خرید تور نوروزی

مهر سکوت!

عبدالحکیم سالارزهی، روزنامه‌نگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «مهر سکوت!» نوشت:

رخدادهای پساوفات مهسا امینی تصاویر زنده‌ای را از نارضایتی‌های بخش‌هایی از جامعه به نمایش گذاشت. واقعیت موضوع بر هیچ صاحب اندیشه‌ای پوشیده نیست و همه نیک می‌دانيد که گذر ایام ماضی بی‌غل‌وغش است، اما شاید آن‌وقت دیر باشد.

برخی مسئولان وقایع را به نحوی کتمان می‌کنند که گوينده و شنونده هر دو دچار تردید می‌شوند. حال وظیفۀ خود می‌دانم بنگارم نه برای آخرین بار، بلکه برای بارهای دیگر….

به روایت گفتار، بسیاری گفته‌اند، به پاس نوشتار بسیاری دست به نگارش زده‌اند و کاغذ بیاض را با نوشته‌های پر از درد و غم و اندیشه‌های بلند خویش خوش‌رنگ نموده‌اند اما….

بدیهی است که جان‌باختن مهسا امینی سبب‌ شکل‌گیری اعتراضات نبود، بلکه نارضایتی‌های انباشته شدهٔ مردم، اعتراضات را ‌شعله‌ور ساخت. رخدادهای تلخی که در بلوچستان، شیراز، ایذه و اصفهان به‌وقوع پیوست، وجدان‌های انسان‌های آزاده و بیدار را تحت‌تأثیر قرار داد.

هم‌زمان با گسترش دامنهٔ اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف ایران، محدودیت‌های شدیدی علیه فعالان سیاسی و اجتماعی وضع شد.

برخورد با جمعی از فعالان اجتماعی و رسانه‌ای در دستور کار دولت سيزدهم قرار گرفت. بازداشت بعضی روزنامه‌نگاران و تشکیل پرونده علیه اصحاب رسانه، فرصت‌ تحلیل و آسیب‌شناسی مسائل را از صاحب‌نظران آزاداندیش سلب نموده و بی‌اعتمادی و بدبینی مردم را نسبت‌به رسانه‌های دولتی افزایش داده است.

در شرایطی که کشور دچار بحران‌های اقتصادی و چالش‌های سیاسی شده، باید دایرهٔ فعالیت‌های رسانه‌ای وسیع‌تر می‌شد و انعکاس حقایق در اولویت برنامهٔ دولت‌مردان قرار می‌گرفت، اما نه تنها این اتفاق رخ نداد بلکه در موارد زیادی حقایق سانسور و فشارهای شدیدی بر فعالان اجتماعی و کنشگران سیاسی وارد شد.

در نتيجۀ چنین سیاست‌های ‌نادرستی، رسانه‌های خارجی مرجع رخدادهای داخلی قرار گرفتند. وضع محدودیت‌ها علیه منتقدان و فرار از واقعیت‌ها، کشور را دچار بحران‌ها و آسیب‌های جدی کرده است.

بازداشت الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هم‌میهن پس از حضورش در مراسم خاک‌سپاری مهساامینی و ماجراجویی‌اش از اصل قضیه، و بازداشت نیلوفر حامدی خبرنگار روزنامه‌شرق، نمونه‌ای از محدودیت‌ها علیه روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای بود که وجدان‌های ‌بیدار ایرانی را نگران‌تر کرد.

مشکلات دیرینهٔ بلوچستان که ریشه در تبعيض‌ و بی‌عدالتی دارد موجب نارضایتی عمیق مردم درون‌گرا، عاقبت‌اندیش و وطن‌دوستِ بلوچ شده است.

درحالی‌که مردم بلوچ با صبر و شکیبایی مثال‌زدنی منتظر رسیدگی به خواسته‌های‌ برحق‌شان بودند ناگهان با وقوع حوادث تلخِ «جمعه‌ی‌خونین»، زخم‌های کهنه سرباز نموده و تخم يأس و ناامیدی در وجودشان کاشته شد.

در ادامه‌ی قضایای «جمعه‌ی‌ خونینِ» بلوچستان، علاوه‌ بر بازداشت‌های فله‌ای، مولوی عبدالمجید مرادزهی چهرهٔ سرشناس اهل‌سنت بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. این فعال اجتماعی و کنشگر سیاسی پیگیر مسائل مربوط به «جمعه‌ی خونین» بود و به اجرای عدالت در این خصوص اصرار داشت.

مولوی مرادزهی سال‌هاست در رنج بیماری‌های متعددی به‌سر می‌برد و خانواده‌اش نگران وضعیت جسمانی او هستند.

مولوی فضل‌الرحمن کوهی یکی دیگر از زندانیان است. وی در جریان اعتراضات سال ۱۳۹۸ بازداشت شد و با گذشت چند سال هنوز در زندان به سر می‌برد.

این روحانی بانفوذ اذعان داشته بود که نباید مسئولان با معترضانی که به‌خاطر گرانی بنزين و مشکلات معیشتی به خیابان‌ها آمده‌ بودند برخوردهای تندی را روا می‌داشتند، بلکه باید به خواسته‌های معقول آنان پاسخ قانع‌کننده‌ای می‌دادند.

مولوی فضل‌الرحمن کوهی آذرماه ۱۳۹۸ به دادگاه ویژه روحانیت مشهد احضار، و پس از آن بازداشت شد. او در مهرماه ۱۳۹۹ به تحمل شش سال و چهار ماه حبس محکوم شد.

سوال اینجاست که چرا برخی مسئولان در برابر دفاع از حقوق مردم و به‌ویژه حقوق احزاب و اقلیت‌های قومی و مذهبی واکنش‌های تندی نشان می‌دهند؟

کسانی که نفع خود را در سانسور حقایق می‌بینند مرتکب اجحاف بزرگی در حق مردم و کشور شده‌اند. اگر رسانه‌های داخلی به هر دلیلی نتوانند در ادای رسالت‌شان موفق عمل کنند، در آینده شاهد اوضاع بحرانی‌تری خواهیم بود، آنگاه هیچ تدبیری نمی‌تواند حلال مشکلات باشد.

اگر به‌جای مبارزه با معلول، با علل شکل‌گیری فساد سیستماتیک مبارزه می‌شد امروز شاهد وضع موجود نبودیم. عدم مبارزه با مصادیق فساد و نخشکاندن ریشه‌های آن، زمینه‌ساز رکود اقتصادی، بحران‌ها و چالش‌های سیاسی در کشور شده است.

مسئولان باید بپذیرند که بن‌بست‌های موجود نتیجهٔ پنهان‌کاری، انحصار طلبی و رفتارهای سلیقه‌ای و تبعيض‌آميز است. خاموش کردن صدای‌ منتقدان و دلسوزان جامعه از راه‌های خفقان، انزوا، تهدید و تطمیع و زندان، نه به نفع حاکمیت است و نه دردی از دردهای مردم را دوا می‌کند.

آیا مسئولان به عواقب خطرناک محدودیت‌های رسانه‌ای نمی‌اندیشند؟ چرا با گذشت بيش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، هنوز مردم بلوچستان در رنج انواع بی‌مهری‌ها، تبعیض‌ها و محرومیت‌ها به‌سر می‌برند؟ مگر اینها فرزندان این خاک و بوم نیستند؟

چرا بعد از گذشت بیش از نه ماه از «جمعه‌ی خونین»، هنوز مسئولان نتوانسته‌اند عاملان و طراحان این رخدادها را به سزای اعمال‌شان برسانند؟

چرا وجدان‌های بیدار مواضع شفاف و عادلانه‌ای را پیرامون «جمعه‌ی خونین» بلوچستان اتخاذ نمی‌کنند؟ چرا صاحب‌نظران آزاداندیش قادر نیستند مشکلات و کمبودهای کشور را از منظر واقعیت آسیب‌شناسی کنند؟

مگر جانفشانی‌ها و ایثارگری‌های قوم اصیل بلوچ که در شاهنامۀ فردوسی فروغی روشن دارد و در درازنای تاریخ حتی راضی به فروختن اندازۀ سرمۀ چشم از خاک وطن نشده‌، را به فراموشی سپرده‌اید؟

آیا با کسانی که پوزه‌های متجاوزان را در طول قرن‌ها در سرزمین ایران به خاک مالیدند و چهره‌های مصمم انسان‌دوستی و قلب‌های پر از مهر وطن را به نمايش گذاشتند و از همۀ وجودشان برای وطن گذشته‌اند، این‌گونه رفتار می‌کنید؟ مگر این مردم شریف، صبور، و اصیل شایسته و سزاوار چنین برخوردی هستند….؟!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا