نحوه انتخاب رهبر و انتقال قدرت در «حکومت امارت اسلامی»
عبدالحمید نورزایی، پژوهشگر حوزهی افغانستان، در یادداشتی برای انصاف نیوز دربارهی رهبر طالبان، نوشت:
طالبان با ریشههای قدرتمند دینی و اجتماعی در افغانستان از 1992 ظهور پیدا کردند و به دلیل برخاستن از بطن اجتماع در طی این 30 سال هیج قدرتی نتوانسته به صورت کامل آنها را از جامعه افغانستان حذف و یا طرد کند.
قبل از طالبان حکومت کمونیستها به دلیل اینکه یک حکمرانی وارداتی به کمک اشغال نظامی شوروی بودند با مقاومت توده مردم مواجه و از جامعه افغانستان حذف کامل شدند. بعد از کمونیستها نیز لیبرالهای حامی غرب با کمک ناتو و امریکا به افغانستان آمدند و با بمباران مداوم حکومت اول طالبان را خلع کردند از قدرت؛ آنها به مدت بیست سال حمکرانی کردند و حتی یک ارتش 350 هزار نفری تشکیل دادند اما با توجه به اینکه یک آنها هم مثل اسلاف خود با کمک نیروهای خارجی قدرت گرفته بودند به محض معاهده دوحه و آتش بس طالبان با نیروهای خارجی بهشدت تضعیف شدند و حکمرانی آنها نیز سقوط کرد و حکومت امارت اسلامی افغانستان (طالبان) مجدد به قدرت بازگشت.
در آنالیز روش حکمرانی و اعمال قدرت داخلی ما به موارد خاصی میرسیم که در دیگر کشورها نیست یا بسیار کمرنگ است؛ به عنوان مثال مهمترین ویژگی خاص و بارز طالبان در اتحاد حول محور «امیرالمؤمنین» (رهبر طالبان) و پذیرش اوامر اوست. برای پاسخ به چرایی این ویژگی در ذیل چند نکته مهم اشاره میکنیم:
به دلیل اینکه مقامات میانی و رهبران این گروه همه تحصیلات عالی دینی دارند و فارغ التحصیل مدارس دینی هستند و یا سالها در جبهه جنگ جنگیدهاند و تحت امر یک رهبر دینی بودند عمق تأثیر اوامر رهبر بسیار زیاد است.
در ردههای میانی اکثر افراد قبلاً از شاگردان مدارس دینی بودند و مدرس کلاسهای حدیث و تفسیر و… همین رهبران و مقامات ارشد طالبان هستند و رابطه شاگردی و استادی برقرار است.
بر اساس فرامین اسلامی اطاعت از «امیر» واجب شرعی است، به همین دلیل کسی از امر «امیر» نمیتواند سرپیچی کند.
اما یک «امیرالمؤمنین» با این همه اختیارات ویژه و قدرت مطلقه چگونه انتخاب میشود؟ «امیرالمومنینی» که از وزیران تا معاونان تا والیان تا فرمانداران و فرماندهان نظامی را گزینش میکند و دستور ابقا یا برکناری میدهد، بر اساس چه مکانیزمی به قدرت میرسد؟
تصامیم حکومتی و ملی در چند شورا گرفته میشود که هر کدام سلسله مراتب خاص خود را دارد؛ مهمترین شورا مجلس لویه جرگه است که در افغانستان سابقه تاریخی پررنگی در اتخاذ تصامیم ملی دارد. اعضای این مجلس از طرف رهبر فراخوانده میشوند و در مورد مسائل ملی در کمیسیونهای مختلف مباحثه میشود و نتیجه اعلام میشود. معمولاً اعضاء آن سه هزار نفرند و از تمام سطوح جامعه در آن عضویت دارند؛ از والیان تا فرمانداران تا علما تا بزرگان قومی و شخصیتهای علمی را شامل میشود. حتی حکومت نمایندهی مهاجران خارج از کشور را نیز برای حضور در مجلس دعوت میکند. تراکم بالایی از نظرات مختلف و سلایق سیاسی مختلف در آن دیده میشود.
پس از لویه جرگه، شورای علما است که نقش مشورت دهی به حکومت را دارد. شورای علما در هر ولایت تشکیل میشود و روسای ولایتی شورای علما یک شورای ملی تشکیل میدهند که از هر ولایت یک نماینده در آن هست. اخیراً از سوی رهبر امارت اسلامی دستورات و فرامین مختلفی صادر شده تا این شورا تشکیل شود. محول کردن برخی از تصمیمات و مشورت خواست از این شورا از فشارها بر روی رهبران طالبان میکاهد.
پس از شورای علما، شورای رهبران قرار میگیرد که یک نهاد بسیار قدرتمند و اجرایی است اما مانند دو شورای قبلی (لویه جرگه و علما) فراگیر نیست و فقط مختص کادر رهبری و جهادی و فکری طالبان است. در این شورای حتی کسانی که پستهای مهمی قبلاً در طالبان داشتند اما به حکومت قبل تسلیم شدند جایگاهی ندارند. این شورا در مورد اجرای قوانین و تدوین آن و تصویب ان و روابط با کشورها و… تصمیمات اجرایی میگیرد. این شورا از کمیسیونهای مختلفی تشکیل شده است که اکنون جای هر کمیسیون یک وزارتخانه هست و قسمتی از اختیارات این شورا اخیرا با حکم «امیرالمؤمنین» به ملأ برادر واگذار شده است. همچنین بخش دیگری به هیئت وزیران منتقل شده است.
به صورت موازای در کنار شورای رهبری یک محفل کوچک از شورای مشاورین وجود دارد که کار مشورت دهی به «امیرالمؤمنین» در امور تعیینات حکومتی و برکناریها و فرامین ویژه را عهدهدار هستند. کسانی که حقوق آنها در ادارات دولتی تضییع شده است و یا اختلافهایی بین صلاحیتهای وزارتخانه وجود دارد و یا برای حل مشکلات و منازعات بین قومی به دفتر «امیرالمومنین» مراجعه میکنند و از آنجا دستورات ویژهای صادر میشود.
اما فرایند انتخاب رهبر طالبان چگونه است؟ قبل از حمله امریکا رهبر سابق طالبان بر اساس بیعت علما و رهبران جهادی در سطح ولایات جنوبی انتخاب شد. سپس یک شورای بزرگ تشکیل شد و از سراسر کشور با ایشان بیعت شد و تا زمان حیات، ایشان رهبر طالبان بود پس از فوت ایشان ملأ اختر منصور به عنوان رهبر طالبان انتخاب شد که برای حفظ تعادل در قدرت فرزند ملأ عمر به عنوان رئیس کمیسیون نظامی انتخاب شد و فرزند جلاالدین حقانی (سراج الدین حقانی) نیز به عنوان جانشین ایشان انتخاب شد.
پس از ترور ملااختر منصور توسط پهباد، شورای رهبری مجدداً تشکیل شد و اینبار شیخ هیبت الله آخوند زاده رهبر طالبان انتخاب شد و دیگران با ایشان بیعت کردند. این بیعت اگر چه فراگیر و در سطوح ملی نبود اما پس از استقرار حکومت امارت اسلامی بسیاری بیعت و حمایت خویش را از رهبری ایشان اعلام کردند از جمله اعضای لویه جرگهای که سال قبل در کابل شکل گرفته بود نیز با ایشان بیعت کردند، پس از جمله ائتلاف بین المللی علیه طالبان در 2001 به دلیل اینکه بخش زیادی از کادر رهبری توسط امریکا دستگیر شدند و یا کشته شدند الباقی رهبران طالبان در مناطق قبایلی بین دو کشور افغانستان و پاکستان مستقر شدند و از آنجا دولت در سایه تشکیل دادند و برای هر ولایت و هر ولسوالی کادر رهبری انتخاب کردند.
رهبران اصلی نیز در مناطق قبایلی و جنوبی افغانستان مستقر شدند و شورای رهبری تشکیل دادند اما پس از پیروزی و سقوط کابل رهبر امارت اسلامی در قندهار مستقر شد و شورای وزیران و کابینه در کابل مستقر شدند و برای تصامیم مهم دائماً رهبران و وزیران به قندهار در رفت وامد هستند و در امور مشورت میکنند با رهبر امارت اسلامی.
اخیراً در برخی از رسانهها صحبت از برکناری شیخ هیبت الله شده است و علت آن را تصامیم ایشان در رابطه با تحصیل و کار زنان و فشارهای خارجی عنوان شده است؛ فارغ از صحت یا کذب بودن این خبر فرایند گزینش رهبر جدید در سیستم تصمیم گیری امارت اسلامی چگونه است؟
گزینش رهبر جدید بدین صورت است که مانند موارد قبلی رهبر فوت کند و رهبر جدید انتخاب شود یا خودش استعفا دهد یا به علت بیماری قادر به ادای مسئولیت نباشد و در آخر و در وضعیت بحرانی توسط شورای رهبری برکنار شود و شخص دیگری جانشین ایشان شود اما این برکناری برای امارت اسلامی بسیار هزینهزا است، هم باعث بدعت بد و تشدد و اختلاف میشود و هم این تصمیم نشان دهنده تسلیم شدن در برابر دخالت و فشار خارجی است که به نظر میرسد هیچگاه در دستور کار قرار نگیرد.
ما در موارد بسیار خاص دیدیم که یک راه حل برای مشکلات داخلی پیدا شده است به عنوان مثال ملاعمر مخالف تسلیم کردن بن لادن به امریکا و غربیها بود در حالی که رهبران امارت اسلامی از حمله امریکا واهمه داشتند و با پناه دادن به بن لادن مخالف بودند؛ اختلافات بسیار اوج گرفت اما در پایان راه حل اخراج بن لادن از افغانستان و یا تسلیم ایشان به یک دادگاه بی طرف بود و بدین گونه حکومت طالبان مسئولیت بین المللی نداشت!
اکنون نیز گرچه مسئله کار و آموزش زنان و حکومت فراگیر تبدیل به نقطه ضعف امارت اسلامی شده است اما قطعاً برای آن نیز راه حلی پیدا خواهند کرد زیرا حکومت امارت اسلامی بسیار مشتاق است تا با جامعه جهانی روابط حسنه داشته باشد و به رسمیت شناخته شود.
انتهای پیام