«آنارشیسم»؛ عصیان بدنام یا ایدهای برای فردای بشریت ؟!
این تصور که آنارشیسم یعنی هرجومرجطلبی، کاملا نادرست است. آنارشیسم مدعی زندگی آزادانه و خردمندانه در غیاب دولت است و چنین چیزی را هم ممکن میداند.
به گزلرش عصر ایران، آنارشیسم (Anarchism) نظریه و جنبشی است که اصل اقتدار سیاسی را رد میکند و بر آن است که نظم اجتماعی بدون چنین اقتداری ممکن و خواستنی است.
نخستین شرح دقیق آنارشیسم را ویلیام گادوین (1836-1756) فیلسوف بریتانیایی به دست داد. جملۀ مشهور «دولت فقط زنان و مردان بیکاره پرورش میدهد»، متعلق به وی است.
ویلیام گاودین
آنارشیسم عناصر اصلی دولت مدرن را نفی میکند. یعنی نافی این امور است: سرزمینمداری که با مفهوم مرزها ملازمت دارد؛ حاکمیت که دال بر قدرت قضایی انحصاری بر همۀ مردم است؛ انحصار حکومت بر وسایل اصلی قهر فیزیکی؛ قانونگذاری حکومت که نافی سایر قوانین و رسوم است؛ ملت به عنوان اجتماع بزرگ سیاسی.
آنارشیسم از “جامعۀ طبیعی” دفاع میکند؛ یعنی جامعۀ خودسامانبخشی از افراد و گروههایی که آزادانه شکل گرفتهاند.
در واقع آنارشیسم بر شالودههای فکری لیبرالیستی استوار است و به همین دلیل بر تمایز میان دولت و جامعه تاکید دارد؛ اما آنارشیسم به تدریج صورتهای دیگری هم پیدا کرده که مهمترین آنها آنارشیسم سوسیالیستی است.
آنارشیسم لیبرالیستی بر آزادی فردی، حاکمیت فردی، اهمیت مالکیت یا دارایی خصوصی و ظالمانه بودن تمامی انحصارات تاکید دارد. اما آنارشیسم سوسیالیستی مالکیت خصوصی را به عنوان سرچشمۀ اصلی نابرابری اجتماعی رد میکند و برابری اجتماعی را شرط لازم حداکثر آزادی فردی میداند.
جنبشهای آنارشیستی در روسیه و فرانسه و اسپانیا و مکزیک در اوایل سدۀ بیستم قدرتمند بودند ولی تا به حال هیچ یک از احزاب آنارشیستی در هیچ کشوری نتوانستهاند قدرت سیاسی را در سطح ملی به دست آورند.
نماد جهانی آنارشیسم
ترکیبی از حروف اول دو کلمه Organization و Anarchism
واژۀ “آنارشی” یعنی بیفرمانروایی. آنارشیستها برخلاف کسانی که حکومت را شرّ لازم میدانند، معتقدند حکومت هم شرّ است هم نالازم. جدا از نفی اقتدار سیاسی، نفی مفهوم ملت هم دلیل دیگری برای مخالفت آنارشیسم با تاسیس دولت است؛ چراکه دولت بدون ملت معنا و مصداق ندارد.
واژۀ “آنارشی” یعنی بیفرمانروایی. آنارشیستها برخلاف کسانی که حکومت را شرّ لازم میدانند، معتقدند حکومت هم شرّ است هم نالازم. جدا از نفی اقتدار سیاسی، نفی مفهوم ملت هم دلیل دیگری برای مخالفت آنارشیسم با تاسیس دولت است؛ چراکه دولت بدون ملت معنا و مصداق ندارد.
آنارشیستهای جدید در توضیح چگونگی تنظیم جامعه در صورت نبود اقتدار دولت به “بازار” اشاره کردهاند و آنارکوکاپیتالیسم (سرمایهداری آنارشیستی) را مطرح کردهاند که شکل افراطی اقتصاد بازار آزاد است. این گروه از آنارشیستها معتقدند همان طور که بازار بدون مداخلۀ دولت میتواند کارایی داشته باشد، جامعه نیز بدون وجود دولت میتواند به شکل متمدنانهای به حیات خودش ادامه دهد.
این تصور که آنارشیسم یعنی هرجومرجطلبی، کاملا نادرست است. آنارشیسم مدعی زندگی آزادانه و خردمندانه در غیاب دولت است و چنین چیزی را هم ممکن میداند.
با اینکه آنارشیسم در اصل خاستگاهی لیبرالیستی داشته و در قالب آنارکولیبرالیسم و آنارکوکاپیتالیسم (از نیمۀ دوم قرن بیستم) هم مطرح شده، اما به لحاظ تاریخی با سوسیالیسم و کمونیسم پیوند پررنگتری داشته است و برخی از مهمترین آنارشیستهای سدههای اخیر، سوسیالیست و کمونیست بودهاند. این افراد را آنارشیستهای جمعگرا نامیدهاند.
پییر ژوزف پرودون، فیلسوف فرانسویِ قرن نوزدهم، مشهورترین آنارشیست-سوسیالیست تاریخ است که رهایی از دولت و سرمایهداری را ممکن میدانست و در آثارش چگونگی آن را تشریح کرده است.
میخائیل باکونین
میخائیل باکونین و پیتر کروپوتکین، که به ترتیب در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم درگذشتند، دو تن از مشهورترین آنارشیستهای کمونیست (یا مدافعان آنارکو کمونیسم) بودند که از مالکیت اشتراکی، تمرکززدایی و خودگردانی و تعاون در غیاب دولت دفاع میکردند.
خویشفرمانی و خودگردانی و تعاون و نفی دولت، جزو اصول اساسی آنارشیسماند که آنارشیستهای مدافع لیبرالیسم و سرمایهداری و سوسیالیسم و کمونیسم، همگی با ملاحظاتی به این اصول اعتقاد دارند.
در مجموع باید گفت که تحقق آنارشیسم، اگر ممکن باشد، نیازمند بلوغی در رفتار انسان است که در اکثر جوامع کنونی و در این برهۀ تاریخی، چندان به چشم نمیخورد. بنابراین شاید آنارشیسم را بتوان برنامه یا “ایدهای برای فردای بشریت” دانست.
انتهای پیام