خلاصه مقالهی محسن کدیور دربارهی علامه طباطبایی
دو روز پیش یادداشت پاسخ حجت الاسلام هادی سروش، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم به دکتر محسن کدیور دربارهی اختلاف نظر امام خمینی و علامه طباطبایی با عنوان «مخدوشیت یک ادعای مهم از یک نقل ناقص» در انصاف نیوز منتشر شد. [لینک]
آقای کدیور نیز در پاسخ به ایمیلی که از انتشار این یادداشت مطلع شده و برای انتشار پاسخ احتمالی اعلام آمادگی شد، نوشت: «ضمن تشکر از شما، اگر مطلب مرا درج بفرمایید نیازی به پاسخ نخواهد بود!».
متن خلاصه ی مقاله ی محسن کدیور به نقل از کانال تلگرامی او در پی می آید:
مقاله / خلاصه
بزرگداشت سی و پنجمین سالگرد درگذشت سید محمد حسین طباطبایی صاحب المیزان
در این انقلاب یک شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و آن اسلام بود
این مقاله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد رحلت آقای سید محمد حسین طباطبائی (۱۲۸۱ تبریز، ۲۴ آبان ۱۳۶۰ تهران)
بزرگترین فیلسوف مسلمان قرن اخیر،
یکی از بزرگترین مفسران قرآن در جهان اسلام،
یکی از سه مفسر تراز اول در تاریخ تشیع،
از شاخص ترین نمایندگان تفکر اسلام شیعی اصولی در قرن چهاردهم هجری شمسی
و استاد اکثر قریب به اتفاق علمای معاصر شیعه در تفسیر قرآن و حکمت به رشته تحریر درآمده است.
آقای طباطبائی در پاسخ تسلیت ذوالمجد به نمایندگی از «محفل اهل تاویل» به مناسبت شهادت علی قدوسی دامادش:
«در این انقلاب یک شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و آن اسلام بود.»
این جلسه در ییلاق طباطبائی ذوالمجد قمی از وکلای مرفه دادگستری در روستای جابن دماوند در نیمه اول پائیز ۱۳۶۰برگزار شده است، و علاوه بر میزبان عیسی سپهبدی، محمد تقی فلسفی و سید مصطفی محقق داماد در آن جلسه حضور داشته اند.
سه نفر از این افراد هنوز در قید حیاتند.
با آغاز تدریس فلسفه آقای طباطبایی درس فلسفه آقای خمینی تحت الشعاع قرار گرفت و بسیاری از شاگردان او جذب درس آقای طباطبایی شدند.
آقای طباطبائی به علت فقر، مال الاجاره چند ماهش به تاخیر افتاد.
وی متوجه شد که مالک یعنی آقای خمینی راضی به ادامه سکونت او در ملک نیست، لذا خانه را حوالی سال ۱۳۵۰ تخلیه کرد.
آقای طباطبائی توسط یاران انقلابی آقای خمینی به دلیل همکاریش با دارالتبلیغ آقای شریعتمداری تحت فشار قرار گرفت.
با توجه به وزنه علمی آقای طباطبائی نقد مختصر وی بر دکتر شریعتی بر انقلابیون سنگین آمد و ایشان از این حیث هم تحت فشار انقلابیون قرار گرفت و آزار دید.
آقای طباطبایی در مهر ۱۳۵۷ از امضای تلگراف برای رئیس جمهور فرانسه در حمایت از آقای خمینی امتناع کرد.
در تنها دیدار این دو عالم پس از انقلاب در مدرسه رفاه آقای خمینی بعد از احوالپرسی سردی با آقای طباطبائی اعتنایی به او نکرد.
آقای طباطبائی در دو همه پرسی پس از انقلاب شرکت نکرد و با جمهوری اسلامی بیعت ننمود.
نتیجه: آقای سید محمد حسین طباطبائی یقینا از علمای منتقد انقلاب ۵۷ و مخالف جمهوری اسلامی و مدیریت و روش کشورداری آقای خمینی بوده است.
انصاف نیوز: انتشار یادداشت و پاسخ به آن، هیچ کدام به معنای تایید محتوای آنها نیست. این آمادگی وجود دارد که نقد مستند به هر کدام از این یادداشت ها نیز منتشر شود.
انتهای پیام
هنوز اوّل عشق است، اضطراب مكن !
درود بر شما مسؤلان سايت وزين انصاف نيوز كه گام اول آزادگى را به درستى برداشتيد. همانطور كه گفتيد انتشار يا نمايش چنين سخنانى به معناى موافقت با نويسنده نيست بلكه درج آنها براى اطلاع مخاطب ضروريست، ملاحظه فرموديد كه يكى از مخاطبين نيز در ذيل مقاله جناب سروش همين ايراد را گرفته بود كه وقتى ما ندانيم نظر جناب كديور چه بوده است چگونه ميتوانيم قضاوت درستى داشته باشيم ؟ بهرحال اقدام مباركيست، اميد كه تداوم داشته باشد
باز هم تکرار میکنم نوشته های اقای کدیور قبل از انکه یک تحقیق عالمانه درباره اندیشه علما باشدعمدتا بار مخالفت سیاسی دارد تا نقدعلمی علاوه بر اینکه هنوز منظور ومقصود ایشان را از چنین رفتارهایی نفهمیده ام مثلادر این رفتارها عالمی چون علامه را محک دیدگاه های سایرین قرا ر میدهد
جناب مرتضى
همدلى دكتر كديور با مواضع انتقادى بزرگانى چون علامه طباطبائى، قابل كتمان نيست . درك اين مطلب كه : / او چرا با استناد به افكار يا گفتار مشاهير علمى و مذهبى ، اسلامى بودن انقلاب يا حقانيت سران آن را زير سؤال ميبرد / زياد غامض و پيچيده نيست، او دلائل زيادى براى اين كار دارد و در جاى خود بدانها پرداخته است.
به نظرات آقای کدیور فعلا کاری ندارم : نظرات علامه طباطبایی در عدم موافقت با رویه انقلاب در قبل از انقلاب و عدم موافقت با رویه جاری پس از آن، واضحه :
از جمله مصاحبه رادیو با ایشان در ترور استاد مطهری ( دل ندادن به حرفهای استاد مطهری در مورد آینده روشن انقلاب از نظر آقای مطهری) و متن پیام تسلیت ترور استاد مطهری با تعبیر مرحوم مطهری و تکرار همین تعبیر در پیام (عدم استفاده از تعبیر شهید) و دوستی ایشان با آیت الله شریعتمداری (از جمله میانجی شدن از طرف آیت الله میلانی در اختلاف قبل از انقلاب آیات شریعتمداری و خمینی)
درباره آیت الله شریعتمداری هم همانطور که پیام تسلیت ایت الله گلپایگانی صریحا می گوید : جبران توهین به ایشان و مرجعیت از آیت الله خمینی خواسته مراجعی مانند آیت الله گلپایگانی بوده است
خب آقاي خويي هم مخالف انقلاب بود كه چي؟
آقای خویی که خودش در روز 12 فروردین 1358 فتوا داد مردم به «جمهوریت اسلامی» رای بدهند. بله ایشان قائل به «وجوب برپایی ولایت فقیه» نبود ولی تشکیل چنین حکومتی را حرام نمی دانست. فقط میگفت: قیام بر ضد رژیم برای برپایی حکومت ولایت فقیه، واجب نیست.
می شود متن این فتوای مورد ادعا رو ارائه کنید
من چندین بار مصاحبه رادیویی مرحوم علامه طباطبائی با موضوع شهادت شهید مطهری را گوش دادهام. در بیان ایشان صریحا آمده است که آخرین دیدارشان با مطهری، همان جلسهای بوده که با هم بدیدار امام خمینی رفته و شب هم میهمان جناب مطهری بودهاند.علاوه بر پاسخهای متقن دیگران به اظهارات فاقد مبنای مطروحه علیه امام خمینی، سوال این است که آیا علامهای با این وزانت و جایگاهی که جناب کدیور و دیگر مدافعان علامه باور دارند و در برابر امام خمینی قرار میدهند، با طیب خاطر و بخاطر علاقه باطنی یا احترام قلبی بهدیدار امام رفتهاند یا اسیر ملاحظات، تحفظ و خلاف میل باطنی، تن به چنین دیداری دادهاند؟! آنها که مدعیاند انقلاب اسلامی و امام خمینی اسلام را شهید کردهاند، جواب دهند که چطور ایشان حاضر شدهاند با قدم و عمل خود مروج قاتل اسلام باشند؟! علاوه این که در آن گفتگو، ایشان در نهایت آزادگی، هم این دیدار را نقل فرمودهاند و هم، همرای بودن و همراهی آیت الله مطهری با امام، افکار و راه امام و نهضت را تصدیق فرمودهاند. در پایان گفتگو نیز تاکید می کنند که رهبر انقلاب و اولیای امور باید تلاش کنند تا اسلام را آنجور که هست پیاده کنند و با عمل به اسلام و قوانین و مقررات اسلامی، زمینه سربلندی دین را فراهم کنند. حال باید پرسید که چطور ممکن است کسی که مخالف حکومت دینی و مخالف رهبری و روش امام است و امام هم به ایشان بی اعتنایی فرموده است، به چنین تاکیدی بپردازد. لطفا دقت فرمائید عرض نمی کنم که نگران نبودهاند و دربست موافق رهبری امام و دخالتشان در امور حکمرانی بودهاند، عرضم این است که اگر اسلام را شهید انقلاب دانستهاند، از چنین شهیدی چه می ماند که معیار و مکیال اعمال و رفتار حکمرانان مذهبیاش باشد؟! نکته پایانی این که، متجسسین حال و احوال این دو بزرگوار در آن دیدار، با کدام سند رفتار امام با علامه را سرد توصیف کردهاند؟! من از جناب کدیور سوال میکنم که اولا، شاهد این رفتار چه کس یا کسانی بودهاند و دلیل درستی ادراکشان از آن دیدار و تعمد در بی اعتنایی به میهمان(رذیله اخلاقی) از طرف امام،چه بوده است؟! ثانیا، خداوکیلی داب و ادب امام در رفتار، در تمام عمرطلبگی ایشان تا آن تاریخ، چنین نمونهای را به نمایش گذاشتهاست که این دومیاش باشد؟!