محدودیت اروپا برای فرقه سیاسی-مذهبی رجوی
رضا صادقیان، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان «محدودیت اروپا برای فرقه سیاسی-مذهبی رجوی» نوشت:
اشاره: اعمال محدودیتهای جدید در کشور آلبانی و فرانسه برای «مجاهدین خلق» نمایی دیگر از کنش تقریباً جدید سیاسیون اروپا برای بستن فضای فعالیتهای آنان است.
تردیدی نیست در زمانهای که ارتباطات سیاسی و بینالمللی در شرایط نسبتاً مطلوب سازماندهی شود و با زبان دنیا با دیگر کشورهای سخن به میان آید، امکان گفتگو با سیاستسازان اروپایی و سایر کشورها درباره خطرات فعالیت یک فرقه تروریستی در خاک اروپا بیش از همیشه فراهم خواهد شد.
آنگونه که طی اواخر و اوایل دهه هشتاد دولت اول و دوم محمد خاتمی توانست با ابزار دیپلماسی از شدت فعالیتهای بنیانسوز فرقه رجوی جلوگیری کند.
خطر «مجاهدین خلق» از منظر پولشویی، قاچاق مواد مخدر و انسان برای اتحادیه اروپا قابل توجه است. سازمانی که شماری گسترده از نیروهای خود را در پادگان آلبانی نگهداری میکند و برای برگزاری برنامههای فصلی و سالیانه با پرداخت مبالغ هنگفت میزبان شماری از چهرههای سیاسی و مهاجرانی-پناهجویانی است که در ازای دریافت یک وعده غذا و اسکان در تجمعات آنان شرکت میکنند.
یرواند آبراهامیان کتابی دارد با نام «اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی»، پژوهش وی درباره سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از ابتدای شکلگیری این تشکیلات سیاسی-نظامی و تشکیل شورای ملی مقاومت با همکاری و همراهی بنیصدر و جمعی از مخالفان جمهوری اسلامی در کشور فرانسه است.
متاسفانه این کتاب به دلایل ناشناخته در کشور خودمان منتشر نشده است، شاید از نگاه برخی از مدیران فرهنگی عنوان اثر جالب نباشد و یا نگاه حمایتگرایانه نویسنده را به ذهن متبادر میکند، در صورتی که با توجه به آشنایی که با آثار تاریخی-تحلیلی این پژوهشگر سراغ داریم، از جمله کتابهای ایران بین دو انقلاب، کودتا و مردم در سیاست ایران آبراهامیان را نمیتوان محققی نامید که سودای تحقیق و شفاف کردن رخدادهای گذشته را وانهد و به دفاع از یک جریان سیاسی-مذهبی اقدام نماید.
«مجاهدین خلق» زاییده یک کجاندیشی در میان مبارزان انقلابی و سیاسی است. جریانی که نه تنها برای پاسخ گرفتن در دورهای کوتاه با نگرشی «مهندسی» و «انقلابی» و با باور به توانایی فهم خود از متن مقدس به سوی «نص» و تفسیر میرود.
در واقع «مجاهدین خلق» همزمان در دو نقش خواهان ایفای نقش میشود، اجتهاد در متن و سنت اسلامی و در دست گرفتن مبارزه مسلحانه.
غیبت نیروهای مذهبی باورمند به آموزههای دین اسلام و عالمان دینی در میان مجاهدین خلق در نهایت باعث میشود این گروه به متن دینی پایبند نمانند و در سال 54 با تغییر ایدولوژی مارکسیستی-لنینیستی به جهتی دیگر گام بردارند.
مسیری که در نهایت با تبدیل شدن آن به یک فرقه سیاسی راهی به غیر از همنشین شدن با دشمن ایران، صدام حسین را به همراه نداشت.
تاکید به همراهی با سازمان استخبارات و ارتش عراق از این منظر مهم است که یک فرقه سیاسی-نظامی ایرانی دقیقاً در اوج جنگ تحمیلی و دفاع تمام شهروندان کشور برای حفظ مرزهای سرزمینی، دست در دست دشمن میگذارد.
ابراهامیان میگوید: مجاهدین نه تنها متون مقدس را به طور مؤثر با شیوهای مدرن باز تفسیر مینمودند، بلکه همچنین معانی رادیکال تازهای را در اصطلاحات اسلامی و شیعی قدیمی، تزریق میکردند (ص 119).
تزریق همان اندیشههای غیر دینی به متن مقدس و به دست دادن تفسیری رادیکال از متون دینی سبب شد نه تنها آن رویکرد در طبقهبندی برداشتهای دینی صورتبندی نشود بلکه بنیان اختلاف نیروهای مذهبی با سایر جریانهای غیر دینی را برای همیشه جهت دهی کند.
آن تغییر ایدلوژیک در سال 54 به رونمایی از مفهوم «انقلاب ایدولوژیک» به وسیله «مهدی ابریشمچی» در سالهای ابتدای دهه 60 منجر شد.
انقلابی که در یک حرکت سازمان یافته با جدایی مریم رجوی از همسر سابق خود و ازدواج با مسعود رجوی شکل تازهای به خود گرفت، فروپاشی رفتارهای اخلاقی با زبانی گویا از سوی همسر سابق مریم عضدانلو حمایت شد.
سر زدن چنین رفتاری از سوی اشخاصی که با انبانی انباشته شده از مفاهیم مارکسیستی و تفکرات مادیگرایانه به سراغ متن مقدس رفتند و مجموعهای از تفکرات ناهمگن را درباره اجتماع و مبارزه با نظام پهلوی پروراندن دور از ذهن نبود.
در زمانی که یک جریان سیاسی و تشکیلاتی از بنیانهای قوی فکری برخوردار نباشد و از هر اندیشهای بدون توجه به مبانی آن، عبارتهای مورد علاقه خویش را گلچین و در کنار مفاهیمی دیگر که در تاریخ و اندیشهای متفاوت پرورش یافتهاند قرار دهد و سعی در ارائه افکاری گسسته از اندیشه دینی کند، دیری نخواهد پایید که به کجراهه میرود.
نویسنده در همان اثر میگوید: مهدی ابریشمچی به مدت 4 ساعت در دفاع از انقلاب ایدئولوژیک رجوی به سخنرانی پرداخت و او را همچون یک «شخص خاص» مطرح کرد (ص 320).
در میان جریانهای سیاسی و احزاب در صورتی که از نیروی سیاسی از پشتوانه فکری کافی برخوردار باشد، نیازی به معرفی کردن یک فرد به شکل خاص نیست، ولی سازمانی که برای رسیدن به جایگاه قدرت و در دست گرفتن پرچم مبارزه با جمهوری اسلامی به هر راهی گام برمیدارد و از مبانی خاصی نیز سیراب نمیشود انتظاری به غیر از سقوط نمیتوان داشت.
جمعیتی که انسان زمینی را با تمام خطاهای اخلاقی و سیاسی فوقبشری تعریف کند نه تنها سازمان سیاسی در شکل متعارف آن نیست، بلکه به سمت فرقهای مذهبی-خرافی طی مسیر میکند.
نویسنده در همان کتاب مینویسد: مجاهدین بعد از شکلگیری شورای ملی مقاومت و رفتن به سوی گرفتن تمام ارکان آن شورا و ازدواج با مریم عضدانلو به سوی یک فرقه سیاسی-مذهبی رفت (ص 324). فرقهای که طی سالهای گذشته نیز با همین شیوهها به حیات خود ادامه داده است.
ما با سیر تاریخی سازمانی روبرو هستیم که از اندیشههای دینی به سمت ترکیب فکر دینی و مارکسیستی-لنینیستی رفت، در اقدام بعد تمام آن فکر دینی را به دلیل ناتوان بودن در «شرایط مبارزه» به کنار نهاد و سرانجام اینکه از تشکل سیاسی به فرقه سیاسی-مذهبی تغییر جهت داد.
مفهوم فرقه (Cult) شاید برای برخی از خوانندگان غریب به نظر آید، در میان نویسندگان ایرانی از جمله احسان نراقی، آبراهامیان و حتی در گزارش موسسه رند درباره «مجاهدین خلق» با چنین عبارتی روبرو میشویم، کلمهای که نشان میدهد پژوهشگران رویدادهای اجتماعی سازمان مجاهدین خلق را به عنوان «فرقه» و نه عناوین دیگر میشناسند.
رفتارهای سالهای اخیر «سازمان مجاهدین خلق»، خصوصاً از همان زمانی که به بهانه نزدیکی با تفکرات سوسیالیستی حزب بعث عراق دست در دست صدام علیه مردم ایران جنگیدند و ازدواج انقلابی را به رسمیت شناختند و از دین اسلام جزء چند عبارت خالی از معنا چیزی باقی نگذاشتند و به بهانه مبارزه با نظام قانونی و متکی به رأی مردم پولهای کلان از برخی از کشورهای منطقه دریافت کردند، پایههای این فرقه مذهبی-سیاسی را رسمیت بخشیدند.
«خودسوزی» طرفداران این فرقه مقابل ساختمان سازمان ملل به بهانه بازداشت مریم رجوی در پاریس و حمایت رسمی رهبران فرقه سیاسی-مذهبی از چنین رفتارهایی، بهرهجویی از ادبیاتی غیر سیاسی و توهین آمیز، رازآلود نشان دادن جایگاه رهبران سازمان و پردهپوشی از مرگ مسعود رجوی و چهرهای ماورای انسانی از رجویها معرفی کردن، نشانههای روشن یک فرقه سیاسی-مذهبی است.
به غیر از فرقههای مذهبی نمیتوان با چنین رویکردهایی در دیگر احزاب و جریانهای سیاسی سراسر جهان روبرو شد. فرقهای که حاضر میشود طرفداران خود را با شستشوی مغزی به سوی خودسوزی و آتش زدن جسم خویش بکشاند، سازمانی ضد انسانی، ضد سیاست و ضد رفتارهای بههنجار جامعه خلق کند.
تفاوتی نمیکند نام این سازمان چیست و از کدامین تاریخ، سیاست و فرهنگ سخن بگوید. همین اندازه که طرفداران «مجاهدین خلق» با بطری بنزین جان خویش را به دست آتش سوزان و مرگ میدهند و با فریادهای گوش خراش تن خود را زیر لودر و بولدوزر میافکنند، برای فرقه خطاب کردن آنان کفایت میکند.
لغو برگزاری نشست اخیر فرقه رجوی در کشور فرانسه و حمله پلیس کشور آلبانی به پادگان نیروهای رجوی، بازگو کننده سیاست جدید اتحادیه اروپا در قبال یک سازمان تروریستی است.
فرقهای که با پرداخت صدها هزار دلار و رسمیت بخشیدن به نظم پادگانی توان آن را دارد که با تکیه به ارتش سالمندان به سوی هر کشور و نظامی سیاسی دست دراز کند تا به نابودی انسان و انسانیت شکل رسمی بخشد.
برگزار کردن یک نشست به شکل بازدید رهبران فرقههای مذهبی-خرافی از مریدان چشم و گوش بسته، تکان دادن شاخههای گل توسط هواداران و همراهی شماری از کودکان در هنگام قدم زدن رهبر آنان اوج یک شو تبلیغاتی، مذهبی-خرافی و سیاسی است که در حال حاضر کشور فرانسه رأی به عدم برگزاری آن داده است.
انتهای پیام
برداشت مسلمانان جوان و رادیکال آن ایام از آیه ذیل از سوره قصص در خصوص پیروزی نهایی طبقه ای خاص از جامعه (یا ظهور شخصی خاص در آینده) برداشت اشتباهی بود که توسط جناب مرتضی مطهری نیز رد شد :
وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴿۵﴾ قصص
ایشان عدم رعایت ارتباط آیات بعدی با این آیه را دلیل خود ذکر نمودند…(جامعه و تاریخ)
اما مشکل گمراه شدن یا گمراه ماندن همچنان باقی است … اگر ارتباط آیه ای با آیات مجاورش در یک سوره (و ارتباط اجزای هر آیه) معتبر است چرا در تمام قرآن این روش را رعایت نکنیم؟
نداشتن روشی مورد تایید خود قرآن ، موجب گمراهی و صحیح پنداشتن برداشت اشتباهمان از قرآن خواهد شد…
جالب اینجاست که در همین سوره قصص میفرماید :
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۵۱﴾ قصص
یعنی رعایت “اتصال قول” روش مورد تایید قرآن است…پراکندگی مطالب شایسته قول الهی نیست….مثلا نمیشود در یک آیه صدر و ذیل آن یک مطلبی بگویند ولی میانه آیه مطلب دیگری (آیه 3 سوره مائده) ….و نزول تدریجی را دلیل بیاوریم تا نظریه فرقه خود را توجیه کنیم…
باید باور کنیم چیدمان قرآن ، با هر تحولاتی که طی شده باشد ، تحت کنترل و رصد الهی بوده است و رعایت اتصال این چیدمان در سرتا سر قرآن همان روش مورد تایید خود قرآن است…نتایج حاصله و انسجام آنها خود دلیلی بر اعتبار این روش و بالاتر از آن آشکار کننده هر چه بیشتر اعجاز قرآن است…