خرید تور نوروزی

با نوروز امسال چه کنیم؟ | مرتضی مردیها

مرتضی مردیها، استاد دانشگاه، در یادداشتی تلگرامی نوشت:

یکی از دوستان که یادش مانده بود من در این دو دهه، چند باری در نزدیکی‌های جشن نوروز، یاداشت‌هایی در روزنامه‌ای منتشر کرده بودم و در آن از غمگینیِ زیاد حذر داده بودم، می‌گفت ای کاش یادداشت دیگری هم می‌نوشتم.

گفتن ندارد که نوشتن سخت است. این‌بار بیش از بارهای پیشین.‌ نه از حیث وضعیت شغلی و عوارض آن که برای خودم پیش آمده است ( آخر کسانی فکر کرده بودند با پست گذاشتن آن شعر «بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر» به این ماجرا اشاره داشتم!) این در برابر هزینه‌های سنگینی که برخی با جان و آزادی خود پرداخت کردند پشیزی نیست. باری، سخت است از این‌جهت که در زمانی که «ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد» چگونه می‌توان از صبر و آرامش و سخت‌نگرفتن سخن گفت و به اینها دعوت کرد!

باری، دوستان عزیز، اولاً که از منجنیق فلک معمولا سنگ فتنه می‌بارد. درست که گاهی در میانِ بارش معمول، یک دفعه تگرگ‌های سرشکن می‌بارد، ولی به هر حال در این دنیا گویا ما را به میهمانی دعوت نکرده‌اند، و کرده باشند هم پذیرایی‌اش از همان نوعی است که می‌دانید. با اینحال نمی‌توان منکر شد که هم اینک هستند کسانی که به سبب داغ، نقص، حبس، و نظایر اینها حال بدتری دارند. بگذریم که وضعیت عمومی سیاسی، داخلی و خارجی، طوری است که دشوارتر می‌توان خود را به بی‌خیالی زد؛ بگذریم که از خیال و باخیالی هم گاه فایده چندانی برنمی‌خیزد؛ نهایت اینکه با تلخکامی و اندیشه‌ناکی کمی از عذاب وجدان خود می‌کاهیم.

جایی گفته‌ام (دیگران هم گفته‌اند) که یکی از سختی‌های بدخیم این دنیا این است که بدی آن را نباید زیاد به روی خودت و بخصوص دیگران بیاوری، چون بدتر می‌شود.

خب، حالا ما چکار کنیم؟ اگر بنشینیم به زانوی غم به بغل گرفتن و اشک ریختن و خون دل خوردن و نفرین و لعنت کردن و فرستادن، البته کاری طبیعی است. توجیه هم دارد. آخر کمتر شرایطی را به‌یاد داریم که وضع اینقدر بحرانی بوده باشد.

از سوی دیگر ولی، کم هم نبوده است مشابه آن. و از این گذشته، وقتی ماجرایی دراز‌دامن شد، باید کمی به آن عادت کرد. یادم می‌آید در اولین روزهای جنگ، در جبهه همه قیافه‌ها درهم بود و ترس و غم بر چین‌های پیشانی خیمه زده بود. چند هفته یا چند ماهی که گذشت، کم کم خنده و شوخی هم لابلای گلوله و باروت بخشی از روزمرگی شد. با این حال باید اعتراف کنم که حتی چون منی هم این‌روزها کمتر طاقت بیخیالی یا توصیه به آن را دارم. نه از این بابت که خودم را هم فراخوانده‌اند، بل شاید از این جهت هم که ترکیب امید/ناامیدی به حد پیچیده‌ای رسیده است.

با نوروز امسال چه کنیم؟ کسی پرسید امسال توصیه‌های نوروزی ندارید. چه بگویم؟ هم بپذیریم که کمی متفاوت است، هم قبول کنیم که انتطارهای زود و زیاد نداشته باشیم. امید و واقع‌بینی را با هم جمع کنیم. گمانم اگر هم کسانی سراغ سبزه و شیرینی بروند گناهی نکرده‌اند (من خودم سبزه انداخته‌ام)، هرچند از دلسوختگی و یاد دلسوختگان کردن هم گریزی نیست.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا