خرید تور تابستان ایران بوم گردی

چپگرایان پس از انقلاب به روایت احمد زیدآبادی

احمد زیدآبادی بر این باور است که طیفی از گروه‌هایی که در ابتدا به جناح راست مشهور بودند به دلیل «منافع سیاسی» در این سال‌ها رویکرد چپگرایانه‌ای پیدا کرده‌اند.

این روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی می‌گوید: در هر جامعه‌ای می‌تواند گرایش‌های چپ باشد و با گروه‌ها و تفکرات دیگر رقابت‌های قانونی و قاعده‌مند داشته باشند اما در ایران به دلیل اینکه رقابت در فضای آزاد نیست منافعی که تعریف می‌شود هم منطبق با منافع ملی نیست و منافعی است مبتنی بر انحصار و حذف دیگران و در تعارض با منافع ملی.

بخش نخست گفت‌وگوی انصاف نیوز با آقای زیدآبادی درباره‌ی چپ‌گرایی پس از انقلاب را می‌توانید در ادامه بخوانید:

انصاف نیوز – برخی بر این باورند که انقلاب سال 57 تحت تاثیر افکار چپ بوده است؛ آیا می‌توانیم انقلاب اسلامی را یک پیروزی برای تفکر چپ بدانیم؟

احمد زیدآبادی

قطعا انقلاب تحت تاثیر افکار چپ بوده است. دولت پهلوی به عنوان یک دولت راست متحد آمریکا محسوب می‌شد و عموم گروه‌هایی که با آن در حال مبارزه (به ویژه به شکل مسلحانه) بودند گروه‌های چپ بودند و به بیان دیگر هیچ گروه چپی را نمی‌شناسیم که با دولت شاهنشاهی پس از 28 مرداد رابطه‌ی خوبی داشته باشد.

روشنفکران و روحانیونی هم که در آن روزها فعالیت داشتند متاثر از اندیشه‌های چپگرایانه بودند و تفکراتی داشتند که به سوسیالیسم شباهت داشت.

از طرف دیگر وجه ضد آمریکایی یا به قول چپ‌ها ضد امپریالیستی انقلاب نیز وجه پررنگی بود. همه‌ی اقشار هم با این تفکر کنار آمده بودند.

البته مقابله با دولت پهلوی منحصر به این گروه‌ها نبود و نیروهای ملی‌گرا و نیروهایی از موضع شریعت‌گرایی نیز در انقلاب نقش داشتند. اما بدون شک وجه غالب با گرایش چپ‌گرایانه بود.

ادبیات آقای خمینی را هم اگر بررسی کنید، زبان چپگرایانه‌ای است البته ایشان در ادامه موضعی ضد شوروی هم گرفت تا موضع ضد کمونیستی خود را هم مطرح کند.

شریعتگرایان و کسانی که حامی فقه سنتی بودند هم با وجود اینکه در ابتدا نزدیک به تفکر راست بودند اما اندک اندک آنها هم گرایش چپ پیدا کردند. اکنون شاهد هستیم که نوعی چپ‌گرایی میان نیروهایی که در آن دوره راست بودند وجود دارد.

انصاف نیوز – به طور مشخص منظورتان کدام نیروها و گروه‌هاست که فکر می‌کنید همچنان همان تفکر چپ‌گرایی ابتدای انقلاب را دارند؟

آنچه ما امروز با عنوان جناح اصولگرا می‌نامیم اجزای مختلفی دارد. برخی از آنها نیروهایی هستند که در ابتدای انقلاب به شدت ضدکمونیست بودند و متناسب با آن هم دیدگاه‌های راست‌گرایانه‌ای در حوزه‌ی اقتصاد داشتند و برای مثال طرفدار مالکیت خصوصی و اقتصاد آزاد و مانند آن بودند. اینها به مرور زمان دچار دگردیسی شدند.

بیشتر مذهبی‌هایی که چپگراتر بودند و حامیان دولت مهندس موسوی را تشکیل می‌دادند به مرور زمان لیبرال و طرفدار بازار آزاد شدند و از طرف دیگر نیروهای راستگرا رفته رفته به سمت چپ تمایل پیدا کردند.

انصاف نیوز – دلیل این تغییر جهت چه بود؟

دلیلش این بود که یک جریان حامی عادی‌سازی روابط در سیاست خارجی و با آمریکا شد و جریان دیگر مخالف این روند بود و این تقابل آنقدر جدی شد که اندیشه‌هایشان متناسب با همین ضدیت و تقابل تغییر کرد و آنها را به سمت نوعی چپ‌گرایی برد و «عدالت اقتصای» برایشان خیلی پررنگ شد.

انصاف نیوز – یعنی معتقدید که اگر عدالتخواهان به سمت و سوی چپگرایی رفته‌اند به دلیل ضدیت با آمریکا بوده است؟

دلیل اصلی این تغییر به منافع سیاسی آنها بازمی‌گردد. در شرایطی که رقیب آنها به دنبال رابطه با آمریکا بود آنها نیز در نقطه‌ی مقابله به ضدیت با آمریکا پرداخته‌اند. ضدیت با آمریکا هم الزاماتی دارد؛ برای نمونه برای نشان دادن این ضدیت باید سیستم اقتصادی آن را هم ظالمانه تلقی کنید. سیستم اقتصادی آمریکا باز است و در نتیجه اندک اندک در نقطه‌ی مقابل آن گرایش‌های سوسیالیستی پیدا می‌کنید. و در نتیجه‌ی رفتن به این سمت حرمت مالکیت خصوصی از بین می‌رود و اقداماتی مانند مصادره‌ها و دخالت شدید دولت در اقتصاد تشویق می‌شود و… و در مقابل انحصار ثروت در دست دولت و نهادهای دولتی مشروع می‌شود و در نتیجه‌ی آن منافعی برای آنها خواهد داشت.

انصاف نیوز – دلیل رفتن به سمت چپ‌گرایی را تحقق چنین منافعی می‌دانید؟

طبیعی است که به منافع توجه دارند. در اینجا هم به طور مشخص منافعی تعریف شده اما مشکل اساسی آن در اینجاست که این منافع مقابل منافع ملی تعریف شده است. در هر جامعه‌ای می‌تواند گرایش‌های چپ باشد و با گروه‌ها و تفکرات دیگر رقابت‌های قانونی و قاعده‌مند داشته باشند اما در ایران به دلیل اینکه رقابت در فضای آزاد نیست منافعی که تعریف می‌شود هم منطبق با منافع ملی نیست و منافعی است مبتنی بر انحصار و حذف دیگران و در تعارض با منافع ملی.

انصاف نیوز – به نظر می‌آید که میان اندیشه و عمل بعضی گروه‌ها تناقض‌هایی جدی وجود دارد؛ ظاهراً چپ‌ها راست هستند و راست‌ها چپ؛ چرا چنین تناقضی هست و به طور مشخص چرا چپ‌ها دچار دگردیسی شدند؟

اینکه کسانی عمل و نظرشان متناقض است را باید مورد به مورد بررسی کرد و به طور کلی نمی‌شود این را گفت. اما درباره‌ی چپ‌ها، برای نمونه عدالت در مفهوم سیاسی آن که انسان امروز تقریبا درباره‌اش به اجماع رسیده به معنای حق مساوی تمام اتباع یک کشور و حمایت از حقوق برابر همه‌ی آنهاست. اساس عدالت این است و بر روی این تعریف اجماع وجود دارد اما در حوزه‌ی اقتصاد بر روی اینکه چه سیستمی عادلانه است هیچ اجماعی شکل نگرفته است. از نئولیبرالیسم تا سوسیالیسم تا مدل اتحاد جماهیر شوروی و … هر کدام خود را عادلانه‌ترین سیستم اقتصادی می‌دانند.

به همین دلیل اجماعی در این زمینه وجود ندارد پس باید رقابتی در فضای آزاد میان این افکار شکل بگیرد و مردم انتخاب کنند. در کشور ما هر کسی به قدرت می‌رسد تصور می‌کند تنها ایده‌ی او منجر به عدالت اقتصادی خواهد شد و دیگران به عدالت اعتقاد ندارند. مشکل ما این است که امر توسعه به گروگان این دعواها در آمده است.

البته در کنار این موارد، عدالت‌طلبان به حقوق برابر شهروندان که در تعریف عدالت سیاسی مورد اجماع در جهان است اعتقاد و اعتنایی ندارند و حتی می‌خواهند تبعیض را نهادینه کنند.

انصاف نیوز – آیا مصداق تفکر چپ در امروز صرفاً «عدالتخواهان» هستند و در جریان اصلاحات چنین نگاهی وجود ندارد؟

در میان اصلاح‌طلبان هم تفکر چپ وجود دارد؛ برای نمونه بعضی مثل آقای مومنی یا آقای راغفر که خودشان را ادامه‌دهنده‌ی اندیشه‌ی اقتصادی مهندس موسوی می‌دانند کاملا از تفکر چپ یا سوسیالیسم دفاع می‌کنند یا فعالان چپ مارکسیست هم تا حدودی فعالیت‌هایی دارند اما در حال حاضر این دو در موقعیت قدرت نیستند.

اما در مورد جناح اصولگرا این جریان تغییر ماهیت داده و خودش را طرفدار عدالت اقتصادی به معنای دخالت دولت معرفی می‌کند در حالی که در دوره‌ی مهندس موسوی مخالف آن دولت بودند چون می‌گفتند در اقتصاد دخالت می‌کند و کوپن می‌دهد. در دولت بعد از او، هاشمی به دنبال آزادسازی بود؛ مخالفان این اقدام با آزادسازی مخالف نبودند بلکه مخالفت‌شان با تبعات سیاسی آن (عادی شدن روابط خارجی و حکمرانی در کشور) بود. رفته رفته آنها خودشان را «عدالتخواه» معرفی کردند و همین عنوان هم باورشان شد.

آنها به تدریج سعی کردند طبقات تحت فشار، آسیب‌دیده و فقیر را به سمت خود جلب کنند و در سال 84 به طور مشخص احمدی نژاد با شعار عدالت‌طلبانه وارد شد. در آن زمان برای اینکه دولت خاتمی را مورد هجمه قرار داده و از اعتبار ساقط کنند می‌گفتند فقر و فساد و تبعیض گسترش پیدا کرده است در حالی که بنا بر آمارها کمترین میزان فقر و فساد و تبعیض در همان زمان بود. هنگامی هم که در سال 84 آنها قدرت را در اختیار گرفتند همین سه به دلیل پولهای بادآورده آنقدر گسترش پیدا کرد که دیگر به نقطه‌ای رسیدیم که فقر و فساد و تبعیض نهادینه شده و با این وضعیت دیگر کاری نمی‌شود کرد.

پایان بخش نخست

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. جناب دکتر زیدآبادی عزیز
    تمام نوشته‌ها و سخنرانی‌هاتان را با علاقه دنبال می‌کنم. در این مصاحبه اما به‌گمان بنده (با عرض معذرت بابت جسارت‌م) اساساً به یک خطای روش‌شناختی دچار شده‌اید:
    شما گرایش به چپ را در ضدیت با امپریالیسم و اقتصاد دولت‌محور خلاصه کرده‌اید. اما از نظر علمی هیچ‌یک از این مفاهیم با مفهوم پیچیده‌ای مثل سوسیالیسم، این‌همانی ندارند.
    از سوی دیگر ما نباید فراموش کنیم که در خاورمیانه قرار داریم و حکومت‌های کشور ما از همان ابتدای تاریخ، ذیل مفهوم استبداد شرقی و حکومت آب‌سالار طبقه‌بندی می‌شده‌اند. امری که متاسفانه چپ ِ سیاسی ایران، تحت تأثیر گرایش مسلط در حزب کمونیست شوروی (به‌ویژه پس از ظهور استالین) از قاموس و منظومه‌ی فکری خود کنار گذارد. ویتفوگل ثابت کرده که حکومت‌ استالینی (به‌رغم سوسیالیستی بودن) یکی از مثال‌های مدرن استبداد آسیایی است. اقتصاد شوروی هم بر اساس نظر خیلی از نظریه‌پردازان مثل خلیل ملکی نه سوسیالیستی که سرمایه‌داری دولتی بود.
    آن‌چه در مصاحبه‌تان تحت عنوان چپی که از دل نیروهای سابقاً راست محافظه‌کار برآمده، مطرح کرده‌اید اساساً نمی‌توان چپ خواند. توجه داشته باشید که چپ سیاسی که امروزه می‌شناسیم اصولاً یک مفهوم مدرن است و نمی‌توان به محافظه‌کاران سنتی ِ مذهبی اطلاق کرد. جریان مورد نظر شما نه بر اساس عدالت‌خواهی بل‌که به‌خاطر تثبیت منافعی که از قِبل سوق دادن نظام اقتصادی به نظام سرمایه‌داری رانتی rental caplitalism داشت، اقتصادی که در ایران سابقه‌ی چندگانه دارد و به‌طور مشخص در دوران صفویه نظام ما از این نوع بود (دکتر سیروس شفقی، جغرافیای اصفهان)؛ شعارهای چپ را مصادره کرد. اقتصاد سرمایه‌داری آزاد و هم‌راه با آن گرایش‌های سوسیالیستی در اقتصاد ایران (که دنبال تثبیت اقتصاد مختلط و تشکیل دولت رفاه در ایران بود) سد راه طرف‌داران استبداد آسیایی ِ شرقی در ایران بود. متاسفانه با آمدن احمدی‌نژاد و تحولات پس از آن و تثبیت اقتصاد رانتی و مافیایی، ایران خیلی سریع مسیر واگشت و قهقرایی را پیمود.
    آن‌چه شما در قشر ضخیم و آرکاییک سنتی حاکم به نام چپ از آن‌ها یاد می‌کنید چپ نیستن، راست ارتجاعی‌اند!

  2. چرا با بعضی از تحلیل هاشون مخالفم احمدی نژاد با راست‌گرایان سنتی یا به قول شما شریعتگرایان اصلا یکی نبود پایگاه رایش هم پایگاه سنتی اونها نبود شاید اونها هم رای داده باشند به احمدی نژاد و ولی پایگاه رای یکی نبود دو تقریبا تمام گرایش ها در ۸۴ نماینده داشتند جریان اصلاحات از همون دوران اصلاحات که در قدرت بود اتفاقا به سمت براندازی رفت در مجلس بودند دوستان در خود دولت بودند ولی از خاتمی ایراد می گرفتند چرا شروع به براندازی نکردی و … در حال که خاتمی به کسانی که بهش رای داده بودند متصل بود که همه اونها براندازی نمی خواستند به هر حال حاکمیت در اصلاحات را نبست یا حداقل مطلق دنبال حذف اصلاح طلبان نبود شریعتگرایان خیلی هاشون خیلی دیر وارد انقلاب شدند اتفاقا (۵۷)شاید اگر رهب. انقلاب روحانی نبود اصلا وارد نمی شدند

  3. اشکالات علمی تحلیل دکتر زید آبادی دوست داشتنی و صادق در قول و عمل را نظر دهندگان محترم به درستی گوشزد کرده اند. از جمله کلی گوییهای بدون دلیل و شاهد مقنع. مثلا خوب بود یک مورد از بیانات یا نوشته های رهبر انقلاب اسلامی را که مثبت ادعای تاثیر پذیری از جریان یا تفکر چپ مارکسیستی باشد را ذکر می کردند. من تمام سخنرانی ها، اعلامیه ها(از ۱۳۲۳ تا آخر) را محققانه بررسی و بخشی از اثار قلمی ایشان را خوانده ام و با قاطعیت ادعای دکتر زید ابادی عزیز را ناوارد میدانم. بالاتر این که متأسفانه ایشان از مبانی قرآنی عدالت خواهی کسانی چون. هبر انقلاب، آیت الله طالقانی و یا صاحب تفسیر المیزان آگاهی ندارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا