به توضیحی نیز قانع شدهام! | احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
از سران قوامیپرسم از آقایان رئیسی، اژهای و قالیباف. اینکه همگی گفتند اعتراض از اغتشاش مسیرش جداست و نظام سیاسی آغوشش را برای تحمل و پذیرش هرگونه اعتراض و نقد و مخالفت باز کرده است، آیا این شامل نقد وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه هم میشود یا اینکه کارکنان این دو نهاد تحت عنوان “سربازان گمنام امام زمان” در حصن حصینِ مصونیت مطلق و اوج خط قرمز حکومت قرار دارند و کوچکترین نقد و اعتراضی به آنها جایز و قابل تحمل نیست؟
اگر پاسختان به بخش آخر پرسش فوق مثبت است که دیگر جای هیچ سخنی باقی نمیماند، اما اگر منفی است لطفاً از وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه بخواهید که با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی به پرسشهای روزنامهنگاران در مورد بیانیۀ مشترک اخیرشان پاسخ دهند.
آنها لازم است به افکار عمومی در برابر روزنامهنگاران توضیح دهند که این بیانیه با این لحن و محتوا به چه قصدی صادر شده و چرا در حالی که دو روزنامهنگار حوزۀ اجتماعی خانمها الهۀ محمدی و نیلوفر حامدی بدون دسترسی به وکیل در بند امنیتی زندانیاند و هنوز هیچ محکمۀ صالحهای برای رسیدگی به پروندۀ آنها تشکیل نشده است، ادعای مربوط به اتهامشان با اشاره به نامشان در بیانیه آمده است؟
متأسفانه این بیانیه نشان میدهد که در عملکرد این دو دستگاه امنیتی تغییری نسبت به گذشته صورت نگرفته و تحلیلشان از هر اعتراضی در هر برهه و با هر زمینه و انگیزهای از الگویی تکرارشونده پیروی میکند.
اگر نهایتاً هر اعتراض و ناآرامی در این کشور از 78 و 88 گرفته تا 96 و 98 و اکنون، تمام و کمال با برنامهریزی و تدارک آمریکا صورت گرفته و میگیرد، پس این دو نهاد در پیشگیری از وقوع آنها چه موفقیتی داشتهاند؟ چرا همواره این سناریوها و برنامهریزیهای ادعایی، پیش از وقوع عملی آنها کشف و خنثی نمیشود و فقط پس از بروز آنها بر مسئولان این دو نهاد امنیتی مکشوف میشود؟
اگر بنا باشد هر تلاشی از سوی روزنامهنگاران برای پوشش اتفاقات ناگوار، به بازی در سناریوی آمریکا تعبیر و تفسیر شود، دیگر روزنامهنگاری در این کشور چه محلی از اعراب پیدا میکند؟
به هر حال، اعتراض به وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه و مخالفت با آنها از سوی شهروندان پیشکش، حداقل نسبت به عملکرد خود در برابر پرسشهای جامعه توضیح دهند. آیا این هم توقع بالایی است؟
یکی از دوستان به من نقد میکرد که چرا سطح مطالبات را پایین میآوری و مثلاً آنها را به لزومِ توضیح نهادها تقلیل میدهی؟ پاسخ این بود که شاید این نتیجۀ تجربۀ من از زندان باشد.
هرگز فراموش نمیکنم آن روزی را که پس از مدتها اعتصاب غذا با صورتی تکیده و جسمی آب رفته و روانی از هم گسسته و اعصابی در هم شکسته و گوارشی به هم ریخته، مرا ابتدا از بند دوی الف به بند 209 و بلافاصله از آنجا به بند 240 با چشمان بسته منتقل کردند.
به محض ورودم به بند 240 با برخوردی روبرو شدم که هرگز تصورش را نمیکردم. پس از ساعاتی تهدید و تحقیر و توهین، بازجو روی برگهاش نوشت: تمام جرایم و تخلفات خود را در همۀ زمینههای سیاسی و اقتصادی و …به طور کامل توضیح دهید. “جرائم اخلاقی” را هم شفاهی به آن اضافه کرد! همین که در پاسخش نوشتم: این پرسش غیرقانونی است، کاغذ را پاره کرد و مرا کشان کشان به سلول کناری برد و با مشتهای محکمش صورت استخوانیام را در هم کوبید و سپس تن رنجورم را به داخل سلول پرتاب کرد و فریاد زد: یا پاسخ این پرسش را به طوری که رضایت مرا جلب کند، مینویسی یا اینکه تمام کاغذها را به حلقومت فرو میکنم!
در حالی که او در بیرون سلول نعره میزد، در مقابل خداوند به زانو در آمدم و با حالی که وصف آن ممکن نیست، به او گفتم؛ میدانی که دیگر توانی برایم باقی نمانده است. نه جسمم یاری میکند نه روحم نه اعصابم. تو بگو من با این وضع چه کنم؟
در همان حال، در خیالم پیامبر را دیدم که بر فراز کوه ابوقبیس زانوی غم بغل گرفته و چون ابر بهار میگریست. علی را دیدم که در ظلمات شب، سر در چاه نخلستان فرو برده بود و فریاد میزد. حسین را دیدم که با تنی مجروح و پاره از تیر و سنان، چون ماهی بر خاک میافتاد و برمیخاست!
بله در آنجا بدون هیچ ابهامی به حقوق خود در کشورم پی بردم و به اندکی قانع شدم همانطور که مادرم به لقمه نانی خشک در زندگیش قانع بود.
انتهای پیام
سلام- آقای دکتر زیدآبادی ! من خیلی پیشتر از زمان تمجید دکتر باستانی پاریزی از شما , با کارها و نوشته هایت آشنا بودم و گفته های شما را رصد میکردم و لذت می بردم- از شخصیت تو که نه اصولگرا بودی و نه اصلاح طلب گیج و ایران دوست بودی و مردم گرا -امیدوارم فشارها باعث نشود که از کشور مهاجرت کنی – با اینکه در آنطرف کسی چون شما را برای تدریس روی چشمانشان میگذارند, ولی اینجا خیلی بیشتر به تو نیاز داریم. از ترس رفتنت, این فکر ذهن مرا مشغول کرد.
توصیف آقای زیدآبادی از ماجرای بازجویی اش هولناک بود. راستش من به فیگور آقای زید آبادی در آن شب مناظره با کوشکی منتقد بودم. به نظر می آمد حالی برای جنگیدن نداشت. بدن کرختی که حال حتی تکیه دادن به صندلی نداشت. نقدم به این بود که چرا محکم حرف نمی زند. حالا دلیلش را بهتر می دانم. زید ابادی مقابل کسی بود که ترومای زندان را برایش زنده کرده بود. کسی که با بی شرمی تمام، زندانی بودن زید آبادی را مسخره می کرد. و خدا می داند آن لحظه که به در زندان بودن زید ابادی خندید، چه لحظه هولناکی بود. کوشکی و امثال کوشکی خودشان را در آن لحظه لو دادند. از این میزان آزاری که به زیدابادی(و تو بخوان مردم مخالفانشان) داده بودند، خوشحال هستند. حالا مفهوم تن یک وری زید آبادی را در تمام آن مصاحبه می فهمم. آن نگاه بدون فروغ اش را. آن خشکی دهانش را.. آن بدن سراسر پر از انزجار را. کوشکی در هیات بازجو مقابلش ایستاده بود و سخت بود با شکنجه گر صحبت کردن.. آقای زید آباد عزیز دستت را می فشارم به نشانه برادری…
باید سطح مطالبات رو بر اساس درخواست جامعه مطرح کرد و سامان داد
تو وقتی سعی کنی سطح مطالبات رو تنزل بدی نشون میده یا عامل حکومتی و یا جا مانده از جامعه
البته شما جا مانده از جآمعه اید
خدا پشت و پناهت باشه احمد آقا.
یادتان باشد که نظرات را حذف می کنید.. من باب اطلاع.. هیچ هم ممیزی نداشت نظر این اینجانب
عجب خوابی عجب توهمی اولیای خدا بیکار بودند و منتظر توبودند که صدایشان کنی خون همه جوانان چه این طرف وچه اون طرف پای شما اصلاح طلبان است از خدا بترسید بچه های مردم را بگذارید زندگیشان را بکنند
بعضی موقع فکر می کنم این به اصطلاح نویسنده است یا دستگاه کپی پیست شما که با پرتاب یک دختر مجرم توسط حزب کومله امنیت ایران را یادتان می رود و هزینه افزایش امنیت را از سفره فقیر یتیم وو می دزدید چگونه نویسنده نصیحت کننده شدید؟؟ کشور امریکا اعلام کرده ۷۰٪ بزهکاران افراد نامشروعند.
تبلیغ و تشویق ترویج زایش افراد نامشروع و تولید بچه طلاق باعث افزایش هزینه امنیت می شود که این هزینه توسط بی حجاب و شخص زیدابادی از جیب یتیم فقیر وو دزدیده می شود
یک سوال از شما و همفکرانتان با عرض معذرت دارم آیا شما حاضرید … پاسخ واقعی و دلی و روشن ابزاری برای شما ایجاد می کند برای قضاوت کردن در مطالب آینده جواب این سوال چه بخواهید و چه نخواهید آشکار می شود
آقای زیدآبادی…
اگر زحمتی نیست اسم چند سازمان امنیتی کشورهای دیگر را نام ببرید که در مورد هر بیانیه شون کنفرانس خبری برگزار می کنند…
فقط شمرده، شمرده بگید، می خوام یادداشت کنم…