خرید تور تابستان

تشدید حضور روحانیون در صداوسیما جز لوث کردن شأن لباس روحانیت حاصلی ندارد | ابوالفضل نجیب

ابوالفضل نجیب در روزنامه اعتماد نوشت: چندی پیش یکی از معاونان صداوسیما طی اظهاراتی در یک مستند اذعان کرد: رسانه ملی تنها برای ده درصد از جمعیت هشتاد میلیونی ایران برنامه می‌سازد. 

در تایید این اعتراف تکان‌دهنده مصطفی انواری، مسوول واحد فرهنگی بسیج دانشگاه امام صادق(ع) خطاب به جبلی گفته بود: «آقای دکتر جبلی، شیب کاهش مخاطبان سیما در سال‌های گذشته نزولی بود تا اینکه به لطف شما سقوطی شد. از تحول با ما در معیار آنتن سخن بگویید. تحلیل تفکرات تیم شما و آمارهای مفتضح مخاطبان سیما در این دوساله، برای ما محرز شده که توجه به مخاطب جزو اولویت‌های اول تیم شما نیست.

سریال‌های ضعیف، برنامه‌های ضعیف، گاهی اوقات تماشای برفک جذابیت بیشتری از دیدن شبکه‌های شما دارد. پس پخش برفک را در برنامه شبکه‌ها قرار دهید که بر صرفه‌جویی در بودجه هم کمک می‌کند.»

به اینها اضافه کنید اظهارات یک مقام پیشین که خبر از تک‌رقمی شدن مخاطبان سریال‌های صداوسیما می‌دهد.

این اظهارات را مقایسه کنید با واکنش‌های اعتراضی بالاترین متولیان دینی دولتی در خصوص بسته بودن بیش از هفتاد درصد از مساجد کل کشور، ایضا اعترافات علم‌الهدی در خصوص منفعل بودن مردم در مراسم مذهبی در مقایسه با استقبال مردم از پذیرایی در مراسم و مناسک دینی از جمله همین عاشورای اخیر و کمی تامل درباره نقش پیدا و ناپیدایی که به اصطلاح رسانه ملی یا مذهبی می‌تواند در ایجاد همه نوع بحران از جمله بحران دینی و ملی ایفا کند. به این نمونه‌های میدانی می‌شود اضافه کرد نظرسنجی‌ها و گزارش‌های محرمانه در بولتن‌های داخلی در خصوص بی‌اعتنایی و ریزش بی‌وقفه مخاطبان تریبون‌های رسمی و رسانه‌ای. این بحران و به تعبیری فاجعه اگر چه سال‌هاست عیان و عریان شده، اما اینکه از زبان بالاترین مقامات رسانه‌ای و دولتی اعتراف و اذعان شود، نباید مساله کوچکی باشد. تن دادن صداوسیما به رویکرد خودانتقادی از سوی ریزشی‌های درون سازمان صدا و سیما در روزهای اخیر و متعاقب آن ریزش و انصراف رسمی و علنی مجریان و گزارشگران که بعضا با عذرخواهی از مخاطبان به واسطه تاخیر در قطع همکاری همراه بود، اما همه نشانه‌ها بر این معنی دلالت دارد که برای مدیران ارشد صداوسیما این وضعیت عادی است.

آنچه در واکنش به این بحران از سوی مقامات مشاهده می‌شود، علاوه بر انفعال و بی‌تفاوتی، نوعی رویکرد لجاجتی به این وضعیت است. این وضعیت به‌طور خواسته یا ناخواسته بر این حقیقت تلخ که رسانه ملی به همان ده درصد مخاطبان خود قانع است، مهر تایید می‌زند و آشکارا به شکاف نود درصدی با مخاطبان همزمان اعتراف و حامل این پیام غیرمستقیم است که برای حاکمیت رسانه‌ای تغییر مرجعیت رسانه‌ای مردم از رسانه ملی به رسانه میلی آنها یعنی شبکه‌های برون مرزی فاقد کمترین حساسیت و اهمیت است. این پیام را ساختارهای حاکم بر رسانه و مدیریت و مهندسی حاکم از طرق مختلف به ذهنیت جامعه منتقل می‌کند.

مشاهده برنامه‌های به اصطلاح فراغتی و تفریحی و سرگرم‌کننده که اغلب در ساعات مشخصی به روی آنتن می‌رود، این گمانه و ذهنیت را القا می‌کند که دست‌هایی تعمدانه حتی در مسیر ریزش همان درصد اندک مخاطبان عمل می‌کنند. برای صحت و سقم این ادعا می‌توانید به تولیدات بهترین ساعات برنامه شبکه‌های مختلف سر بزنید. پخش برنامه‌ای مثل اعجوبه‌ها، با آن اجرای ناشیانه و متظاهرانه از شبکه سوم و یعنی پربیننده‌ترین و به ادعای آقایان رسانه جوان مشتی است نمونه خروار. صرف‌نظر از اینکه اغلب تولیدات از این دست گرته‌برداری نازل و ناشیانه از شبکه‌های خارجی است، اما تعمدی در ارایه هر چه نازل این الگوبرداری‌ها احساس می‌شود. اینکه درصد مخاطبان همین برنامه که ظاهرا به دلیل حضور کودکان و حس و حال عاطفی و غیر قابل کنترل آنها، می‌تواند عامل جذابیت و انگیزه برای تماشا ایجاد کند، چه میزان است، می‌شود با آن درصد کل مخاطبان ده درصدی را ارزیابی کرد. به آن درصد آمار اعلام شده، مخاطبانی را در نظر بگیرید که از روی اجبار و ناچاری برای تماشای مسابقات فوتبال داخلی و خارجی و ایضا بسکتبال ان‌بی‌ای به شبکه ورزش پناه می‌برند. البته این مخاطبان هم محدود می‌شوند به کسانی که به دلایلی از جمله عدم دسترسی به شبکه‌های کارتی برای تماشای مسابقات ورزشی ناچار به تحمل صدا و تصویرهای لت و پار شده مسابقات و ایضا گزارش‌های آزاردهنده روح و روان هستند. به این وضعیت اضافه کنید اختصاص تمام شبکه‌های رسانه به مراسم عزاداری. تولیداتی فاقد کمترین تنوع در فرم و محتوا که اغلب هم شکل و شمایل متظاهرانه آنها، نتیجه‌ای جز دافعه به همراه ندارد. آنچه بیش از هر چیز جای تعمد دارد، تناقض ذاتی صداوسیما با ماهیت رسانه است. حتی به مثابه یک رسانه ایدئولوژیک.

برخلاف آنچه درباره ماهیت رسانه‌های ایدئولوژیک متصور هستیم، دیدگاه‌های حاکم بر صداوسیما حداقل به لحاظ فرم و زیباشناسی و تنوع و سرگرم‌کنندگی، کمترین شباهتی با نمونه‌های تاریخی خود ندارد. این پرت افتادگی را می‌شود به نوعی در سایر فرم‌های هنری از جمله سینما و جنس کار تبلیغاتی یادآور شد. برای نمونه می‌شود به آثار تبلیغاتی که لنی ریفنشتال و ایزنشتاین تولید کردند، اشاره کرد. ریفنشتال اگرچه تا همین زمان در نزد نه تنها هنرمندان مغضوب و مطرود مانده، اما پیروزی اراده و المپیک او همچنان به عنوان یک منبع تدریس می‌شود.

آنچه اما ایزنشتاین را از ریفنشتال متمایز می‌کند، به تعبیر او خلق «هنری انقلابی بدون مصالحه» و «وارد کردن ضربات پی در پی بر آگاهی و احساسات تماشاگر» است. فیلم «اعتصاب» از بهترین نمونه‌های فیلم ایدئولوژیک در سینمای بعد از انقلاب بلشویکی است. پراودا در آن زمان آن را به اولین اثر انقلابی سینمای ما تعبیر می‌کند. پر معلوم است که مراد پراودا از ما به حسب اینکه ارگان رسمی حزب کمونیست شوروی است، همان سینمای ایدئولوژیک است. همچنانکه سرمایه‌گذاری سازمان تبلیغات آلمان دوره نازی بر آثار ریفنشتال به معنای همین مای پراوداست.

این ارجاعات از این روی ضروری به نظر می‌رسند که مدیران و سیاستگذاران رسانه متوجه تفاوت‌های کمی و کیفی در مقام یک رسانه ایدئولوژیک باشند. دو نمونه مورد اشاره یکی از اردوگاه ایدئولوژی راست‌گرای ناسیونالیسم جهان سرمایه‌داری و دیگری از اردوگاه مقابل که در مقطعی هم جدال اساسی‌شان بر سر برتری بر جهان بود، چگونه در رویکرد تبلیغاتی و ایدئولوژیک خود، بر سر استفاده درست و جذاب از امکانات رسانه‌ای و هنری اتفاق نظر و اجماع داشتند.

آنچه از موجودیت رسانه به اصطلاح ملی می‌توان نتیجه گرفت به اجمال بر این واقعیت چندگانه تاکید دارد که؛ 

رسانه بر خلاف آنچه خود را ملی می‌داند، ملی نیست، به این دلیل ساده که قادر به جذب قومیت‌ها نبوده و نیست. 

رسانه دینی هم نیست، به این دلیل که اکثریت مخاطبان دینی خود را از دست داده و در حال از دست دادن اقلیت جامعه دینی است. 

رسانه جناحی هم نیست، به این دلیل که جدی‌ترین حامیان جناحی آن در حال ریزش هستند. 

رسانه سیاسی هم نیست، به این دلیل که اساسا ماهیت رسانه سیاسی را به سطحی‌ترین و یکسونگرانه‌ترین حالت ممکن به سمت خاستگاه‌های خود تنزل داده است. 

و چنانکه اشاره شد رسانه ایدئولوژیک هم نیست به همان دلیل ساده‌ای که از قول مسوول بسیج واحد دانشگاه امام صادق نقل کردم. حاکمیت با رسالت دانشگاه کردن تلویزیون و به‌رغم در اختیار داشتن منابع نامحدود تعریف شده و ناشده به روزگار غولی غریب دچار شده که از سرمای نداشتن مخاطب واپسین دم حیات خود را سپری می‌کند. آنچه طی چند سال اخیر رسانه ملی با خود کرده و می‌کند کم از انتحار نیست. این رویکرد با حذف برخی برنامه‌ها و چهره‌های محبوب مردم و تا اعمال دستورالعمل‌های تازه در مورد فیلم‌های خارجی و حتی در خصوص فیلم‌های فیلمسازان خیلی خودی و به تعبیری سوگلی تا ترور شخصیتی مسوولان سیاسی و اهانت به چهره‌های ورزشی و هنری، تا پخش زشت‌ترین اتهامات اخلاقی به جوانان معترض خیابانی با محمل کارشناسی و اعمال شدیدترین سانسور بر بخش‌های خبری، تا پخش اعترافات اجباری و… در یک کلام از هیچ رفتاری در تقابل با روح و رسالت رسانه‌ای کم نگذاشته و نمی‌گذارد. به تشدید این رویکرد اضافه کنید افزایش کمی و غیرمنتظره برنامه‌های نازل و مبتذل در قالب سرگرمی و بدتر از آن تشدید حضور روحانیون در برنامه‌های مختلف که جز لوث کردن جامه و شأن لباس روحانیت حاصلی ندارد.

عملکرد صداوسیما هر چند از اراده سیاستگذاران کلان جدا نیست، اما به نظر می‌رسد در پاره‌ای مواقع به کاسه داغ‌تر از‌ آش تبدیل می‌شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا