همه شاخص‌هاي متوسط با رنگ سفيد در وسط نقشه و همه شاخص‌هاي قوي با رنگ سبز در بالاي نقشه تا رنگ پرچم ايران را تداعي كنند. اين بدين معني است كه در سال‌هاي آينده، هر چه رنگ نقشه ايران به سمت سبزي برود يعني، به‌طور كلي و در سطح ملي، ما داريم به سمت توسعه بيشتر حركت مي‌كنيم و اگر به سمت قرمزي بيشتر برود به معني پس‌روي كشور است. نقشه توسعه امروز ايران بيشتر به قرمزي مي‌زند. يعني از ۳۸۰ شاخص توسعه در سطح ملي، ۱۵۸ تاي آن بسيار پايين‌تر از ميانگين جهاني است.  اين حاصل يكصد سال فروش نفت و تلاش‌هاي دو نظام سياسي در ايران و هفت دهه برنامه‌ريزي توسعه است. حالا اگر به نقشه توسعه دانمارك شود، تقريبا كل نقشه به سبزي مي‌زند. دانماركي كه نفت ندارد و تنها يكصد سال است كه مرزهايش به شكل كشور مستقل امروزي تثبيت شده است و تنها از بعد از جنگ جهاني دوم فرصت يافت درباره توسعه خودش فكري و كاري بكند. با دست‌و‌فرمانِ امروز نظام تدبير، اينكه اصولا در سال‌هاي آينده نقشه توسعه ايران به سوي سبزي بيشتر مي‌رود يا نه هنوز معلوم نيست. 
آيا مردم صبوري لازم را براي گذار آرام از اين دوره دارند؟‌ آيا حكومت اصولا توسعه مي‌خواهد؟ آيا اگر توسعه مي‌خواهد اصولا توانايي ايجاد «فضاي امكان» براي توسعه را دارد؟ اين‌ پرسش‌ها دست‌كم الان پاسخ روشني ندارد. اما كتاب توسعه دست‌كم مي‌تواند راه را بر ادعاهاي شعاري و فريبناك دولت‌هاي مختلف در زمينه توسعه ببندد. اما به‌‌رغم همه اين دشواري‌ها، نگراني‌ها و ابهامات، تحولاتي كه امروز زير پوست جامعه و اقتصاد ما در جريان است، چنان قدرتمند است كه به گمانم از اين پس دست‌كم حكومت ديگر نمي‌تواند مانع تحولات مثبت و اميدبخش شود. از يك سو حكومت از نظر امنيت ملي و فضاي بين‌المللي اكنون سطح نسبي‌اي از اقتدار را تجربه مي‌كند؛ اما در مقابل، از نظر اقتدار داخلي در برابر جامعه مدني در پايين‌ترين نقطه در تاريخ بعد از مشروطيت است و اين يك فرصت استثنايي تاريخي است كه همه بايد مراقب باشيم كه خرابش نكنيم. هيچ‌گاه در تاريخ پس از مشروطيت اين وضعيت (فرصت) را نداشته‌ايم.  در يكصد سال گذشته، يا اقتدار در هر دو حوزه خارجي و داخلي كلا پايين بوده است (دو دهه پس از مشروطيت و دهه ۲۰ شمسي) يا اقتدار در هر دو حوزه كلا بالا بوده است (نيمه‌هاي دوم پهلوي‌ها و نيمه اول جمهوري اسلامي) . الان نخستين‌بار است كه اقتدار بيروني حكومت نسبتا بالا و اقتدار داخلي آن به اندازه كافي پايين است. به عنوان تازه‌ترين نمونه، به ‌نظرم تحولات مذاكرات برجام از يك سو و تجربه اخيري كه در حوزه برخورد با خوش‌حجابي رخ داده است، از سوي ديگر، مويد خوبي بر اين ديدگاه «دوگانگي اقتدار» است. از يك سو حكومت ايران با اعتماد به نفس خوبي، بدون عجله، مذاكرات برجام را پيش مي‌برد. اما از سوي ديگر در برخورد با تحولات داخلي، اعتماد به نفس حكومت بسيار پايين آمده است.  به برخوردهاي حكومت با تحولات يا اعتراضات داخلي نگاه كنيد؛ بسيار شتابزده، نگران و فاقد عقلانيت كافي است.  اينها روندهاي اميدبخشي است كه هوشياري مي‌طلبد.  به ويژه نخبگان و روشنفكران بايد مراقب باشند كه با تحليل‌ها يا كنش‌هاي خود مردم را نااميد نكنند و آنها را به سوي حركت‌هاي تند سوق ندهند. اين روزها خيلي حواسم به شمارش جوانه‌هاي توسعه است.  هيچ‌گاه در طول صد سال گذشته جامعه ما تا اين حد مستعد گذار به توسعه نبوده است. البته كه داريم بر لبه تيغ راه مي‌رويم، يعني همزمان دو چشم‌انداز محتمل را در برابر خود داريم كه يكي اميدبخش و در راستاي تحكيم فرآيند‌ توسعه است و ديگري نگران‌كننده و مستعد فروپاشي. اما بدون اينكه استدلالي داشته باشم، احساس و دريافت‌ شهودي‌‌ام اين است كه هم نخبگان و هم مردم متوجه آن هستند كه وارد اقداماتي كه به فروپاشي منجر مي‌شود، نشوند.  گويي بخش اعظم جامعه متوجه شده است كه درهم‌ريزي‌هاي انقلابي هيچ چيزي را حل نمي‌كند و فقط با سقوط ساختارها و قابليت‌هايي كه آجر‌به‌آجرش را با خون دل ساخته‌ايم، مجددا ما را به نقطه صفر باز‌مي‌گرداند.  در يك توافق بين‌الاذهاني، اكثريت ايرانيان داخل كشور، پيرو سياست «مقاومت بدون خشونت» گاندي شده‌اند. اين سياست، در بلندمدت، هر اقتداري را آب مي‌كند. اين احساس من البته از تجارب ميداني شخصي‌ام مي‌آيد و مطالعه علمي روي آن نكرده‌ام.
بخشي از مقاله بلند استاد
  كه از كانال ايشان برداشته‌ايم

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا