خرید تور نوروزی

ناکارآمدی کمیسار آب هیرمند در مذاکره با طالبان!

فرشید عابدی، روزنامه‌نگار اهل سیستان و بلوچستان در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:

کمیسار آب هیرمند به مدت دو سال از دریافت حقابه جمهوری اسلامی ایران از رودخانه هیرمند عاجز مانده، ناکارآمدی کمیسار و مجموعه وزارت نیرو پس از بهره برداری بند انحرافی کمال خان در مذاکره با طرف افغانستانی بیش از پیش بر زندگی مردم سیستان تاثیر منفی گذاشته است.

ناکارآمدی و بی برنامگی کمیسار را می توان در چند بازه زمانی بررسی کرد، اما محور این یادداشت بررسی عملکرد دفتر رودخانه‌های مرزی و کمیسار آب هیرمند پس از آبگیری بند کمال است.

سوال این است که از اواسط بهمن ماه تا اواخر مرداد سال ۱۴۰۰ در زمان دولت اشرف غنی که بهانه نبود دولت منسجم در افغانستان نیز وجود نداشت و امکان بهره گیری از ظرفیت دیپلماسی پارلمانی میسر بود، به رغم وجود اظهارات رئیس جمهور فراری افغانستان مبنی بر پایبند بودن این کشور به معاهده ۱۳۵۱، چرا وزارت نیرو موفق به دریافت حقابه ایران طبق جدول زمان بندی و براساس میزان بارش نشد؟

پس از روی کار آمدن طالبان تا کنون به رغم معاشقه سیاسی برخی سیاستمداران داخلی با هیات حاکمه طالبان، کمک های جمهوری اسلامی ایران به افغانستان، تحویل سفارت افغانستان در تهران به دیپلمات های طالبان و وجود ابزارهای متعدد سیاسی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی چرا کمیسار آب هیرمند موفق به دریافت حقابه از حکومت نامشروع طالبان نشده است؟

آیا وزارت نیرو نسبت به مسئله حقابه رودخانه هیرمند نگاه استراتژیک ندارد؟

مادامی که حدود ۴۰۰ میلیون متر مکعب آب از ذخایر چاه نیمه تحت عنوان بهره‌برداری طرح ۴۶ هزار هکتاری توسط شرکت آب منطقه ای سیستان و بلوچستان رهاسازی شد، آیا دفتر رودخانه‌های مرزی پیشرفت فیزیکی بند کمال خان و رسیدن به موعد آبگیری آن را رصد نمی کرد که به مقامات وزارت نیرو هشدار دهد و تصمیم سازی کند؟ دفتر رودخانه‌های مرزی و کمیسار آب هیرمند چرا با اجرای طرح ۴۶ هزار هکتاری به عنوان طرحی که سیستان را به آب افغانستان وابسته تر می کرد، مخالفت نکرده است؟ چه کسی پاسخگوی هدررفت ۸۵۰ میلیون دلار بودجه بیت المال به نام سیستان و به کام پیمانکاران است؟

مادامی که کشوری در بالادست از مقوله آب قصد بهره برداری سیاسی دارد و با سد سازی مسیر طبیعی رودخانه را تغییر می دهد، متولیان حوزه آب کدام کشور اجازه می دهند که در کشور پایین دست، ۸۵۰ میلیون دلار برای طرحی هزینه شود که به آب کشور بالادست وابسته تر شود؟ آیا این مسئله از روی ناآگاهی رخ داده است؟ چرا نهادهای نظارتی از مدیران ادوار مختلف دفتر رودخانه‌های مرزی وزارت نیرو که اکنون نیز در وزارتخانه مذکور مسوولیت دارند، پاسخ نمی خواهند؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. در تایید و البته تکمیل سخن نگارنده متن چند نکته را یادآوری می کنم :
    الف. مطابق پروتکل مصوب 1351 میان دولت وقت ایران و افغانستان میزان حقابه ایران از هیرمند حدود 820 میلیون متر مکعب در سال و تاکید می‌کنم بر اساس شرایط جوی حوضه آبخیز هیرمند و البته در محل سد کمال خان هست در نزدیکی مرز با ایران. این سخن بدین معناست که خیانت بزرگ دقیقا همان روز قرارداد به مردم سیستان وارد و تثبیت شد. شرط جوی حوزه آبخیز مستتر در پروتکل و نیز در محل سد کمال خان… پس اگر طرف افغانی حاضر نشد وضعیت اقلیمی علمی را بپذیرد و اصلا عامدانه قبول نکرد و یا اصلا نتوانست چه خواهد شد؟؟؟… اگر دولت افغانستان با بند یا سد قبل از کمال خان آب را منحرف کرد یا نسبت به ذخیره آب در دریاچه های سدهای در حال ساخت امروز یا آینده، اقدام کرد چه خواهد شد؟… اگر دولت افغانستان رها سازی سیلاب بارش های شدید خارج از فصل را به حساب حقابه منظور کرد چه خواهد شد؟ اینها سوالات بی پاسخ خاندان پهلوی در زمان اخذ معاهده بوده است.
    ب. محل ابلاغ 850 میلیون دلار شامل یک مورد 500 و مورد دیگر 350 میلیون بودجه طرح آبیاری دشت سیستان از محل صندوق ذخیره ارزی و با اجازه مقام معظم رهبری بوده است. شاید حاکمیت ایران تلاش داشته است ابتدا طرحی را در سیستان عملیاتی کند تا به پشتوانه آن بر دولت افغانستان فشار آورد برای گرفتن حقابه غافل از اینکه حتی بر فرض وجود حقابه و تحقق آن، دولت بالادست هیرمند برایش اصلا مهم نیست در پایین دست این حقابه صرف محیط زیست هامون بشود یا شرب زابل و زاهدان یا زراعت و چه و چه… فکر نمی‌کنم قوانین حقوق بین الملل هم این راهکار را مبنای فشار دیپلماتیک بر دولت بالا دست منابع آبی بگذارد.
    ج. اصلا فرض گیریم که حقابه 820 میلیون متر مکعبی تخصیص یابد و 400 میلیون متر مکعب آن وارد شبکه طرح و میان مزارع توزیع شود آنهم مطابق طرح… سوال این هست که وقتی متوسط حقابه هر بهره بردار کمی بالاتر از نیم هکتار هست و هر خانوار متوسط بیش از 3 جمعیت دارد و واحد اقتصادی کشاورزی در علم اقتصاد کشاورزی باید حداقل چند هکتار باشد پس اصلا اگر حقابه محقق بشود به رفاه و یاری سبد اقتصاد خانوار کشاورز سیستانی اصلا کمکی نخواهد کرد و آن مهاجرت معکوس که در متن طرح گفته شده است اصلا و ابدا محقق نخواهد شد.
    د. پیمانکاران طرح عمدتا جهاد نصر بوده که وابسته به خود وزارت کشاورزی بوده است. پس مجری طرح و پیمانکار طرح هم که یکی بوده است. همه عالم و آدم می دانند که در پروژه هایEPCخصوصا که مطالعات و ساخت و نظارت همزمان هستند، عملا چیزی به اسم مهندسین مشاور کارفرما و مهندسین مشاور پیمانکار صوری هستند و بر خلاف قانون ملاک و شاخص و فاکتور قابل ارزیابی همان پیشرفت فیزیکی پروژه هست و نه بیشتر و کلیه شرکت های مشاور عملا بله قربان گوی مجری طرح و پیمانکاران بوده اند. تا پایان طرح و افتتاح آن چیزی به اسم الگوی کشت و طرح توسعه و مطالعات واقعی اجتماعی و خاک شناسی و ووو اصلا و ابدا وجود نداشته است در این طرح. اساسا مهندسین مشاور راهبردی طرح جز چند نفر معدود اونم صرفا سخنران بی حساب و کتاب نبوده است. همین مورد بارها و بارها جلو چشم نمایندگان استان و مقامات استان بوده و هیچ اعتراضی ایراد نشده است که چرا مهندسین مشاور راهبردی هیچ و هیچ دستورالعمل اجرایی و طرح عملیاتی و مطالعات و ووو نداشته است و حتی تا پایان طرح به کرار سخنان خود را هر بار عوض میکرده است. و چرا اساسا مهندسین مشاور راهبردی یک دستورالعمل مکتوب شفاف در طول طرح بابت هیچ موردی خصوصا توزیع حقابه ها و… نداشته و ابلاغ ننموده است.
    ه. بهره برداری از طرح آبیاری دشت سیستان و الگوی کشت طرح بارها و بارها مورد مناقشه جدی بوده است. مردم اساسا مبنای کارافه و مدیری بودن تقسیم حقابه ها را که این اسناد مربوطه به عصر رضاخانی یا اصلاحات ارضی بوده را با تمام وجود قبول نداشته اند ولی هر بار مهندسین مشاور راهبردی بر آن اصرار داشته و در نهایت قانونی ناعادلانه را مبنای کار قرار داده است. با این حال به اسم جلسات تسهیل گری و توانمندسازی با سند سازی و دروغ دفترچه های گروه های هم آب را پر کرده و امضا گرفته است از بهره برداران. در روال تکمیل و تایید صوری و متقلبانه این اسناد تقسیم حقابه ها چه کسی از مهندسین مشاور راهبردی پرسیده است که قریب به اتفاق امضاها و اثر انگشت ها پای آن اسناد جعلی و تقلبی و بدون کمترین پشتوانه مردمی و حقوقی بوده است. کافی است هر دفترچه گروه هم آب را در هر محکمه حقوقی یا قضایی پیگیری کنند تا سیه روی شود هر آنکه در او غش باشد. نمایندگان مردم سیستان و دستگاه قضایی و فرمانداری و استانداری و ووو آن روزها بگویند کجا تشریف داشتند و مشغول چه کاری مهم تر از رصد و نظارت بر این امور مهمه بوده اند.
    و. بهره برداری از طرح تا زمان افتتاح طرح جزو سوالات بی پاسخ بوده است. در ایام منتهی به طرح تعاونی های مردمی مثلا با مشارکت بهره برداران تشکیل شده است برای توزیع حقابه ها و بعد هم که آستان قدس رضوی آمده و گفته بهره برداری از طرح بر عهده ایشان هست. می‌توان گفت تقریبا جملگی تعاونی ها با زد و بند و انتخابات صوری و نمایشی با حضور حداقل و تاکید می‌کنم حداقل بهره برداران تشکیل شده است و با خواست مردم بومی و… اصلا مطابقت نداشته است. آستان قدس رضوی هم که با کدام تجربه و سرمایه چنین مسؤولیتی را عهده دار بوده است.
    و دهها سوال دیگر در این رابطه که عبور میکنم!!!
    ز. دولت دنبال انتقال آب عمان به زابل تا بیرجند و مشهد هست. این نشان می دهد که برای دراز مدت دولت می داند که از این هیرمند نانی برای سیستان پخته نخواهد شد و تا دیرتر نشده دنبال جایگزین هستند…
    ح. در پروتکل 1351 سخنی از حقابه محیط زیستی هامون نیست و این یک نقطه ضعف اساسی هست.
    ط. خاک و اقلیم دشت سیستان با مشکلات ساختاری همراه است و از طرفی میزان مشارکت مردمی بهره برداران منطقه به دلایل غم انگیز بالایی، عملا حاکی از ویرانی مقوله های همبستگی و کار جمعی و اعتماد و… هست و هنوز زیر ساخت های اجتماعی و فرهنگی در منطقه برای تحقق یک توسعه پایدار اساسا فراهم نیست…. میزان عملکرد محصولاتی چون گندم به میزان تا 2 هکتار در اراضی آبی و کمتر از 1000 کیلوگرم جو در اراضی آبی و وجود بادهای 120 روزه دشت سیستان و گرمای اقلیمی برای برپایی شهرک های گلخانه ای که نمونه های کوچک مقیاس محقق شده و ورشکست شده آن در منطقه، مستند این ادعاست و.. همگی نشان می دهند که برای توسعه پایدار کشاورزی منطقه مادامی که لازم است کشت جالیز حذف بشود و آب مجازی در دستور کار قرار بگیرد و… تا رسیدن به شرایط مطلوب چنان فاصله بالایی دارد که بعید می‌دانم با توجه به شناختی که دارم دهها سال دیگر در حد اراده، متولیان بتوانند چنین ارده ای بروز بدهند چه رسد اجرا و..
    ک. به نظر می رسد دولت ایران دنبال پیچیده کردن روابط تهران کابل نیست. اگر در زمان حکومت پهلوی ها برای مقاصد سیاست بین الملل حقوقی آگاهانه به طرف افغانی داده شده است… به نظر می رسد اکنون نیز آن مقاصد با نام و نشان دیگری ولی وجود دارند. اگر از شعار و شعرها بگذریم اصل داستان چندان تفاوتی نخواهد داشت. شاید دولت دنبال این است با آب ژرف و انتقال آب عمان اولا تا حدودی مشکل کم آبی سیستان را از جنبه خصوصا شرب و صنعت برای آینده حل کند و به جای دریافت کامل حقابه، با سدسازی های مرزی از خارج شدن حقابه های اندکی در مثلا کلات نادری مشهد به افغانستان تا حدی جبران مافات کند… به نظر می رسد حقابه سیستان را من بعد بیشتر باید در تاریخ خواند و در شعرها و فیلم نامه های سینمایی تا در عینیت و..
    افغانستان با توسعه کشاورزی بالا دست هیرمند و توسعه سد سازی ها در آینده نخواهد گذاشت آبی چندان به کمال خان برسد تا مقدار آب رسیده به کمال خان مبنای تحقق 820 میلیون متر مکعب حقابه ایران قرار گیرد.
    سخن در این باره بسیا. بسیار و باز بسیار بسیار بیشتر از این چند جمله کلی و بدون ادیت و فی البداهه آنهم ذیل متن کلاسیک نگارنده ای عزیز و محترم دیگر باشد.
    اگر می‌دانستم گوش شنوایی هست و اگر بودجه ای می‌داشتم در این خصوص چند جلد کتاب می نوشتم تا گوش تاریخ از هیرمند پر شود و داستان هیرمند چنان که بایست بر همه آشکار گردد.
    خاندان پهلوی درباره هیرمند و بحرین به وطن خیانت عظمی کرد و متاسفانه تا کنون هم دولتمردان نتوانسته اند همین حق نیمه جان را معنا بخشند… کار را باید به مردان مرد سپرد که در وجودشان جویی از شرافت و مردانگی و انسانیت و اخلاص باشد نه همه شرکت ها ی مهندسین مشاور و پیمانکار و مشاور راهبردی طرح سیستان و مجری طرح که دریغ از جویی مسوولیت پذیری و… جز کاغذ بازی و خطابه و…

    1. حرف مفت کنتور نمیندازه اصلا اون قرارداد نیست نبوده حالا شما بعنوان دو همسایه یک قرارداد منطقی بنویس .افغانستان ما رو حساب نمیکنه

      1. این یک واقعیت تلخ تاریخ معاصر هست که دولتمردان کابل با همه مشکلات و مصیبت هایی که داشته اند ولی در چند مورد بالاتر از طرف ایرانی ظاهر شده اند و پیروز میدان دیپلماسی بوده اند… در همین تعیین حقابه ایران در سال 1351 بدون تردید دولت افغانستان پیروز شده است… در مورد تعیین مرز مشخص ایران با افغانستان در دشت ناز باز طرف افغانستانی برنده شده است و در مورد احقاق حقابه هیرمند هم که تا کنون 20 سال از اواسط دهه 70 تا اواسط دهه 90 و این چند سال اخیر نیز به بهانه کاهش نزولات جوی از تحقق آن خودداری نموده است.
        در خصوص مهاجرین افغانستان در ایران باز با وجود موارد متعدد اما دولت افغانستان تا کنون پیروز بوده است که اگر بخشی مهاجرین بازگشت داشته اند نه بخاطر فشار طرف ایرانی که در نتیجه کم ارزش شدن واحد پول ایران بوده است. اینکه در زمان پادشاهی ایران با وجود مساله هیرمند نتوانسته بحث مالکیت بر هرات را مطرح کند نیز داستان دیگری است و پیروز آن میدان باز افغانستان بوده است. اما در مورد اینکه فرموده اید قرارداد جدید منعقد بشود که تلویحا اشاره داشته اید به چنین سوابقی که بیان شد و… که دیگر امکان چنین قراردادی تحت هیچ شرایطی پیش نخواهد آمد. ریس جمهور قبلی افغانستان در سخنرانی اش در افتتاحیه سد کمال خوان گفت که آب هیرمند حکم ناموس افغانستان را دارد… به نظر می رسد که طالبان با وجود تمام اختلافات با ریس جمهوری فراری ولی در موضوع هیرمند دارای وجه اشتراک کامل هستند. هامون برای همیشه در سوگ خواهد بود. این بی عرضگی دستگاه دیپلماسی سلطنت پهلوی را می رساند و همچنین ناتوانی و مصلحت اندیشی و ناکارآمدی دستگاه دیپلماسی طی دهها سال پس از آن تا به امروز… حتی دولت اصلاحات و دولت اعتدال هم که مدعی دانایی و توانایی بوده اند متاسفانه دست آوردی گلچین برای هیرمند نداشته اند و تا بوده وادادگی هست.
        سیاه پوشی هیرمند محصول این است که دولت هویدا هیرمند را باج داد به طرف افغانستانی با علم و آگاهی کامل و دولت های پس از انقلاب هم به دهها مصلحت بر سوگ هیرمند خویش را به راه دیگر زدند…. در دولت حسن روحانی بجای احقاق حقابه هیرمند بحث کشت فراسرزمینی به بهانه آب مجازی را کوک کردند و اکنون که در میدان مشق افرادی بیگانه با کلماتی نظیر آب مجازی اند به جلسات و امر و نهی هایی بی حاصل بسنده نموده اند.
        گویا هیرمند یتیمی بی نوا و کودکی سر راهی بوده است که هر کسی آمده لگدی بر آن کوفته و اشکش را نثار یک صفحه از تاریخ کرده است. این گویا کودک ناخواسته تاوان داده و تا تاریخ همچنان خواهد داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا