فرهنگستان زبان ترکی؟ | جواد رنجبردرخشیلر
جواد رنجبردرخشیلر، شاهنامهپژوه، در یادداشت نقدی در روزنامهی سازندگی با تیتر «فرهنگستان زبان ترکی؟» نوشت:
هر از گاهی سخن از تاسیس فرهنگستان زبان ترکی میرود. این سخن، ایراندوستان را نگران و برخی ایرانستیزان را خوشحال میکند و روحیه میبخشد. همین خود نشانه آشکاری از نادرستی آن است اما چرا تاسیس فرهنگستان زبان ترکی کاری کاملاً خطاست؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید بگویم که هیچ انسان خردمندی به جنگ هیچ زبانی برنمیخیزد. زبانها دارایی فرهنگی هستند و هر کدام در جای خود مهم و موثر و زیبا هستند. بنابراین متهم کردن منتقدان تاسیس فرهنگستان زبان ترکی به نژادپرستی و فاشیسم و نقض حقوق بشر و مرکزگرایی سخت نخنما و بیهوده و البته بیاهمیت است.
پاسخ به پرسش بالا دو وجه دارد. نخست باید بدانیم فرهنگستان چیست. چرا بشر بعد از چند هزار سال که از پیدایش زبان گذشته بود به فکر تاسیس فرهنگستان افتاد؟ چرا در دورههای شکوفایی فرهنگی همچون قرن چهارم ه.ق در ایران یا حتی رنسانس در اروپا، فرهنگستانی تاسیس نشد؟
فرهنگستان برخلاف نام و کارکرد و اعضای فرهنگی آن، نهادی سیاسی است. این نهاد سیاسی در دوره اهمیت یافتن ملیت در قرن بیستم برای نگهداری از دارایی و ارزشهای فرهنگی و زبان ملی تاسیس شده است. کار فرهنگستانها، علمی و ادبی است اما کارکرد آنها سیاسی است و در پیوند با ملیت. پیشفرض تاسیس فرهنگستان این است که ملتی وجود دارد که زبانی دارد و باید بزرگان فرهنگی را گرد آوریم تا از زبان ملی نگهداری کنیم. بنابراین فرهنگستان مقولهای استراتژیک و در پیوند با منافع ملی است. کارکرد این نهاد شبیه زرادخانهها با سیلوهای گندم یا داراییهای گیاهی و جانوری است.
استراتژیک شدن فرهنگ، حاصل افزایش ارتباطات جهانی است. وقتی هالیوود میتواند فرهنگ و ارزشهای آمریکایی صورتبندی شده در زبان انگلیسی را به راحتی در جهان گسترش دهد، دیگر کشورها و ملتها نیاز به مقاومت فرهنگی دارند تا به تدریج در فرهنگ آمریکایی حل نشوند. هالیوود فقط یک مثال است. دهها نمونه از توان بالای تاثیرگذاری فرهنگی در کشورهای مختلف وجود دارد.
هرگز توان نفوذ فرهنگی کشورها یک امر فرهنگی نبوده است؛ نفوذ فرهنگی با قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی همراه و معنا میشود. زبان انگلیسی را کشتیهای تجاری و جنگی بریتانیا، کالاهایی که از انگلیس صادر میشد و کشیشهای مسیحی با هم جهانی کردند.
اینترنت اهمیت استراتژیک فرهنگ را بالاتر بود، چنان که هر کشوری بدون مقاومت جدی در برابر فرهنگهای غالب به آسانی از بین میرود. فرهنگستان در محافظت استراتژیک از فرهنگ ملی و مهمترین ساختار آن، یعنی زبان است.
هر ملت، یک زبان ملی دارد. امیدوارم نادانی افرادی که سوئیسیها را یک ملت میدانند با چهار زبان به یاد نیاورید. در ایران، آمریکا، فرانسه، چین، انگلیس و کشورهایی مشابه که ملیت محقق شده است، زبان ملی هم وجود دارد و جز آن نمیتوان متصور بود.
ملت بدون زبان ملی اساساً وجود خارجی و واقعی ندارد. تاریخ و فرهنگ هر ملت در زبان او صورت واقعی و قابل فهم مییابد. زبان ملی از طریق فرهنگ به امر قدرت ملی پیوند میخورد. به عبارت دیگر، ضعف یا نبودن زبان ملی به تضعیف قدرت ملی میانجامد.
با این مقدمهها میتوان پرسید که در بین ملت ایران با زبان ملی پارسی تاسیس نهاد سیاسی فرهنگستان برای زبان ترکی که یکی از زبانهای محلی است، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ جز کمک به فرآیند ملتسازی ترکی؟ افزون بر آن آیا برای زبانهای دیگر هم فرهنگستان ساخته خواهد شد؟
مبنای عقلی و تاریخی و سیاسی برای تاسیس فرهنگستان زبان ترکی وجود ندارد. آنچه درباره وظایف این نهاد گفته میشود همه بیاعتبار و از سرنادانی یا غرضورزی است.
فعالیت فرهنگی به زبان ترکی که هماکنون در سینما، تئاتر، تلویزیون، روزنامهها و جلسههای شعر و ادب وجود دارد و گاه فراتر از حوزه فرهنگ به سیاست هم تسری مییابد، نیازی به فرهنگستان ندارد و میتواند به شکل فرهنگی پیش رود.
چرا تاسیسکنندگان فرهنگستان به کارهای فرهنگی به زبان ترکی یاری نمیرسانند؟ مگر حیدربابا، سهندیه یا مرحوم استاد شهریار که هر کدام شاهکاری در سطح ادبیات جهان است در فرهنگستان سروده شده است؟ سوال بنیادیتر این است که فرهنگستان زبان و ادب پارسی با همه کارکردهای مثبت در واژهگزینی کدام اثر بزرگ ادبی را در ۱۰۰ سال گذشته آفریده است؟ اساساً کار فرهنگستان آفرینش آثار ادبی نیست.
وجه دوم پاسخ این است که زبان موجودی زنده است. زبانها معلوم نیست کی و چگونه کشف شدهاند اما مشخص است که هر زبان حاصل شناخت و طبقهبندی مردمانی در جهان است. در طول تاریخ، زبانها زندگی طبیعی خود را کردهاند. بر این اساس میتوان استفاده از زبان فارسی در دربار شاهان ترکنژاد را فهمید یا زبان پارسی شاهنامه فردوسی را با زبان عربی آثار ابوریحان بیرونی یا ابنسینا را یا زبان عربی تفسیر الميزان مرحوم علامه طباطبایی را.
زبانها را نه میتوان کشت و نه میتوان به ضرب و زور تقویت کرد. هر زبانی جایگاه خود را در تاریخ یافته و نقش منحصر به فردی دارد. نه شاهنامه فردوسی به اجبار حاکمی سروده شده و نه حاکمی توانسته در هزار سال گذشته آن را سرکوب و ممنوع و نابود کند. زبان به زندگی خود ادامه میدهد و بسته به توان فرهنگی و قدرت اندیشه آثاری میآفریند. کمیت و کیفیت آثار خلق شده در هر زبان هم، امری طبیعی است و به زور نمیتوان زبانی را برکشید یا نابود کرد.
نکته پایانی: امر موثر خارج از چارچوبهای فرهنگی و علمی در چنین پیشنهادهایی کارکرد نهادهای به اصطلاح فرهنگی است. پیشنهاد تاسیس فرهنگستان زبان ترکی و پیشنهادهای مشابه از نهادهای فرهنگی برمیخیزد، بیتردید باید درباره کارکرد نهادهای فرهنگی اندیشید. نهاد فرهنگی نسبتاً جدید است و به طور طبیعی کارکرد فرهنگی دارد. نخستین پایه نهادهای فرهنگی آزادی است. با فشار و تحدید و سانسور نمیتوان نهاد فرهنگی را شکوفا کرد. نهاد فرهنگی آزاد مبتنی بر فهم استراتژیک از فرهنگ معنا دارد. نخستین پرسش درباره یک نهاد فرهنگی این است که چه هدف بنیادین ملی در آن محقق خواهد شد؟ نهاد فرهنگی را بازی تلقی کردن با آن را برای جذب و صرف بودجه با به کار گماردن افراد آشنای بیکار نمیسازند. اگر بسازند نتیجه همین است که میبینید. بسیاری از نهادهای فرهنگی ما به اندازه قهوهخانههای سنتی گذشته کارکرد فرهنگی ندارند. در قهوهخانه اجتماع آزاد انسانی، نقالی، نقاشی قهوهخانهای مبتنی بر آییننامهای نانوشته در کنار هم به یک نهاد معنا میبخشید. امروز نهادهای فرهنگی از بستر فرهنگی که آزادی و عقلانیت دو پایه مهم آن است گاه دور میشوند و به ادارات دولتی با شرح وظایفی رفع تکلیفکننده تبدیل میشوند. به نظر میرسد در طراحی نهادهای فرهنگی تخصص و علاقه و سابقه فرهنگی فدای اعتماد به برخی افراد خاص میشود بنابراین آنچه از این نهادها خارج میشود در مثلث فهم استراتژیک، آزادی و عقلانیت نمیگنجد. مثالهای فراوانی در ذهن دارم که در همه آنها نهاد فرهنگی به ضد خود تبدیل شده است.
به نظر میرسد برای بهبود اوضاع نخست باید دقیقتر و عمیقتر بیندیشیم و دوم نهادها را مطابق با ذات هستی شناختی آنها سامان دهیم، بار کج به منزل نمیرسد.
انتهای پیام
درود واحترام
کاش این بزرگوار برای اظهار فضل ، مقاله ای نوشته ای چیزی در مورد همان شاهنامه می نوشت ( شاید هم نوشته وکسی محل نگذاشته ) واین همه آسمان ریسمان و مغالطه های جور واجور نمیکرد .
حرف حساب این است ؛
آقای غلامعلی خان حداد عادل از بودجه عمومی پول میگیردکه در فرهنگستان زبان وادب فارسی با اقداماتی نظیر معادل سازی برای واژه ها وعبارتهای غیر فارسی ، زبان فارسی را حفظ کند در این کشور به جز فارسی تا آنجا که من خبر دارم زبانهای ترکی ، عربی ، (تاتی را نمیدانم زبان محسوب میشود یانه ؟ ) هم وجود دارند ، آیا فقط زبان فارسی را مادر زائیده است وسایر زبانها از زیر بته سیب زمینی به عمل آمده اند ؟
دوستات عزیز پان فارس لطفا هیجان زده نشید ،این حرفها که میشنوید صرفا شو تبلیغاتی پ یش از انتخابات هست، بعداز انتخابات هیچ احدی در مورد این مسئله حرف نمیزنه. تو دموکراسی که شما پان فارسها ساختید این حرفها ۱۰۰۰ سال دیگه هم محلی از اعراب ندارید
دوست من شاید تاکنون کلمه فاشیزم وراسیزم به گوشش نرسیده
ممنون جناب درخشیلر. امثال شما که جوانان آذربایجان را به بیداری و بازگشت به زبان نیاکان می خوانند واقعا در قلب من محترمند. من در میان پان ترکیست ها زندگی کرده ام و می دانم چقدر چنین کاری جرات می خواهد. تلاش می کنند هر صدایی که دغدغه ایران دارد را خاموش کنند.
حتما رجوعی به قلب خود نمائید چون اگر این چنین نژاد پرستی در دل شما محترم است پس جنابعالی خود نیز مریض دل میباشید
پس لطفاً فرهنگستان فارسی را منحل کنید.
ما باید در عمل عدالت قومی را در کشورمان ساری و جاری سازیم متاسفانه بعضی از ایرانشهری های حتی در شعار هم عدالت قومی را برنمی تابند و با این روش و نگاه خود باعث کسل قومیتی خود با زیاده خواهی می شوند و خیال می کنند ایرانی بودن یعنی مساوی فارس بودن ،ایرانمان باید در عمل مساوی تمام اقوام باشد.وگرنه خود این تفکرات مریض ایرانشهری باعث تجزیه طلبی خواهد شد
زبان فارسی برای فارس زبانها عزیز است اما زبانهای تورکی و عربی و کوردی و بلوچی عزیز نیست،چرا باید به زبانی که برای زبان من ارزش قائل نیست ارزش قائل بشم،زبان تورکی که از لحاظ قواعد و لغات صدها بار از زبان فارسی غنی تر است،چرا باید یک عده فکر کنن که سایر زبانها خطری برای زبان فارسی است خوب این نشون میده زبان فارسی لهجه است نه زبان چون با رشد سایر زبانها زبان فارسی گم میشه،
شترسواری دولا دولا نمی شود اگر دموکراسی می خواهیم حقوق زبانی اکثریت مردم ایران باید به شهروندانش داده شود و زبانهای تورکی لری کردی عربی بلوچی و غیره رسمیت یابند ،اگرتورکها و ملل غیر فارس در زمان جنگ به جبهه های جنگ نمی شتافتند آیا ایرانی می ماند که حالا آقایان سنگ آن را به سینه بزنند مردم ایران شهید نداده اند که همان شونیست هایی که در زمان پهلوی زمامدار بودند در زمان جمهوری اسلامی هم بر مسند امور باشند.
شما خیلی تلاش کردید که خودتونو از فاشیست بودن مبرا کنید ولی شما کاملا فاشیست والبته بیسواد هستید ازکشورهایی مثال زدیدکه اکثرا فرهنگستان به چند زبان دارند مثلا امریکا درایالت کالیفرنیت غیراززبان انگلیسی زبان اسپانیایی هم رسمی وفرهنگستان زبان اسپانیایی هم دایره تو اون ایالت انگلستان که حتی حق تعیین سرنوشت هم داده به ایرلندی ها اسکاتلندیها وهمه این اقوام خیلی وقته فرهنگستان دارن لابد شما نمی دونیدایالت سینگ کیانگ چین یک ایالت خودمختار هست وزبان تورکی کنار زبان چینی رسمی هست دراین ایالت حتی اسکناسهای چینی روببینی بزبان ترکی هم کنار مغولی تبتی وچینی نوشته شده.فرهنگستان هم ۴۰ساله دارن یا بی اطلاع وکم سوادی یا مخاطبات ادمای بیسوادی هستن که حرفای بی پایه سندتو رو قبول دارن البته در دورانی که دفاع از انحصار سود داره ترفیع مقام میاره ادم بیشتر دیده میشه امثال شما باید بخوایید از این موقعیت استفاده کنید
جمله های شما در این متن چند سطری کاملا ضد و نقیض هم هستند
“هیچ انسان خردمندی به جنگ هیچ زبانی بر نمی خیزد….” پس چرا خودتان به جنگ زبان ترکی برخاستید ؟؟؟!!
جناب آقای رنجبر درخشیلر شما مثل میلیون ها تحصیل کرده ایرانی شاید بیست سال زبان و ادبیات فارسی خوندید کتابهایی خواندید که بوی تعفن نژادپرستی و دیگرستیزی میدادند وشاید هم در طول عمرتون حداقل یک کتاب ترکی هم نخواند ه اید و به قول خودتون و دوستانتون شاهنامه پژوه هستید حالا چگونه کارشناس ارشد و یا پروفسور زبان و ادبیات ترکی شده اید ؟!
زبان ترکی از قلب چین تا قلب اروپا گسترده و صدها میلیون گویشور دارد وبه قطع و یقین آثار ادبی خلق شده در این زبان خیلی بیستر از فارسی می باشد کاری نداریم که زبان فارسی خوب هست یا بد ، مخاطب کلاممون شما هستید
آیا شما میدانید امیرعلی شیرنوایی حاکم خراسان در قرن نه هجری بیش از سی جلد کتب به زبان ترکی نوشته است ؟! آیا میدانید دیوان شاه اسماعیل صفوی در قرن نه به زبان ترکی می باشد ؟! آیا شما میدانید داستانهای ده ده قورقود چند برابر شاهنامه فردوسی بوده و سال ۱۹۹۹ میلادی به نام سال ده ده قورقود نامگذاری شده و در فهرست میراث جهانی ثبت شده است ؟!
آیا شما میدانید تنهاخطه آذربایجان چندین شاعر طراز اول در طول تاریخ من جمله نسیمی ،فضولی ، هیدجی ، یحیوی ، نباتی ،…..داشته ؟! آیا شما میدانید آثار ناظم حکمت شهرت جهانی دارد ؟!
آیا میدانید در قرن معاصر تنها کریمی مراغه ایی سیصد و پنجاه هزار بیت شعر به زبان ترکی سروده است
آیا شما میدانید متن گلستان سعدی بیشتر عربی هست تا فارسی ؟!
آیا میدانید واژه های کتب تاریخی جهانگشای نادری ،عالم آرای عباسی ….بیشتر ترکی هست تا فارسی !؟
ایا میدانید اکثر اسامی کوه و بیابان و آبادی و رودخانه ،…ایران به ترکی می باشد
زبان ترکی زبان محلی نیست بلکه یک زبان فراسرزمینی ویا منطقه ایی از جهان می باشد چرا که حداقل زبان رسمی شش کشور و چندین ایالت خودمختار در جهان می باشد ودر ایران هم بصورت دفاکتور زبان رایج می باشد…..
آمریکا در قانون اساسی زبان رسمی ندارد
کانادا قبله گاه فراری دو تا زبان رسمی سراسری و سایر زبان هایی که گویشور کمتر دارد در محدوده خود رسمی هستند…
در کشور افغانستان برادر شما دو تا زبان رسمی سراسری و سایر زبانها در محدوده خود رسمی هستند…
در عراق علاوه بر عربی زبان ترکی ،کردی ،سریانی ،…رسمی می باشند و هر شهری که بیست درصد جمعیتش از فلان اتنیک باشد زبان اون ایتنیک هم رسمی هست…
دو درصد جمعیت مسکو را ترک های آذری همزبان های شما تشکیل میدهند صد و هفتاد و پنج مدرسه به زبان ترکی آذری وجود دارد….
در شهر کوزوو سیصدهزار ترک زبان زندگی میکنند زبان ترکی یکی از زبانهای رسمی کوزوو می باشد….
در نهایت علت عناد و کینه ورزی شما در این عصر ارتباطات با زبان ترکی در چیست ؟؟؟!!!!
کم خالی ببند. دده قورقوت قدیمی ترین متن ترکا مال سیصد سال پیشه تازه پراز صحنه های خشن عشایری و سربریدنه
زبان تورکی در ایران بهیچوجه قابل مقایسه با سایر زبانها و لهجه ها نیسن؛اولا زبان تاریخی و باستانی این مملکت تورکی است.دوما از بین ملتهای ساکن در این مملکت،اکثریت را تورکها(اعم از تورکهای آزربایجان،تورکمن ها،تورکهای قشقای،تورکان خلج ،تورکهای متعدد خوراسان و…)تشکیل میدهند.و جالب اینجاست که بیش از ۷۰ درصد کسانیکه خود را فارس(دری زبان یا تاجیک زبان) میدانند اگر دو سه نسل قبل خودرا کنکاش کنند به تورک بودن پدرانشان پی میبرند!ثالثا زبان تورکی از نظر فنی و زبانشناسی دهها برابر قدرتمندتر از زبانهای جعلی موجود در مملکت هستش.و عدم بهره گیری از آن از هر لحاظ اشتباه بزرگی ست.هیچ از خودتان پرسیده اید چرا ما هرگز در حوزه ادبیات باهمه تلاشهایی که شده و شخصیتهای ادبی بزرگی که داشتیم نتوانستیم جایزه نوبل ادبیات بگیریم؟!حقیقت اینست که فارسی بسیار عقیم است و از خود تقریبا هیچ ندارد.بیش از ۶۰درصدش عربی و نیز بیش از ۳۰ درصدش تورکی است و چنین مجعولی توان آفرینش ندارد.واژه های عربی و تورکی را از شعر های حافظ بردارید چه خواهد ماند؟!تورکی و عربی در این مملکت پتانسیل عظیمی هستند که بجای سرکوب بایست ازشون با افتخار مستفید شویم و آنگاه اثرات سیاسی ،اجتماعی،فرهنگی،و اقتصادی آنرا بی تردید خواهیم دید.تا صد سال پیش ۱۲۲۰ سال تورکی زبان اصلی و مادری این مملکت بود و همواره امپراطوریهای بزرگی داشتیم ولی چه شد که با آمدن پهلویهای منحوس با کودتای انگلیسی و آغاز جعل و تحریف و تزویر در همه حوزه ها و مالاسف تورکستیزی و عربستیزی سیستماتیک روز بروز رو به نابودی و عقب ماندگی پیش رفتیم.حال عده ای پهلوی چی ها شروع به انتقاد میکنند ولی نباید قول پروپاگاندای بی بی سی و ایران اینترنشنال و من و تو و امثالشان را خورد.پهلوی پدر که دزدی بیسواد و نوکر انگلیسها بود ودنیا میداند که بود.پسرش هم که حتی دیپلمش را در سوئيس تموم نکرده بود بدستور اربابان غربیش مجبور به ترک تحصیل شد.و فقر و بدبختی آنروز مردم بغیر از پایتخت آنهم نه همه جای تهران،سبب بروز انقلاب گشت.حقیقت تلخ است ولی حقیقت است.
در قرن ۲۱ جناب درخشیلر حق زبان مادری را راضی به پرداختش نیستید؟؟؟ ممنون از شما که باعث بیداری جوانان آذربایجان جهت دفاع از حق زبان مادری میشوید
با کدامین حکم خدا یا رای مردم زبان فارسی را زبان رسمی مردم ایران پنداشته اید زبان فارسی در طول تاریخ زبان شهر زبان ترکی برای حکومت داری و زبان عربی برای دین و علم بوده آنچه برای خود می پسندید برای دیگران هم بپسندید تضعیف زبانهای دیگر با امکانات و پول بیت المال عین فساد است
با این چرندیات نمی توانید زبان های دیگر بخصوص ترکی را تضعیف کنید.
شکر خدا ترکی به کمک ترکیه و آذربایجان هر روز بهتر شده و مردن ترک آگاه تر می شوند.
ما جوانان به زبان نیاکانمان یعنی ترکی پایبندیم و باز هم شما و امثال شما هم نمیتوانید به آن خدشه بزنید
درود بر دکتر رنجبر، مرد آگاه
بلی زبان ها را می توان کشت همانطوری که در حمله اعراب زبان کشورهای شمار آفریقا از جمله مصر لیبی الجزایر مراکش سوریه لبنان اردن عمان ازبین رفت و زبانشان عر بی شد
ایشون نمونه تصویری افکار فاشیستی هستند. فرهنگستان زبان فارسی می تواند مجسمه ایشان را در محل برگزاری جلسات فاشیستی نصب کند.
ایران فقط فارس نیست
تمام اقوام ایرانی حق آموزش به زبان مادری دارند
این وظیفه یک دولت دموکرات و آزاد و فراگیر در ایران است فارغ ار هر نوع تعلق مذهبی قومی و نژادی
خاک برسربی مغزت بااین تفکرات فاشیستی یاشاسئن آزربایجان یاشاسئن توران
فرهاد قنبری
زبان مادری یا زبان محلی
یکی از رفتارهای پرتکرار و مورد علاقهٔ تجزیهطلبان [در کنار جعل ریشهٔ تاریخی برای اقوام ایرانی]، تأکید بر «یکسانسازی دروغین» است. بهعنوان مثال «تجزیهطلبان تُرکزبان» همانقدر که بر دوگانهٔ جعلیِ زبانیِ «فارس و ترک» یا «ترک و کُرد» تأکید کرده و «قومیت» را در برابر «ملیت ایرانی» برجسته میسازند، در مواجهه با رنگارنگی و تنوع «قومی-زبانی» تُرکزبانان ایران راه یکسانسازی در پیش میگیرند. آنها مدام به مخاطبان خود القاء میکنند که مثلاً ما را چه به کرمان و اصفهان و… اما در مقابل سؤال یک تُرکزبان [مثلاً ساکن استان مرکزی] که میگوید: «ما را چه به باکو؟» سریعا به توهم و هذیان متوسل شده و سعی در جعل تاریخ و فرهنگ مشترک میان ترکزبانان ایران و باکو و استانبول میکنند.
واقعیت آن است که تُرکزبانان کشور ما به هیچوجه از لحاظ گویش و لهجه شباهتی به یکدیگر ندارند. بهعنوان مثال لهجه و گویش یک «تُرکزبان شاهسون ساوهای» یا یک «ترک زبان شهرکردی» با یک «تُرکزبان ارومیه ای» کاملاً متفاوت است و چه بسا به سختی زبان یکدیگر را متوجه میشوند. این مسئله در مورد تُرک قشقایی و ترکمن و تُرکزبانان اصفهانی و همدانی و تبریزی و… نیز وجود دارد و بسیاری از آنها در برخورد با یکدیگر به سختی زبان ترکی هم را متوجه میشوند. (تُرکی ترکیه که دیگر جای خود دارد و به ندرت تُرکزبانی در ایران میتوان یافت که در ترکیه زندگی نکرده یا آموزش زبان تُرکی ندیده باشد و مثلاً سخنان اردوغان را متوجه شود. بر اساس تجربه شخصی بهعنوان یک تُرک زبان ایرانی باید بگویم که در مواجهه با دوستان تُرکزبانِ بسیاری از نقاط کشور عموماً بعد از چند دقیقه مجبور به ادامهٔ گفتگو به زبان فارسی میشویم، چرا که توان فهمیدن درست لهجه و گویش یکدیگر را نداریم).
این مسئله نه فقط در میان تُرکزبانان ایران بلکه در میان کُردها نیز وجود دارد. بهعنوان مثال کلهرْزبان ایلام و کرمانشاه به هیچوجه زبان اورامی یا سورانی استان مجاور را متوجه نمیشود، مگر اینکه آشنایی و آموزشی از قبل دیده باشد. یا کلهرزبان به هیچوجه کُرمانجی آذربایجان را نمی شود چه برسد به گویشهای کُردهای عراق و ترکیه.
بنا بر این دلایل باید به خاطر داشت که «تُرکی» یا «کُردی» و.. در گویش های مناطق مختلف کاملا زبان متفاوت و وابسته به جغرافیای خاصی بوده و نه یک کلیت یکدست بلکه «زبان محلی» محسوب می شود.
مسئلهٔ دیگر رسومات و اعتقادات و فرهنگ و تاریخ و سبک زندگی مردمان یک جامعه است. فرد تجزیهطلب سعی در القای این جعل مضحک دارد که مثلاً تُرکزبان شهرکردی و تهرانی و قزوینی و… با پسوندِ [اُف]های باکو که دویست سال زیر سلطهٔ روسیه زندگی کرده و حتی نامشان نیز روسی است (و حتی پاشاهای نوعثمانی) خاطرهٔ مشترک فرهنگی و هویتی و تاریخی و مذهبی و… بیشتری نسبت به مثلاً فارس و لُر و کُردی دارد که سالهاست در همسایگی او زندگی کرده است. مسئلهای که فرد تجزیهطلب سعی در سرپوش گذاشتن بر آن دارد مسئلهٔ تضاد فرهنگی زیستجهان جامعهٔ ایرانی با جامعهٔ عثمانی است. بهعنوان مثال هنگامی که یک تُرکزبان ایرانی به ترکیه یا باکو مسافرت میکند، احساس غربت و بیگانگی بسیاری دارد، اما هنگامی که همین فرد به شیراز و مشهد و کرمان و… مسافرت میکند، مطلقاً دچار چنین احساسی نمیشود.(کافیست به ازدواجهای بین اقوامی در ایران بنگریم).
نکته دیگر تفاوت «تبار» و «زبان» است. ما در ایران نه «تُرک تبار» یا «کُرد تبار» و «لُرتبار» و «بلوچ تبار» بلکه لرزبان و ترک زبان و کُردزبان و بلوچ داریم و عموم ساکنان این سرزمین یک از یک تبار مشترک هستند. چیزی که گفتمانهای ضدایرانی درصدد جعل آن هستند یکسان پنداری «زبان» و «تبار» است. (به عنوان مثال تحت تاثیر استعمار غرب، زبان بسیاری مناطق آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا به فرانسوی و اسپانیایی و انگلیسی و پرتغالی تغییر کرده است اما کسی تبار فلان قبیله برزیلی که پرتغالی تکلم می کند را تبار اروپایی و اسپانیایی نمی داند) و بدیهی است هم من ترک زبان هم در ایران به واسطه تلکم به زبان ترکی تبار ترکی پیدا نکرده و صرفا زبانم ترکی است.
زبان مادری یک ملت و یک سرزمین مولفه ای بسیار پیچیده تر از زبان و لهجه سخن گفتن است و آیین ها و سنت ها و رسومات و تاریخ زیسته مشترک را دربرمی گیرد. به عنوان مثال وقتی یک تُرک زبان اردبیلی یا همدانی که حتی تکلم به زبان فارسی را بلد نیست به صورت غریزی هنگام رقابت ورزشکار ایرانی در مسابقات جهانی احساس تعلق خاطر شدیدی دارد. تعلق خاطری که از زبان مشترک مادری (زبان در مفهوم مام وطن) نشآت می گیرد.
جایگاه اقوام در ترکیه
از همان کلمهی نخست قانون اساسی ترکیه ، قبلهگاه پانترکها ، هویت تاریخی و تبار بومیان آناتولی نادیده گرفته شد و جمعیت چند ده میلیونی غیر تُرک آناتولی بمانند کُردها و زازاکها و ارمنیها و آشوریها در شرق ترکیه، اقوام قفقازی تبار در شمال ترکیه (بمانند لازها و گرجیها و چرکسها و…)، اقوام یونانی تبار در غرب ترکیه، اقوام عرب در جنوب ترکیه و اقوام مهاجر از شرق اروپا (بمانند بلغارها، مقدونیهای، آلبانیاییها و …) با صفت قومی و تباری تُرک مورد خطاب قرار گرفت.
در آغاز متن قانون اساسی ترکیه اینچنین میخوانیم:
این قانون معین کننده موجودیت ابدی ملت و وطن ترک و تمامیت تجزیهناپذیر دولت بزرگ ترک ، در جهت اصول انقلاب و فهم ملیگرایی موسس جمهوری ، رهبر فناناپذیر و قهرمان تکرار نشدنی آن آتاترک است.
Türk Vatanı ve Milletinin ebedi varlığını ve Yüce Türk Devletinin bölünmez bütünlüğünü belirleyen bu Anayasa, Türkiye Cumhuriyetinin kurucusu, ölümsüz önder ve eşsiz kahraman Atatürk’ün belirlediği milliyetçilik anlayışı ve O’nun inkılâp ve ilkeleri doğrultusunda;
همه چیز حول یک مفهوم نژادی خاص چیده شده: وطن تُرک، ملت تُرک، شهروند تُرک و دولت تُرک
ترجمهی بخشی از اصل ۴۲ قانون اساسی ترکیه:
بجز زبان ترکی هیچ زبان دیگری بعنوان زبان مادری شهروندان تُرک در مراکز و موسسههای آموزشی و تعلیمی، آموزش داده نخواهد شد.
Türkçeden başka hiçbir dil, eğitim ve öğretim kurumlarında Türk vatandaşlarına ana dilleri olarak okutulamaz ve öğretilemez.
اصل ۶۶ قانون اساسی ترکیه: همه شهروندان دولت ترک، تُرک هستند.
MADDE 66- Türk Devletine vatandaşlık bağı ile bağlı olan herkes Türktür.
بر این اساس جمعیت چند ده میلیونی غیر تُرک آناتولی بمانند کُردها، زازاکها، ارمنیها، آشوریها، قفقازی تبارها (لاز، گرجی و چرکس)، یونانیتبارها و عربها و اقوام مهاجر از شرق اروپا(بلغار، مقدونیهای، آلبانیایی) به کل نادیده گرفته شده و با صفت قومی و تباری تُرک، خطاب شدهاند.
متن کامل قانون اساسی ترکیه را میتوانید از طریق لینک زیر و در تارنمای مجلس ترکیه مطالعه بفرمایید.
https://www.tbmm.gov.tr/anayasa/anayasa82.htm
“ازآنجایی که کمتر کسی در ایران از تورکی آگاهی دارد. متعصبان ترک کوشش فراوانی می کنند که از این سواستفاده کرده و این گویش را بسیار بزرگ- غنی- قوی- منظم و… جلوه دهند. در حالی که براحتی می توان ثابت کرد که یکی از ضغیفترین و بدوی ترین زبانهای آسیا همین ترکی است.
زبان ترکی ریشه واحدی نداره و پرورش یافته از زبانهای مغولی، تاتاری، خلج، اویغور، قبچاق، آغوزی، قزاقی و چندزبان دیگر هست وبنیان واحدی ندارد. شاید به همین دلیل امروز می بینیم این زبان دارای سی و پنج شاخه مجزا است.
به نظر برخی چون دکتر فاروق صفی زاده اصولا زبان نیست بلکه کریولی است از 15 درصد اغوزی و… و 85 درصد از زبانهای فارسی- عربی- پهلوی- اوستایی- کردی- ارمنی- آشوری-تاتی- آذری و… که از خود ساختار مستقلی ندارد.کمااینکه پانترکیستی بنام “زهتابی” وقتی می بیند که اصولی ترین ملزومات زبان را ترکی از پهلوی(زبان میزبان) برگرفته،فرار به جلو می کند و می گوید” پهلوی، ترکی ِ باستان است!!!”