خرید تور تابستان

گزینه‌های ایران در برخورد با ترامپ

«حسین ملائک»، سفیر سابق ایران در چین و تحلیلگر مسائل سیاست خارجی در یادداشتی در دیپلماسی ایرانی نوشت:

سپهر سیاست ایران در قبال آمریکا در دوران اخیر به دو گروه عمده تقسیم می شود.

گروه اول معتقد است و یا بود که پرزیدنت اوباما برای ایران بهترین فرصت و یا تنها فرصت است تا مسائل خود را با آمریکا حل کند. این گروه با اولویت بندی مشکلات فی مابین به درستی سعی کردند اختلافات اتمی را در قالب “برجام” حل و فصل نموده و به اصطلاح با جامعه جهانی توافق نمایند. آنچه که آنها می توانستند از آمریکا و یا جامعه بین المللی بگیرند را ظرف یک سال گذشته دیده ایم: مراودات بین المللی آزاد و ایران به اصطلاح از انزوا خارج شد. روزهایی بود و هست که هتل های تهران دیگر جای خالی برای پذیرش هیات های جدید را نداشت. ایران توانست نفت خود را آزادانه فروخته و حتی بازارهای قبلی خود را از دست کشورهای اوپک پس گرفته و پولش را نیز در حساب های مربوط به بانک مرکزی نگاه دارد. شرکت های خارجی بار دیگر به ایران آمدند و انتخاب های اقتصادی و تکنولوژیک ایران از چین و تنها چین به سایر کشورها گسترش یافت. تحریم ها که که ایران را فلج کرده بود تا حدی گریبان اقتصاد را رها کرد اما تحریم های بانکی همچنان رابطه عادی با کشورهای جهان را در هاله ای از ابهام نگه داشته است. این گروه اگر مراودات دوستانه خود را از آقای کری به آقای اوباما هم می کشید و با ایشان نشست و برخاست هم می کرد بیشتر از این بدست نمی آورد. البته جفاست اگر نگوییم که حس خوب امید به آینده و مرتفع شدن خطر جنگ در این مدت فضای سیاست را پر کرده بود. دوران آقای اوباما تمام شد و این گروه عملا در تئوری و عمل مواجه با بحران جدی است.

گروه دیگر به درستی برآنند که نباید به آمریکا اعتماد کرد چون هیچ توافقی با آن کشور پایدار نیست. این گروه نیز سکان کشور را ظرف 8 سال بعهده داشت. آنها با رویکردی درون گرا تعارضات ایران با کشورهای خارجی را به حداکثر رساندند. افتخارات کشور به افزایش بی هدف تعداد بیشتری سانتریفیوژ و پرتاب ماهواره و برافراشتن پرچم هایی با ارتفاع صد متر محدود شد و در عوض دزدان بیشمار حرفه ای و غیرحرفه ای به داخل ساختار دولت نفوذ کردند و بر موضوع مقدسی به نام “بیت المال” دستی باز پیدا کردند. در کنار لشکر جوانان کم سن و سال آشغالگرد و یا آشغال دزد، برج سازی ها و “مال” سازی ها نماد توسعه و پیشرفت ایران شد. فاصله طبقاتی و حاشیه نشینی که روزگاری ننگ این انقلاب بود به خبری معمولی تبدیل گردید که از صدر تا ذیل به راحتی از کنار آن می گذشتند. هر پروژه ای که آغاز گردید هزینه ای چند برابر زیر پرچم استفاده از نیروها و امکانات داخلی بر گرده این مردم گذاشته شد. آینده شهرها و کشور فروخته شد تا شرایط آرام جلوه کند. خیانتی غیرقابل اغماض با نسل های بعدی ایران همنشین شد.

آن سیاست سه افق را در پیش روی کشور ترسیم می کرد. امید اصلی معتقدان به آن سیاست فروپاشی و یا تغییرات اساسی در موقعیت سیاسی – اقتصادی و نظامی آمریکا در “دوران مقاومت ما ” بود. شوروی فروپاشید چرا آمریکا نه ؟ این امید هرچند تقویت شده با مفاهیم ایدئولوژیک نتوانست شواهدی دال بر تایید خود تولید کند. دومین احتمال رویارویی و جنگ با آمریکا بود. این جنگ اگرچه کوتاه مدت و منحصر به تاسیسات اتمی از طرف آمریکا توصیف می شد اما واکنش های احتمالی ایران می توانست به آن وسعت بیشتری داده و به همه تاسیسات حیاتی منطقه کشانده شود. این جنگ اهداف هیچ کدام از طرفهای درگیر را برآورده نمی کرد اما حتما و بلاشک از نظر اقتصادی ایران را بسیار به عقب می راند. سومین احتمال ورود به مذاکره با آمریکا بعد از جنگ و یا بدون جنگ بود. اینکه چه کسی و یا جناح و گروهی مذاکره کند و در چه موردی مذاکره کند انقدر مهم نیست که توجه شود که در این شرایط این همان آمریکایی است که نمی توان به آن اعتماد کرد.

خب اوباما رفت و آقای ترامپ آمد. به قول مولوی: عمر ضایع؛ راه دور و روز دیر. ما در مقابل شرایطی قرار داریم که رئیس جمهور جدید آمریکا این توانایی را دارد تا نسبت به تفاهمات رئیس قبلی با کشورهای مختلف تجدید نظر نماید. همه بر این اتفاق دارند که آقای ترامپ بسیار خشن تر و بی مهاباتر از آقای اوباماست. از هم اکنون دو تن از تحلیلگران خوب سیاست خارجی ایران هشدار داده اند که از فحاشی و اقدامات ریسکی نسبت به آمریکا پرهیز شود چون معلوم نیست واکنش این فرد چگونه باشد.

هم اکنون تمام ابزارهای سیاست خارجی آمریکا از کنگره و سنا و ریاست جمهوری در اختیار جمهوری خواهان رادیکال است. واکنش منفی و نامه سه تن از نمایندگان کنگره به آقای اوباما و اعتراض به مجوز صدور فروش 106 فروند ایرباس به ایران یکی از این نمونه هاست که بیشتر هم خواهد شد. در این نامه رئیس کمیته سیاست خارجی و رئیس اکثریت جمهوری خواهان و رئیس کنگره در خواست تجدید نظر در رابطه با ایران را کرده اند. لیستی از تضییقات در قالب قطعنامه های کنگره آمریکا علیه ایران وجود دارد که دیگر مانعی به نام رئیس جمهوری نیز در مقابل آن نیست. مسئله تمدید ده ساله تحریم ها که واکنش مقامات ایران را در پی داشت تنها یکی از آنان است.

برای ایران شاید راه های متفاوتی وجود ندارد.

مهمترین ابزار ما در مقابل آمریکا خوب مذاکره کردن است. مذاکره کنندگان قبلی با یک پیش فرض از روابط شخصی و برخورداری از یک اعتماد به نفس بالا به خود هشدارها و یا نکته بینی های دیگران را کوچک می شمردند. کارشناسان بکار گرفته شده نیز از محدوده خاصی و با گرایشات و تمایلات مشخصی جمع شده بودند. این بار شرایط فرق دارد. آشنایی قبلی وجود ندارد. تجربه قبلی هم دلچسب از کار در نیامده است. البته یک فرق احتمالی وجود دارد و آنکه سایر کشورهای حاضر در مذاکرات خود نیز الان با آمریکا بر اساس مواضع اعلام شده قدری تفاوت دید دارند. اینکه این تفاوت دید و یا حتی اختلاف برطرف گردیده و یا بماند نمی تواند فاکتوری در تصمیم گیری ها برای تامین امنیت و سیاستگزاری در ایران محسوب شود. اروپا بالاخره با ” ناراحتی و دلخوری ” به آمریکا تمکین خواهد کرد. احتمالا آقای ترامپ قدری بهم پاشیدگی در سیاست داخلی آمریکا بوجود می آورد. ممکن است قدری وقت برای ایران بخرد اما به آن نیز نمی توان امید استراتژیک داشت. نتیجه آنکه تیم مذاکراتی ایران از هم اکنون شامل تمام کسانی که حرفی برای گفتن دارند و به دور از هولیگانیسم سیاسی قدرت تجزیه تحلیل دارند باید آماده باشد. استفاده از ظرفیت های حقوقی به استخدام گرفته شده در داخل آمریکا می تواند روشی جدید باشد که قبلا آزمایش نشده است. کنترل ” اعمال ناخواسته ” نیز توصیه ای عاقلانه است. پیامبر اکرم می فرمایند: “قبل از هر عمل به عاقبت آن بیاندیش”.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا