خرید تور تابستان

نگاهی به پدیده «طرفداری»: فقط تشویق‌ کردن تتلو کافی نیست!

«سعيد برآبادی» در روزنامه ی «شرق» نوشت: بهترین تعریف هواداری را می‌توان در این بیت مثنوی پروین اعتصامی یافت؛ آنجا که گل در برابر اظهار علاقه بلبل، پوزخندی می‌زند و اضطراب آینده این هواداری را نشان می‌دهد: «چونکه فردا شد و پژمرده شدم/کیست آن‌کس که هواخواه من است؟».

اما هواداران امروز شبیه دیروز و روزگار پروین نیستند؛ حتی شبیه به عاشقان و طی‌طریق‌کنندگان امثال شعر فارسی هم نیستند؛ آنها گاه به اندازه فردی که هوادارش هستند، هوادار دارند، گاه از او معروف‌تر یا پول‌دارتر، سیاسی‌تر، چهره‌تر و حتی قدرتمندتر هستند. گروه دیگری از این طرفداران، شمایل خود را در بزنگاه‌های فردِ مورد نظرشان نشان می‌دهند و حمایت صددرصدی از او را تنها راه نشان‌دادن میزان هواخواهی خود می‌دانند. نمونه‌های این رویکرد اجتماعی را کم نداشته‌ایم؛ در حوزه سیاست، هواخواهان اصلاحات بعد از ترور نافرجام سعید حجاریان سعی کردند به هر شکل ممکن، از او حمایت کنند. وقتی که تیم فوتبال ایران دچار مشکل شد و به قول فوتبالی‌ها، سیر نزولی در پیش گرفت، همین هواداران بودند که در سرمای آن سال، ورزشگاه آزادی را پر کردند و درحالی‌که می‌دانستند تیم‌شان خواهد باخت، یک‌صدا دست از تشویق برنداشتند.

اما هواداران امروز اندکی پیشروتر هم شده‌اند و به هواداری کلاسیک اعتقاد کمتری دارند. کافی است بغل گوش فرد مورد علاقه‌شان اتفاقی بیفتد تا خیلی زود برایش سینه‌چاک کنند؛ نمونه‌اش هم همین ماجرای تتلوست؛ خواننده‌ای زیرزمینی که به خاطر احضارش به دادسرا، حالا هوادارانش دوره افتاده‌اند، بیانیه می‌نویسند، تهدید می‌کنند، تقاضای آزادی او را دارند و بیشتر از اینکه بخواهند آزادش کنند، دنبال این هستند که نشان دهند تنهایش نمی‌گذارند.

تتلو و هوادارانش

در فرهنگ لغت دهخدا، هوادار و طرفدار، هر دو زیرمجموعه حامی هستند و به‌همین‌دلیل فردی که دارای این دو صفت باشد، مجبور است «پشت و پناه»، «حمایت‌کننده به عنایت و کرم»، «دفاع‌کننده» و «زنهاردار» هم باشد. حال سؤال اینجاست که چهره‌های محبوب تا چه حد چنین صفاتی را از طرفداران خود دیده‌اند و آن را درک کرده‌اند؟ تتلو، در چند سال اخیر یک مورد ویژه در میان خواننده‌های زیرزمینی بوده یا سعی کرده خود را این‌طور نشان دهد. اما او همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، سوم شهریور دستگیر شد تا در دادسرای فرهنگ و رسانه به مسائلی پاسخ دهد. تا اینجا هیچ مشکلی وجود ندارد، بسیاری از چهره‌های مطرح حوزه‌های مختلف گاه به دلایلی پایشان به محاکم قضائی باز شده و مجبور به ارائه توضیح یا حتی محاکمه و حبس شده‌اند.

در این میان، کم پیش آمده است که وجهه هواداری در چنین مواردی آن‌قدر پررنگ باشد، که هواداران با شدیدترین موضع نسبت به چنین جلب و احضاری واکنش نشان دهند. اما این اتفاق افتاده و حالا مسئله طرفداران به همان اندازه مسئله افراد مشهور زیر ذره‌بین جامعه قرار گرفته و سؤال اینجاست که رابطه افراد مشهور با طرفداران‌شان تا چه حد است؟ آیا سلبریتی‌های حوزه‌های مختلف، برنامه‌ای درباره یکپارچه‌کردن و قدرت‌سازی طرفداران خود دارند؟

غفوریان: هنر ما قدردانی از لطف مردم است

روزگار عجیبی شده؛ رسانه به یک ابزار واقعی نبرد بدل‌ شده است آن‌قدر که پس از هر اتفاقی، تصمیم‌گیری رسانه‌ای و مدیریت آن در اولویت قرار می‌گیرد. اخباری درباره حراج زمین در تهران منتشر می‌شود و خیلی زود، چهره‌هایی که به هر دلیل ممکن است نام‌شان در فهرست دریافت‌کننده‌های ملک قرار گرفته باشد، صفحات فیس‌بوکی، توییتری و اینستاگرامی خود را می‌بندند. هجوم هواداران قابل مقابله نیست؛ هجوم هواداران شکست‌خورده‌های ورزش، هجوم هواداران بازی‌خورده‌های اقتصادی و سیاسی و هجوم عاشقان بازیگران و خواننده‌ها.

حالا دیگر سخت است تشخیص اینکه چه فرقی میان مخاطب و هوادار وجود دارد. تعاریف مختلف است، مثلا مهران غفوریان می‌گوید مردمی که کار و هنرشان را دوست داشته باشند، به‌نوعی طرفدار او محسوب می‌شوند و به همین بسنده می‌کند که «مردم این کشور، مردمی هنردوست هستند و همیشه به هنرمندان خود لطف دارند. این لطف را می‌شود خیلی راحت دید؛ وقتی که در خیابان دارید راه می‌روید و می‌بینید مدام می‌آیند و با شما دست می‌دهند و سلام‌وعلیک می‌کنند. خسته نباشید می‌گویند و به زبان خودشان سعی می‌کنند محبت و صفایشان را از ما دریغ نکنند».

با چنین تأویلی در مفهوم هواداری است که او می‌گوید اگر کاری تابه‌حال انجام داده و توانسته لبی را به خنده باز کند، به خاطر همین مردم بوده است: «طبعا که مسئله همه ما این است که لطف مردم را جبران کنیم و طبعا منظورم از مردم هم همه هستند؛ چه آنهایی که منِ غفوریان را دوست دارند و چه آنهایی که به هر دلیل پای فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی من می‌نشینند». اما در میان این اظهارات، اتفاقات اخیری که برای غفوریان حاشیه‌ساز شد، اندکی او را نسبت به مسئله هواداری کورکورانه نگران کرده است: «گاهی برخی مسائل دل آدم را می‌رنجاند و نمی‌دانی کار دوست است یا دشمن.

بعد از ماجرای جشن حافظ، برخوردهای بدی دیدم، در فضای مجازی اتفاق‌های بدی افتاد. من که شخصا فضای مجازی را قبول داشتم و در اینستاگرام و تلگرام فعال بودم، با واکنش‌های عجیب‌وغریبی روبه‌رو شدم. مگر من همان غفوریانی نیستم که شما را می‌خنداندم یا حواسم بود که وقتی شب خسته به خانه برمی‌گردید، دل‌مشغولی‌ای داشته باشید؟ پس چرا وقتی که می‌شد محرم من باشند و عکس‌های بهتری از من منتشر کنند، دست به چنین کاری زدند؟».

احمدرضا عابدزاده: به حاشیه‌ها بی‌توجه باشیم

تفکیک طرفداری از دوستی خاله‌خرسه هم کار سختی است. چند وقت قبل، یکی از مترجمان بنام کشور که در شهرستان زندگی می‌کند روزی به طور اتفاقی، در اینترنت صدها نقل‌قول از خودش پیدا می‌کند که روحش هم از آنها بی‌خبر است. برآشفته در شبکه‌های اجتماعی می‌نویسد چرا با او این کار را کرده‌اند و جملاتی را که مربوط به کتاب‌های ترجمه‌ای او بوده، به نقل از خودش منتشر کرده‌اند. جالب اینجاست هواداران زیر این پست فیس‌بوکی بعد از تعریف فراوان از استاد، خرده گرفته‌اند که چرا ناراحت شده است و مگر آن جملات، جملات بدی بوده‌اند؟

چنین چالش‌هایی را می‌توان در بسیاری از روابط طرفداری دید و بدون شک، فوتبالیست‌ها به خاطر آنکه بیش از دیگر چهره‌ها براساس نتیجه‌ای که به دست می‌آورند، قضاوت می‌شوند، ضربه‌های فراوانی از آن خورده‌اند. نمونه‌اش احمدرضا عابدزاده، عقاب آسیا، دروازه‌بانی که بهترین خاطره سنگربانی را برای مردم ایران به تصویر کشیده اما در سال‌های اخیر، رنجیده‌خاطر از رسانه‌های ورزشی، به گوشه‌ای رفته و خیلی تمایلی به مصاحبه ندارد، شاید به این دلیل که اعتمادی به این تماس‌های تلفنی نمی‌تواند داشته باشد: «فوتبال و فوتبالیست همیشه با حاشیه‌ها درگیر است و کسی می‌تواند در این حرفه موفق باشد که تن به حاشیه‌ها ندهد، حالا این حاشیه‌ها ممکن است شعار طرفداران در ورزشگاه باشد یا انتقادها و اظهارات نادرست آنها در شبکه‌های مجازی.

بهتر است آنچه را درست و منطقی است بشنویم و به بقیه اظهارات بی توجه باشیم. فوتبال ما، یک مسئله ملی است، مسئله کشوری است که همه دنیا آن را نگاه می‌کنند و زیر ذره‌بین قرار گرفته است. در چنین شرایطی سخت است تشخیص اینکه چه کسی دارد از شما طرفداری می‌کند و چه کسی بدخواه‌تان است». او به رسانه‌های ورزشی هم اشاراتی دارد؛ رسانه‌هایی که در نگاه اول، همگی به‌نوعی پایگاه حامیان و سینه‌چاکان ورزش به حساب می‌آیند اما گاه، با انتشار موارد کذب، روحیه فردی ورزشکاران را هدف قرار می‌دهند: «به‌عنوان کسی که ورزش ایران را دوست دارد فقط به همین جمله بسنده می‌کنم که باید حرمت ایرانی‌بودن از طرف همه ما حفظ شود؛ چه آنهایی که بازیکن هستند و توی زمین توپ می‌زنند و چه آنهایی که روی صندلی‌ها نشسته‌اند و برای پیروزی ما شعار می‌دهند. باید همه یک‌دل و یک‌صدا باشند».

فرجام هواداری

شاید این صحبت مهران غفوریان درباره چگونگی مواجهه با اعتراضات مردم به‌ویژه در حوزه‌های فرهنگی، تعریف تازه‌ای از مسئله هواداری درست را برایمان نمایان کند، آنجا که می‌گوید: «مردمی که اعتراض می‌کنند بالاخره قشر زیادی از جامعه هستند و اعتراض اینها هم بیشتر در زمینه مسائل اجتماعی است. این اعتقادات شخصی من است و پای این اعتقاداتم هم تا آخر زندگی‌ام می‌ایستم. برای من مهم‌ترین چیز در زندگی‌ام همین اعتقاداتم است و این اعتقادات را نیز با هیچ چیز دیگری معاوضه نمی‌کنم. چون با این اعتقادات بزرگ شده‌ام و کار کرده‌ام و اگر غیر از این باشد، مهران غفوریان نیستم».

اگر بخواهیم فهرستی از جنجالی‌ترین اتفاقات سال‌های اخیر داشته باشیم، به‌ویژه آنها که شبکه‌های مجازی را تسخیر کردند؛ بدون‌شک در بسیاری موارد پای رودررویی هواداران وسط می‌آید؛ به عبارت دیگر، این چهره‌ها نیستند که با هم سر مسئله‌ای درگیر می‌شوند، بلکه این دسته‌های هواداری هستند که به جان هم می‌افتند. هواداران «مرتضی پاشایی»، «یوسف اباذری» را هو می‌کنند، طرفداران یک تیم، بازیکن‌شان را که به‌تازگی با تیم رقیب قرارداد بسته و بدتر از همه، هواداران جناح‌های سیاسی، همدیگر را.

در این میان، شاید نیاز باشد هنرمندان، بازیگران، ورزشکاران، آدم‌های حوزه سیاست و خلاصه همه معروف‌ها به این فکر کنند که برای خیل هوادارانشان چه برنامه‌ای ریخته‌اند و آیا این رابطه را رابطه‌ای براساس رشد دوجانبه می‌دانند یا فقط چاکرِ تشویق‌های آنها هستند؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا