خرید تور تابستان ایران بوم گردی

آیت‌الله سیدضیاء مرتضوی: هیچ مقامی نباید مافوق قانون باشد

شفقنا نوشت: «استاد سیدضیاء مرتضوی معتقد است که مهم ترین عامل مشکلات و آسیب هایی که به کشور، نظام و مردم وارد شده و می شود، «استکبار درونی» است که استکبار بیرونی و جهانی در برابر آن اساساً به چشم نمی آید. و نکته همان است که در حدیث شریف نبوی آمده و حضرت امام خمینی(ره) نیز گاهی در نصیحت های خویش به این حدیث اشاره می کردند: «أعدى عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ؛ دشمن ترین دشمن تو، نفسى است که در درون تو است.» بر این اساس راه دور نروید و مدام استکبار جهانی و دشمن را بهانه قرار ندهیم چرا که دشمن ترین دشمن در عمق روح، ذهن، فکر و دل ما لانه کرده است.

آیت الله سیدضیاء مرتضوی محور سخنان خود را عنوان «حکمرانی علوی در گرو دوری از استکبار» قرار داد و اظهار داشت: حدیثی در شرح شخصیت امام علی(ع) وارد شده و به نظرم اگر همین مطلب را به درستی تحلیل و بررسی کنیم، یکی از مهم ترین ویژگی های حکمرانی در معنای عام، و تشویق و تبیین حکومت علوی یا حکومت اسلامی در معنای خاص آن خواهد بود.

وی ادامه داد: بسیاری از نکات را در منابع حدیثی و تاریخی داریم، اما در بسیاری از موارد به راحتی از کنار آن رد می شویم.

ما بدون اینکه تجربه ها یا مصادیق عینی و خارجی بیرونی را تجربه و لمس کرده باشیم، در نظرمان خیلی از این متون تاریخی یا حدیثی یا آنچه به عنوان سیره می توانیم مطرح کنیم برجسته نمی شود، ولی وقتی ذهن ها درگیر مسایل و وضعیت روز می شود، دغدغه هایی پیدا می کنیم و وقتی مجدداً به متون مراجعه می کنیم، پی می بریم که بسیاری از مباحث بوده که باید به درستی به آن توجه می کردیم و اکنون هم لااقل برای فهم خود می توانیم به آن عنایت و اهتمام بیشتری داشته باشیم.

وی به نمونه ای از سیره عملی حضرت علی(ع) اشاره و عنوان کرد: مرحوم مجلسی در بحارالانوار در اوصاف امیرالمومنین علی(ع)نوشته است: «و استظل یوماً فی حانوت من المطر فنحّاه صاحب الحانوت». روزی امیرالمومنین علی(ع) از بازاری سرباز (غیر مسقف) رد می شدند که یکباره باران گرفت، (وقتی باران و رگباری می بارد هر انسانی به شکل طبیعی برای چند لحظه ای دنبال سرپناهی می گردد) حضرت به دنبال سر پناهی بودند که به مقابل دکّانی رفتند که بالکن یا چادری داشت و آنجا پناه گرفتند، صاحب دکّان حضرت را کنار زد، (در حالی که حضرت نمی خواستند در حق کسی تصرف کنند یا مانع کسب شوند بلکه برای دقایقی تا زمان کاهش بارش باران، مقابل مغازه این فرد ایستاده بودند و صاحب مغازه درست یا نادرست حق خود می دانست که اگر کسی ولو به عذر باران مقابل مغازه اش ایستاده، او را کنار بزند.) وقتی صاحب مغازه حضرت را کنار زد، امیرالمومنین علی(ع) هیچ عکس العملی نشان ندادند و از مقابل مغازه عبور کردند و به مسیر خود ادامه دادند.

وی ادامه داد: برای شناخت استکبار واقعی که ریشه اخلاقی مشکلات جامعه به ویژه در روابط حکومت و مردم است، ضروری است در این نمونه، جایگاه اشخاص به درستی تحلیل شود. کاسبی که فردی از افراد جامعه است در موقعیتی گمان می کند ولو به اشتباه که شخصی مانع کسب او شده، این فرد را کنار می زند و از حق خود دفاع می کند. شاید آن کاسب نمی دانست که این شخص امیرالمومنین علی(ع) و حاکم است، اما اقتدار خود را نشان داد و دقیقاً اقتدار یک ملت زمانی پیدا می شود که یک کاسب جزء در خودش ببیند این چنین از خود دفاع کند.

نکته دیگر اینکه اگر هم آن کاسب نمی‌دانست که این شخص علی(ع) است اما خود حضرت که می‌داند او کیست؟ اما او حاکمی در این جامعه است که یک کاسب جزء به راحتی و بدون دغدغه می تواند او را کنار بزند و این حاکم حتی نگاه خشم آلودی به او نمی کند یا به او تذکری نمی دهد. یا بعداً اطرافیان و محافظین خود را به سراغ این کاسب نمی فرستد؛ اگر جامعه به چنین مرحله ای رسید، آن جامعه «مقتدر» است. به نظرم در روابط حاکم یا حکومت یا ساختار یا اشخاص یا مسئولان و توده مردم، باید بتوانیم چنین روابطی را به درستی تحلیل کنیم و بشناسیم و به وجود بیاوریم.

وی در توضیح روایت یادشده به نمونه دیگری از واکنش علی(ع) اشاره و گفت: در مسجد کوفه نماز جمعه برگزار می شد و حکام در این مسجد سخنرانی می کردند. نقل شده است روزی علی(ع) به وضوخانه مسجد آمدند تا وضو بگیرند. کسی دیگر نیز که برای وضو گرفتن آمده بود هنگام وضو امیرالمومنین را هل داد و ایشان افتادند. حضرت با شلاق کوچکی که همراه داشتند، این شخص را تنبیه کردند و خطاب به او فرمودند: این تنبیه به خاطر رفتارت با شخص من نیست. بلکه این تنبیه به خاطر پیشگیری از رفتار بعدی توست. مرا انداختی و به من آسیبی نرسید، اما اگر مشابه این صحنه تکرار شود و آن شخص ناتوان باشد، هم به این فرد آسیب وارد کردی و هم خودت باید ضامن شوی: «اَنَّهُ(ع) تَوَضَّأَ مَعَ النَّاسِ فِی مِیضَاهِ الْمَسْجِدِ فَزَحَمَهُ رَجُلٌ فَرَمَى بِهِ فَأَخَذَ الدِّرَّهَ فَضَرَبَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ: لَیْسَ هَذَا لِمَا صَنَعْتَ بِی وَ لَکِنْ یجِی‏ءُ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنِّی فَتَفْعَلُ بِهِ مِثْلَ هَذَا فَتُضْمَنُ.

وی افزود: این شخص گویا فردی به نام «رزین» است که خودش در نقلی که در کافی آمده، درباره این داستان اینگونه می گوید: «من داشتم در وضوخانه کوفه وضو می گرفتم، دیدم کسی آمد و کفش هایش را کناری گذاشت و شلاق کوچکی که همراهش بود را روی آن گذاشت، همزمان با من وضو گرفت، من او را کنار زدم، این مرد با دست هایش به زمین افتاد و عکس العملی نشان نداد، وضو را گرفت و پس از آن سه تازیانه به من زد. سپس تذکر داد که مواظب باش هُل ندهی، یک مرتبه دست و پای مردم را می شکنی و باید غرامت دهی.» رزین می گوید: از دیگران پرسیدم: این چه کسی بود؟ گفتند: امیرالمومنین است. من دنبال ایشان رفتم تا از ایشان عذرخواهی کنم اما ایشان اعتنایی نکرد و رفت.»

استاد مرتضوی با ذکر این مقدمه در نگاهی کلی‌تر در تاکید بر دوری از روحیه استکباری در صاحبان قدرت و حکومت، به خطبه معروف 216 نهج البلاغه اشاره کرد که از جمله درباره مهم ترین خطبه امیرالمومنین علی(ع) در دفاع از «حق آزادی بیان» است. مرحوم کلینی در کتاب کافی به صورت کامل تر این خطبه را آورده است و در هر دو منبع (نهج البلاغه و کافی) نوشته شده که حضرت علی(ع) این خطبه را در معرکه جنگ صفین بیان کردند.

جنگ صفین ماه ها طول کشید و حدود 80 درگیری داشت، علی(ع) گاهی که وضع آرام می شد و فرصتی به وجود می آمد، یا در نماز جمعه سخنرانی می کردند. علی(ع) در همان شرایط و به تعبیر ما «در شرایط حساس» که آن را عذر محدود کردن افراد می‌شماریم، یعنی در میدان جنگ و در معرکه صفین، یکی از مهم ترین خطبه‌های خود با تأکید بر «دفاع از آزادی مردم، حقوق سیاسی مردم، نحوه سخن گفتن مردم با حکام، نحوه سخن گفتن مردم با حضرت و نحوه رفتار با ایشان» را بیان می کنند و می فرمایند: «حق در مرحله بیان، از هر چیز وسیع تر است و همه از آن دفاع مى کنند؛ ولى در مرحله عمل از هر چیز سخت تر و پیچیده تر است (چرا که) حق به نفع کسى جریان نمى‌یابد مگر اینکه در برابر آن حقى به گردن او قرار مى گیرد (و مسئولیتى براى او به وجود مى آورد) و حق بر گردن کسى نمى آید مگر اینکه به نفع او حقى بر دیگرى خواهد بود»: فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الاْشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ، وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ، لاَ یَجْرِی لاِحَد إِلاَّ جَرَى عَلَیْهِ، وَ لاَ یَجْرِی عَلَیْه إِلاَّ جَرَى لَهُ.

وی با تأکید بر اینکه در نگاه امیرالمومنین علی(ع) رابطه «تکلیف و حق» نسبتی یکسان است، گفت: در همه حوزه ها حتی در خصوص مسایل زنان و مردان، وقتی می خواهید مساله تعادل حقوقی میان زن و مرد را مطرح، تنظیم و ترسیم کنید، معنا ندارد که وزنه یک طرف سنگین تر باشد، ممکن است که از نظر نوع حق، متفاوت باشد، اما در مجموع باید تعادل وجود داشته باشد.

وقتی حضرت علی(ع) در این خطبه بحث نسبت حق و تکلیف و یکسانی آن و مسائلی مهمی در تبیین رابطه حکومت و مردم را مطرح می کنند، فردی در این جلسه به وجد می آید و بسیار از حضرت علی(ع) تعریف می کند. در چنین فضایی حضرت به بیانات خود ادامه می دهند و از جمله می فرمایند: «چنین نیست که یک انسان هرچند در جایگاه والای الهی باشد و از نظر فضایل دارای پیشینه در دین باشد، خود را مستثی از آحاد مردم بداند و برای انجام مسئولیت هایی که خداوند بر عهده او گذشته از کسی کمکی نگیرد لذا من نیز بی نیاز از شما نیستم و در انجام مسئولیتم از شما کمک می گیرم. همچنین هیچ انسانی گرچه در چشم افرادی کوچک و حقیر باشد، کمتر از این نیست که بتواند در مواردی کمکی کند و نباید گمان کرد که کاری از این فرد بر نمی آید.»

وی تأکید کرد: امروز نباید گمان کرد که حلقه طرفدارانی که داریم، کافی است و اجازه داده شود تا جوانان و گروه های مختلف مردم ریزش کنند.

وی گفت: هر کسی مخصوصاً وقتی در جایگاه حکومت قرار گیرد و مسئولیتی برعهده می گیرد نباید دور دست ترین انسان ها حتی در کنار مرزها را نادیده بگیرد بلکه باید همه مردم را مانند اطرافیان و نزدیکان خود بداند و به آنها رسیدگی کند.

آقای مرتضوی اشاره کرد: حضرت فرمودند: «از بدترین و سخیف ترین حالات زمامداران نزد مردم صالح این است که گمان برده شود آنها دوست دار تفاخرند و کار آنها را بر نوعى برترىجویى حمل کنند، من خوش ندارم که این فکر در ذهن شما جولان کند که مدح و ستایش را دوست دارم و از شنیدن آن لذت مى برم. من بحمدالله چنین نیستم؛ «وَ إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاهِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ یظُنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ یُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْکِبْرِ وَ قَدْ کرِهْتُ أَنْ یکُونَ جَالَ فِی ظَنِّکُمْ أَنِّی أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ کذَلِک» سپس حضرت مى افزاید: «و به فرض که من (به مقتضاى طبیعت بشرى) مدح و ثنا را دوست مى داشتم، آن را به جهت خضوع و تواضع در برابر خداوند سبحان ترک مى کردم. همان خداوندى که به جهت عظمت و کبریاییش از همه سزاوارتر براى ثنا و ستایش است: «وَ لَوْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یُقَالَ ذَلِک لَتَرَکْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَهِ وَ الْکِبْرِیاءِ ». بنابراین شخص حاکم یا مسئول نباید به گونه ای سخن بگوید یا رفتار کند و منطقی را پیشه کند که مردم تصور کنند این شخص فقط خود و جریان طرفدار خودش را می بیند و رفتار و عملکرد او را حمل بر تکبر کنند.

وی گفت: حضرت علی(ع) می فرمایند: با من آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن گفته مى شود، سخن نگویید. با من از سر ترس سخن نگویید به نحو سخن گفتن با کسانی که تندخو هستند و زود از کوره در می‌روند: «فَلَا تُکلِّمُونِی بِمَا تُکلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَهُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَهِ».

امروز می گویند انتقاد باید به جا باشد! چه زمانی معلوم می شود، انتقاد به جا یا بی جاست و چه کسی باید تشخیص دهد؟! باید اجازه دهید انتقاد گفته شود، بعد به جا یا بی جا بودن آن را تشخیص دهید، اگر هم انتقاد به هر شخصی بود، یک شخص ثالثی باید تشخیص دهد که بی جا یا به جا بوده است. نمی شود که خود موضوع شکایت، قاضی، حاکم باشید.

جوانی توقعات و احساساتی دارد، باید اجازه داده شود تا حرف بزند و به شما بفهماند چه مشکلاتی دارد. چه جای عصبانی شدن؟! چرا یک جوان به خاطر پُست در فضای مجازی باید مواخذه شود!؟ حضرت علی(ع) فرمودند: به طور تصنّعى و منافقانه با من رفتار نکنید. هرگز درباره من گمان مبرید که درباره حقى که به من پیشنهاد مى کنید،کوتاهى کنم (یا ناراحت شوم) و هرگز خیال نکنید من در پى بزرگ ساختن خویشتنم: «وَ لَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَهِ وَ لَا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقَالًا فِی حَقٍّ قِیلَ لِی وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی.»

آقای مرتضوی در ادامه به نمونه تاریخی دیگری از سیره امام علی(ع) اشاره کرد: یکی از بانوان برجسته مومن و شیعه حضرت علی(ع) که چند برادر او در جنگ صفین به شرکت داشتند و این خانم نیز ذوق شعری داشت و در تشویق یاران علی(ع) در صفین شعرهایی سروده و معروف شده بود و به گوش معاویه هم رسیده بود، سوده همدانی است.

بُسر بن ارطاه از بدترین فرماندهان و کارگزارن معاویه بود، بُسر در منطقه سوده همدانی ظلمی کرده بود و سوده برای تظلم به شام نزد معاویه رفت، در این دیدار معاویه مدام جنگ صفین را یادآوری می کرد، سوده همدانی محکم ایستاده بود، در نهایت معاویه گفت: خواسته ات برآورده است، سوده هم گفت: من نیامده ام که فقط حق شخصی خود را احیا کنم، من آمده ام، حیثیت جمعی را محترم بشمارم و حق قبیله ام را احیا کنم.

در این زمان، معاویه درباره حضرت علی(ع) خطاب به سوده گفت: «لقد لمظکم ابن ابی طالب الجراه علی السلطان، فبطیئاً ما تُفطِمون؛ این شهامت و شجاعت را پسر ابی‌طالب در شما زنده کرده که زبانتان را به روی حاکم یا سلطان باز کنید و به سختی می‌توان آن را از شما گرفت.» این نوع تربیت علوی در حکومت بود که زبان مردم را به روی قدرت و حکومت باز می‌کرد و به آنان قدرت و جرأت سخن گفتن می‌داد.

وی گفت: در حال حاضر ما دائماً انواع و اقسام قوانین سختگیرانه و حکم های سنگینی که صادر می کنیم، مردم را می ترسانیم، برخی اقداماتی که می شود به اعتبار این است که جنبه پیش بینی و دفع نسبت به آینده داشته باشد، گاهی به منظور ترس ایجاد کردن برای دیگران، با کسی که مستحق این برخورد نباشد، برخورد تندی می کنیم برای ترساندن دیگران! حضرت علی(ع) چنین نبودند، رفتار حضرت از استکبار دور بود.

وی به نمونه دیگری از سیره عملی امام(ع) در مقوله حکمرانی به دور از استکبار اشاره و خاطرنشان کرد: نَصْر بن مُزاحم آورده که پس از نقل سخنرانی امام علی(ع) و امام حسن(ع) در دعوت به جنگ با معاویه، است: وقتی حضرت از منبر پایین آمدند، اکثر مردم غیر از شاگردان عبدالله بن مسعود دعوت حضرت به جنگ را پذیرفتند. در میان این شاگردان ابن مسعود، عبیده سلمانی و جمعی از یارانش به حضرت علی(ع) گفتند: ما همراه شما می آییم، اما جداگانه اردوگاه می زنیم چون نمی خواهیم پیش داوری کنیم و بگوییم که ما جزو سپاه شما هستیم. تا ببینم قضیه چیست، شما چه می گویید و شامیان چه می گویند. هر کسی که به ناحق ادعایی می کند و تعدی و ستمی از او صادر شد، علیه او خواهیم جنگید. حضرت علی(ع) به عبیده سلمانی و یارانش فرمودند: «آفرین بر شما! این فهم دینی و حق است. این آگاهی به سنت پیامبر(ص) است و هر کسی این منطق و رویه شما را نپذیرد و به آن رضایت ندهد، جائر، ستمگر و خائن به حقی است که مدعی به حمایت از آن حق است»: «مرحبا و أهلا هذا هو الفقه فی الدین و العلم بالسنه من لم یرض بهذا فهو جائر خائن». یعنی حضرت این گونه تواضع می‌کند، فرصت می‌دهد و تحمیل نمی‌کند.

عده ای دیگر از یاران عبد الله بن مسعود نیز که ربیع بن خثیم با آنان بود و آن روز چهار صد تن مى‏شدند نزد حضرت آمدند و گفتند: اى امیرمؤمنان، ما با وجود شناخت فضل و برترى تو، در این جنگ تردید داریم (به شک افتاده ایم) و نه ما و نه تو و نه دیگر مسلمانان هیچ کدام از وجود افرادى که با دشمنان در مرزها پیکارکنند، بى‏نیاز نیستیم، پس ما را در برخى مرزها بگمار که آنجا مرزداری کنیم و در دفاع از مردم آن مناطق بجنگیم، پس حضرت على(ع)ربیع بن خثیم را به حدود رى فرستاد و نخستین پرچمى که امام در کوفه برافراشت، پرچم ربیع بن خثیم بود.»

دسته دیگر افراد قبیله باهله بودند که با توجه به بغضی که نسبت به حضرت داشتند و آنان نیز مغضوب حضرت بودند، خود حضرت به آنان پیشنهاد کرد که سهمیه بیت المال آنان را بدهد و آنان بروند در مرز دیلم در برابر دشمنان بمانند.

حضرت به دلیل اختلاف نظر و تردیدی که داشتند، این افراد را به طور کلی حذف نکرد، به تعبیر امروز از تمام ادارات، موقعیت ها، مراکز و دانشگاه ها برکنار نکرد و نگفت که شما صلاحیت ندارید. آنان از نظر اعتقادی مشکلاتی داشتند، اما به دفاع از خاک و وطن خود اعتقاد دارند و باید در دفاع از حق به بهترین نحو از آنها استفاده کرد.

آقای مرتضوی گفت: در تاریخ یعقوبی آمده که در نزدیک کوفه، زرتشتیان بودند که صاحب آب و ملک بودند. به امیرالمومنین علی(ع) شکایت کردند که جوی آبی که داشتیم ریگ گرفته، به کارگزار این منطقه دستور دهید که با همیاری خودمان این آب راه بیفتد. حضرت نامه ای به کارگزار این منطقه نوشتند و گفتند که این مردم را به مشارکت بگیرید، کمکشان کنید تا آب راه بیفتاد، اگر این افراد بمانند و آبادی و عمران کنند، برای ما بهتر از این است که در زندگی ضعیف شوند و دست به هجرت بزنند؛ به تعبیر امروز فرار نخبگان و مهاجرت رخ دهد.

وی معتقد است: مهم ترین عامل مشکلات و آسیب هایی که به کشور، نظام و مردم وارد شده و می شود، استکبار درونی است که استکبار بیرونی و جهانی در برابر آن اساساً به چشم نمی آید. و نکته همان است که در حدیث شریف نبوی آمده و حضرت امام خمینی(ره) نیز گاهی در نصیحت های خویش به این حدیث اشاره می کردند: «أعدى عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ؛ دشمن ترین دشمن تو، نفسى است که در درون تو است.» بر این اساس راه دور نروید و مدام استکبار جهانی و دشمن را بهانه قرار ندهیم چرا که دشمن ترین دشمن در عمق روح، ذهن، فکر و دل ما لانه کرده است. این خطرناک ترین دشمن تنها برای خود فرد نیست، بلکه به همان نسبتی که فرد حوزه نفوذ کلام و قدرت دارد، اگر درون صالح و سالم نبود، تا هر جایی دستش برسد، زیان می رساند و تعارف بردار نیست.

وی با طرح پرسشی مبنی بر اینکه چگونه می توان جلوی این زیان را گرفت؟ بیان کرد: معتقدم مشکل از عدم تهذیب به فراخور قدرت و جایگاه و رسوخ استکبار درونی است. در حالی که یک روز از سال، حتی در نهاد قانونگذاری و تقویم رسمی کشور به نام «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» نامگذاری شده است، اما کشور ما بیشترین مشکل و آسیب را از استکبار درونی در سطوح مختلف دیده و می بیند.

وی ادامه داد: موضوع «استکبار» در آیات متعدد قرآن آمده و از مهم ترین موانع دعوت انبیاء از جمله پیامبر(ص)، مساله «استکبار» است که باید مستقلاً بررسی شود. استکبار هم به عنوان یک مانع فردی و هم یک مانع اجتماعی و جریانی مطرح است.

وی اظهار داشت: یکی از خطبه های مهم و مفصل علی(ع) در نهج البلاغه خطبه قاصعه است، موضوع قاصعه سرکوبی «استکبار درونی» است. قاصعه یعنی کوبنده و تحقیر کننده روحیه استکبار و امیرالمومنین علی(ع) در این خطبه، هم از جهات معرفتی و هم از جهات تاریخی دعوت انبیاء مثل برخورد حضرت موسی(ع) و هارون با فرعون و مقابله ای که فرعون کرد را بسیار زیبا بیان کردند.

در این خطبه، حضرت می فرمایند: «عبرت گیرید از آنچه مستکبران پیش از شما را رسید، از عذاب و خشم خدا و سختگیریها و عقوبتهاى او. و پند گیرید از چهره بر خاک نهاده آنها و از پهلوهاى بر خاک خفته آنها و به خدا پناه برید از آنچه تکبر آورد، آنسان، که از حوادث روزگار به او پناه مى‌برید.»

آقای مرتضوی استکبار و تکبر را تنها درونی ندانست و گفت: تکبر تنها در میان سیاسیون نیست، باید در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود مراقب باشیم که تکبر و خودبینی به سراغ ما نیاید. حضرت افزود: باید جلوی نطفه های اولیه کبر و شکل گیری روحیه استکبار در درون را بگیرید و از شر آنها به خدا پناه ببرید، همانگونه از فاجعه های کوبنده روزگار به خدا پناه می برید.

وی گفت: خداوند چنین نبوده است که همواره بخواهد از طریق تحمیل احکام خود مردم را دعوت به دین و پایبند احکام سازد. باید عکس العمل های اجرای حدود را در جامعه دید، اگر جامعه کشش ندارد و عکس العملهایی دارد، حتی کسانی هم که در دوره غیبت قائل به اجرای حدود هستند، می توان اجرای حدود را تعطیل کرد. رفتار برخی از دستگاه ها سنخیتی با روش مجازات شرعی ندارد. به عنوان مثال، دو سه سال پیش یک خانم، که البته خطا کرده و روسری خود را برداشته و مثلا آویزان کرده است، برای این دختر بیش از 20 سال حبس در نظر گرفتند! در صورت اجرای این حکم وقتی این خانم از زندان آزاد شود بیش از 40 سال سن دارد! در حقیقت این دختر به دلیل چنین خطایی از زندگی ساقط می شود. آیا واقعاً شرع مقدس ما این چنین خواسته است؟!

امیرالمومنین علی(ع) در ادامه فرمودند: «اگر پیامبران را نیرویى بود، چنانکه، کسی را یاراى ستیز با آنان نبود و یا عزّت و جاهى بود که مورد ستم واقع نمى شدند یا سلطنتى بود، که مردم به سویشان گردن مى‌کشیدند تا هیبت و شوکتشان را بنگرند و از هر سو بار سفر بسته آهنگ ایشان مى نمودند، در این حال مردم اندرزهایشان را آسانتر مى‌پذیرفتند و در برابر آنان کمترسرکشى‌ مى‌کردند، آن گاه به آنان ایمان مى آوردند؛ اما این ایمان یا از وحشتى بود که بر آنها چیره شده بود یا رغبتى بود که به ایمانشان متمایل کرده بود. یعنى نیت‌هایشان خالص نبود و اعمال نیکشان میان مؤمن حقیقى و ظاهرى منقسم شده بود؛ ولی خداوند مى خواهد که پیروى از رسولانش و تصدیق به کتابهایش و خشوع در برابرش و فروتنى در برابر فرمانش و تسلیم به طاعتش، امورى باشند خاصّ او و از هر شایبه و آمیزهاى پاک که هر چه آزمایش بزرگتر باشد ثواب و جزاى آن بیشتر خواهد بود.» تا آنجا که حضرت خاطرنشان می‌کند: «در آثار عبادات بیندیشید و ببینید که خدا چگونه ریشه‌‏های کبر را می‏‌خشکاند، تا جوانه‏‌های تکبر و فخرفروشی در دل مؤمن جوانه نزند.»

وی عنوان کرد: اگر کسی به خطبه قاصعه از ابتدا تا انتها مراجعه کند و آیاتی که درباره استکبار گفته شد را مطالعه کند، متوجه می شود که مهم ترین مشکل دعوت انبیاء و مهم ترین عامل آسیب زدن به ارزش های انسانی در جوامع، روابط انسانی، ارزش های اخلاقی و فراگیری عدالت در جامعه، درون افراد و روحیه مستکبر تهذیب نشده است. چنین افرادی هر چقدر در موقعیت های بالاتری قرار بگیرند، خساراتی که به خود و جامعه وارد می کنند، بیشتر خواهد بود.

وی تأکید کرد که کسی می تواند با دشمن مبارزه کند که ابتدا روحیه استکباری درون خود را سرکوب کرده باشد، اگر این استکبار درونی را سرکوب نکند، این وضع آرام آرام رشد می کند و خود فرد می شود یک مستکبر. به عبارت دیگر اگر روحیه، «استکباری» بود، هر چه علیه مستکبرین شعار دهید و علم بر دست بگیرید، باز هم نمی توانید واقعیت ها را تغییر دهید.

وی به نمونه هایی از رفتارها با روحیه استکباری اشاره بیان کرد: اگر به رأی مردم تن ندهیم، رأی اکثریت را نپذیریم و مشورت با مردم نکنیم، دایره مرزهای خودی و غیر خودی کوچک می شوند و تنها جمع خاصی را میدان می دهیم یا می پذیریم یا حرفشان را گوش می کنیم که این امر بسیار آسیب زاست چرا که اگر روزی منحرف شدیم، چه کسی جلوی ما را می گیرد!؟ اگر به خاطر قدرت، امکانات، تعریف و ستایش، جوانه های استکبار، نادیده گرفتن و تحقیر دیگران در ما رشد کرد و کسی مانع ما نشد یا به عبارت کلی در شرایطی که نظارت بیرونی بر رفتار و عملکرد ما نیست، چه کسی می تواند ما را کنترل می کند؟! این است که باید نظارت بیرونی وجود داشته باشد.

وی درباره «نظارت بیرونی» گفت: نظارت بیرونی یعنی نظارتی که نهادینه شده باشد و جنبه قانونی داشته باشد به این معنا که من باید مسئول و پاسخگو باشم. اگر غیر از این باشد، ممکن است زمینه تکبر، حب فخر و زمینه های استکبار در ما رشد کند.

آقای مرتضوی در پایان اظهار داشت: نظارت بیرونی می گوید که قانون باید کنترل کننده باشد و مردم نظارت کنند. هیچ مقامی نباید مافوق قانون باشد وگرنه قانون لغو خواهد بود، نمی توان در چارچوب یک قانون به مسئولیتی رسید، ولی پس از رسیدن به قدرت، همین قانون را نادیده گرفت»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا