«آذربایجان شرقی رتبه دوم کودک همسری در کشور»
«کودکهمسری تمامی ندارد. با وجود قوانین بازدارنده و تلاشها برای ممنوعیت کودکهمسری همواره شاهد اخباری از این دست در جامعه هستیم که در برخی شهرها و روستاها، دختری کوچک با لباسِ عروس بر سر سفره عقد نشسته تا خطبه عقد وی جاری شود.»
ناصر سعیدی در روزنامه ساقی آذربایجان نوشت: «هرجور که مینویسم برایم بیمعناست. هر دلیلی که اقامه میکنم دلم قرص نمی شود. سه روز است دارم مینویسم و پاک میکنم. دنبال چیزی میگردم تا عصیان و آزردگیام را تسکین دهم اما پیدا نمیکنم. صحبتهایی که با همسران کودک داشتهام جراحتی بزرگ بر دلم شده است . از دستم چیزی بر نمیآید و جز این قلم و نوشتن چیزی را ندارم. در این باره میشود ساعتها سخن گفت و روزها کتابت کرد و با خودم این شعر را زمزمه میکنم: بشکنی این قلم ای دست اگر پیچی از خدمت محرومان سر
نوشتاری که تقدیم میشود شمّهای از خاطرات و دیدارهای اینجانب از چند روستای آذربایجانشرقی است. راستی چرا گفتهاند سکوت علامت رضاست چرا نمیگویند نشان دردی است عظیم که لبها را به هم دوخته است. سکوت همسران کودک واقعاً پُرمعناست و این را هم به خوبی میدانم که: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
کودکهمسری تمامی ندارد. با وجود قوانین بازدارنده و تلاشها برای ممنوعیت کودکهمسری همواره شاهد اخباری از این دست در جامعه هستیم که در برخی شهرها و روستاها، دختری کوچک با لباسِ عروس بر سر سفره عقد نشسته تا خطبه عقد وی جاری شود. دختر که با لبانی خندان و به دور از هر نوع آگاهی از عواقب این ازدواج وارد خانه بخت شده و پس از چندی همراه با بزرگتر شدنش و بالارفتن قوه تعقل در وی، عدم رضایت از زندگی زناشویی در او بروز میکند و خواستار متارکه و بازگشت به خانه پدری میشود. بازگشتی که همراه با آسیبها و پیامدهای روانی و اجتماعی بسیار است. کودکانی که مصلحتشان زیر سایه کودکهمسری جان میدهد. کودکهمسری در فضایی رخ میدهد که در آن دختر به عنوان سَربارِ خانواده شناخته میشود که هر چه زودتر باید روانه خانه شوهرش کرد و مسئولیتش را به دیگری سپرد.
یکی از پیشنیازهای ازدواج، کسب آگاهی نسبت به مسائلی است که مرتبط با همسر و نقش آن در ارتباط با آن است. دختران با ازدواج زودهنگام در زمینههای مختلفی از قبیل معیارهای انتخاب همسر، همسرداری، نقش مادری و رابطه زناشویی از شناخت کافی برخوردار نیستند. آنان به علت سن پایین، عدم اطلاع و آموزش چه از طرف والدین و چه از سوی نهادهای دیگر، مانند مدرسه در مسائل بارداری، مسئولیتها و مهارتهای زندگی بدون هیچ پیشزمینه ای وارد زندگی شدهاند. اکثراً خاطره خوبی از اولین رابطه ندارند و تمایلی به این کار نداشتند. به طوری که امروزه هم اکثراً از آن تنفر دارند و چندین بار به پزشک مراجعه مینمایند و از طرفی عدم آگاهی از وظایف و نقش همسری، بیتجربگی و فقدان بلوغ فکری سبب میشود تا دختران در ازدواج زودهنگام با مسئله ناکامی و سرکوب مواجه شوند. زنان بر این باورند که عدم آگاهی و سن پایین آنها باعث شده تا کنترلی در امور زندگی نداشته باشند و مدام تحتتأثیر زورگوییهای همسر خود باشند و نتوانند در تصمیمگیریها، نظر خود را بیان نمایند. آنان پیوسته تحقیر میشوند و فقط کوتاهآمدن و سکوتکردن را تجربه میکنند.
یکی از دخترها برایم بازگو کرد که وقتی ازدواج کردم چندی بود مثل قبل با پسرعموهایم توی حیاط بازی میکردیم، میخندیدیم که یک دفعه داداشم زد توی گوشم گفت: تو دیگر شوهر داری نباید با بچهها بازی کنی، باید به شوهر برسی. اصلاً نمی فهمیدم چه می گوید! آخر تا قبل از این مشکلی نبود من با پسرعموهایم بازی میکردم.
دختری که در سن کودکی باید همبازی داشته و دنیای کودکی را لمس کند وقتی وارد زندگی زناشویی میشود در واقع ارتباط او با استقلال اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و تحصیلی قطع میشود و در این گونه ازدواجها که از نوع اجباری است از سوی دختران در مقابل با همسر خود، دچار مشکل شدهاند. ارتباطات زناشویی نیز به جای مشارکتی، داوطلبانه و آگاهانه؛ از نوع دستوری است به طوری که مرد به علت بزرگبودن از نظر سنی و باورهای مردسالارانه در برابر زن، حالت فرمانروا پیدا کرده است. همچنین زنان به دلیل آنکه از ابتدا هم در خانه پدری و هم در خانه همسر در سن پایین یاد گرفتهاند که مرد مدیریت خانه را بر عهده دارد و مالکیت اصلی با مرد است هیچگونه حقی در اظهارنظر و دفاع از خود ندارند.
کودکان زیر ۱۸ سال چون هنوز رشد استخوانی و رشد دستگاه تولیدمثلشان کامل نشده بارداریشان سخت طولانی و پُرعارضه خواهد بود و ممکن است دچار مشکلاتی مثل خونریزی، عفونت و افزایش احتمال مرگ و میر شوند. بچههای متولد شده هم ممکن است دچار مشکلاتی مثل وزن پایین و سوءتغذیه و توقف رشد شوند.
از لحاظ روانی هم اضطراب، افسردگی خودکشی و تحت خشونت خانگی قرارگرفتن میتواند از تبعات ازدواج زودهنگام باشد به لحاظ اجتماعی هم ایفای نقشهایی به کودک تحمیل میشود که آن آمادگی را ندارد و از تحصیل و کسب مهارت هم باز میمانند.
بسیارند کودکانی که با ازدواج نابهنگام، خردسالیشان زیر پای سنتهای دست و پاگیر فقر فرهنگی، اجتماعی لگدمال میشوند و به تاراج میروند. تلخی این پدیده شوم که هنوز در برخی شهرها و مناطق دورافتاده کشور وجود دارد به اندازهای است که نه فقط باور عمومی جامعه را جریحهدار میکند بلکه نگرانی مسئولان را نیز برانگیخته است.
با شما هستم ای والدین بگذارید دخترانتان بچگی کنند، نوجوانی کنند، تحصیل کنند، زندگی کنند و در آخر با تحصیل و درایت ازدواج نمایند. مگر جگرگوشته آدم، اضافه است که زود شوهرش میدهید. بگذارید شیطنت کودکی را به جا آورد، فرصت بچگیکردن و شادزندگی کردن آنها را نگیرید و بگذارید موهای سرشان را خرگوشی کنند. چرا دختران به جای عروسک و لباس مدرسه، حالا لباس عروسی به تن میکنند و یا بهتر بگویم چرا لباس عروسی را از روی اجبار به تنش کردهاید. اشک ،صورتش را پوشانده، مادر که به سمتش میآید کورسوی امیدی درونش روشن میشود که مادر نجاتش میدهد اما مادر دستهگل سفیدرنگ را به سویش دراز میکند امیدش دود میشود.
کودکی ۸ ساله که به ازدواج مردی ۲۹ ساله درآمده و امروز با زخمهای بسیار بر روح و جان خود بارها تلاش کرده خود را از این زندگی جانکاه برهاند اما هر بار ترس تکرار این سرنوشت تلخ برای دخترش که امروز ۷ ساله است روح و جانش را میخراشد برایم بازگو میکند آن روز که ازدواج کردم نه احساس خوشبختی میکردم نه حالا.
دختران در سنین پایینتر به خاطر شرایط فیزیکی بدنشان مستعد ابتلا به بیماریهای مقاربتی هستند. سلولهای واژن و دهانه رحم دختران در سنین پایین سلولهای حفاظت کننده ندارد و در سنین کم به راحتی آسیب میبینند. بر طبق آمار احتمال آلودگی به ویروس HIV در دختران بیشتر از پسران است. این کودکهمسری بازگوگننده سرنوشت غمناک و دردآور و زجرکش کودکان میباشد که به علت سنت و مشکلات مالی خانواده، مغلوب زندگی با مردی خواهند بود که علاقهای به او ندارند. معمولاً اصطلاح کودکهمسری در مورد کودکان دختری به کار برده میشود که با مردهای بزرگسال به دلیل الزامی که در نتیجه رسوم قدیمی یا مشکلات مالی خانواده است حاضر به این ازدواج میشوند راستی حقیقتاً کودکی که درک صحیحی از ازدواج و تشکیل خانواده ندارد چگونه قادر خواهد بود یک زندگی را اداره کند؟
در برخی از روستاها نوزاد باید تا قبل از دو سالگی نامزد کند و مجرد بالای دو سال در آن منطقه دیده نمیشود و در برخی روستاهای دیگر حتی جنین تولدنیافته نیز نامزد شده و قرار ازدواجش گذشته میشود که البته این نوعی از کودکهمسری است که میتوان از آن با عنوان نوزادهمسری نیز یادکرد. چرا بارها از پیامدهای منفی کودکهمسری گفته شده اما گوش شنوایی برای آن نیست یعنی نمیخواهند بشنوند و بخوانند؟
ازدواج در ایران در یک قرن گذشته مسیرهای مختلفی را طی کرده است. در قانون مدنی سال ۱۳۱۳ سن ازدواج برای دختران و پسران ۱۵ و ۱۹ سال تعیین شده و دختران و پسران برای ازدواج بین سنین ۱۳ تا ۱۵ سال و ۱۵ سال تا ۱۸ سال نیاز به اجازه دادگاه داشتند. سال ۱۳۵۳ در قانون حمایت از خانواده سن ازدواج دختران و پسران به ۱۸ و ۲۰ افزایش پیدا کرد و ازدواج بین ۱۵ تا ۱۸ سال منوط به اجازه والدین میباشد. در اصلاحات سال ۶۱ قانون مدنی ماده ۱۰۴۱ که ممنوعیت ازدواج کودکان را اعلام میکرد مغایر شرع تشخیص داده شد و نکاح قبل از بلوغ به شرط رعایت مصلحت توسط ولی طفل جایز شناخته در قانون جدید به اجازه از دادگاه نیازی نبود. در سال ۱۳۷۹ مجلس شورای اسلامی تلاش برای تغییر ماده ۱۰۴۲ صورت گرفت اما در شورای نگهبان خلاف شرع تشخیص داده شد. لزوم اخذ مجوز دادگاه برای ازدواج کودکان از سال ۱۳۸۱ وارد قوانین ایران شد و هم اکنون نیز هر چند اخذ مجوز دادگاه الزامی است در صورت ازدواج بدون اخذ مجوز مجازات و جریمهای در قوانین ایران پیشبینی نشده است اما ماده ۶۴۶ قانون مجازات اسلامی برای ازدواج بدون اجازۀ ولیّ کودک، مجازات ۶ ماه تا ۲ سال حبس را در نظر گرفته است.
بر اساس مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام در ۱ تیرماه ۱۳۸۱ این ماده به این شکل تغییر یافت:
«عقد نکاح دختر قبل از رسیدن سن به ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولیّ، به شرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.»
در سال ۱۳۹۶ طرح دیگری برای اصلاح ماده ۱۰۴۱ به مجلس شورای اسلامی ارائه شد که به موجب آن اصلاحیه نکاح دختر قبل از ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از ۱۶ سال تمام شمسی ممنوع میشد. طرح ارائه شده در سال ۱۳۹۷ از سوی کمیسیون حقوق قضایی مجلس شورای اسلامی برای لغو ازدواج دختران زیر ۱۳ سال رد شد.
یکی از زنان که در سن ۱۱ سالگی ازدواج کرده است تجربه خود را از اولین شب عروسی این چنین بیان میکند:
شب اول خیلی میترسیدم. شوهرم هم ۳۵ سالش بود. من که عقلم نمیرسید کار از کار گذشت. من گریه میکردم آن هم مرا ناز میکرد ولی من خیلی گریه میکردم از او میترسیدم من قسمش میدادم میگفتم تو را خدا مرا ول کن او هیچ حرفی نمیزد. آن شب، شدید خونریزی کردم باز هم ول نمیکرد.
مریم میگفت: دختربچه ای بودم که دلم میخواست در کودکی، کودکی کنم عروسکبازی، دویدن در حیاط خانه، شانهزدن موها و پوشیدن کفشهای فانتزی اما غافل از اینکه بساط خاله بازی را در کودکی پهن میکردم و خانوادهای خیالی برای خودم میساختم. خیلی زود به واقعیت پیوست. دوست داشتم ادامه تحصیل دهم مگر من چه فرقی با دخترانی داشتم که در خانه پدری دنیای کودکی را سپری می کنند؟ راستی چرا ۱۵ ساله نمیتواند رأی دهد اما میتواند ازدواج کند؟!
مردی ۵۰ ساله از اهالی یکی از روستاهای آذربایجان شرقی میگوید:
اینجا همه زود ازدواج میکنند حتی وقتی عروسهای ما باردار میشوند و جنسیت بچه از طریق سونوگرافی مشخص میشود اگر بچه دختر باشد در شکم مادر او را نامزد و ناف میکنیم.
ماده ۱۰۴۱ از یک سو نکاح خردسالان را جایز ندانسته اما از دیگر سو، برای ازدواج در سن کمتر از ۱۳ سال نیز سختگیری نکرده است و تنها اجازه ولیّ و مصلحت دادگاه را کافی دانسته است. بر اساس آمار منتشر شده مرکز آمار ایران تنها در سه ماهه نخست سال ۱۳۹۹ بیش از ۷۰۰۰ ازدواج دختربچه ۱۰ تا ۱۴ ساله و یک ازدواج دختربچه کمتر از ۱۰ سال به ثبت رسیده است.
در جوامعی که تزلزل فرهنگی وجود دارد نیز اصطلاحات نادرست کلامی برای دختران بالای ۱۶ سال به کار میرود مانند ماندگی و ترشیدگی باعث میشود که دختران برای رهایی از بار این الفاظ، کودکهمسری را برگزینند.
اما راهکارهای جلوگیری از این پدیده عبارت است از:
تغییر نگرشها و فرهنگ مقدم بر هر اقدامی است. اطلاعرسانی و آگاهیبخشی مسئولان، مراجع و پایگاههای مذهبی و عموم جامعه نسبت به پیامدهای ازدواج زودهنگام میتواند به تغییر نگرشها یاری رساند. با توجه به علل شایع ازدواج زودهنگام، ارائه خدمات حمایتی اقتصادی و آموزشی به خانوادهها به ویژه خانوادههای کمدرآمد و کمتر تحصیلکرده میتواند به کاهش آسیبهای این پدیده یاری رساند. ارائه آموزشهای پیشگیرانه برای والدین مانند آموزش والدین در مورد نیازهای کودک و نوجوان و مراحل رشد شخصیت سن و شرایط مناسب ازدواج فرزندان، مهارتهایی که فرزندانشان باید پیش از ازدواج به آن مجهز باشد، تأسیس سازمانهای مردمنهادی که در جهت حمایت از حقوق دختران و زنان بتوانند فعالیتهای مؤثری انجام دهند، توسعه حمایتهای اجتماعی، فرهنگی، نظارت کافی بر قوانین و تصویب جرایم سنگین برای افرادی که در این پدیده دخیل هستند.
به نظر برخورد در حوزه ازدواج در سن پایین نباید قضایی باشد بلکه باید فرهنگی باشد اگر به این نتیجه رسیدهایم که این ازدواج زیانبار است باید از بُعدِ فرهنگی به خانوادهها این هشدار را بدهیم چرا که در مواردی شاهد بودهام دختری که در سن ۱۱ سالگی طلاق گرفته است و پدرِ دختر گفته من نمیدانستم که این ازدواج چه آثاری دارد و کسی هم به من نگفته بود در حالی که اگر مشاور خوبی در زمینه ازدواج به این افراد بدهیم ممکن است در تصمیمات خود تجدیدنظر کند.
دیگر نباید منتظر اقدام از سوی قانونگذاران و علما باشیم چرا که زمان، اهمیت دارد و باید به هر نحوی که در توان دستگاههای مختلف اجتماعی است نیروهای خود را بسیج کرده و آموزشهای روستا به روستا و فرد به فرد را آغاز کنند تا باورهای فرهنگی و اجتماعی جامعه در زمینه جایگاه اقتصادی پدران و نیازهای فرزندان ارتقا یابد. کودکان خردسال نباید زودتر از همسالان از عروسکها و لذت دوچرخهسواری در کوچه پس کوچههای محلهشان خداحافظی کنند و زودتر بار مسئولیت زندگی خانوادگی را بچشند و وقتی قبل از مزهمزهکردن روزهای بیدغدغه کودکی نباید دغدغههای جدی زندگی زناشویی را تجربه کنند.
بر اساس آمارهای منتشرشده توسط معاونت امورزنان و خانواده ریاست جمهوری خراسان رضوی با ثبت ۶۷۵۹ مورد ازدواج که کودکان در رتبۀ اول قرار دارد استانهای آذربایجانشرقی با ۳۳۴۸ مورد رتبه دوم و سیستان و بلوچستان نیر با ثبت ۲۳۵۵ مورد ازدواج کودکان ۱۰ تا ۱۴ رتبه سوم را به خود اختصاص دادهاند.
حال نمیتوان در پایتخت، شعار ممنوعیت ازدواج کودکان سر داد و بعد انتظار تغییر دیدگاه در شهرهای دور از مرکز را داشت. باید برای تغییر آگاهی و امکانات را وسعت بخشید توسعه و تقسیم عادلانه امکانات آموزشی و فرهنگی و مادی منجر به توسعه عدالت و در نهایت زمینهساز اصلاح فرهنگی خواهد شد. اگر بدون فرهنگسازی قانونی را تغییر دهیم ممکن است با چالشهای جدیدی روبهرو شویم و از پدیده کودکهمسری به قتلهای ناموسی برسیم.
بافت جغرافیای سنتی نمیتواند خودش را به سرعت با قانون هماهنگ کند و نیاز به پیشآگاهی دارد. طی سالهای گذشته آموزش و پرورش در زمینه انتقال مفهوم کودکی و حقوق کودک بسیار ضعیف عمل کرده است و گاهی خود چالشساز بوده است. باید تلاش کرد که گامهای اصلاحی از آموزش و پرورش شروع شود به عبارت دیگر حقوق کودک باید در مفاهیم و سرفصلهای درسی گنجانده شود تا دانشآموزان با حقوقشان آشنا شوند و منتقلکننده این مباحث به خانوادههایشان باشند. راستی چطور توان جسمی برای روزه گرفتن که امری فردی و چندساعته است واجب و شرط صحت روزه است حتی نماز در صورتی بر کودک واجب است که بالغ و عاقل شود و توان جسمی داشته باشد اما برای امر ازدواج که امری دائمی و یک عمر است و با حقوق دیگران و سرنوشت دیگران و حقالناس و امر اجتماعی سر و کار دارد توان جسمی شرط نباشد؟
طبق معاهدات بینالمللی ازدواج اجباری یکی از مصادیق بردهداری است و از این حیث کودکهمسری نیز نوعی بردهداری مدرن محسوب میشود. حال از آنجایی که کودکان به واسطه کمبودن سن و نداشتن قدرت ،صدایی برای اعتراض و تریبونی برای صحبت ندارند این وظیفه انسانی هر یک از ماست که صدای آنها شویم زیرا نجات یک کودک به منزله ایجاد امنیت و کمک به آینده کودکان خودمان خواهد بود.
دختر ۱۳ سالهای که از لحاظ قانونی اجازه ازدواج دارد ولی نمیتواند حساب بانکی داشته باشد حال این فرد چطور صلاحیت پیدا میکند که قرارداد و نوشتهها و شرایط ازدواج را امضا کند ولی در این سن شناخت کافی از حقوق خود ندارد اگر در گذشته افراد با کفن از خانه بخت خارج میشدند اما امروزه با طلاق. چنین می شود که آمار بیوه زن های ۱۸ ساله رو به بالاست.
نگاه جامعه به عنوان کارخانه تولیدمثل انسان به مثابه کالا نه تنها عقلانی که حتی اخلاقی و انسانی هم نیست. پدیده کودکهمسری بحثی علمی، اجتماعی، بهداشتی، حقوقی و فقهی را میطلبد که هیچ ارتباطی با افزایش یا کاهش جمعیت ندارد. کودکهمسری یک ازدواج قانونی یا غیرقانونی یا ازدواج غیررسمی است که در آن یک یا هر دو طرف کودک زیر ۱۸ است. بر اساس کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد ازدواج اجباری و زودهنگام کودکان،حق رشد را در آنها سلب میکند. اکثر کشورها از جمله ایران این کنوانسیون را تصویب کردهاند. به امید فردایی بهتر و آیندهای روشنتر برای کودکان سرزمین مان.»
انتهای پیام