تصور کنیم هنوز 20 ساله ایم…
امید کاجیان، روزنامهنگار، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «تصور کنیم هنوز 20 ساله ایم…» نوشت:
چشمها را ببندیم و بیایید با هم تصور کنیم. خود را هنور جوانی 20 تا 30 ساله بدانیم. این بارجوانیمان پر است از شور و امید، پر است از آیندهی روشن، دیگر پیشرفت یا دمی برآساییدن در آزادی اجتماعی را در گرو خروج از کشور نمیدانیم. میدانیم در اینجا هم میشود ساخت، میشود با فراغ بال زندگی کرد. دیگر رابطه دختر و پسر یکی از بدیهیترین ریتم های زندگی است. جوانها اینجا قرار است جوانی کنند. بی آنکه هراسی از آنانی باشد که مانع میشدند. خبری از جو پلیسی و ترس نیست. اینجا میشود خندههای بلند دختر و پسر را شنید، میشود موسیقی و خواندن و شاد بودن حق هر زن و مردی باشد. دهکده جهانی هم پرسرعت و رهاست و فیلتری در کار نیست. اینجا میشود به همدیگر احترام گذاشت، خانمهای چادری و بدون روسری در کنار هم میگویند و گپ میزنند و سر خوشند. مذهبی و غیر مذهبی خود را ملزم به احترام به یکدیگر میدانند و هیچ یک جای دیگری را تنگ نکرده، میدانند قرار نیست همه مثل هم فکر کنند. اینجا دیگر بحثها و جدلها سیاسی است و نه مذهبی و نه اجتماعی. همه برای همدیگر حق قائل میشوند تا هر کس هر طور که خواست انتخاب کند. محرمها هنوز هم محرم است و پر از احترام و ارزش. عیدهای نوروز پر است از صفا و جشن و شادی. راستی جشنهای ایرانی و باستانی دیگری هم گرفته میشوند و در کنارش تمام ایام دینی هم به بهترین نحو گرامی داشته میشوند.
داری به زمانی فکر می کنی که قرار است کنسرت و استادیومت را با آن دوستی که عاشقانه دوستش داری بروی و با خیال آسوده خوش بگذرانی. روحانی و غیر روحانی همه محترمند و کنارهم زندگی میکنند و هیچ شهری هم قانون خاص خودش راندارد. همه جا آزاد.
اینجا کسی ولی نعمت کسی نیست. کسی آقازاده نیست. خیالمان راحت است که همه در انتخاباتی آزاد با رای ما برگزیده میشوند. رسانهها کلی خریدار دارند. از تلویزیونهای خصوصی بگیر تا روزنامهها و خبرگزاریها. احزاب مختلف اندیشههای گوناگون با طرز تفکرات متفاوت ابراز عقیده میکنند، با هم رقابت سیاسی دارند اما به خون هم تشنه نیستند و خشمشان را فقط در رقابتهای انتخاباتی و با نظر مردم هر چهار سال یکبار خالی میکنند.
اینجا کسی نگران عواقب اظهار عقیدهاش نیست. البته اینجا هم قانون حکم میکند خبری از آنارشیسم هم نداریم، اما همه آن قانون را یک قانون مترقی و خوب میدانند.
اینجا میشود برنامهریزی کرد، اوضاع اقتصادی از ثبات نسبی برخوردار است و میتوان به آینده امیدوار بود و برایش تلاش داشت.
به جای بحثها درباره بدیهیترین حقوق شهروندی درباره همگامی با تکنولوژی روز دنیا سخن گفته می شود. درست است که اینجا مدینه فاضله نیست و بازهم ایراداتی دارد اما دست کم مثل خیلی جاهای دیگر است. تافتهای جدا بافته نیست و داعیهی مدیریت جهانی ندارد و هدفش را روی مردم گذاشته و یک زندگی نرمال را برای خود نهادینه کرده است. به جای دغدغهها، شادیها زیادند و مردم در رفاه نسبی و معقولند و همهی آدمها با ارزشند، اینجا مخالف را تحقیر نمیکنند و وحشت جایی ندارد.
در این سرزمین نور میدمد. امیدهای واقعی نه در شعار و پشت تریبونها بلکه در دل مردم به واسطه چشماندازی که به عینه میبینند وجود دارد. دیگر کسی حسرت جوانی که رفت را نمیخورد، جوانی که چگونه در درگیریها و محدودیتها و حوادث تلخ و ترس و … گذشته و تلف شد؛ اینجا همه از لذت زندگی کردن، بهرهمندند و طعم خوب این چند صباح زیستن را چشیدهاند. دیگر جوانی هیچ یک از ما در حسرت نگذشته و کسی فکر نمیکند نسلی بودیم که سوختیم … چشمها را ببندیم … تصور کنیم ما هنوز 20 سالهایم!
انتهای پیام