خرید تور نوروزی

فرهنگ و اقتصاد «ضد انقلابیونی» که «ارشاد» نمی‌شوند

علی دادخواه در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «فرهنگ و اقتصاد «ضد انقلابیونی» که «ارشاد» نمی‌شوند» نوشت:

دیباچه: چیزی که نسل‌هاى آینده هرگز نباید از یاد ببرند این است که محبت، عشق و دوستی در قلب‌هاى آدمیان، حتی در تاریک‌ترین ‌و دهشتناک ترین زمان‌ها مى‌زیَند و در جاهایى که هیچ کس گمان بر وجود داشتن‌شان نمى‌کند بروز می کنند. زیرا با انسانیت و ذات او در رابطه مستقیم قرار دارند. و‌ ذات انسان‌ها هرگز به‌واسطه زور  تغییر نمی‌کند مگر آنکه به‌سوی فساد و تاریکی پیش برود.

یکم: از انقلاب کبیر روسیه گرفته تا ریز  و درشت های اینچنینی دیگر در طول در دو قرن اخیر به ما نشان داد،‌ ما می توانیم دولتها را تغییر دهیم و ساختارها را سرنگون کنیم، ما می توانیم هر زمان که دلمان خواست انقلاب کنیم، ما می توانیم “نه” بزرگی به حاکمان خود بگوئیم، ما می توانیم سرمایه داران بزرگ را از کاخ هایشان به زیر آوریم. ما می توانیم کارآفرینانی را به بهانه بورژوآ کمپرادور بودن به بهانه اینکه ارزش افزوده بیشتری را به جیب می زنند (ترجمه انقلابی – مارکسیستی این جمله می شود خون کارگران “طبقه پرولتاریا” و یا طبقه “مستضعف” را در شیشه می کنند) را محاکمه و اعدام کنیم یا مجبورشان کنیم اموالشان را رها کنند. ولی ما نمی توانیم “قانون ارزش افزوده” یا فرهنگ را تغییر دهیم.

اساسا باید بگویم ما نمی توانیم دو چیز را تغییر دهیم یکی مزاج مردم را و دیگری اقتصاد را. ما می توانیم پول را مصادره و به‌جای آن کوپن عرضه کنیم ولی سرمایه را و قانون نانوشته “ارزش افزوده” را نمی توانیم تغییر بدهیم. ما می توانیم حجاب رسمی را پیگیری کنیم و “ارشاد” دیگران بدحجاب را بر عهده بگیریم ولی نمی توانیم روسری زنان و دختران‌خود را از جایی که عقب رفته یک میلیمتر جلوتر بیاوریم.

دوم: روزگاری هگل گفت: “بدا به حال ایده هایی که تاریخ از آنها حمایت نمی کند” و اراده ورزی در بعضی حوزه ها به این اعتبار یکی از موارد است. مسئله سازترین و البته پرمدعاترین دولتها،‌ اتفاقا دولتی بود که ادعای مبارزه با سرمایه داری و گسترش عدالت اجتماعی را داشت، دولت بهار. دولتی که خود مدعی رهبری توده های مستضعف جامعه در مقابل طبقات روشنفکری و سرمایه دار را داشت ولی در عمل همان بلائی را بر سر این توده آورد که ایده های غیر انقلابی بر سر آنها.

مشکل اینجاست که عموم انقلابیون این نکته اساسی را بر نمی تابند که نمی توان به صرف نظر و‌ ایده جهان را تغییر داده و یا اراده خود را تحمیل نمود. یعنی هیچ سوبژه درونی را نمی توان به ابژه بیرونی مبدل کرد. همچنان که‌ هیچ پدر و مادری نمی تواند به صرف اینکه سرپرستی کودکان خود را دارند آنها را تحت سلطه ایده ها و نظرات خویش درآورند، هر چند اراده و اتوریته لازم را در این زمینه داشته باشند. و باید توجه داشته باشیم که اساسا همیشه و همواره همانطور که آدرنو می گوید لباس نظرات و ایده ها (کانسپت ها) کوچکتر از قامت واقعیت هاست.

علی ایحال باید به این جمله نیز توجه کنیم : فرهنگ و اقتصاد “ضد انقلابیونی” هستند که “ارشاد” نمی شوند. و یا اگر از بار منفی این کلمه اندکی بکاهیم “سرکوب” نمی شوند. ( من “سرکوب” را به معنی “واپس زنی” بکار می برم) حالا شاید شما به من ایراد بگیرید که چرا این عنوان “ضد انقلابی” را برای حوزه فرهنگ و اقتصاد  به امانت گرفتم؟ یا شاید ایراد بگیرید چرا از سختی واژه “سرکوب” دوری نکردم. ولی بحث در دگرگونی ماجراهای ذهنی ماست.

سوم: انقلابی گری و اراده ورزی در فرهنگ و اقتصاد  ممکن است وضعیتی را ایجاد کند که درست به عکس ایده انقلابی اولیه و بلکه در جهت منافع “ضد انقلابی” عمل کند. به بیان دیگر ساز و کاری حقوقی و قضایی با سازمانی بزرگ و افراد بسیاری به‌کار گرفته می‌شوند تا فرهنگ توده ها را تغییر دهند تا اقتصاد را تصحیح کنند، ولی اینها همه “دیگری” را عینیت بخشیده اند که هویتش و بودنش را با همین سازوکارها و سازمان ها تقویت می کند، هر چند ظاهر ماجرا این باشد که این “دیگری” مورد فشار است. “دیگری” که به زعم ما انقلابی نیست، یا حداقل معیارهای فرهنگی انقلابی را رعایت نمی کند.

چهارم: در طول چهارماه اخیر تحولات زیادی را در فضای اجتماعی و سیاسی کشور شاهد هستیم، که مرکز همه آنان “زن” است. از  جشنواره کن و نمایش فیلم عنکبوت مقدس گرفته تا بروز دوباره‌ی گشت ارشاد و مسائل حاد پیرامونش، ولی همه اتفاقات بد نبودند. مثلا زنان به ورزشگاهها راه یافتند.  بله! به هر دلیلی دولت  رئیسی و بخش هایی از حاکمیت مهم ترین و چالشی ترین پروژه ای را که دنبال می کنند در ارتباط با “زنان” است. بله! شاید نمایش فاجعه ای که سالها با آن مواجه هستیم در ارتباط با روسپی گری و موضوعات مرتبط با آن در یک جشنواره خارجی، کسانی را آزرده باشد. از آنجهت که در نگاه سنتی “وظیفه” مطرح است و نه “حقوق” و “گناه” فهمیده می شود و نه “ظلم”.‌ پس محتمل است که به پدیده تاسف آوری مانند تجاوز به یک زن بمثابه یک “ظلم” پرداخته نشود. و یا هر چند که آنرا ظلم بداند ولی می خواهد و چنین می کند که این ظلم توسط جامعه “تماشا” نشود. چه برسد که به تماشای ویترین بین المللی نشانده شود.‍

فیلم “کوثر بن‌هنیه” با نام “زیبا و سگ ها” که محصول مشترک سینمای فرانسه و تونس بوده و در جشنواره کن ۲۰۱۷ به نمایش در آمد، روایت گری از همین “شهر خدا” و تفکر سنتی سازنده آن است. داستان فیلم در بهار عربی و اتفاقات پس از آن در کشور تونس می گذرد زمانیکه مردم می پنداشتند پس از سقوط یک دیکتاتور روزهای خوشی در انتظارشان است. داستان غم انگیز تجاوز دو پلیس به یک دختر بنام “مریم” ولی فاجعه جای دیگری‌ست و آن زمانی که دختر بعد از بدبختی بسیار موفق می شود شکایت خود را علیه پلیس ثبت کند و حالا یک مامور به او چنین می گوید: “آیا تونس را دوست داری؟ آیا می دانی کشور در تهدید بیگانه و تروریست هاست؟ در شرایط حساس کنونی چطور می توانی از پلیس کشورت شکایت کنی؟” 

اتفاقا  “علی کف عفریت” که به زبان عامیانه یعنی “شرایط حساس کنونی!” است نام دوم این فیلم است. بله! ممکن است جامعه ای ساختارهای سیاسی موجود را نابود کند ولی طرح تغییری نمی کند. و همچنان همان تفکر سنتی ، “شرایط حساس کنونی” را به دلایل متفاوت دیگری ادامه می دهد.‌

پنجم: آگوستین قدیس از دو شهر نام می برد. یکی “شهر خدا” و دیگری “شهر زمینی” که آنرا “سیویتاس تِرِنا” می نامد.(۱) و حالا در این شهر خدایی که تفکر سنتی برای خودش ساخته و یا می خواهد بسازد، ابدا فساد از هر نوعی راه ندارد. و برای همین است که “نمایش فساد” در “شهر خدا” در آرمانشهر ممنوع است. فساد اگر هم باشد باید مخفی گردد یا تکذیب شود. و یا صورت مسئله را پاک کرد. نگاه پروژه ای به مسائل فرهنگی مانند خانواده و زنان از همینجا می آید. آنها می خواهند به فرهنگ دستور بدهند، همانطور که به اقتصاد قبل از این دستور داده اند. برای همین است که در دولت رئیسی سیدکاظم فروتن می‌شود دبیر شورای عالی جمعیت، کسی که یک اورولوژیست است و بر بیماری های ادراری و تناسلی تمرکز دارد. بله مولف کتاب جامعه شناسی روسپی گری، بررسی آسیب های اجتماعی آن و کتاب کودک آزاری در ایران و کتاب اعتیاد در ایران زندانی شده است و کاظم فروتن آمده تا مسائل جامعه شناسی و عمده ما را حل و فصل کند. باری! نگاه پروژه ای به فرهنگ و مسائل اجتماعی چنین انتصاباتی و چنان رویکردی را در پی دارد.

پ.ن اول: “پس دو شهر توسط دو نوع محبت درست شده اند: شهر زمین با خود – دوستی با رسیدن به نقطه اوج تحقیر خداوند و شهر خدا با محبت خداوندی که در تحقیر خود (انسان) ادامه پیدا می کند” همچنین: “در واقع فقط دو شهر معنا دارد – خوب و بد، اولی مبتنی بر مسیح و دومی بر آدم. در معنای مشابه، فقط دو عشق وجود دارد: عشق به خود (یا به دنیا) و عشق به خداوند. (محبت و آگوستین قدیس، هانا آرنت، ترجمه و اضافات فرهنگ رجایی، ص ۲۰۴،‌ نشر کتاب پارسه، چ اول ۱۴۰۰)

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا