خرید تور تابستان ایران بوم گردی

چرا باستان‌گرایی پهلوی خطرناک است؟

بهنام مِدی، پژوهشگر حقوق و سیاست در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «چرا باستان‌گرایی پهلوی خطرناک است؟» نوشت:

با شروعِ حوادث اخیر و قوت گرفتنِ اعتراضات، جریان‌های مختلفی ادعا و طرحِ خود را برای نظم سیاسیِ مطلوب‌شان پیش نهاده‌اند. در یک دسته‌بندیِ کلی می‌توان گفت که در یک سوی قضیه جمهوری‌خواهان قرار دارند و در سوی دیگر ماجرا سلطنت‌طلبان ایستاده‌اند. این یادداشت در پی آن است تا نگاهی انتقادی به ایدئولوژیِ دستهٔ اخیر تحت نام «باستان‌گراییِ پهلوی» بیاندازد. سلطنت‌طلبان با تأکید بر باستان‌گرایی یا ایران باستان، مدعیِ بازگشت و برقراریِ مجدد سلطنت پهلوی شده‌اند. این البته به لحاظ جامعه-روان‌شناختی با توجه به عملکرد نظم سیاسی موجود قابل درک است. اما من معتقدم باستان‌گراییِ پهلوی امری خطرناک است و نه تنها جامعهٔ ما را به تعادل نمی‌رساند، بلکه آن را مجدداً دچار پیچ و تاب و التهاب می‌کند و منجر به نقضِ حقوقِ بسیاری از افراد، خشونت و سرانجام تشکیل دولتی ناپایدار در آینده (همچون دولت پهلویِ پیشین) می‌گردد و در مجموع مسائل ما را حل نخواهد کرد. از همین رو، من تلاش می‌کنم دلایل خود را برای اثبات خطرناکیِ باستان‌گراییِ پهلوی ارائه کنم.

1) باستان‌گراییِ پهلوی با «جانب‌داری و موضع‌گیری»، تاریخ ایران را دسته‌بندی کرده و بخشی از آن را قیچی می‌کند و خشونت را در همان سطح نظری نسبت به تاریخ ایران اِعمال می‌نماید. دست کم این‌که این نگاه، موضعِ شدیداً منفی‌ای نسبت به بخشی از تاریخِ ایران (1400 سالِ اخیرِ ایران) دارد و آن دوره را انحرافِ ایران از تاریخِ پیشین خود می‌داند؛ انحرافی که «با حملهٔ تازیان به ایران و تحمیل اسلام به ایرانیان» رخ داده است. روشن است که این دسته‌بندی، قیچی‌کردن و خشونت، به راحتی از نظر به عمل سرایت می‌کند و در عمل نسبت به افرادِ ملت نیز اِعمال می‌گردد و میان افراد بر اساسِ وابستگی یا دلبستگی به ایرانِ پیش از اسلام و عدم آن، فرق می‌نهد. قابل پیش‌بینی است که چنین نظامی به برابریِ افرادِ ملت منجر نمی‌گردد و باعثِ توزیع نامتوازن یا ناعادلانهٔ منابع و امکانات شده و در جامعهٔ نفت‌پایه‌ای چون ایرانِ امروز، به توزیع و تخصیص ناعادلانهٔ پول نفت می‌انجامد. می‌توان حدس زد است که از دلِ آن، چگونه مفاسد و مشکلاتی بیرون خواهد آمد.

2) بسط تاریخیِ ایران باستان ضرورتاً آنگونه که ما می‌خواهیم نبوده است (همان‌طور که بسط تاریخیِ اسلام نبوده است) و قابل پیش‌بینی است که همهٔ اجزای ایران باستان متناسب با وضعیت کنونیِ ما یا امیال و خواسته‌های ما نیست. اما باستان‌گراییِ پهلوی، در ایرانِ باستان می‌دَمَد و آن را فربه‌تر و حجیم‌تر از آنچه هست نشان می‌دهد و از سوی دیگر، آن را می‌تراشد و قسمت‌های نامطلوب را از آن حذف می‌کند. در واقع، باستان‌گرایی همان کاری را که ایدئولوژی چندین سال اخیر با اسلام کرد با ایرانِ باستان می‌کند و از آن، آنچه خود می‌خواهد را می‌تراشد یا می‌سازد. به بیان دیگر، باستان‌گرایی، خشونت را حتی نسبت به ایران باستان نیز اِعمال می‌کند یا خواهد کرد. ایدئولوژی باستان‌گرایی، طرحِ آرمان‌گرایانه‌ای را بر ایرانِ باستان می‌افکند و تلاش می‌کند آن را به شکلی که خود می‌خواهد در آورد. باز قابل پیش‌بینی است که این خشونتِ نظری، به راحتی به عمل نیز سرایت می‌کند و دهان‌ها را می‌بندد یا آنگونه که خود می‌خواهد باز می‌کند. چنین ایده‌ای سرکوب را در درون خود حمل می‌کند.

3) باستان‌گرایی پهلوی، در درون خود اسیر یک تناقض است، تناقضی که گریبان‌گیر رژیم پهلوی بود و در انتها آن را (در کنار عوامل دیگر) از پای در آورد. اگر نگوییم که امر نو را از امر قدیم نمی‌توان استخراج یا با آن ترکیب کرد، دست کم این استخراج یا ترکیب، به سادگی ممکن نیست. باستان‌گراییِ پهلوی تلاش می‌کند امر کهنه یا قدیم را با امر نو یا جدید ترکیب کند یا تلاش می‌کند امر نو را از امر قدیم استخراج نماید. حیاتِ دولتِ برآمده از این ایدئولوژی، به این استخراج یا ترکیب وابسته است و دولت‌ها که نوعاً کُند و کودَن هستند توانِ این استخراج یا ترکیب را ندارند. چنین وضعیتی، پیچیدگی‌ها یا اعوجاج‌های جدی‌ای را در نظام آگاهیِ ما ایجاد می‌کند و ما را در ناکجاآبادی از امر قدیم و جدید زمین‌گیر می‌نماید. دولت پهلوی اسیر این اعوجاج‌ها بود و آن را به دولتِ بعدی نیز سرایت داد.

4) در ادامهٔ بند پیشین باید گفت که باستان‌گراییِ پهلوی در «هستهٔ حاکمیت»، دچار مشکلات عمیقی است. باستان‌گرایی پهلوی، به پیروی از نظم کهنه یا باستانی، هستهٔ قدرت یا حاکمیت را در شخص شاه قرار می‌دهد و در نتیجه به شکلی از «اقتدارگرایی» منجر می‌شود. ترجمهٔ مدرنِ چنین نظمی دیکتاتوری است. به بیان دیگر، دموکراسی با باستان‌گراییِ پهلوی ناسازگار است. نظم دموکراتیک، هستهٔ حاکمیت را بر مردم یا ملت و به بیان بهتر بر حقوقِ افرادِ ملت قرار می‌دهد و دولت به مثابه نمایندگان مردم عمل می‌کند، در حالی که باستان‌گراییِ پهلوی هستهٔ حاکمیت را بر شاه قرار می‌دهد و مردم را کم و بیش عائلهٔ شاه می‌کند. اگرچه ممکن است چنین نظمی توسعهٔ آمرانه را به همراه داشته باشد، به تعادلِ جامعه منجر نمی‌گردد و باز به سرکوب و در پیِ آن انقلاب و برافتادنِ دولت منتج می‌شود و گذشته را در آینده برای ما تکرار می‌کند. دولت پهلوی آشکارا دچار این مشکل بود. چنین نظمی هم ناقض قانون اساسی مشروطه بود و هم در عمل همه چیز را منتظر و معطلِ شاه می‌کرد و در نهایت نیز از پای در آمد. پروژهٔ مدرنیته با یک نظم سیاسیِ واپس‌گرا سازگار نیست و دیر یا زود از حرکت می‌ایستد همان‌طور که ایستاد.

5) در انتها، به نظر می‌آید که باستان‌گراییِ پهلوی در سنجشِ امور، اولویت را به حقوقِ (rights) افراد نمی‌دهد. به بیان دیگر، در باستان‌گرایی پهلوی، دولت از حقوقِ افراد نشأت نگرفته است، بلکه ریشه در مفهوم ایران، یا ایران باستان یا شخص شاه با جهشی به ایرانِ باستان یا ترکیبی از اینها دارد. چنین دولتی گرانبار از این مفاهیم بوده و وامدار آنهاست و به نظر می‌آید در کشاکش بین این مفاهیم و حقوقِ افراد، اولویت را به حقوق افراد نمی‌دهد، بلکه دستهٔ نخست را بر صدر می‌نشاند و قدر می‌نهد. حقوق افراد در چنین دولتی سرنوشتی کم و بیش مشابهِ حقوق افراد در شرایط حاضر پیدا می‌کند. این وضعیت، حتی حقوقِ ناشی از قوانین همین دولت‌ها را به راحتی دستخوش تضییع قرار می‌دهد. در باستان‌گرایی پهلوی نیز تعهدِ اصلیِ دولت به حقوق افرادِ ایران نیست بلکه در بهترین حالت به ایران است. مدرنیزاسیون پهلوی، در بهترین حالت به توسعهٔ ایران منجر شد و نه تحکیم و تثبیت حقوقِ افراد ملت. بین افراد ملتِ ایران و ایران فرق هست و ملی‌گراییِ باستان‌گراییِ پهلوی از مفهوم «ایران» نشأت گرفته است و نه از حقوق افراد ملتِ ایران. از همین روست که در باستان‌گرایی پهلوی، حقوق به بهانهٔ ایران یا هویت ایرانی، یا استقلال ایران یا تمامیت ارضیِ ایران در معرض تضییع‌اند. هر چند باید اعتراف کرد که تمییز این دو امر همواره ساده نیست.

احتمالاً دلایلی دیگری را نیز می‌توان برای اثبات خطرناکیِ باستان‌گرایی پهلوی ارائه کرد. ولی باید منتظر بود که طرفداران نظم سلطنتی چگونه به این خطرها پاسخ می‌دهند و اگر این خطرات را قبول دارند چگونه علاج‌شان می‌کنند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. تاریخ یعنی عبرت از گذشته
    اشکال کار مردم ایران و حاکمانش این است که از آنچه در تاریخ گذشته عبرت نمیگیرند
    تاریخ فقط روایت وقایع در روزگاران پیش از ما نیست
    سرگذشت زندگی مردم قبل از ماست
    اشتباهاتشان را تکرار نکنیم موفقیتهایشان را تکرار کنیم و ارتقاء بدهیم

    2
    1
  2. چه توجه خوبی کردید و هشدار به موقعی دادید.
    اگر این باستان گرایی را در کنار این واقعیت قرار دهیم که باستان گرایان به تاریخ ایران باستان توهم دارند و اصلاً درک درستی از تحولات آن دوران ندارند، وضع بدتر خواهد بود. این دست افراد حتی نمی‌دانند که بنای دولت ساسانی بر یکی بودن دین و دولت بوده و اصلا بنیانگذار ساسانیان خود موبد بوده. این سلسله یک نوع ولایت فقیه بوده و بسیار هم ستمگر. مشکل دیگر باستان گرایان این است که نقد دوران باستان را برنمیتابند درحالی که بنیاد دموکراسی بر اندیشه انتقادی است.

  3. بدون تمامیت ارزی ایران با وجود تکثر شدید چطور حقوق افراد را نگه می دارید ؟؟؟؟
    از نظر من بهترین راه اصلاحات است حتی اگر قرار است به جمهوری برسیم اصلاحات اقتصادی سیاسی با در نظر گرفتن فقه اسلامی در قوه قضائیه بهترین و کم هزینه ترین راهه فقط اصلاحطلبان کمی دور خودشون گیج میزنند مثلا یک بار میپرند رو سیاسی یک بار روی اقتصادی در حالی که باید تویمان باشه همزمان باید دولت را هم از لحاظ بروکراتیک قوی کنه دولت ما از نظر بوروکراتیک کم عمق و ضعیفه در ضمن کم کم باید توسعه مرکز محور را هم به توسعه پایدارتر و متوازن تر تبدیل کنه (۲۰ درصد جمعیت در تهران واقعا ازاریست )در کل تنها راه درست همینه وهر تلاش برای تغییرات رادیکال که متاسفانه تاریخ‌مااز مشروطه مملوشه کار را بدتر می کنه صبر و اصلاحات درست در حوزه اقتصاد و سیاست راه درست تا اگر روزی به به جایی رسیدیم که در قانون اساسی فعلی تغییرات بنیادی هم بدیم بدون هیچ مشکلاتی اتفاق بیفته شما در مقطع فعلی حتی چسبی به غیر از اسلام برای نگه داشتن اقوام کنار هم نداری به خصوص بعضی اقوام پس بهتر عاقل باشیم.

    1
    2
  4. مهمترین چیز مسخره راجع به باستان گرایی این احساس که انگار آدم توی گذشته گیر کرده از نظر هویتی در مقابل باستان گرایی اسلامی گرایی خیلی پیشرو تره چون به هر حال یک امتداد یک جاری بودنی درش وجود داره ولی باستان گرایی حبس شده در گذشته است بعد دیگه هیچی نیست تا میرسیم یک‌هو به امروز آدم احساس انسداد هویتی می کنه اگر به عنوان یک لایه هویتی به شرطی که بتونه خودش را در امتداد لایه های دیگر هویتی قرار بده قرار بگیره خوبه وگرنه …. الان دعوا بین لایه اسلامی مدرن پست مدرن و حتی جهانی و فرهنگ جهانی هستش به نظرم وضعیت جامعه از منظر هویتی فرهنگی فوق العاده اسفناکه …..

  5. نویسنده محترم آقای مدی. نظام پهلوی رفته و دیگر درصورتی که ملت ایران به نظام پادشاهی رای دهند ، قطعا رویکرد بقول شما باستانگرایی ، بشکل دوره پهلوی نخواهد بود زیرا شرایط عمومی محیطی ، زمانی و …تغییرات جدی کرده است .شما چه جور پژوهشگری!!! هستید که تفاوت های ماهوی را تشخیص نمیدهی؟عصر پادشاهی پهلوی علیرغم نقائص جدی ساختاری ( که در ایران آن عصر و سطح نازل فرهنگی مردم ایران در تشخیص منافع و امنیت ملی ضعفهای ساختاری طبیعی بود و ربطی به پادشاهان پهلوی نداشت)، درتاریخ حداقل 1400 ساله ایران ، دوران باشکوه و بی نظیری بود و …

    4
    4

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا