روزنامه کیهان نجلا را دوست ندارد!
کیهان در سال ۹۹ نوشت :سریال «نجلا» به نویسندگی سید حسین امیرجهانی و مهدی حمزه و کارگردانی خیرالله تقیانی پور در طول ماه صفر از شبکه سوم سیما به روی آنتن رفت و قسمت پایانی آن در تاریخ ۵ آبان ۹۹ پخش شد.
این سریال، روایت کننده ماجرای عاشقانه میان جوانی آبادانی به نام «عبد» (عبدالله) و «نجلا» زن جوان دو رگه ایرانی-عراقی است. داستان عاشقانه ای که در بستر روزهای پرتلاطم سال ۱۳۵۸ شمسی در خوزستان و عراق روایت می شود…زمانه ای که نجلا روایت می کند…
داستان نجلا در برهه ای از زمان روایت می شود که تنها یکسال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و ضدانقلاب در جای جای ایران مشغول خرابکاری است؛ از جمله در خوزستان و شهرهای مرزی آن.
اولین دیدار عبد و نجلا در بیمارستان و بعد از وقوع یک انفجار در بازار آبادان رخ می دهد. این انفجار که کار اعضای خلق عرب و مزدوران حزب بعث صدام در ایران است، به کشته و زخمی شدن مردم عادی منجر می شود.
البته سریال نجلا در کنار نشان دادن فضای سیاسی حاکم بر شهرهای مرزی، وضعیت سیاسی حاکم بر کشور عراق را هم به تصویر می کشد.
شاید بتوان گفت مهم ترین نقطه قوت مجموعه داستانی «نجلا» نشان دادن وضعیت مردمان عراق در سال قبل از حمله صدام به ایران است. مظلومیت مردم عراق در مقابل صدام حسین دیکتاتور، استخبارات و بعثیون و البته جذب افراد دنیاطلب به این حزب جنایتکار…
منصفانه باید گفت سریال تا حدود زیادی توانسته خفقان ایجاد شده توسط بعثیون را در عراق به تصویر بکشد. درضمن به شکل قابل قبولی نقش آیت الله شهید سیدمحمدباقر صدر و شاگردانش در مبارزه با حکومت دیکتاتوری صدام در این سریال به تصویر کشیده شده است.رابطه عاشقانه دهه نودی به جای آخر دهه ۵۰
روایت دراماتیک سریال «نجلا» بر پایه علاقمند شدن عبد به نجلا شکل می گیرد. اما این علاقمندی به چه دلیلی شکل می گیرد؟ کارگردان البته دلیل این علاقمندی را با تصویرهای بسته [کلوزآپ] از صورت سارا رسول زاده (بازیگر نقش نجلا) به مخاطب نشان می دهد و به صراحت می گوید که عبد فقط عاشق چشم و ابروی نجلا شده و هیچ دلیل فکری و فرهنگی و فضیلت اخلاقی دیگری در میان نیست!
درضمن عبد برای به دست آوردن نجلا باید به سبک سریال های ترکیه ای و سریال های مبتذل شبکه خانگی با یک رقیب عاشق پیشه عراقی (با بازی هدایت هاشمی) طرف شود و او را از میدان به در کند و اینچنین این سه نفر، اضلاع یک مثلث عشقی را تشکیل می دهند!
از طرف دیگر عبد به عنوان فردی که به کار قاچاق مشغول است، در کل سریال برای قاچاق کالا و عمل غیرقانونی و حرام شرعی ای که انجام می دهد به هیچ وجه ابراز پشیمانی نمی کند و از نظر کارگردان کلا درآمد حلال اصلا معنایی ندارد و یک شیخ که به داشتن روحیه تعبد و دینداری و مبارزاتی شهرت دارد حاضر می شود دخترش را به ازدواج یک قاچاقچی که البته تعمیرکار ماشین هم هست دربیاورد…
حالا باید از نویسندگان و کارگردان سریال پرسیده شود واقعا این اندیشه غیرقابل توجیه دهه نودی (پول درآوردن به هر وسیله ای) چه ربطی به حاکمیت اندیشه های انقلابی و دینی سال ۵۸ در ایران دارد؟
البته این تنها مشکل نشناختن فضای فکری و فرهنگی سال های اول انقلاب در سریال نجلا نیست…
به طور مثال نه تنها در دهه های قبل که حتی امروز در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران، براساس سنت رسول الله(ص) وقتی مردی یا زنی همسر را خود را از دست بدهد، به ویژه اگر خیلی پیر و فرتوت نباشد، مجددا ازدواج می کند.
اما در سریال نجلا و در آبادان سال ۵۸؛ به غیر از یک و نیم خانواده! هیچ خانواده ای دیده نمی شود. شیخ ابراهیم سه سال بعد از شهادت همسرش به دست بعثی ها ازدواج نکرده و تنهاست. خواهرش «عمه سلیمه» بعد از فوت همسرش در جوانی هرگز ازدواج نکرده. عمواکبر پدر شیرین بعد از فوت همسرش ازدواج نکرده. و خلاصه اینکه تنها خانواده های ایرانی داستان «ثریا» خواهر عبد است که شوهرش به خاطر دعوا کردن های عبد به زندان افتاده و شیرین و طاها که محرم شده اند اما هنوز خانواده به حساب نمی آیند.
جالب است که کارگردان محترم، آخر دهه ۵۰ شمسی را با دهه ۹۰اشتباهی گرفته و در سریالش همه افراد یک یا در نهایت دو فرزند دارند، نه حداقل ۵ -۶ فرزند.حیازدائی از جامعه به سبک نجلا
نمی دانم چرا نویسندگان و کارگردان سریال «نجلا» گمان می کنند بیشتر مردم ایران فرهنگ مردمان خوزستان را نمی شناسند؟ نسبت به حجب و حیای دختران و زنان خوزستانی جهل دارند و به همین دلیل می شود شخصیت بی حیایی مثل نجلا را به عنوان نماد زن جوان جنوبی به ذهن مخاطب تحمیل کرد؟
ظاهرا نویسندگان و کارگردان خبر ندارند تعداد زیادی از مردم ایران کتاب های «دا»-خاطرات سیده زهرا حسینی دختر ۱۷ ساله خرمشهری در سال ۵۸-، کتاب «من زنده ام»-خاطرات دکتر معصومه آباد دختر ۱۶ ساله آبادانی در سال ۵۸- و کتاب «صباح»-خاطرات صباح وطن خواه- را خوانده اند؟
اما از قضای روزگار بسیاری از ایرانیان این کتابها را خوانده اند و از حیا و عفت دختران و زنان جوان خرمشهری و آبادانی -عرب و فارس- در برخورد با نامحرم و روحیه و صلابت شان در دفاع از اسلام و کشور شناخت پیدا کرده اند.
بنابراین چطور مخاطب باید باور کند که زن جوانی مثل نجلا که در صحنه های بسیاری دو باله چادر عربی اش را آزاد گذاشته و به اصطلاح چادرش را باد می دهد؛ بدون هیچ حیا و عفتی با کسی که به او نامحرم است -هرچند قصد ازدواج با او را داشته باشد- دائم در حال گفت وگو و رد و بدل کردن جملات عاشقانه آن هم در مسیر کربلاست؟
راستی کسی می داند چرا در تیتراژ ابتدای سریال روی پرچم سرخی که نماد پرچم سرخ اباعبدالله الحسین(ع) است به جای اسم متبرک امام حسین(ع)، اسم نجلا نوشته شده؟! گره زدن عشقی نازل به راهپیمائی اربعین
جناب تقیانی پور در مصاحبه های زیادی در زمان ساخت و روی آنتن رفتن نجلا این ادعا را مطرح کرد که داستان سریالش درباره راهپیمائی اربعین سال ۵۸ هست. اما اگر مخاطب این ادعا را نشنیده یا ندیده باشد و تنها سریال را دنبال کرده باشد، اصلا چنین برداشتی از سریال می کند؟
در این سریال تنها عمواکبر است که عشق زیارت کربلا را در دل دارد. دخترش شیرین راضی به رفتن به این سفر نیست. طاها نامزدش هم به عشق شیرین راهی این سفر می شود. نجلا و عمه برای پیدا کردن «حسین»-پسر گم شده نجلا- قصد رفتن به کربلا را می کنند، عبد به عشق نجلا راهی این سفر می شود.
از عراقی ها هم که جابر مامور استخبارات و برادر شوهر سابق نجلا است برای پیدا کردن عباس برادر مبارز نجلا راهی این سفر شده. عامر به دلیل تعصباتی که روی زن برادر سابقش دارد و…
پس سازندگان این سریال، کدام راهپیمائی اربعین را دارند به تصویر می کشند؟
در واقع اگر چند صحنه زیارت خوانی عمواکبر و راز و نیاز او با خداوند برای زیارت کربلا نبود، به هیچ وجه نمی شد پذیرفت که «نجلا» سریالی درباره پیاده روی اربعین باشد.ماجرای لهجه و اعتراض آبادانی ها
بعد از پخش چند قسمت ابتدایی «نجلا» بخشی از مردم آبادان به لهجه و تصویری که سریال از آبادانی ها به مخاطب ارائه می داد، معترض شدند. این اعتراض در سایت های خبری و شبکه های مجازی انعکاس زیادی داشت.
کارگردان سریال «نجلا» در تاریخ ۳۰ مهر ۹۹ در مصاحبه با خبرگزاری فارس سعی کرد به انتقادات وارده به سریالش پاسخ دهد. او اظهار کرد که «۶۰ درصد بازیگران سریال اهل جنوب هستند و درضمن علی غابشی -بازیگر نقش جابر- به عنوان یک عرب خوزستانی مشاور لهجه سریال بوده است.»
اما توضیحات تقیانی پور به هیچ وجه قانع کننده نبود. چون چطور ممکن است دختری (نجلا) که مادر عراقی داشته، زبان مادری خود را بلد نباشد، هرچند پدرش ایرانی باشد؟
آیا عقل حکم می کند که دو برادر عراقی (عامر و جابر) موقع تنها صحبت کردن نصف حرف هایشان را به فارسی و نصف حرفهای شان را به عربی بگویند؟ جملات خنده داری چون «ابنی! زنده است» از دهان بازیگر نجلا قاعدتا باید بیننده عرب زبان و حتی بیننده تیزبین غیرعرب زبان را معترض کند.تنها نیت خوب کافی نیست
قطعا برای ساخت یک مجموعه داستانی که قرار است موضوعش یک اتفاق مذهبی باشد، تنها نیت خوب کافی نیست.
به این معنا که صحیح نیست چون نویسندگان و کارگردان [ان شاالله] نیت داشته اند سریالی درباره راهپیمائی اربعین بسازند، از هر وسیله ای برای جذب بیننده استفاده کنند. از روایت یک عشق آبکی و سطحی تا سوءاستفاده از تصویربسته چشم و ابروی بازیگر خانم سریال…
برای ساخت یک داستان مذهبی قاعدتا اول باید مذهب و باید و نبایدهایش را شناخت؛ بعد وارد این وادی شد.
انتهای پیام
اتفافا خیلی هم سریال خوبی بود