عنکبوت مقدس؛ جنگ با مذهبینماهای جاهل یا تقابل با دین؟!
لقمان مداین، منتقد سینما در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی فیلم «عنکبوت مقدس» نوشت:
آمده تا بگوید در همین جامعه به ظاهر مذهبی که رهبری بارها تاکید کردند با اسلامی شدن فاصله بسیار دارد، اگر همین مردم متدین به حکم دین و به توصیه های امام معصوم (ع) عمل می کردند زنی از درد فقر و برای سیر کردن خود و فرزندش به تن فروشی رو نمی آورد.
آمده تا تلنگری بزند به جهل مقدس مردم، بر تارهای عنکبوتی که جاهلان بر چهارچوب شرع مقدس تنیدند و باعث شده برخی بهجای آنکه دردمند دغدغه های دینی باشند، به دنبال درمان دردهایشان توسط دین بگردند.
و این به دور از آن چیزی است که مولا علی (ع) در دوره کوتاه حکمرانی خود که قلمرو زعامتش بر 24 کشور به عرف مرزبندی های امروزی بود، دنبال می کرد، تا جامعه آرمانی اسلام را بر معیار آیات انسانی پدید آورد. عدالت را در جامعه ای بی طبقه برپا کند، خودی و غیر خودی را کنار زده و از خود که امیر حکومت است تا عادی ترین فرد جامعه را مقابل قوانین واقعی پاسخگو کند، برده داری را به هرشکلی نفی کند و اخلاق را در جامعه زنده کند، دست رانت خواران را از بیت المال کوتاه کند و نظر مخالفش را محترم شمارد، به دستگاه امنیتی اش آموزش می دهد که حتی اگر اطلاع دارد ابن ملجم شمشیر در زیر عبایش قایم کرده حق ندارد قصاص پیش از جنایت کرده و او را بازداشت کنند، به زندانبان هایش آموزش می دهد که حتی اگر ابن ملجم امیر حکومت یعنی علی (ع) را ترور کرد نباید حقوقش به عنوان زندانی ضایع شود، و حتی اگر اصحاب جمل مقابل حکومت او لشکر کشیدند و تا پای جان جنگیدند نباید محارب شمرده شوند و اهل بغی هستند چرا که اندیشه پشت عملشان نبوده و با گفتگو از خونشان می گذرد و حتی یک گام فراتر می رود و عایشه همسر رسول اکرم (ص) را که لشکر کشیده و از اصحاب حضرت 5 هزار نفر را کشته با رعایت احترام راهی مدینه می کند و او را به حصر خانگی نمی برد و می گوید حساب ما باشد نزد خدا!
فیلم آمده تا به مصاف کسانی برود که اشک را برای تسکین می خواهند و نه بیداری. آمده تا بگوید تو می توانی مسلمان باشی، در جوار حرم رضوی باشی، اما به آیات پر مغز قرآن کریم و احادیث انسان ساز اهل بیت (ع) جاهل باشی، و از جامعه آرمانی اسلام فاصله بگیری و با جهل و دگم خود که به آن رنگ و بوی تقدس دادی تارهای عنکبوت جهل را بر تمام شهر حتی بر حرم امام معصوم (ع) بگسترانی.
نکته مهم دیگر دست گذاشتن فیلم بر رکن چهارم دموکراسی یعنی رسانه است، خبرنگاری که آمده و در مسیر اجرای عدالت گام برداشته، از جان عبور کرده و با پذیرفتن خطر سعی کرده تا آرامش را بر جامعه حاکم بگرداند و فردی که باعث ترس در میان تمام مردم شده بود را مقابل قانون پاسخگو کند.
مسیر این خبرنگار مصداق آیه 21 سوره آل عمران است که به تعبیر مفسرین قرآن از جمله آیت الله طالقانی (ره) اشاره دارد به کسانی که ندای انبیا را نشنیدند، یا نفهمیدند، حتی اگر به خدا هم ایمان نداشته باشند ولی در راه تحقق عدالت گام بر دارند و در این مسیر کشته شوند، خدای متعال قاتلین آنها را در ردیف قاتل انبیا قرار داده، به همه بشارت عذاب داده، و زر امیر ابراهیمی نقش وجودی انسانی را بازی می کند که برای تحقق عدالت قدم برداشته و به استناد آیه مذکور خواسته یا ناخواسته همگام با انبیا گردیده است که از نشانه های اهمیت و شرافت شغل خبرنگاری است.
در نگاه اول فیلم در نمایی وارد حد ترخص شرعی مشهد شده و از انگشتر عقیق دست راست «سعید عظیمی» به آسمان می رود و در یک زاویه واید، حرم امام رضا (ع) را می بینیم که تمام شهر با چراغ های روشن خیابان های اصلی اش به گونه ای مهندسی شدند که از یک سو به حرم رضوی متصل باشند و نام فیلم به درشتی بر تصویر نقش بندد و برای مخاطب تداعی می کند که مقصود اسلام هراسی است.
اما من می خواهم از زاویه ای دیگر به آن نگاه کنم، از چراغ زرد موتور سعید تصویر راهی آسمان شهر مشهد می شود، که تمام چراغ های شهر نیز هم رنگ چراغ موتور سعید هستند و به جبر خط کشی های شهری حرم امام رضا (ع) در مرکز آن است و با یک نظم خاصی خیابان ها به حرم مطهر متصل شده اند.
از نگاه من تنها یک معنی دارد، شهر پر است از «سعید عظیمی»هایی که امام رضا (ع) و آن تفکر راستین را در محاصره خود در آورده اند، و حرم حضرت که در مرکز آنهاست و نور زردش که با نورهای آنان هم خوانی دارد نیز فقط یک معنی می دهد یعنی حرم رضوی(ع) در تصرف این مذهبی نماهای جاهل است.
خواسته یا ناخواسته، پیام فیلم در قامت دفاع از امام رضا (ع) بر آمده، یادآور غربت آن امام است که وقتی در اسارت خلیفه ظالم یعنی مامون به سر می برد و مظلومانه برای جد غریبش امام حسین (ع) مراسم اقامه عزا برپا می کرد، همین مردم مذهبی نمای جاهل به مراسم ایشان می آمدند و در سوگ حسین (ع) اشک می ریختند و مجلس را ترک می کردند، و هیچ کدام از آن باکیان لحظهای فکر نمی کرد که امروز نیز همین امام (ع) که در پایین مجلس عزای جدش نشسته به اندازه او غریب است و مظلوم، به همان اندازه تنهاست و بی یاور.
یعنی کنار امام رضا (ع) بودند، در جوار آن معصوم می نشستند، ظلم را می دیدند، اما گویی گرد جهل بر آنها پاشیده بودند که کر و کور و لال بودند و ذره ای فکر نمی کردند تا آنکه آن امام مظلوم شهید جهل مردم و ظلم ظالمان گشت.
و اینجا آن آیه 136 سوره نساء در قران کریم معنا پیدا می کند که ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید!
می خواهم منصفانه سخن بگویم، اگر خانه شما مدتی راکد بماند و پس از چندی به آنجا سر بزنید اثری از عنکبوت بر در و دیوار آن نخواهید دید؟ این خاصیت سکون است که چون از مراقبت دور بماند تارهای عنکبوت بر آن نقش می بندد، و در انسان نیز چنین است که اگر در چهارچوب های فکری از تفکر و تعقل که تنها ابزار مراقبت ذهنی است جا بماند به جهل و دگم و خرافه می رسد و به غلط جای اعتقادات درست را گرفته و آفات آن به درخت تناور اندیشه صدمه می زند و میوه ای جز جهل مقدس به بار نمی آورد. که مصداق عینی آن، حدیث حضرت رسول (ص) است که فرمود یک ساعت تفکر از شصت سال عبادت بالاتر است که چه درست فرمود و خطر این روزها را می دید، حالا چه آن را عنکبوت مقدس بخوانیم و چه جهل مقدس نتیجه یکی است، مهم آن تارهای عنکبوتی است که بر چهارچوب های اعتقادی نقش بسته و انسان را از حرکت حیاتی باز داشته است.
و تمام سخن فیلم همین هست، مردمی که صدای سخن اسلام را شنیده اند، اما نفهمیدند، مردمی که اهل بیت (ع) را می شناسند اما رسالت آنان را نشناخته اند، از فقه منور شیعه تنها به ظواهر بسنده کردند و از بواطن غافل ماندند، نهضت بکاء را دریافتند و هدف نهضت را گم کردند، و انسان را به یاد روزهایی می اندازد که مردم در جوار نعمت وجودی علی (ع) بودند و از آن دریای عظیم علم سوال می کردند که به ما بگو بر سرمان چند تار مو داریم! و علی (ع) از درد جهل آن جماعت آه می کشید. و امام صادق (ع) چه زیبا آنها را به سدير صيرفي معرفی کرد که نقل به مضمون اگر تعدادی گوسفند به جای آنان حضور داشت مفیدتر می بود.
پس می توان مسلمان بود و مسلمان نبود، شیعه بود و شیعه نبود، در جوار امام رضا (ع) بود و به آن حضرت جفا کرد، و مگر سعید حنایی و همفکران او که کم هم نیستند غیر از این می باشند؟ چه تفاوتی دارد مردمی که آن دختر، آن زن باردار و یا آن مادر را که مجبور به تن فروشی شده می بینند و به جای کمک چشم خود را بر او می بندند؟ و به جای آنکه مقابل عامل فقر و فلاکت، عامل این نزول اخلاقی در جامعه اعتراض کنند، بر قربانیان این چرخه تیغ می کشند.
فیلم به زیبایی نشان می دهد که حتی آن قشر مستضعف که مجبور به تن فروشی شده در باورهای خود ایمان دارد، شب به شب مقابل حرم حضرت (ع) عرض ادب کرده و سلام می دهد و سپس برای سیر کردن شکم فرزندش به سر میدان رفته و به ناچار تن فروشی می کند، و چه بسا باورهای ایمانی این زن در برابر بسیاری از مذهبی نماها محکمتر باشد چراکه او در تاریک ترین روزهای زندگی اش حرمت نگاه می دارد و آن قشر مذهبی نما مشخص نیست اگر جای او باشند چه عرضه خواهند کرد!
که مگر نه این است که حضرت رسول (ص) فرمود اگر مسلمانی شب را سیر به خواب رود اما همسایه اش گرسنه سر بر بالین گذارد مسلمان نیست، پس چگونه در جامعه آرمانی ما که مدعی اسلامی بودن آن هستیم به قول شهید بهشتی سیرها و خیلی سیرها با گرسنه ها و خیلی گرسنه ها کنار هم زیست می کنند و چگونه مردمی که تن فروشی های کنار حرم را دیدند و صدایشان درآمد به مسلمانی خود شک نکردند آنگاه که کنار تشرف مسلمین، زنی از شدت فقر از جسمش گذشت!
اگر می گویید وظیفه حاکمیت است و قصور کرده، می پذیرم، آنها که با جهل وسیع خود سعی کردند صورت مسئله را با راه اندازی مراکز عفاف پاک کنند، مانند «سعید عظیمی»، حال هر کدام به شیوه خودشان. اما می پرسم که تکلیف مسلمانی یکایک مردم چیست؟ مگر نه این است که وقتی خلیفه دوم گفت اگر کج روی کنم چه خواهید کرد و مردم با صدای بلند گفتند با شمشیر راستت می کنیم! آیا این گواهی بر پویا بودن نقش مردم در جامعه زمان خود نبوده؟
همان مرد سرمایه دار مذهبی نما که از ثروت کافی بهرمند بود، صادر کننده برتر زعفران بود، مثلا به بدنه حاکمیت هم وصل بود و همسر و فرزند نیز داشت، نمی توانست با عمل به دستورات دینی گره از مشکلات این زنان باز کند؟ اما او از چند دقیقه حضور آن زن تن فروش در سرویس بهداشتی خانه اش نیز نگران است و با درب زدن پیاپی سعی می کند او را سریع تر خارج کرده و کارش را انجام دهد.
پیام های مثبت فیلم را به تفصیل گفتم چراکه بیشترین هجمه ها این سو بود و اما به نقد فنی برسیم.
نخستین نکته منفی فیلم نقص در روایت است، فیلمنامه راوی صادقی نیست، روایت دستخوش تحریف های خاص خود شده، شاید برای همین است که نام «سعید حنایی» به «سعید عظیمی» تغییر پیدا کرده تا به ما بگوید که قرار است قصه از خط واقعیت کمی فاصله بگیرد و به بخشی از ماجرا وفادار نباشد، او به ما نمی گوید که چه عاملی باعث شد سعید حنایی بعد از 50 سال زندگی به این قتل ها روی بیاورد! آیا تا به حال این وضعیت را ندیده بود؟ یا اینکه همه چیز از تعرض یک راننده تاکسی به همسرش آغاز شد!
نام قاضی را تغییر دادند در حالی که قاضی منصوری معروف در این پرونده قضاوت کرده بود. نقش یک خبرنگار را در به نتیجه رسیدن پرونده مطرح کردند که با آنچه عامه از پرونده می دانند همسو نیست، از تلاش ها برای اعدام صوری او سخن گفته شده که هیچ نشانه ای از آن موجود نیست، از تعرض پلیس به یک خبرنگار در این پرونده نقل شده که هیچ روایت دومی در دست عام نیست.
پس تا زمان منتشر نشدن اسناد جدید از پرونده می توان اینگونه نتیجه گرفت که فیلم بر پایه کلیاتی از یک قاتل زنجیره ای حقیقی، جزئیات ساختگی خود را جایگزین آن کرده است تا حرف بزند.
نکته منفی دیگر فیلم اروتیک بودن برخی سکانس و پلان ها است، هیچ دلیل واضحی برای لزوم نشان دادن این صحنه ها نبود، و این یک ضعف جدی است، که سعی شده با توسل به این تصاویر غیر حرفه ای ایجاد جذابیت کنند.
در روان شناسی رنگ صرفا به کاراکتر قهرمان می پردازم، خانم رحیمی با شال قرمز وارد مشهد می شود، که همان ابتدا این پیام را به ما می دهد که با یک فرد متفاوت مواجه هستیم.
از رنگ شال او در می یابیم که عاشق سفر است و کشف ناشناخته ها، دارای شجاعت است، و به نظرات دیگران اهمیتی نمی دهد، و ما این را در خلال فیلم نیز می بینیم، وقتی که شریفی او را با شهر مشهد آشنا می کند، یا زمانی که او با جسارت و شجاعت سراغ افسر پرونده، پزشکی قانونی، قاضی و دیگران می رود یا لحظه ای که خود را طعمه می کند و تا پای اعدام سعید دست از ایستادگی بر نمی دارد، و می بینیم که به توصیه های همکارش و مادرش ذره ای اهمیت نمی دهد.
و همچنین با جنبه های منفی شخصیت او مثل خشم و عصبانیت آشنا می شویم آنگاه که با متصدی هتل دعوا می کند یا چاقویی که برای دفاع از خود به همراه دارد.
او راهش را سریع انتخاب می کند و این از دیگر ویژگی های مهم در شخصیت اوست، مثل وقتی که در می یابد با طی کردن روند عادی نمی توان به قاتل رسید یا آنگاه که قاتل را ردیابی می کند و برایش تله می گذارد.
این رنگ همچنین نمایانگر خطر است، نه فقط خطری که کاراکتر را تهدید کند، که یک گام بالاتر از آن، وقتی ما شال قرمز را بر سر او می بینیم یعنی او خود خطر است، خطری که سیستم را تهدید می کند.
شخصیت پردازی فیلم از رولو مِی نشات گرفته، قهرمان در مسیر رشد خود با مرگ شخصیتی بی گناه مواجه می شود، همین کافیست تا او را به کنش ترغیب کند، و او را در این مسیر جدی سازد مثل وقتی که صغری را از فرط گرسنگی و ضعف جسمانی در ساندویچی می بیند و بعدا با جنازه او مواجه می شود، و سپس از طریق مادرش زری خانم رد قاتل را می زند.
قهرمان از هویت واقعی خود آگاهی دارد و همین او را در مسیر اهدافش محکم می کند، مثل تمام وقت هایی که با صدای بلند می گوید این شغل من است، من خبرنگارم، کارم را انجام می دهم، و این کلید گره گشایی و عامل رشد اوست.
او در حالی که پاسخ می دهد، «چه اتفاقی افتاد؟» و «چگونه پیرنگ حل و فصل شد؟» به دنبال جواب «حالا چه اتفاقی می افتد؟» می گردد و ما را با خود همراه می سازد و به گره گشایی می رسد.
و در نهایت با تعهد و پایبندی او آرمان هایش معنا پیدا می کند، و بدین ترتیب در پایان فیلم شهر نجات پیدا کرده و قهرمان و همراه مورد اعتماد و محبوبش به خوبی و خوشی پی زندگی خود می روند، مثل وقتی که خانم رحیمی با بوسیدن شریفی به سمت اتوبوس می رود.
و با نهایت دقت بر نظریه مِی، پرده پایانی همچون پرده آغازین دست روی یک درد گذاشته و گره گشایی می کند.
دقایق ابتدایی فیلم گیراست، از یک سو با وضع زندگی اسفبار و فقر مطلق کاراکتر که نماد زنان خیابانی است آشنا می شویم، و از سوی دیگر خانواده دوستی و عشق مادرانه همان زن را برایمان به تصویر می کشد، می بینیم که برای خروج از خانه آرایش نمی کند چراکه در محل آبرو دارد و در نهایت وقتی به نزدیکی حرم مطهر می رسد سلام می دهد که گواهی بر این است که ایمان دارد، و این تمام چیزی است که خلاصه وار از زنانی که ناچار به تن فروشی شدند در می یابیم.
قهرمان فیلم خانم رحیمی خبرنگار اعزامی به مشهد است، که زر امیر ابراهیمی به زیبایی نقش او را بازی کرده است، او کسی است که خیلی زود بازی را بهم زده و تصمیم می گیرد در جایی که قانون زیر پای مصلحت در حال ذبح شدن است، نور رسانه را بر تاریکخانه سیستم انداخته و قیام به قسط کند.
او در این مسیر از جان عبور کرده و خود را طعمه می کند، و در نهایت با رشادت او عدالت اجرا می شود.
ضد قهرمان در اینجا یک فرد نیست که یک سیستم است، همان سیستمی که نمی خواهد قاتل را در محل قتلی یکسان شناسایی کند! همان سیستمی که دسترسی به دی ان ای دارد اما پاسخگو نیست! همان سیستمی که به آقای شریفی از روزنامه خراسان می گوید بی خیال این پرونده بشود! همان سیستمی که به قاضی اجازه می دهد تا خبرنگاری را به جرم پیگیری یک خبر تهدید کند! همان سیستمی که مامور قانون را تا جایی قدرتمند می کند که به خود اجازه می دهد تا مرز تعرض به یک خبرنگار پیش رود! همان سیستمی که قاضی را تحت فشار می گذارد تا برای اجرا نکردن قانون توطئه کند!
فیلم دارای سه عنصر ارتباطی است، اولین آن انگشتر عقیقی است که آن را در دستان تمام مافیای سیستم می بینیم و شروع آن از انگشتر دست چپ سعید است. دومین آن موتور سیکلت سعید است که عاملی می شود بر لو رفتن او و سومین عنصر نوار ضبط صوتی است که اعترافات سعید را ضبط می کند مانند همان ضبط صوتی که شریفی در ابتدا صدای سعید را ضبط کرده بود.
عطف اول فیلم زمانی است که خانم رحیمی بعد از ورود به مشهد و دریافت اطلاعات اولیه از شریفی و افسر پرونده به این نتیجه می رسد که مظنون مورد حمایت یک سیستم است و پرونده از روال عادی قابل پیگرد نیست و اینجا مسیر قصه عوض می شود.
اوج فیلم زمانی است که او با جا زدن خود به عنوان زن خیابانی قاتل را در تله انداخته و صدای وی را نیز ضبط می کند.
عطف دوم زمانی است که با پیگیری خانم رحیمی سیستم عدلیه مجبور می شود حکم اعدام سعید عظیمی را اجرا کند و اینجا قدرت رسانه باعث ایجاد عدالت می شود.
تعلیق های فیلم قدرتمند است، مثل آنجایی که افسر پرونده به آن دو خبرنگار کمک می کند، مثل وقتی که قاضی خود را مخالف قتل ها نشان می دهد، مثل وقتی که همسر سعید تا یک قدمی پی بردن به قضیه پیش می رود اما با مدیریت خوب او صحنه عوض می شود، یا مثل وقتی که حقانی و حاجی تصمیم می گیرند سعید را از اجرای حکم فراری دهند.
نویسنده اهل گره گشایی در فیلمنامه نیست و این نکته مثبت فیلم است، قهرمان گام به گام برای کشف حقیقت پیش رفته و تلاش می کند.
در اواخر فیلم، داخل دادگاه، حاجی پشت سر خانم رحیمی می نشیند و ما اینجا دو قدرت حاکم بر پرونده را در یک قاب می بینیم، یکی حاجی است که با تمام نفوذ خود سعی در منحرف کردن پرونده و اعمال فشار دارد، و دیگری خبرنگاری است که با قدرت رسانه سعی در ایجاد عدالت می کند.
سعید عقیق را نه در دست راستش، که در دست چپ خود انداخته، که برعکس آن چیزی است که در اسلام به آن توصیه شده است، سعید برای انجام قتل ها از حد ترخص شرعی شهر خارج می شود، و این حکایت تمثیلی خروج او از حدود دینی است.
دیالوگ های برتر فیلم را در دو جا می بینم، نخست جایی که قاضی به خبرنگار می گوید شما می خواهید بگویید سیستم فاسد است اما نیست! و می گوید: در چشم خداوند عالم هر زندگی ای مقدسه. و دوم آنجایی که افسر پرونده حین تعرض به خانم رحیمی می گوید اگر بیرون نرم می خوای چیکار کنی؟ زنگ بزنی به پلیس؟!
سکانس برتر فیلم وقتی است که سعید با کلنگ در حال تخریب یک دیوار سفید است، که تمثیلی است از اینکه او تیشه به تخریب دیوار دین می زند. و پلان برتر نیز زمانی است که در داخل پلیس آگاهی، لکه مدفوع پرنده ای را بر کفش افسر پرونده می بینیم، که به ما خبر می دهد که یک حیوان توانسته حیثیت قانون را لکه دار کند!
پیرنگ اصلی فیلم حول خبرنگاری است که با قدرت رسانه به جنگ یک سیستم می رود تا عدالت را برقرار کند و وحشت سیستم را از رسانه به تصویر می کشد.
پیرنگ فرعی فیلم حکایت افراد مذهبی نمایی است که می خواهند با معضل تن فروشی برخورد چکشی کنند و درکی از ریشه آن مشکلات ندارند.
خرده پیرنگ های فیلم درست و اصولی است، اطلاعاتی از هر کاراکتر به ما می دهد، تا با ابعاد شخصیتی هر کدام آشنا شویم، مثل گمگشتگی های سعید، دنیای زنان خیابانی، ترس و لرزهای شغل خبرنگاری، اختلاف نگاه پدر و مادر دختر تن فروشی که کشته شده، ابعاد دیگر شخصیت قاضی و حقانی و در نهایت حکایت صغری و مادر او.
کاشت، داشت و برداشت فیلمنامه رعایت شده، مثل وقتی که در ابتدای فیلم حاجی را در قامت حلال مشکلات خانوادگی سعید می بینیم و سپس او در دادگاه حاضر می شود و تمام نفوذ خود را اعمال می کند تا سعید آزاد شود. یا آنجا که ما با ظاهر قاضی و در ادامه فیلم با ابعاد پنهان او آشنا می شویم. یا وقتی که خانم رحیمی از بدو ورود با نگاه زن ستیزانه مواجه می شود، چه آنجا که مسافرخانه به او اجازه اقامت نمی دهد، یا وقتی که کوهی از شایعات غیر اخلاقی پشت خود را تحمل می کند، یا آنجا که مورد تهدید و تعرض قاضی و افسر پرونده قرار می گیرد. یا زمانی که فرزند سعید را می بینیم که در محیطی که بوی جنگ می دهد رشد پیدا می کند و بخاطر جهل نمی تواند مورد هدایت درست قرار بگیرد و علاقه مند می شود تا راه پدرش را ادامه دهد. یا لحظه ای که مامور شهرداری را در فلکه میدان می بینیم و او بعدا قاتل را شناسایی می کند.
ارزش در ابتدای فیلم سیستم است که سعی می کند در پیشگاه ملت و در ظاهر خود را هم راستا با عدالت اسلامی و قانون نشان بدهد اما در انتها تسلیم عناصر قدرت شده و سعی می کند از لبه تیغ عدالت گذشته و پا روی قانون بگذارد و اینجا تبدیل به ضد ارزش می شود.
از دکوپاژ فیلم راضی بودم، علی رغم برخی خطاها نشان داد کارگردان می داند که چه تصویری می خواهد، او به نور پردازی تسلط داشت و با نحوه صداگذاری آشنا بود، هرچند صحنه های اروتیک غیر ضروری و غیر حرفه ای را با تصویر همراه کرده بود که نیازی نبود.
و اما میزانسن، طراحی صحنه و لباس بسیار دقیق بود، درست مطابق سلیقه حاکم بر بافت اجتماعی آن دهه، چه آنجا که خانه و زندگی و پوشش زنان خیابانی را به تصویر می کشد و چه آنجا که به پوشش دیگر کاراکتر ها می پردازد، تیپ حاکم بر رحیمی و شریفی، سعید، همسر و فرزندش و حاجی بسیار دقیق بود، تاکسی شهری، مسافرخانه، دفتر روزنامه، خانه قاتل و مقتول، کلانتری، دادگاه، ترمینال، محل اعدام و یا حتی نانوایی بسیار واقع پذیر بود.
اصلاح رنگ و نور خوبی بر فیلم اعمال شده بود، مخصوصا در انتها که کاراکتر رحیمی را غرق در نور آبی دیدیم، که نماد شفا بخشی و آرامش بود، او با جدیت خود توانست دردی از دردهای جامعه را التیام ببخشد همان دردی که جامعه را به اضطراب کشانده بود و او توانست با قدرت خود آرامش را به مردم بازگرداند، و ثابت کرد همان رسانه ای که تلاشاش تشویش اذهان عمومی تلقی می شد توانست ایجاد آرامش کند. نور پردازی اصولی توانسته بود در کنار طراحی صحنه و لباس چرخ دنده فیلم را قدرتمند تر کند.
تدوین فیلم بسیار توانمند بود، برش های به موقع و ادیت حرفه ای همراه با میکس های اصولی توانسته بود کشش را حفظ کند، شروع و پایان فیلم هر کدام حاوی یک نکته مهم بود، که در ابتدا ما را با عمق درد در زندگی زنان تن فروش آشنا می کرد و در پایان فاجعه چرخه خشونت را در بازماندگان خانواده های اعدامی و اثری که روی خانواده آنان باقی می گذارد رو در رو می ساخت، دیدیم که فرزند سعید عظیمی حالا آرزو دارد پا جای پای پدر بگذارد، و تمام این چینش های بجا هنر ارزشمند تدوینگر بود.
هنر بازیگری زر امیر ابراهیمی را به وضوح در نقش آفرینی او می بینیم، جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره کن به درستی نصیب او شد، او یک هنرمند است، صنعتگر نیست، نقش آفرینی او دارای روح است، عمق دارد، و این حاکی از سخت گیری و مهارت اوست، او خودش است، ابزار دست کارگردان نیست، حصار را شکسته و آن کاراکتر را زندگی می کند.
صدا و حرکات بدن او هماهنگ با صحنه و متن است، اسلوب های زیبایی شناسی بدن را از فرهنگ یونانی به خوبی دریافته و به نمایش می گذارد، و نمود آن را در راحت بودنش به دور از انقباض در نقش می بینیم، که از صلبیت رهایی یافته، انرژی اش را به اندازه خرج کاراکتر می کند، نه کمتر و نه بیشتر، او به خوبی از حالات بدن و رفتارهای جسمانی متناسب استفاده می کند تا ابعاد پنهان شخصیت کاراکتر را به ما معرفی کند.
در صدای او صداقت وجود دارد، از توان سخنوری خود استفاده کرده و تاثیر صدایش را به نمایش می گذارد، به واژه ها تسلط دارد و آنها را با سختی بیان نمی کند، از پس ادای گویش محلی و آوای کلام به خوبی بر آمده است.
بلد است خودش را در صحنه مشغول کند، تصنعی سیگار نمی کشد، او در عین پیچیده بودن فضا، طبیعی رفتار می کند، و ضربان فیلم را به تکاپو وا می دارد.
او با بُعد دادن به شخصیت، اندیشه و باورها، علایق، سبک زندگی و روابطش را به تصویر می کشد، او از کلمات بیهوده استفاده نمی کند، و با شخصی کردن شرایط، به نقش زندگی می بخشد.
و در یک کلام توانسته جوهر کلام نویسنده را درک کند و به سبک خود جان آفرینی نماید.
انتهای پیام
خجالت نمیکشید از این فیلم فجیع حمایت کردید. واقعا متعجم که چطور به سایت شما اجازه انتشار میدهند. السلام علی المظلوم و الغریب علی بن موسی الرضا
فیلم فجیع؟؟؟!!! فجیع تر از گاندو و به وقت شام و ….؟؟؟
به خدا اگر شما اصلا این فیلم را دیده باشی . اتفاقا چون دقیق و حساب شده ساخته شده افراد مزور و جاهلین مقدس مآب را اذیت میکند . تنها اشتباه فیلم این بود که نشان داد قاضی بی طرف بوده و حتی با سعید حنایی در مورد برداشت غلطش از اسلام و دستورات آن بحث میکند در صورتی که میدانیم همه دست به دست هم داده بودند تا یک قاتل روانی را از اتهام تبرئه کنند و با پول نذورات مردم ، دنبال رضایت برای این شخصیت ضد اجتماعی بودند . فکر میکنید چرا این فیلم اینقدر به دل مردم نشست و همه از آن صحبت میکنند؟؟ یک تهیه کننده و کارگردان آزاد ، از دل مردم ، بدون رانت و حمایت دولتی و نظامی ، بدون فساد و سفارش و ….
مجموعه سازندگان این فیلم بستر ساز فرهنگ غربی، برهنه گرایی، بی غیرتی، زدودن بی تفاوتی نسبت به گناه های خرد، لودگی و دلقک بازی، و… بودند.سازندگان این فیلم خود هیچ گونه تعهدی به اخلاق و مرزهای عفت و پاکدامنی نداشته و ندارند و صرفا طوطی وار از فرهنگ لا ابالیگری غرب، طی طریق میکنند.
خود سازنده ی فیلم هم تخمه داره میخوره تعابیر شما را میخونه و میگه : إإ ، منظورم اینا بودههههههه …. چطور خودم متوجه نشده بودم ؟
یه جوری از این فیلم بیخود و ضد مقدسات و ضد ایرانی دفاع کردی که خود سازندهاش نمیتونن دفاع کنن
به خدا خجالت بکشین،یکم انصاف داشته باشین
حساب شماها باشه با خدا
با کمال وقاحت عکس نحس اون فیلمو که به ولی نعمت ما، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام توهین میکنه رو گذاشتید و ژست روغنفکری گرفتید که چی؟!!!
این فیلم از دیدگاه مخاطبین رتبه آخر رو به خودش اختصاص داده!!!!!!!
البته عکس جنبهی تبلیغ یا جهتگیری تایید ندارد. عکس را همانطور که در سمت چپ آن مشخص است، خبرگزاری مهر، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی منتشر کرده است
لازم نکرده برای ما ولی نعمت تعیین کنی.
اندازه کافی ولی داشتیم دیگه نمیخوایم. چ مرده چ زنده
من قیلا این فیم را دیده ام
اکنون بعد از خواندن این نقد
امروز با یک نگاه دیگر باید دوباره به تماشای فیلم بروم
سپاس ازشما
موفق باش
فک کنم رفتار کارگردان و بازیگران فیلم و مواضعشون در برابر اسلام و نظام خوش جواب تیتر این خبر رو بده ، دیگه نیازی به توضیح نیست و در آخر تأسف فراوان برای انصاف نیوز
توصیه میکنم این فیلم را امام جمعه محترم مشهد ببینند
اسم سایتتون عوض کنید بی انصافهای
کارگردان و عوامل فیلم جایزه بگیر و مزدور غربی این فیلم
این تحلیل و نقد بخونند از خنده روده بر میشند :))
منتقد این فیلم چنان توهم زده که انگار این فیلم یک انسان خیرخواه اسلام و انقلاب و دین ساخته نه یه مشت مزدور جایزه بگیر که دشمنیشون با اسلامه اظهر من الشمسه کاملا منظورشون صد و هشتاد درجه برعکس بوده
طرف با بودجه سه نهاد دولتی غربی فیلم ساخته کاملا سفارشی که بیاد تو فیلمش بگه امام رضا غریبه و بین تار عنکبوت مردم مسلمون نمای ایران که زنان فاحشه صبح تا شب میکشند گیر افتاده!!!!!!!
جالبیش اینجاست که همون فرانسه رسما به صورت جمعی و سازمان یافته زنان فاحشه بعد جنگ جهانی دوم بخاطر خوابیدن با سربازا المانی و امریکایی کشتند و داغ بر پیشونیشون نهادند و همچین مزخرفاتی علیه کشور و مردمش رو نکردند
این کشور مولد حرامزادگی و سادیسم جنسی علیه ایران و مردمش که کارگردانش رسما برخلاف این نقد خود دین و امام رضا قاتل معرفی میکنه و سعید حنایی که هیچ ربطی به اکثریت اسلام و مردم ایران نداره با اون عقیق در دستش که نماد شیعه است عامل این قضیه میدونه
اون مخاطب ابله نگاه کنید میگه قاضی هم همدست سعید حنایی بوده :)) پس کی اعدامش کرد حتما مسئولین جشنواره کن
میدونم تایید نمیکنی
کاش خفه شی انصاف نیوز
کاش همه اصلاحطلبای کثیف خفه شن
برای فیلمموهن به مقدسات ماله میکشی؟
از پوستر فیلم جواب سوالت معلوم نیست؟
این فیلم خیلی آزار دهنده و قبیح بود
تماشای آن به هیچ ایرانی توصیه نمیشه
جاهل هایی که فیلم رو ندیدن باز اومدن میگن توهین به مقدسات! کجا به امام رضا توهین شده؟ اگه مقدسات از نظر شما چیز دیگه ای به جز امام معصوم هست اون دیگه بحثش فرق میکنه و نظرتون هم اصلا محترم نیست