خرید تور تابستان

هشت نکته درباره‌ی نظام‌های مقدس | محمدرضا نظری‌نژاد

دکتر محمدرضا نظری‌نژاد، وکیل دادگستری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

۱- ترکیب «نظام مقدس» را هر روزه می‌شنویم و شاید از خود پرسیده باشیم که دلیل مقدس‌انگاریِ یک نظام سیاسی چیست و نظام سیاسی که مقدس خوانده می‌شود احیاناً چه کارکردی برای خویش قائل است که تفکیک او از نظام‌های سیاسی نامقدس را موجب شود؟!

اگر در پاسخ گفته شود که انسان‌سازی و تقوای اخلاقی آدمیان است که دلیل تفکیک نظام‌های سیاسی مقدس از نامقدس است، این پرسش را به نحو تجربی و آماری باید پاسخ داد که آیا در کشوری با یک نظام مقدس، تقوای اخلاقی مردمان بیش از دیگر کشورهاست؟ آیا آن نظام سیاسی موفق شده است انسان‌های بهتر و اخلاقی‌تری از دیگر کشورها تربیت نماید؟ آیا وضعیت فساد و جرم و جنایت در این کشور، نسبت به دیگر کشورها کاهش قابل‌توجهی دارد؟ آیا علایق دینی و قدسی مردمان در سایه نظام سیاسی که مقدس خوانده می‌شود، بیش از نظام‌های سیاسی نامقدس است؟

پاسخ به این پرسش‌ها، همانگونه که گفته شد، مبتنی بر تحقیقات تجربی است و تا انجام آن، می‌توان حدسیاتی داشت و فرضیاتی را طرح کرد و بر مبنای واقعیات هر روزه، پاسخ‌هایی ارائه نمود.

۲- بر کنار از این پرسش‌های مهم که قاعدتا یک نظام سیاسی بر مبنای آنان باید خود را ارزیابی نماید، به نظر می‌رسد که مقدس‌انگاریِ نظام‌های سیاسی مبتنی بر برتری انتزاع بر واقعیت است؛ انتزاعی به نام نظام سیاسی بر واقعیتی به نام انسان.

پیامد برتری انتزاع -نظام – بر واقعیت – انسان – جدای از ناکامی در ارائه کارکردهای یک نظام سیاسی کارآمد، آسیب‌هایی بنیادین به سرمایه اجتماعی از یک سو و ارزش‌هایی مانند آزادی، عدالت، برابری، امنیت و نظم از سوی دیگر وارد می‌سازد.

این آسیب از آن روست که با سالاری‌پنداری یک نظام و قدسی‌انگاری آن، او بر انسان و حقوق و آزادی‌های فردی غلبه می‌یابد و پاسداری از ارزش‌های مردم‌سالارانه، تحت‌الشعاع اموری انتزاعی قرار می‌گیرد که نه تنها گرهی از مشکلات اجتماعی باز نمی‌کند، بلکه اقسام گره‌ها در کار آدمیان به وجود می‌آورد. برای تبیین موضوع، تفاوت جوامع گذشته از جوامع جدید را باید دریافت و مشخص نمود که اگر در گذشته نظام سیاسی با توسل به امر قدسی، حامل همبستگی اجتماعی بود، در دوران جدید اتفاقا با توسل به امر قدسی، مخرب همبستگی اجتماعی خواهد شد.

۳- امیل دورکیم جوامع گذشته را از جوامع جدید تفکیک کرده و اعتقاد دارد که در گذشته، یک دین حاکم بود و اختلافی در افکار، ایده‌‌ها و ارزش‌ها وجود نداشت. در جامعه مبتنی بر وحدت مذهبی، مذهب برای همه ابعاد زندگی، قاعده و قانون داشت و این قوانین مذهبی و نظام سیاسیي مجری آن به‌مثابه کشتی بود که نجات و رستگاری در گرو پیروی از آن است. وحدت نهاد دین و نهاد قدرت بدینسان، همبستگی اجتماعی می‌آفرید.

دورکیم اما جوامع امروزین را مبتنی بر کثرت افکار، ارزش‌ها و مذاهب می‌داند که آنچه ایجاد همبستگی اجتماعی می‌کند، نه انتخاب و الزام یک نظام ارزشی از بین ارزش‌های متکثر و متضاد، بلکه عدالتی در ورای تضادها و کثرت‌هاست؛ عدالتی که با پذیرش انسان و حقوق انسانی او، بسیاری از آنچه را که در گذشته، در حوزه الزام و اجبار قرار داشت در محدوده انتخاب و آزادی آدمیان قرار می‌دهد.

با تکیه بر آنچه دورکیم بیان می‌دارد، در جوامع پیجیده امروزین با تکیه بر واقعیات دنیای قدیم و بی‌توجه به افراد، حقوق و آزادی‌های آنان، نمی‌توان انتطار رفع تنش و پرهیز از کشمکش را داشت. در چنین جوامعی توسل نظام سیاسی به امر قدسی، شقه‌شقه شدن جامعه را موجب و بدینسان آنچه در معرض سستی قرار می‌گیرد، همبستگی اجتماعی و بی‌اعتمادی عمومی است.

۴- نظام‌های سیاسی که در دوران پیچیده امروز، جامه تقدس پوشیده‌اند، به یک تعبیر باید از قدیم رانده و در جدید مانده دانست؛ به سخن دیگر از آن رو که جامعه، از سادگی گذشته فاصله گرفته و دارای اقسام پیچیدگی‌ها و روابط گونه‌گون است، نظام سیاسی توان ایجاد همبستگی اجتماعی را ندارد. در حالی‌که در گذشته به جهت سادگی جامعه و مذهبی بودن آن، نهاد قدرت می‌توانست خود الگوی همبستگی باشد و از سوی دیگر، آن نظام سیاسی که در عصر جدید، بی‌اعتنا با تحولات، امر قدسی را به استخدام در می‌آورد، توان مدیریت جامعه متکثر را نمی‌یابد. این نوع نظام‌های سیاسی نهاد قدرتی مبتنی بر اشتراکات و تشابهات نیستند که در ورای اقسام تضادها و تعارضات، حول مفاهیمی چون نظم عمومی، مصلحت عمومی و امنیت همگانی سامان ‌یافته و نماینده مجموع جامعه باشند، بلکه نظام‌هایی برآمده از ارزش‌های یک گروه در جامعه هستند و تلاش دارند تا به جای آنکه در محدوده مرزهای خاکی کشور، نماینده همه مردم جامعه باشد، در مرزهای عقیدتی خویش، رضایت مؤمنان به خود را جلب نمایند!

۵- تغیر گفتمان و تلاش بر اداره جامعه بر مبنای گفتمان قدیم، امر اعتباری مانند نظام سیاسی را -که امروزه عمده غایتش پاسداری از حقوق و آزادی‌های فردی است- در جایگاهی می‌نشاند که اراده خود را متضمن حق یا خیر می‌انگارد و بدینسان تلاش دارد تا با تکیه بر آن اراده، وحدتی را به نام همبستگی اجتماعی تحمیل کند که با واقعیات امروزین سازگاری ندارد؛ مخالفت آن اراده با واقعیات پیرامونی و از دیگر سو تلاش او بر تحمیل اراده خود که قدسی هم خوانده می‌شود، سبب‌ساز پیدایش نظام تأیید صلاحیت با همه متفرعات آن است؛ نظام تأیید صلاحیتی که به نحو ساختاری خودی-غیرخودی می‌آفریند و حق را به امتیازی تبدیل می‌کند که در اختیار نهاد قدرت است و اوست که می‌تواند از این سفره به حامیان خودی اعطا و از غیرخودی‌ها دریغ نماید.

۶- اگر حمایت از گفتمان یک نظام سیاسی، خودی‌‌آفرین است و برخورداری از امتیازات را در پی دارد، دگراندیشی، مخالفت، انتقاد، ایراد یا به چالش کشیدن قرائت رسمی، ورود در قلمرو غیر‌خودی‌هاست که محتمل است پیامدش، اقسام هزینه‌ها باشد، از جمله حذف، محرومیت و محدودیت؛ از برخوردهای خودسرانه دگراندیشان تا تأیید صلاحیت نشدن برای برخورداری از حقوق اساسی تا محرومیت‌های استخدامی و شغلی.

این سخن به معنای آن نیست که این اقدامات با امریت یا رضایت نظام به انجام می‌رسد بلکه به آن معناست که با مقدس شدن یک نظام و قدسی‌سازی از امر اعتباری، و تبلیغ ارزش‌هایی که ذکر آن رفت -در اقسام تریبون‌ها-، افرادی را که چنین روایت‌هایی را آخر حقیقت می‌پندارند، محتمل است به ارتکاب رفتارهایی مجاب کند که حتی برای نظام هم هزینه‌بردار باشد.

تیموتی اسنایدر در این زمینه عبارت «اطاعت پیشاپیش افراد» را به کار می‌برد که برابر آن، افراد به تصور اینکه اراده سیستم چنین است یا چنان، به زعم خود در راستای منافع سیستم، فجایعی می‌آفرینند که حتی در مخیله رهبران آن سیستم نیز نمی‌گنجد.

۷- اگر یک رویِ چنین نظام سیاسی خودی-غیرخودی‌سازی به مدد نظام تایید صلاحیت است، روی دیگرش ناکارآمدی است که آن هم ذاتی چنین ساختارهایی است؛ از آن رو که نظام تایید صلاحیت، قهراً بیش از تخصص، بر خودی‌های ظاهرا متعهد اتکا دارد و نسبت به سرمایه انسانی و اصل شایسته‌سالاری سخت بی‌توجه است. بی‌توجهی که موجب ناکارامدی مفرط است. در چنین وضعیتی، آن سیستم، به دونده‌ای شبیه است که به نمایندگی از کشور در مسابقات بین‌المللی شرکت و رتبه آخر را به دست آورده است.

چنین سیستم‌هایی به رغم وضعیت بدشان، باز انتظار تحسین و تشویق دارند! و در همین وضعیت نیز بر نمی‌تابند که کارنامه‌شان مورد ارزیابی قرار گیرد؛ بدینسان ذکر واقعیات و ایراد و انتقاد و به چالش کشیده شدن را مصداق سیاه‌نمایی و تبلیغ علیه خود می‌خوانند و محتمل است که آن را با هزینه مواجه سازند.

چنین نظام‌هایی به موازات رویگردانی از ارزیابی انتقادی، از آنچه استقبال می‌کنند، تحسین و تشویق است تا جایی که در تریبون‌های رسمی احتمالا برای اقناع منکران، ادعای تشنگی دیگران برای الگو‌برداری از این مدل مطرح می‌شود. برکنار از آنکه در چنین وضعیتی، این سیستمها چه کارکردی برای خویش قایل هستند – که از مواجهه انتقادی با واقعیات اجتناب دارند – به نظر می‌رسد که قدسی‌سازی نظام‌ها، روی دیگر ناکارامدی باشد؛ نهادهای قدرتی که ناتوان از تأمین نیازمندی‌های مردم و مواجه با انتقادات و ایرادات آنان باشند با توسل به امر قدسی، تلاش بر حفظ وضع موجود داشته و در پی آن هستند که اراده خویش را مبتنی بر حق یا خیر قلمداد و بدین ترتیب فارغ از کارکرد یا توانمندیشان، مشروعیتی دست ‌پا نمایند.

۸- نظام سیاسی چه در قدیم و چه در جدید، کارکردهایی دارد که صرف‌نظر از منشأ تاسیس، لازم است مورد ارزیابی قرار گیرد. مردم هستند که ذینفع یا متضرر از اقدامات نهاد قدرتند. بر این مبنا نظام سیاسی برای مردم است نه آنکه مردم برای نظام باشند؛ اگر این بدیهی را بتوان پذیرفت که نظام سیاسی برای مردم است، قاعدتا ارزش‌هایی که او پاسداری می‌کند باید متضمن منفعت عموم مردم باشد و بر این مبنا، با تکیه بر مفاهیمی مانند منفعت عمومی، توسعه‌، امنیت، حقوق و آزادی‌های عمومی است که کارنامه نظام‌ها را باید ارزیابی کرد. قدسی‌سازی از نظام‌ها با نامشخص بودن کارکرد آن از یکسو و بی‌توجهی به ارزیابی عمومی از نهاد قدرت، از سوی دیگر، نهاد قدرت را به انجام هر آنچه اراده می‌کند، مجاب بدون آنکه مسئولیتی برای خویش قائل باشد. (قدرت بی‌مسئولیت) نه از عهده انسان سازی برخواهند آمد و نه مشکلی از مشکلات مردم توانند کاست. پیامد قدرت بی مسولیت، گسترش ناامیدی و انسداد است که مخل اساسی توسعه و پیشرفت محسوب می شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. غرب اومانیست یا انسانگرا نیست علم گرا و ماتریالیست هست اینها متفاوتند وگرنه انسانگرایی غرب چطور به همچین اغتشاشی در هویت خود انسان رسیده که جلوتر بره دیگه انسان را هم نمی تونه تعریف کنه .سود پرستی عدم توانایی برای داشتن هیچ نوعی از یک نظام اخلاقی یا درست و غلط وضعیت غرب انسانگرا انتزاعی نیست ؟؟؟در نتیجه میشه گفت اساسا انتزاعی هم بخشی از همون انسانها اگر نبود به اشکال متفاوت از جمله مقدس و غیر مقدس خودش را نشان نمی داد . در ضمن خود تقدس هم به هر مفهومی خاصه وضعیت ایران در این عصر از نظر ایمان مسلما خیلی بهتر از جاهای دیگست اصلا مقایسه نکنید با فضاحتی که در بیرونه هنوزم وضعیتش بهتر از هر جایییست انتزاع یعنی معنا سازی حالا چه با خود سگ پنداری یک عده چه با خدا و پیامبر بین این دوتا من دومی را انتخاب می کنم چون منطقی تر هست .حتی انتزاع هم منطقی غیر منطقی داره انتزاع بخشی از همون انسانه تمام .

  2. تحلیل جامعی ارائه داده اند. رعایت مقتضیات زمان
    در نوع نظام ، می تواند از التهابات جامعه کم کند.
    وگرنه با تزویر و دروغ و دورویی و فساد اخلاقی
    مضاعف و ………..در جامعه مواجه خواهیم شد.

  3. سلام
    از یک وکیل بعید بود ، خصوصیات یک نظام سیاسی را با گفتمانی متضاد از مبنای آن نظام قضاوت کند.
    گفتمان اومانیسم با این ادله کاملا در تضاد گفتمان الهی است
    تعهد و تخصص دو بال شایستگی است و تعهد واقعی مانع از اکتساب پست های تخصصی می شود و همچنین مانع از رکود و بی حرکتی است ، در نتیجه انسان را به دنبال تخصص سوق خواهد داد…

    عادلانه نقد کنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا