احمدینژاد: شمارش معکوس انهدام «امپراطوری امریکا» آغاز شده
محمود احمدینژاد شامگاه دوشنبه 24 آبان 95 با جمعی از کسانی که اساتید دانشگاههای کشور خوانده شدهاند دیدار و گفتگو کرد. در این جلسه ابتدا دو نفر از کسانی که اساتید برجستهی حوزهی دیپلماسی و روابط بین الملل خوانده شدهاند، دیدگاههای خود را در مورد تحولات اخیر جهانی مطرح کرده و در ادامه، رییس جمهور سابق تحلیلی خود از شرایط جهانی با محوریت تحولات امریکا را ارائه کرد.
به گزارش انصاف نیوز، آنچه در پی میآید، یادداشت عبدالرضا داوری از محورهای اصلی سخنان آقای احمدینژاد است که به گفتهی وی با توصیهی یکی از معاونین او در کانال تلگرامی آقای داوری منتشر شده است:
دوره جدیدی در مناسبات جهانی آغاز شده که باید مختصات این دوره و روند تحولات آتی را بشناسیم.
در شناخت این تحولات نباید بر “اشخاص” تمرکز کرد چون اتفاقاتی که در امریکا رخ داده فراتر از “شخص منتخب” است.
برای شناخت آنچه در صحنه جهانی در حال وقوع است باید ابتدا تحلیلی واقعی از “ماهیت امریکا” داشته باشیم:
امریکا محصول تلاشهای چند هزار ساله “صهیونیسم تاریخی” است که حتی قبل از حضرت موسی (ع) نوعی نگاه خاص به مدیریت جهان را دنبال کردهاند و در همین چارچوب امریکا را باید ادامه و ارتقاء امپراطوری بریتانیا طی 400 سال دانست.
امریکا “بهشت صهیونیسم” است و اصولاً اسرائیل برای انحراف افکارعمومی در نقطهای از جهان ایجاد شده تا سپری برای “بهشت صهیونیسم” باشد لذا باید بدانیم که حکام اسرائیل در رأس صهیونیسم جهانی نقش آفرین نبوده و صرفاً مدیران رده هفتم و هشتم صهیونیسم بین الملل هستند.
امریکا محصول بزرگترین مهاجرت تاریخی از اقصی نقاط اروپا و افریقا است و به همین دلیل فاقد پیوستگی ملی و فرهنگی است تا آنجا که میتوان گفت، ایالات آن به هم سنجاق شدهاند.
امریکا محصول جنگ است؛ موجودیت آن در جنگهای داخلی و قدرت آن پس از جنکهای اول و دوم جهانی شکل گرفت تا به عنوان “امپراطوری جدید” مطرح و جایگزین “امپراطوری بریتانیا” شد.
بعد از دو جنگ جهانی اول و دوم، ساختارهای جهانی نظیر سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، ناتو، برتون وودز، حاکمیت دلار و … با محوریت امریکا شکل گرفت.
ترکیب جمعیتی ناهمگون امریکا و ساختار نظام مالی، تولیدی و مصرف درون آمریکا به نحوی است که استحکام درونی امریکا صرفاً منوط به حضور جهانی امریکا است در واقع امریکا باید برای غلبه بر واگرایی بردارهای داخلی، تنشها را به مرزهای بیرونی خود منتقل کند.
در همین راستا دولت امریکا بیش از 5000 پایگاه نظامی و اطلاعاتی در جهان دارد و به همه مردم و دولتها آشکارا زور میگوید هر کجا حکومتی مردمی و عدالت خواه بر پا شود، دولت امریکا علیه اوست و توطئه میکند، مشکل درست میکند و به خصوص به مردم عدالتخواه فشار میآورد.
امروز همه ملتها حتی مردم اروپا و ایالات متحده تحت تأثیر ظلم و بی عدالتی دولت امریکا هستند. امروز هر کجا مردم فرصتی آزاد مییابند به عدالت طلبان و مخالفان سلطه دولت امریکا و صهیونیسم رأی میدهند. این حقیقتِ مردم و نشانه گسترش عدالت طلبی و آزادی خواهی در بین تودههای مردم دنیاست. مردم عموماً طرف حق و عدالت هستند.
سیاست در امریکا تابع تصمیم سازان ثابت یک شورای نامرئی است که شامل قدرتهای اصلی صهیونیسم جهانی هستند و امریکا را مدیریت میکنند البته در انتخابات اخیر برای اولین بار در این شورای نامرئی حاکم بر امریکا شکاف ایجاد شد. در عین حال در ویترین قابل رویت سیاست در امریکا، دو حزب اصلی، شخصیتهای مرجع، رسانهها، الیگارشی خانوادگی حاکم بر ایالتها، اندیشکدهها، مراجع تحقیقاتی و مراکز نظرسنجی، افکار تودههای مردم امریکا را جهت میدهند.
تولید ناخالص داخلی امریکا در سال 2015 حدود 18000 میلیارد دلار اعلام شده در حالی که برآوردها نشان میدهد مجموع بدهی دولت امریکا بیش از 33000 میلیارد دلار است. یعنی هر نوزاد در کشور امریکا در بدو تولد حدود 76 هزار دلار بدهی دارد. امریکا برای غلبه بر این شکاف 15000 میلیارد دلاری و حفظ سطح مصرف داخلی خود مداوما دلار کاغذی چاپ کرده و منابع گران قیمت ملتهای جهان را با چاپ کاغذ تصرف کرده است. معنای این سخن آن است که گروهی کوچک اما پرقدرت و زیاده خواه، دلار کاغذی منتشر کرده و در ازای آن اموال ملتها را گرفتهاند. یعنی به ازای هر انسان روی زمین بیش از 5000 دلار از جیب آحادملتها برداشتهاند و دائماً نیز برمی دارند.
غارت معادن افریقا، غارت ثروت ملتهای نفتی، خرید ارزان منابع ملتها و در مقابل فروش گران محصول و سیر ثروت ملتها به سوی سرمایه داران جهانی از طریق بورسهای لندن و نیویورک و حاکمیت دلار، جریان انتقال ثروت ملتها و طبقات پائین به جیب عدهای از سرمایه داران را سازمان میدهند. در این ساختار همه انسانها بدهکارند و بانکها و صاحبان آنان طلبکار هستند. در خود امریکا هم اکنون فقر و شکاف طبقاتی روز به روز شدت بیشتری مییابد و این پدیده موجب شده تا جامعه امریکا به شدت قطبی شود. امروز بیش از 50 میلیون امریکایی از هرگونه خدمات بهداشتی و درمانی محرومند. 1% از امریکاییها که در بالاترین طبقه جای میگیرند، صاحب نصف صندوقهای مالی، بنیادها و بورسها هستند، در حالی که 50% پایینِ جامعه تنها 5% در این موارد سهم دارند. این در حالی است که 90% از جامعه امریکا 73% از کل بدهیهای شخصی را به دوش میکشند، در حالی که 1% در بالاترین طبقه و با آن همه ثروت، تنها در 5% از بدهیها سهم دارند.
امریکا برای غلبه بر ناهمگونی جمعیتی و حفظ سطح مصرف داخلی خود باید مداوما در سطح جهانی حضوری قدرتمند داشته باشد برای همین در همه انتخاباتهای ریاست جمهوری امریکا به جز این انتخابات اخیر، 80% از سخنان کاندیداها، رویکرد خارجی و فقط 20% سخنان آنان رویکرد داخلی داشته است در حالی که این نسبت در انتخابات اخیر امریکا معکوس شد.
این پدیده اخیر نشان میدهد که رویکرد برون نگر در امریکا در حال جایگزینی با رویکرد دروننگر است و در صورت تداوم این پدیده، شمارش معکوس انهدام امپراطوری امریکا آغاز شده و طی سالهای آتی با زلزلههای تند سیاسی در سطح جهانی روبرو خواهیم شد.
در بعد اعتقادی و بر اساس آنچه در قرآن کریم آمده است تنها پدیدههایی در جهان ماندگار هستند که منفعتی برای تودههای مردم داشته باشند و امریکا حداقل در بیست سال اخیر نه تنها هیچ منفعتی برای جهان نداشته بلکه تماماً مصیبت و زیان برای ملتها بوده است و همین موضوع نشانه مهمی است برای فروپاشی امریکا شمارش معکوس انهدام امپراطوری صهیونیسم جهانی.
انتهای پیام
رئیس دولت پاکدستان رچار توهم شده اند هم او که 8 سال مردم را به خاک سیاه نشاندو منابع مملکت را تاراج کرد دروغ دزدی واختلاس وفساد را فراگیر کرد
عجب! با انتخاب ترامپ شمارش معکوس انهدام «امپراطوری امریکا» آغاز شده نکنه توهم برای انهدام ما به کسوت ریاست جمهوری درامدی؟