مجاهدی: قبل از دینداری باید اخلاقی بود
محمدمهدی مجاهدی تأکید کرد: قرآن، پیامبر و اهل بیت با دین تفال و استخاره و خواب و روایت که مسئولیت شناخت و حق باطل را از ذمه متدینین بردارد مخالفاند و هرگز در پاسخ به یاران خود نگفتند مسئولیت اعمالشان در قیامت با من.
در سومین جلسه از سلسله نشستهای دینداری و دینگریزی در ایران امروز، که به مناسبت ماه مبارک رمضان از سوی انجمن اندیشه و قلم و کانون توحید برپا شده، محمدمهدی مجاهدی، استاد دانشگاه در رشته علوم سیاسی، با موضوع دینپروری و پروای اخلاق سخن گفت.
عقل و عدل، مقدم بر دین
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی درباره رابطه دین و اخلاق، طرح پرسشهایی از قبیل «دیانت چیست و پذیرش دین، چه الزاماتی دارد؟»، را ضروری دانست و افزود: در آیات نخستین سوره بقره، قرآن هدایت برای متقین خوانده میشود. این آیه، این پرسش را مطرح میکند که مگر کسانی از قبل دیندار بودهاند که قرآن برای متقین هدایت است؟ پاسخ این است که قرآن برای کسانی هدایت است که پیش از دیندار شدن، پروای اخلاقی داشتهاند و دست کم پیششرط گونه خاصی از هدایت، تقواست.
تقوای ماقبل ایمان، شرط هدایت
وی با اشاره به تقسیمبندی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درخصوص تقوا گفت: علامه، تقوا را به دو شاخه تقسیم میکند: تقوای متقدم بر ایمان و تقوای متاخر از ایمان. تقوای متقدم همین اخلاقیات است؛ اخلاقیات عمومی یا همان چیزی که عرف مردم در سراسر جهان و همه جوامع به شکل یک اجماع همپوشان پذیرفتهاند، مثل راستگویی، امانتداری، پرهیز از خیانت و دروغگویی. این آیه بر این نکته اشاره دارد که دستکم گونه خاصی از هدایت، فقط شامل حال کسانی میشود که از پیش تقوای متقدم داشتهاند.
این استاد دانشگاه با اشاره به الزامات پذیرش دین از سوی مردم اظهار کرد: جامعهای را فرض کنید که در مواجهه با دین، در نقطه صفر قرار دارد و هیچ پیامی مدعی اتصال به آسمانها، نیامده است. در چنین وضعیتی اگر پیامبری ظهور کند، سه نوع واکنش قابل پیشبینی است: قبول چشم بسته، رد بیدرنگ و بیملاک و سوم، درنگ، تجزیه و تحلیل و تصمیم با تانی.
مجاهدی، رد و قبول بیملاک را به یک اندازه خطرناک و حتی بیارزش خواند و با بیان اینکه عقل سلیم درباره هر پیامی درنگ و تامل میکند، افزود: بدون شک، این درنگ نیازمند معیار است و بدون ملاک نمیشود داوری و قضاوت کرد که آیا این پیام خداوند است یا نه؟!
وی افزود: دو معیار کلان برای بررسی پیام و پیامبر نوظهور وجود دارد: عقل و عدل؛ آیا این حرف با عقل جور درمیآید، آیا عادلانه است یا نه پذیرش آن، مستلزم ظلم است.
مجاهدی با تاکید بر اینکه خداوند، پذیرش بیمنطق و بیملاک را صفت مشرکان میخواند، گفت: خداوند در قرآن میفرماید که مشرکان با این استدلال که سخن خداوند با آیین پدران آنها مغایر است، بیهیچ ملاک و معیاری یکسره آن را رد کرده و به آن ایمان نمیآورند. پس این انتظار از ما که بیملاک چیزی را نپذیریم، مستلزم آن است که عقل و عدل، ملاک پذیرش دین باشند. به محض اینکه میگوییم ملاک، یعنی داریم از چیزی مقدم از دین و از جنس اخلاق و عدالت و عقل سخن میگوییم.
این پژوهشگر دینی، تصریح کرد: دین را میپذیریم چون عادلانه و عاقلانه است نه اینکه عقل و عدل را بپذیریم چون دین گفته است. اگر گزاره دوم را بپذیریم، در واقع داریم میگوییم اسلام طرفدار ایمان کورکورانه است که این با قرآن و آموزههای اسلامی مغایرت دارد.
مجاهدی با اشاره به قضاوتهای روزمره درباره وضعیتهای نفسانی و اخلاقی افراد، گفت: وقتی میگوییم فردی آدم خوشنفسی است و ذاتا قابل اعتماد و راستگوست، همین برداشتهای عمومی، ملاکهای عرفی اخلاقی یا تقوای ماقبل ایمان هستند که مستقل از دیانت، تکلیف داوریهای اخلاقی را روشن میکند و در واقع شرط هدایت، همین خوشنفسی است.
وی تأکید کرد: کسی که مال مردم نمیخورد، به حق خود قانع است و دروغ نمیگوید، آمادگی دارد هدایت شود و بعد از هدایت، تقوای سنخ دوم در انتظار اوست و آموزههای دینی در پاکیزه کردن نفس و جان مومن دست بکار می شوند.
این استاد دانشگاه، خاطرنشان کرد: چه در سطح معرفتی و چه در سطح وجودی، در وضعیت مواجهه با دین، شما ناچارید به یک حوزه اخلاق ماقبل دینی باور داشته باشید، وگرنه هم پذیرش دین، بیمعیار میشود و هم آمادگی پذیرش دین وجود نخواهد داشت.
حکایت آنانکه با قرآن فاسق شدند
او با بیان این نکته که «پیام خداوند بر همه جانها اثر یکسان نمیگذارد»، افزود: قرآن به صریحترین زبان بیان کرده افراد زیادی را هدایت و افراد زیادی را گمراه می کند؛ اما فقط فاسقان هستند که قرآن آنها را گمراه میکند. یعنی قرآن برای بخشی گمراهکنندگی هم دارد. فاسقانی که با قرآن گمراه میشوند چه کسانی هستند؟ کسانی که به حرف قرآن گوش نمیدهند که اصلا قرآن برایشان موضوعیتی ندارد. ضلالتی که در این آیه آمده در کسانی روی میدهد که سخن قرآن را شنیدهاند. اینجاست که باید به نسبت اخلاق و دیانت برگردیم.
مجاهدی با اشاره به تضمینهای ادبیات ما بر این مضامین، گفت: اینکه در شعر ما میگوید، باران که در لطافت طبعش خلاف نیست/ در باغ لاله روید و در شورهزار خس، در واقع بیانگر همین معناست که جانهای مستعد و آماده با باران قرآن، گل کرده و شکوفا میشوند و جانهای نامستعد بر گمراهیشان افزوده میشود.
وی این نوع فسق مطرح شده در قرآن را جدای از فسق دینی دانست و گفت: این فسق مقابل همان تقوایی است که در آیات آغازین سوره بقره از آن یاد شده است. این قرآن هدایت برای متقین و ضلالت برای فاسقان است. این تقوا و فسق هردو ماقبل دینی هستند؛ یعنی جانهای این فاسقان آلوده به بیاخلاقیهایی است که شناخت آنها نیاز به دین ندارد و عرفا هم انسانهای بیاخلاق هستند.
مجاهدی با اشاره به دیگر آیات قرآن در این باره، گفت: در آیه دیگر میفرماید اینکه خداوند قلبهای آنها را گمراه میکند یک مقدمه دارد و مقدمهاش این است که اینها خودشان گمراه شده بودند و دلهایشان را تباه کرده بودند و بعد که با قرآن مواجه شدند، تباهتر شدند.
وی با اشاره به تعبیر قرآن که خود را به ریسمان تشبیه کرده، گفت: قبل از دینداری باید اخلاقی بود تا دین و قرآن ما را بالاتر ببرد. اگر میل به قدرت داشته باشیم، قرآن بر این میل ما به قدرت میافزاید. قرآن مثل ریسمان است. میشود این ریسمان را گرفت و بالا رفت و میشود آن را گرفت و پایین رفت. این سودای درون ماست که تعیین میکند با این ریسمان بالا برویم، یا فروتر رفته و بیشتر گرفتار چاه ظلمانی دنیا شویم.
آنان که همتی به قدر نوک بینی خود دارند
این پژوهشگر دینی، با بیان اینکه دنیا در اغلب موارد در قرآن، حالت وصفی دارد نه حالت اسمی، افزود: دنیا شکل مونث ادنی است یعنی نزدیک. کسانی که همتشان به قدر دنیاست یعنی همتشان به اندازه نزدیکشان است، فردا و باطن و غیب را نمیبینند. ظواهر را تا نوک بینی میبینند و دنیایشان همین دور و برشان است، اینها گرفتار کوتهبینی هستند.
وی با بیان اینکه، کلمات دنیا و آخرت اشاره به یک مکان ندارند بلکه دو نوع نگاه را بیان میکنند، گفت: آخرت هم به معنای یک مکان در پایان دنیا نیست. در تعبیر قرآنی، دنیا و آخرت وصف نگاه ما به پدیدههاست. میشود به عمیقترین معانی نگاه دنیوی داشت یا به پیش پا افتادهترین کنشها و کوششهای روزمره، اخروی نگاه کرد.
احتجاج تکاندهنده امیرالمومنین با حارث
وی با اشاره به حکمت 262 در نهج البلاغه و نحوه مواجهه تکاندهنده حضرت علی با تردید یکی از یاران خود گفت: حارث بن حوط در جریان جنگ جمل، تردید خود را درباره باطل بودن اصحاب جمل و حقانیت علی با حضرت در میان میگذارد. حضرت به او نمیگوید ببین علی کدام سمت ایستاده، میگوید: تو سر را پایین انداختی و پیش پایت را داری نگاه میکنی، به ظواهر نگاه میکنی و از این رو دچار حیرت هستی. یک طرف همسر پیامبر را میبینی و یک طرف علی را. درحالیکه باید کار دیگری میکردی. باید اول حق و باطل را بشناسی تا بفهمی چه کسی در سمت حق ایستاده و چه کسی در سمت باطل. من نمیگویم آنها آدمهای بدی هستند، باید ببینی آیا دارند حق را نصرت میکنند یا باطل را.
مجاهدی اضافه کرد: شاید حارث میخواسته از امام استفتا کند و با یک پاسخ سرراست، حجت را بر خود تمام کند و برای ایستادن کنار علی به تعبیر مذهبیها، حجت داشته باشد. ولی امام جور دیگری به او پاسخ میدهد تا به او و همه ما بفهماند مسئولیت تشخیص حق و باطل با خود افراد است.
غفلت از اصیلترین بخش معارف دینی
وی با انتقاد از برخی نگاههای مذهبیها به مسئولیت خود، گفت: انداختن مسئولیت به گردن تفال، استخاره، خواب و رویا یا حتی یک روایت، این روزها خیلی باب است. اینکه دنبال حجت میگردند تا در قیامت بریء الذمه باشند. حال آنکه امام علی در پاسخ به حارث به او میفهماند که امام تکلیف کسی را بر ذمه نمیگیرد و هرگز نمیگوید جوابش در قیامت با من.
وی با تاکید بر اینکه مسئولیت شناخت حق و باطل بخش مهمی از معارف دینی ماست، تصریح کرد: متأسفانه این بخش از معارف دینی که اصیلترین بخش آن نیز هست و بر مواجهه مسئولانه با متون و تکالیف دینی اشاره دارد، چندان مورد توجه نیست.
مجاهدی افزود: باید این نکته را به خاطر بسپاریم که قرآن، پیامبر و اهل بیت هرگز دنبال اطاعت بیچون و چرا و بدون درنگ و بدون ملاک مردم نبودند و اتفاقا این را به مشرکان نسبت میدهند.
مهمترین نقد قرآن به یهودیان مدینه
وی تأکید کرد: یکی از مهمترین سرفصلهای نقد قرآن به یهودیان مدینه همین است که احبار و رهبان خود را به جای خدا نشاندند. نه به این معنا که آنها را میپرستیدند، بلکه به آن معنا که شان ربوبی برای آنها قائل شده و سخن آنها را بیچون و چرا قبول میکردند.
انتهای پیام
با سلام لطفا فایل های صوتی هم از سخنرانی های موجود بگزارید