«آشوبهای اخیر، علل و راهکارها»
اکبر منفرد، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «آشوبهای اخیر، علل و راهکارها» نوشت:
اول: این نظام و بالندگی کشور محصول زحمات و جانفشانیهای مردم و شهیدان است و دشمنانی قسم خورده دارد که جز به نابودی آن نمیاندیشند. حفظ نظام واجب است، باید با احترام به مردم و حضور آنها دشمن را ناکام کنیم.
دوم: پیرو درگذشت مرحومه مهسا امینی متاسفانه در روزهای اخیرشاهد اتفاقات بسیار تلخ و ناگواری بودیم که خسارات و آثار منفی وسیعی در پی داشت که هرچند با بیانات بسیار بجا و دقیق مقام معظم رهبری دامت برکاته موضوع حل شد اما واقعیت این است که این موضوع و دهها موضوع دیگر مجموعهای از ناهنجاریهاییست که امروز جامعه ایرانی با آن روبروست و همه را سخت آزرده و ناامید ساخته و هرچند وقت دستمایه ایجاد آشوبها میشوند؛ همانند فقر شدید، بیعدالتی، تبعیض، دین گریزی، بدحجابی، اختلاس، مافیابازی وفساد سیستمی. اما همه اینها معلولند و باید بهجای پرداختن به آنها به علت آنها پرداخت و آنها را ریشهیابی و حل کرد وگرنه پرداختن به معلولها اتلاف وقت است و بی نتیجه.
سوم: بدون شک نمیتوان یک علت را بهعنوان علت تامه این معلولها ذکر کرد و به لحاظ جامعهشناختی، روانشناختی و جرمشناختی علل مختلفی باعث ایجاد آنهاست ولی میتوان علل زیر را مهمترین آنها معرفی نمود:
۱.نوع دین و اسلام حاکم برجامعه: ایرانیان مردمانی مسلمانند و پایبندی عمیقی به آموزههاي ديني دارند، باپیروزی انقلاب اسلامی شاهد حضور پر رنگ دین در عرصههای مختلف جامعه بودیم و پیرو آن نوعی فهم و برداشت از موضوعات مختلف اسلامی همانند انتقادازحاکمان، اولویتهای امربهمعروف و نهیازمنکر، حجاب، کیفیت تعامل حاکمیت ومردم، ارائه برخی ملاکها و معیارها و تقدسسازیها و تقدسبازیهای بیجا و بیمورد، توجه برخی مسوولان به قداستسازیها بهجای عقلانیت و… که متاسفانه به مرور این برداشتهای ناصواب بهعنوان دین و اسلام معرفی و بهصورت الزام و اجبار و قانون درآمدند در حالی که با مبانی اسلام واقعی و سیره عملی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام نه تنها هیچ سنخیتی ندارند بلکه در تضادند و فضا و جامعهای بسته ایجاد شد و در حقیقت غل و زنجیرهایی شدهاند به دست و پای مردم و نخبگان برای تشکیل و تحقق جامعه آرمانی اسلامی و اهداف انقلاب اسلامی و ایجاد عدالت اجتماعی و لذا منَشا سرخوردگی و ناهنجاریها درجامعه شدهاند. یعنی آنچه که قرار بود عامل تعالی و پیشرفت و عدالت شود خود بهواسطه برداشتهای ناصواب تبدیل به عامل فساد و بیعدالتی شد. این موضوع با مقایسه سخنان فقیهان اندیشمندی همانند امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی، امام موسی صدر، آیت الله هاشمی رفسنجانی با برخی حوزویان امروز بهخوبی فهمیده میشود. اسلام مدنظر آنها مبتنی بر عقلانیت و تفکر و تحقیق بود واسلام مدنظر اینها مبتنی برامور غیرعقلانی و تقدسسازیها و خرافات است.
۳. نتیجه حاکمیت این نوع دین و اسلام بر جامعه تسلط تحجر و متحجرین بر جامعه و حذف تدریجی نخبگان شد، به مرورآدمهایی بر جامعه مسلط شدند که توان دیدن بیشتر از نوک دماغشان رانداشتند. اینها نه درک درستی از اسلام دارند، نه شناخت درستی از جامعه ایرانی و نه شناخت درستی ازجهان معاصر ونتیجهی آن شد تحمیل هزینههاي سنگین برکشور و مردم وعقبماندگیهای گسترده و از کف دادن فرصتهای بعضا غیر قابل جبران و دفع حداکثری وجذب حداقلی و بریدن مردم و فزونی ناهنجاریها و جرایم.
۴.نتیجه برداشتهای غلط از دین و تسلط تحجر و متحجرین برکشور چیزی نبود جزحکمرانی ناصواب و نامطلوب که علت مهم دیگر این ناهنجاریها است. در دهههای اخیر حکمرانی کارامد و مطلوب مورد توجه اندیشمندان و صاحبنظران سیاسی اجتماعی قرار گرفته و بهعنوان کلیدی برای پازل توسعه در اواخردهه ۹۰ مطرح شد. این مفهوم برگرفته از نظریه نهادسازی ومحصول سه نهاد دولت، بخش خصوصی وجامعه مدنی است. بانک جهانی حکمرانی مطلوب رابراساس شاخصهای ششگانه زیر تعریف میکند:
حق اظهارنظر سیاسی و پاسخگویی(مشارکت)،ثبات سیاسی، عدم خشونت، اثربخشی دولت، کیفیت قوانین و مقررات، حقوق مساوی وعدالت و کنترل فساد.
ضعف در بهکارگیری اصول حکمرانی خوب یکی ازمهمترین موانع توسعه است وجالب اینکه در مبانی اسلامی هم حکمرانی کارامد و مطلوب و اصول آن بهشدت مورد تاکید قرار گرفته و بهنظر نگارنده تحت عنوان نظام احسن حکمرانی تبیین شده است که هم در آیات مختلف قرآن و روایات به آن پرداخته شده و هم در سیره عملی حکومت نبوی وعلوی. متاسفانه تاکنون در ایجاد یک حکمرانی مطلوب و کارامد ناکام بوده ایم.
۵. راه برون رفت از وضعیت اسفبار فعلی اصلاح موارد فوق است. بدین معنی که باید در اسرع وقت و با قاطعیت در مسیر حذف باورهای اشتباه و حاکمیت اسلام واقعی و حذف تحجر و متحجرین و میدان دادن به مردم و نخبگان جهت تحقق حکمرانی مطلوب و حذف واصلاح بسیاری از قوانین وملاکها و معیارهای غلط و اشتباه که سالهابر جامعه حاکم شده و منشا بیعدالتیها و تبعیضها و ناهنجاریهای مختلف درجامعه شده پرداخت. واقعیت این است که در سایه متحجرین و حکمرانی نامطلوب در سالهای گذشته مجموعهای از ملاکها و معیارها و قوانین بر کشور حاکم شده که نه تنها کارایی و حاصلی نداشته بلکه مانع جدی توسعه پایدار وحاکمیت عدالت درکشوربوده اند. باید تادیر نشده این ملاکها و معیارها و قوانین دستوپاگیر را از دست و پای جامعه باز کرد، هیچ لزومی به این مسائل نداریم، شاید روزگاری به تناسب شرایط آن روز این قوانین و ملاکها برای جامعه مطلوب بود اما امروزه با پیشرفتهای خارق العاده بشری و رشد فرهنگ عمومی و تجربیات به دست آمده و وجود عالمان اندیشمند و توانا که وفق مبانی اسلامی عقلانیت را بر تحجر و تنگ نظری ترجیح میدهند. دیگر نمیتوان این ملاکها، معیارها و قوانین را پذیرفت و باید بستر مناسب برای تغییر سریع آنها را بهوجود آورد، باید دولت و مجلس و دستگاه قضایی در تراز انقلاب و جامعه امروز ایجاد کرد.
۶. به اعتقاد نگارنده واقعیت بسیار تلخی که امروز با آن مواجهیم این است که امروز در کشور با دشمنی مواجه هستیم که بهمراتب از امریکا و سایر دشمنان خسارتبارتر است و آن تحجر است. به واسطه حاکمیت متحجرین و برداشتهای غلط از اسلام و قوانین و ملاکهای ناکارامد، بخش وسیعی از نخبگان و اندیشمندان را به انزوا کشیده و مجموعهای ناکارامد بر کشور حاکم شده و لباسی بر تن آنها کردهایم که بسیارگشاد و مضحک است، اینها بهواسطه ذهن و درک بسیار کوچک ومحدودشان نه توان شناخت اسلام را دارند نه جامعه ایرانی، نه جهان معاصر و نه راه حلی برای بهترشدن اوضاع، توقع فهم و شناخت اسلام و آرمانها و اهداف و منویات والا و گسترده انقلاب و امامین انقلاب و جهان معاصر ازاین افراد توقعی بیهوده است چون اصلا در آن حد نیستند و شوربختانه قرائن وشواهد حاکی از این واقعیت تلخ است که اینها کشور را وارد مرحلهای خطرناک کردهاند و آن دوگانگی بین حاکمیت و مردم است. بدین معنی که آنچه حاکمیت میخواهد مردم نمیخواهند و آنچه مردم میخواهند حاکمیت نمیخواهد و این خطرناکترین حالت ممکن برای يک حاکمیت است و بایدضمن هشدار به این مساله از طریق حذف متحجرین و حاکمیت اسلام واقعی و عقلانیت و ایجاد حکمرانی کارامد و میدان دادن به نخبگان و اندیشمندان دلسوز، خواست و اهداف مردم و حاکمیت را به هم نزدیک و مانع این اتفاق تلخ شد.
۷. یکی از ضروریات عالم هستی تغییر و تحول است، تغییرات هماهنگ و همه جانبه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی جامعه درجهت نیل به اهداف و تغییر کیفی و کمی در نهادهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، بر این اساس ضرورت عالم هستی و زندگی بشری چیزی جز تغییر و تحول نیست و مبانی ديني نیز این را پذیرفته و مبنای تغییر و تحول را مردم دانستهاند که «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» و یا توجه عمیق به عقل بشری و عنصر زمان و مکان در استنباط احکام و پیرو آن جعل احکام اولیه و ثانویه همه گویای توجه عمیق اسلام به موضوع تغییر و تحول است. مخصوصاً در دنیای معاصر که وحدت ارادهها بر محور جهانی شدن و ارتباط بین دولتها و ملتهاست. نمیتوان چشم بر موضوع بسیار مهم خواست عمومی برای تغییر و تحول بست بلکه باید با درک این واقعیت مهم بستر و زمینه لازم برای ایجاد تغییرات بر اساس خواست عمومی مهیا کرد. مردم خواستار تغییر هستند، راه تغییر هم صندوق رای است نه اردوکشی خیابانی، باید از طریق میدان دادن به سلائق و افراد مختلف بستر مناسب تغییر را از طریق صندوق اراء برای مردم فراهم کنیم وگرنه مردم ممکن است تغییر و تحول را از طریق آشوب و درگیری خیابانی دنبال کنند و این همان خواست دشمن است.
۸. و در آخر با الهام از بیان نورانی و شگفت قرآن که خطاب به پیغمبرفرمود «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم» که خدای بزرگ آغوش برای پذیرش بندگانش را که جرم وگناه را از حد گذراندند باز میکند و باز از آنها با عنوان بندگان من(عبادی) یاد میکند و هرگز آنها را علیرغم این حجم گناه طرد نمیکند و با چندین تاکید وعده آمرزش همه گناهان را میدهد. بیاییم با اعلام عفو عمومی و گذشت از مردم و جذب حداکثری و جبران مافات و توجه به خواست مردم، اعتماد عمومی از دست رفته را بازسازی نماییم. انشاءالله
انتهای پیام