خرید تور نوروزی

آینده سرمایه داری از نگاه برانکو میلانوویچ

روزنامه‌ سازندگی نوشت:
⭕️
برانکو میلانوویچ در سرمایه‌داری و دیگر هیچ سیر تحول سرمایه‌داری را بررسی می‌کند

♦️واقعیت این است که امروز همه ما در جهان سرمایه‌داری زندگی می‌کنیم و برای اولین بار در تاریخ جهان، کل دنیا تحت حکومت یک نظام اقتصادی قرار گرفته است. برانکو میلانوویچ که اقتصاددانی سرشناس در حوزه نابرابری و توسعه است در کتاب «سرمایه‌داری و دیگر هیچ» گزارش جالب توجهی از جریان ظهور سرمايه‌داری و صعود آن به پله.هاي حاکميت بر جهان به دست می‌دهد، سپس الگوهاي مختلف سرمايه‌داري که هر کدام براي رهبري بر کشورهای جهان با هم رقابت می‌کنند را معرفی می‌کند و در آخر نگاهی به آینده دارد. چند سال قبل که کتاب «نابرابری جهانی» میلانوویچ منتشر شد، موجی از تحسین منتقدان را به همراه داشت و جایزه لئونتيف سال ۲۰۱۸ را نصیبش کرد. در كتاب «سرمایه‌داری و دیگر هیچ» هم منطق کتاب قبلی حاکم است و علت کنترل نابرابری جهانی از دهه ۱۹۸۰ را رشد معجزه‌آسای چین در این دوره می‌داند که نه تنها مانع‌ خیز نابرابری شد بلکه باعث کاهش بیش از ۹۵ درصدی در تعداد افراد زیر خط فقر مطلق در جهان شد. نوآوری کتاب «سرمایه‌داری و دیگر هیچ» است که میلانوویچ تغییرات متناوب نابرابری جهان را در یک صحنه نمایش بزرگ‌تر قرار می‌دهد: بسط سرمایه‌داری جهانی شده. به اعتقاد برانکو میلانوویچ، چیرگی سرمایه‌داری بر جهان با دو نوع متمایز از سرمایه‌داری محقق شده است: سرمایه‌داری لیبرال شایسته‌سالار که طی بیش از دو سده گذشته در غرب توسعه یافته (فصل دوم کتاب) و سرمایه‌داری سیاسی دولت‌محور یا اقتدارگرا که مثال بارز آن چین است، اما در عین حال در سایر نقاط آسیا (سنگاپور، ویتنام، برمه) و نقاطی از اروپا و آفریقا (روسیه و کشورهای قفقاز، آسیای مرکزی, اتیوپی, الجزایر، رواندا) نیز هستند. (فصل سوم) همان‌طور که بارها در تاریخ دیده شده، چیرگی و پیروزی قطعی یک سیستم یا مذهب خیلی زود با شکاف و فرقه‌گرایی بین مؤمنان همان طریقت همراه می‌شود. مسیحیت بعد از فتح مدیترانه و خاور نزدیک بلافاصله اختلافات و منازعات سبعانه ایدئولوژیکی را تجربه کرد و نهایتاً نخستین فرقه‌گرایی بزرگ بین کلیساهای شرق و غرب ایجاد شد. مثال دیگر مربوط به رقیب قرن بیستمی سرمایه‌داری، یعنی کمونیسم است که در بلندمدت یکپارچه نماند و به مدل شوروی و چینی تقسیم شد. با این اوصاف به اعتقاد میلانوویچ، پیروزی جهان‌گستر سرمایه‌داری نیز موجد دنیایی یک‌دست نخواهد بود. امروزه ما با دو مدل سرمایه‌داری مواجهیم که نه تنها در سپهر سیاسی بلکه در سپهرهای اقتصادی و اجتماعی نیز با هم تفاوت دارند. به گمان نویسنده هر اتفاقی که در فراگرد رقابت بین دو نوع سرمایه‌داری لیبرال و سیاسی حادث شود، بعید است یک سیستم بر کل جهان حکم‌رانی کند.

♦️نویسنده این کتاب به عنوان یک اقتصاددان زبردست براي خوانندگان توضیح می‌دهد که گذار به سرمایه‌داری چگونه به وقوع پیوسته و چه پیوستاري از دوران زمین‌داري و کمونیسم گذشته و امروز به ما رسیده است. او با بررسي الگوهاي مختلف سرمايه‌داري در جهان این سوال را مطرح می‌کند که در نظام سرمايه‌داري که امروزه تنها نظام حاکم بر جهان است، چطور می‌توان به حدي از عدالت و انصاف دست یافت و نتایجی که می‌گیرد تأمل‌برانگیز است ولی طبعاً حقیقت مسلم نیست. سرمايه‌داري اشتباهات بزرگي دارد ولي منافع چشم‌گیری نیز دارد. در عین حال باید دانست این نظام خود به خود ما را به هيچ جاي مشخصي نمي‌برد و انسان‌ها هستند که باید آن را پیش ببرند و به مرور بهبود ببخشند. برانکو میلاتوریج اشکال تاریخی سرمایه‌داری را در قالب پیوستاری می‌داند که سه تعین مشخص داشته؛ سرمایه‌داری کلاسیک، سرمایه‌داری سوسیال‌دموکراتیک و سرمایه‌داری ایران شایسته‌سالار. او بریتانیای قبل از ۱۹۱۴ را مثال سرمایه‌داری کلاسیک، اروپای غربی و آمریکا از پایان جنگ جهانی دوم تا اولیل دهه ۱۹۸۰ را مثال سرمایه‌داری سوسیال دموکراتیک و آمریکای سده بیست‌ویکم را مثال سرمایه‌داری لیبرال شایسته‌سالار می‌داند و سرمایه‌داری سیاسی را محصول انقلاب‌های کمونیستی در جوامعی مانند چین می‌داند که قبلاً به طور رسمی یا غیررسمی مستعمره بودند. میلانوویچ هم‌چنین دو سنخ فرضی سرمایه‌داری مردمی و سرمایه‌داری مساوات‌طلب را صورت‌بندی می‌کند که هرگز در واقعیت وجود نداشته‌اند.

@Saazandeginews

▫️بخش دوم-آینده سرمایه‌داری

♦️میلانوویچ در بخش پایانی کتابش درباره احتمالات مخلف آینده سرمایه‌داری می‌نویسد: «در حالت انتزاعی پرسش از این که سرمایه‌داری چطور تکامل خواهد یافت، بستگی به احتمالات ممکن دارد: یا سرمایه‌داری لیبرال شایسته‌سالار می‌تواند به مرحلهٔ پیشرفته‌تر یعنی سرمایه‌داری مردمی، گذار کند که در آن، تمرکز درآمدهای سرمایه (و تمرکز مالکیت ثروت) کمتر، نابرابری درآمدی پایین‌تر و تحرک درآمدی میان نسلی بیشتر خواهد شد که مورد اخیر هم‌چنین از شکل‌گیری یک گروه نخبه ابدی و پایدار ممانعت خواهد کرد. برای گذار به این مرحله اتخاذ سیاست‌های توسعه‌ای هر قدر هم معقول طراحی شده باشند، کافی نیست. بسیار مهم است که یک هدف روشن و سنجش‌پذیر در ذهن داشته باشیم. اگر هدف‌گذاری بر سرمایه‌داری مردمی یا مساوات‌طلب باشد، سنجش پیشرفت به سمت آن هدف نسبتاً ساده می‌شود و با کاربست دانش و تکنیک‌های امروزی ما قابل انجام است. دو مورد از مهم‌ترین شاخص‌های نظارت بر پیشرفت به سمت سرمایه‌داری مردمی یا مساوات‌طلب آن است که تمرکز درآمد و تمرکز ثروت حاصل از سرمایه کاهش یابد و تحرک درآمدی میان نسلی بهبود یابد. هر دو شاخص بلندمدت هستند بنابراین تغییرات سالانه چندان معنی‌دار نیستند اما می‌توان هدف‌گذاری کرد و با پژوهش طولی چند ساله سنجید که آیا پیشرفت حاصل شده یا خیر».

♦️از نظر میلانوویچ حالت محتمل دیگر آن است که سرمایه‌داری‌های لیبرال و سیاسی هم‌گرا شوند که در آن صورت شاهد گذار سرمایه‌داری لیبرال به سوی سرمایه‌داری ثروت سالارانه و نهایتاً سرمایه‌داری سیاسی خواهیم بود. او معتقد است این سناریو محتمل است به خصوص که هر قدر ویژگی‌های ثروت سالارانه در سرمایه‌داری لیبرال امروزی قوی‌تر شود، احتمال چنین تحولی بیشتر است و می‌نویسد: «این تحول تا حد زیادی سازگار با منافع نخبگان جدیدی است که زیر پرچم سرمایه‌داری لیبرال تشکل یافته‌اند. هم‌چنین گروه نخبه را از استقلال بیشتری برخوردار خواهد کرد.» بر اساس نظراتی که میلانوویچ در فصل دوم کتابش آورده، بقای نخبگان منوط به کنترل آنها بر قلمرو سیاسی است که او آن را تحت عنوان «تلاش برای گره زدن ثروت و قدرت» تعریف کرده و معتقد است در سرمایه‌داری لیبرال هرقدر قدرت اقتصادی و سیاسی بیشتر گره بخورد، ویژگی ثروت‌سالارانه بیشتری پیدا می‌کند و به سرمایه‌داری سیاسی نزدیک می‌شود و می‌نویسد: «در سرمایه‌داری سیاسی، کنترل سیاسی تنها راه دست‌یابی به منافع اقتصادی است. در سرمایه‌داری ثروت‌سالارانه نیز که همان صورت‌بندی جدید سرمایه‌داری لیبرال است از قدرت اقتصادی برای تسخیر سیاست استفاده می‌شود. بنابراین هدف هر دو سیستم یکی می‌شود: وحدت و بقای نخبگان. باور نخبگان بر این است که قدرت اداره مؤثرتر جامعه با استفاده از جعبه ابزار تکنوکراتیک سرمایه‌داری سیاسی را دارا هستند. گذار به سرمایه‌داری سیاسی حتی می‌تواند بیش از پیش تسریع شود، اگر قشر جوان به طور فزاینده از احزاب اصلی که سیاست‌های یکسانی را دنبال می‌کنند، دلسرد شوند و امید خود به امکان ایجاد تغییرات مهم از کانال‌های دموکراتیک را از دست بدهند. هدف سرمایه‌داری سیاسی این است که سیاست‌ورزی را از ذهن مردم خارج کند. این هدف در صورت ایجاد دلسردی و بی‌علاقگی به سیاست‌های دموکراتیک به آسانی قابل تحقق است.»

♦️به اعتقاد برانکو میلانوویچ اگر گذار سرمایه‌داری لیبرال به سرمایه‌داری سیاسی کامل شود، سرمایه‌داری لیبرال تمام سرشت‌های سرمایه‌داری سیاسی که او در فصل سوم کتابش آورده را از خود بروز خواهد داد؛ از جمله ایجاد مدیریت بسیار اثربخش در اقتصاد که کارکرد آن ایجاد نرخ‌های رشد نسبتاً بالا برای رضایت‌مندی مردم است؛ ایجاد بروکراسی کارآمد برای تضمین رشد اقتصادی مستمر؛ و ایجاد یک دستگاه مولد فساد که در بلندمدت تهدیدی برای بقای سیستم است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا