بر سر ذهن انسان ایرانی چه آمده است؟
سعید سالاری، دکترای فرهنگ و تمدن و پژوهشگر مطالعات استعمارزدایی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
یک نگاه به شبکههای اجتماعی تلویزیونهای فارسی زبان غیر ایرانی و مقایسه آنها با نمونههای مربوط به دیگر کشورهای جهان این مسئله را بیشتر به پیش دیدگان میآورد که چرا چنین نسبتی برقرار است؟ چرا دنبال کنندگان اینستاگرام بی بی سی فارسی (18 میلیون نفر دنبال کننده) در شبکههای اجتماعی از تمام دیگر زبانهای بی بی سی همچون بی بی سی عربی (2.1 میلیون نفر دنبال کننده) بی بی سی روسی (450 هزارنفر دنبال کننده) بی بی سی ترکیه (800 هزارنفر دنبال کننده)، بی بی سی آفریقا (840 هزارنفر دنبال کننده) یا بی بی سی برزیل (2.8 میلیون نفر دنبال کننده) بیشتر است. این درحالی است که جمعیت عرب زبانهای دنیا بیش از 300 میلیون نفر، جمعیت روس زبانها بیش از 150 میلیون نفر، جمعیت ترکیه بیش از 80 میلیون نفر، جمعیت برزیل بیش از 200 میلیون نفر است. شاید در ابتدا به ذهن آید که این استثنا در مورد شبکه بی بی سی است و اتفاقی به ذائقه انسان ایرانی خوش آمده، از این رو لازم است تا نگاهی به دیگر شبکههای تلویزیونی چند زبانه بیاندازیم:
صدای آمریکای فارسی (2.3 میلیون نفر دنبال کننده)
صدای آمریکای اندونزیایی با گویشورانی بیش از 250 میلیون نفر (750 هزار نفر دنبال کننده)
صدای آمریکا انگلیسی (650 هزار نفر دنبال کننده)
صدای آمریکای روسی (280 هزارنفر دنبال کننده)
صدای آمریکای دری با گویشورانی بیش از 30 میلیون نفر (590 هزار نفر دنبال کننده)
صدای آمریکای اسپانیایی با گویشورانی بیش از 500 میلیون نفر (85 هزار نفر دنبال کننده)
صدای آمریکای کردی با گویشورانی حدود 30 میلیونی (15 هزار نفر دنبال کننده)
صدای آمریکای اردو با گویشورانی بیش از 70 میلیون نفر (377 هزار نفر دنبال کننده)
صدای آمریکای چینی با گویشورانی بیش از 1.3 میلیارد نفر (68 هزار نفر دنبال کننده)
صدای آمریکای پرتغالی با گویشورانی بیش از 350 میلیون نفر (45 هزار نفر دنبال کننده)
این فقط شامل حال آمریکا و انگلیس نمیشود. در مورد یورونیوز نیز داستان تفاوتی نمیکند:
یورونیوز فارسی (2.3 میلیون نفر دنبال کننده)
یورونیوز ایتالیایی (14 هزار دنبال کننده)
یورونیزو فرانسوی (28 هزار نفر دنبال کننده)
یورونیوز روسی (75 هزار دنبال کننده)
یورونیوز پرتغالی (34 هزار دنبال کننده)
یورونیوز اسپانیایی (45 هزار دنبال کننده)
یورونیوز عربی (100 هزار دنبال کننده)
یورونیوز ترکی استانبولی (270 هزار دنبال کننده)
و دویچه وله:
دویچه وله فارسی (1.3 میلیون دنبال کننده)
دویچه وله هندی با جمعیتی بیش از 1 میلیارد و نیم (9 هزار نفر دنبال کننده)
دویچه وله عربی (660 هزار دنبال کننده)
دویچه وله اسپانیایی (460 هزار دنبال کننده)
اینها دادههای اینستاگرام بود که البته در توییتر نیز مشابه این امر جریان دارد. در فضای غیر مجازی و کابلی نیز میتوان از دیشهای ماهواره، بیگانه خواهی و بیگانه جویی در حوزه روایت را مشاهده کرد.
هرچند پیشتر و حدود 2-3 سال گذشته نیز این موراد را گفته بودیم اما بنظر بد نیست که باز از جهت تذکر بازخوانی کنیم.
بدین سان سؤال ابتدایی همچنان این است که چرا؟ چرا باید چنین باشد؟ چرا ملل دیگر این میزان وابستگی که ایرانیان به رسانهها و بویژه شبکههای تلویزیونیِ بیگانه-ساخت و درگاههای خبریشان دارند را از خود نشان نمیدهند! (حداقل در حوزه موارد فوق)
احتمالاً لازم است وجه اصلی را در ذهن انسان ایرانی جست. ذهن انسانی ایرانی چگونه فعالیت میکند و چگونه تحلیل میکند که برای صغری و کبرایش نیازمند دادههای بیگانه است و چرا ذهن انسان ایرانی اینگونه عمل میکند که نیاز میبیند خود را در معرض روایت غیر آن هم غیری که با او آنچنان مهربان نبوده قرار دهد. سؤال را میتوان دقیقتر کرد:
«بر سر ذهن انسان ایرانی در حوزه روایت چه آمده است که اینگونه میدان به غیر میدهد و پذیرای غیر میشود؟»
در واقع باید ببینیم که روایت داخلی فارسی زبان چه ویژگی داشته که انسان ایرانی را به سمت شنیدن از خارجی فارسی زبان سوق داده است.
از آن سو باید دید که روایتگر خارجی فارسی زبان چه ویژگی را در خود ایجاد کرده است که انسان ایرانی را توانسته به خود جذب کند.
خبر و روایتگری ابتدائا اقدامی برای انتقال چیستی رویداد به ذهن آدمی از طریق محتوای قابل فهم برای ذهن است. آدمی دنبال این است تا چیستی یک رویداد را دقیق و کامل دریابد. همچنین تمایل دارد تا بسیار سریع از آن رویداد خبردار شود و خوشایند او خواهد بود اگر عواطفش نیز بیشتر درگیر روایت شود.
همه این موارد بند بالا و موارد دیگر در این خلاصه میشود که روایت، محتوا و فرمی دارد که مخاطب دنبال محتوای دقیقتر و جامع و فرم جذابتر است.
محتوای جامع و دقیقتر زمانی حاصل میشود که تفاسیر مختلف و غیرهمسان از یک رویداد به مخاطب امروزی عرضه شود (معرفت بینالاذهانی).
توجه به مقوله «عرضه» برای مخاطب یک اصل است. چرایی این امر بدان بر میگردد که انسان فضل و تمایلش بر انتخابگریاش است. او دوست ندارد تا مجبور به کاری شود و در عوض خواهان آن است تا خودش انتخاب کند. ماجرای خلقت و آفرینش و روایتگری خدا در کتب خود نیز این امر را به روشنی و به تاکید نشان میدهد. در واقع تمایل به آزادی در انتخاب، امری است فطری و نهادینه و ستیزنده با آن ستیزنده با طبع آدمی است!
حال نوع عرضه روایت در داخل و در رادیو و تلویزیون رسمی به گونهایست که تنوع روایتها و زاویه دیدهای انسان ایرانی در آن شنیده و دیده نمیشود. ریشه احتمالاً در آنجاست که این رسانهٔ کابلی ذیل تعریف وسیع و زمخت «تریبون نظام» قرار میگیرد و از این رو سخنی ناهمسو با منطق و فهم حکمرانان از آن شنیده نمیشود. در واقع این رسانه با اینکه در جایگاه ملی قرار گرفته اما رفتار ملی ندارد و صدای متنوع ملت ایران در آن دیده و از آن شنیده نمیشود.
از حیث فرم آنگاه که پای مقایسه به میان میآید دیده میشود که به مراتب فرم فارسی زبان شبکههای بیگانه-ساخت جذابتر از تلویزیون داخلی است (البته نه در همه برنامهها). سوالی اینجا به میان میآید که چگونه است بیگانهای شماری انسان ایرانی را به کار گرفته و فرمی جذابتر تولید کرده و در فضای داخل همان انسان ایرانی خروجی کارش از حیث فرم بدان جذابی نیست. درک این را باید در میزان میدان دادن برای بروز خلاقیت انسان ایرانی جستجو کرد. میدان دادنی که نیازمند پذیرفتن اصل آزادی است.
در باب محتوا مقولهای مهم بحث موضوعات محتوا است. چرا موضوع رسانه فارسی زبان غیر ایرانی از حیث توجه، اولویت بالاتری برای شنونده و بیننده پیدا میکند تا آنچه نمونه داخلی دنبال آن است. علت این اختلاف نیز عمدتاً ناشی از چند امر است همچون:
-فقدان اهمیت دادن یا تمایل به پاسخگویی و دغدغهزدایی از شهروند برای حکمرانان
-فقدان درک صحیح از ذهن و مسئله انسان ایرانی
-جامعهنشناسی و رویدادنشناسی
– ترکیب هوشمندانه محتوای غیر مهم با فرم بسیار جذاب توسط شبکه تلویزیونی بیگانه-ساخت
این همه گفته شد اما در جواب اینکه بر سر ذهن انسانی ایرانی چه آمده که روایتجویی و روایتخواهیاش از رویدادها و تحولات و مسیرها او را ناچار کرده تا دنبالهرو (Follower) غیر شود، باید به یک مفهوم بسیار مهم توجه کرد: «اعتماد»
اعتماد در این امر صفر و یکی و یا صد درصد و صفر درصد نیست. چند بُعدی است و طیفی. روایتجویی انسان ایرانی از غیر به معنای اعتماد کامل او به غیر نیست اما به معنای بی اعتمادی و بی میلی به بخشی از روایتگری داخلی هست. ذهن انسان ایرانی در گذر این دههها و غالباً با رفتاری که از صدا و سیما دیده به این فهم رسیده که «او همه چیز را به من نمیگوید». «او امر و اموری را از من پنهان میکند». «او صدای بخشی از جامعه است و نه همه آن». «او خبررسان جدی رویدادها و رخدادها نیست».
این کم میلی و کم اعتمادی صرفاً ناشی از خلل بینی در روایت نیست. ناشی از دیگر رفتارهای راوی یا داروغهٔ روایت نیز هست. در واقع زمانی که انسان ایرانی میبیند تلویزیون داخلی بجای بودن در جایگاه رسانه آگاهی بخش و ملی، تریبون حکمرانان است، قضاوتش بدین شکل میشود. از این رو و زمانی که ذهن انسان ایرانی میبیند در تدبیر بخشی از مملکتش خطا و تکرار مکرر خطا و استمرار ضعف طولانی در برخی حوزهها وجود دارد به روایتش از واقعیت نیز شک میکند با این پرسش که تو:
-یا نمیتوانی واقعیت را درست ببینی (آنچنانکه تدبیرت در اقتصاد و فرهنگ و سیاست نیز خطای تکراری دارد)
-یا واقعیت را میبینی اما به من نمیگویی (آنچنانکه بر خود و رفتارت نقد جدی روا نمیداری)
خلاصه آنکه بیگانه دعوت به نیامدن در انتخابات میکند و استدلال و هیجانی میآورد که از قضا کارگر میافتد و رسانه ملی دعوت به آمدن میکند و استدلالی میآورد که مقبول نمیافتد. میزان مشارکت در انتخابات اگر در ذیل شنفتن روایتها تعبیر شود، خبر جالبی از ذهن انسان ایرانی نمیدهد. اولی استدلال کرد که نیامدنت نشان مخالفت با روش و منش حکمرانان است، دومی میگوید بیا تا با قدرت بیشتر و دوچندانی کشور جلو برود. چه شد که استدلال دوم پذیرفته نشد در آن مقیاسی که باید پذیرفته میشد؟
بر سر این ذهن انسان نازنین ایرانی که چنین تاریخ پر فراز و فرودی طی کرده است، چه آمده است؟
انسان ایرانی که با این تاریخش باید در قلههای زیرکی و تحلیل و سخنشناسی باشد چرا اینگونه به شنیدن روایتهای سست و مریض و سمی و عفونت زده گرایش پیدا کرده است؟
مردمی با تاریخی از مبارزه علیه دشمنان مختلف و استعمارگران و رهزنان حیات ایران.
مردمی که انتظار بود مبتنی بر انتخابهای این نیمقرن اخیرشان راهبر روایتگری نو از جهان و الگوی ستیز با شیوههای نوین استعمارگرانِ عصرپسااستعمار برای دیگر مردمان رنجور از استثمار و استبداد باشند.
راه حل چیست؟
چه کنیم تا این ذهن توانا شود و قدرت درک و تحلیل بالایی آنگونه که شایسته این تجارب عظیم ملی و تاریخی است، را بیابد. ذهنی که اینگونه محل طمع بیگانه در این زد و خوردهای شناختی و نرم و ادراکی قرار نگیرد و از استعمارگران کهنه و جدید تا رسوازدگان پایین دست خلیج فارس طمع راه اندازی رسانه علیه انسان ایرانی نکنند.
برنامه دقیقاً این باید باشد که این ذهن قوی شود! این ذهن آنقدر قدرتمند شود که همچون عدم برنامهریزی برخی دشمنان در حوزه جنگ سخت کلاسیک علیه ایران بخاطر بیفایده دانستنش (ناشی از قدرت نظامی عظیم ایران) در حوزه ذهن و مسیر رسانه هم این چنین اتفاقی افتد. بدانجا رسد که بیگانه نگوید رخنه و سوراخ این جامعه را یافتم. ناامید از تأسیس تلویزیون و رسانه جدید شود. بیفایده بداند. به مدارا بیفتد. سوگمندانه سختی و سفتی این دولت-ملت را بپذیرد و نهایتاً هزینه-فایده به کوتاه آمدن و مذاکره قانعش کند!
و مسیر این راهحل در فهم نحوه رشد ذهن است و راه رشد ذهن دیالکتیک است! آماده ساختن فضایی برای دیدن نظرات و دیدگاهها و روایتهای گوناگون. این ذهن باید در مواجهه یک دیالکتیک قرار گیرد. یک دیالکتیک واقعی و نه یک دیالکتیک جعلی آنگونه که رسانههای فارسی زبانِ بیگانه پیگیری میکند. و همه این راه حل در درک اثر یک کلمه است و آن کلمهای نیست جز آزادی! آزادی بهترین مربی و بهترین باشگاه برای ذهن است.
باید رسانه ملی، واقعاً ملی شود. ضابطه هم اخلاق و شفافیت باشد و دیگر ابایی از طرح دیدگاههای کاملاً مخالف ولو مخالف نظم مستقر در جامعه نباشد. دیگر چیزی بدتر از 24 درصد شرکت در انتخابات نیست. برای شروع هم حتی شاید چیزی همانند وضعیتی که در مجوز دادن به پایگاههای خبری فارسی داخلی وجود دارد، بد نباشد. هر مجموعه که ایرانی بود و صلاحیتهای اولیه را داشت، بتواند شبکه تلویزیونی کابلی تأسیس کند (تلویزیون کابلی خیلی مهم است. خیلی! ملت باید ببیند که روایت و رویداد هر دو در دست اوست).
راه پیروزی در این جنگهای رسانهای و شناختی جدید در قوت اذهان است و جاری ساختن توان مردمی در این عرصه و این ممکن نمیباشد مگر به آزادی.
آزادی که همچون «استقلال» شعار اصیل این انقلاب بود. به راستی منظور انسان ایرانی از شعار آزادی در قبل از انقلاب چه بود؟ «استقلال، آزادی؟ جمهوری اسلامی». استقلال از استعمار. آزادی از چه؟
پی نوشت:
۱. این یادداشت چند ماه پیش نوشته شد از این رو برخی آمارها طبیعتاً تغییر کرده است.
۲. موفقیت رسانههای فارسی زبان خارجی در جذب مخاطب نشان میدهد که اساساً انسان ایرانی در حوزه رسانهگردانی بسیار هم توانمند است اما باید به او میدان داد. میدان واقعی نه میدانی پر از سیم خاردار.
۳. در باب اهمیت تلویزیون کابلی بسیار باید سخن گفت، آن هم از حیث نگرشسازیش. نباید به دام این اشتباه افتاد که امروزه و با گسترش شبکههای اجتماعی و اینترنت، دیگر مهم نیست. اینکه تلویزیون کابلی چه میزان در دست ملت باشد، تعیین کننده اعتماد ملت به حکمران در روایتگری است.
۴. جهاد تبیین نیازمند راهبُردِ (راهِ بُردنِ) ریشهای است نه گروهکبازی و سازمانزدگی
انتهای پیام
…. شما وقتی کسی رو دوست نداری حرفش رو هم قبول نداری. …
…
این پیشنهاد خوبی است ولی یک سوال! بنظرتان حاکمیت اعتقادی به تقویت ذهن جامعه دارد؟
سلاماگراینانواعرسانههاوبوقهای
خارجینبودونباشدچنانکهدر
گذشتههایدورنبوددیگرهیچ
مشکلیدرجوامعانسانینبود.به
نظرمنبایدهرحاکمیتکهداعیه
عدالتداردخودششناساییکند
کهظلموستموتبعیضونفاقو
وتحمیلفرهنگیو….داردیانه.اگر
نداردخیالشراحتباشداگردارد
وبرطرفنکندومردمهممعترض
نشوندتاریخوقرآنثابتکردهکه
خداوندخودشدستبهکارمیشود
شیرمردانی در سال ۶۷ مانند آیت الله منتظری، در سال ۷۸ مانند عمادالدین باقی، محمد بلوری و اکبر گنجی و مجددا آیت الله منتظری با نامه زدن با روزنامه نگاری و… تونستن برخی حقایق رو بر ملا کنن
اما با رویکرد قاضی مرتضوی وار و توقیف فله تی مطبوعات سال ۸۸ عملا همه چیز در اطلاع رسانی دست بی بی سی بود و هر چه قدر هم بخوای حرفه ای عمل کنی وقتی خارج از کشوری امکان راستی آزمایی نداری
الان ۱۳ سال بعد وضع بدتره، ۸۸ عکاس ها و خبرنگاران معدودی تونستن از صحنه اعتراضات فیلم بگیرن. از همون موقع وی او ای و شهرام همایون و … وجود داشتن تا رسانه اپوزیسیون باشن. اما الان ایران اینترنشنال با بودجه زیاد و همچنین طرفدارهایی که با بسته شدن فضای داخلی پیدا کرده تبدیل به مرجع خبری شده و میشه گفت حتی از صدا و سیما و کیهان راستگو تره (حداقل در خبر و نه تحلیل)!
و اینکه یه روزنامه نگاری مثل نیلوفر حامدی میخواد ازین صحنه گزارش تهیه کنه الان ۳ ماهه تو زندانه، کلی خبرنگار هم مثل همون، حتی کلی سلبریتی (که با حذف اپوزیسیون ملی مذهبی، نویسنده ها و..). پا به میدون گذاشتن و در جایگاه روشن فکرا عمل میکنن هم تو زندانن.
نه اثر علاقه به خارجی ها نیست. این اشتباهه حکومته که فکر میکنه که اگر اصلاح طلب ها اگر منتقد ها حذف بشن دیگه خبرها درز نمیکنه چون از خود طیف اصولگرا حتی و همچنین مردمی که برای شبکه های خارجی میفرستن خبر پخش میشه و با روایت های ساختگی خودش یک درجه خشم مردم رو زیاد تر میکنه
به قول پیرمرد طبسی «خودتان میدانید و مملکت تان خداحافظ»