خرید تور تابستان

دیدی چطور آس دلت را با دولوی خشت بریدند آقای مجید حسینی؟

فرهاد عشوندی در خبرآنلاین نوشت:

دنیای عجیبی است. فیلم منتشر شده از مجید حسینی در ونکوور ، سوار بر لکسوس و با آن پالتوی برند ، درحالی که یکی پشت دوربین مدام برایش از شعارهایی سر می داد که عمری خود حسینی به شکلی دیگر در رسانه های رسمی مروج شان بود.

مجید حسینی یکی از هزاران قهرمان نمای ساخته شده پروپاگاندای سیاسی جریان های رادیکال صاحب رانت قدرت و ثروت در کشور است. او پس از سال ها کار با نو اصولگراهای مفتخر به تجملگرایی و با استفاده از رانت وابستگی به جریان قالیبافیسم ، در یک بزنگاه تاریخی ، اینگونه سیبل می شود، مستاصل و درست در تضاد با همه شعارهای عامه فریبی که مدام در نقد و گاه سلاخی دیگران سر می داده.

حسینی یکی از نمادهای شعارهای عامه پسند قطبی ساز که جامعه را ۹۶ درصدی و ۴ درصدی می کردند، حالا پس از جنجال املاک عمومی ، سیسمونی گیت و آن ویدیوی قبلی از راه رفتن یک‌ سردار بر تردمیل در همین ونکوور…

حسینی که پستوانه همین جریان او را به کرسی استادی دانشگاه تهران رهنمون ساخته، به عنوان لیدرجریان نو چپ گرای اصولگرا! به بارها و بارها به تلویزیون دولتی می رفت و با شعارهای آتشین همه بدی های عالم را حاصل وجود نئو لیبرالیست ها دانست و برایش مصداق آورد. از همین شعارهای تاکسی وار … همین عامه پسندهای ۴ درصدی

همین شعارهایی که قرار بود با آنها مجلس و دولت را فتح کنند و بعد علنی کنند زیست نئولیبرال شان را!

او که می گفت کوخ نشین ها مگر قرار نبود برتر باشند ، چرا شده اند فرودستان؟ او که می گفت آنها که جامعه را به ویرانی کشاندند، فرزندان و خانواده شان را فرستاده اند کانادا و شش ماه سال را می روند آن سوی مرز ها که یک زندگی استاندارد را تجربه کنند. او که از رامبد جوان و نگار جواهریان برای تولد فرزندشان در کانادا انتقاد می کرد. از دو رویی در گفتن این جمله:« اینجا حال همه ما خوبه و القای چقدر خوبیم ما به مردم »

حالا خودش در موقعیتی عجیب قرار گرفته .

یکی گوشی به دست روبریش ایستاده و انگار که یکه خورده باشد دارد با زبانی الکن می گوید:«من آمدم اینجا سری به برادر و خانواده ام بزنم!»

که انگار آن بقیه برای دیدار دشمنان شان راهی فرنگ می شوند.

مجید حسینی تنها یکی از تولید و بازتولیدهای سیستم مروج پوپولیسم در کشور است. مدلی از پروپاگاندا که در آن به سبک تئوری های دهه ۳۰ در ارتباطات با تزریق گلوله ای و پمپاژ نکات ضربدار به افکار مخاطب و با برساخت فضایی رادیکال ، کار را پیش می برند . غافل از اینکه اگرچه رادیکالیسم با فریاد بلند شاید در کوتاه مدت حربه ای برای پیشرفت باشد اما این کارخانه تولید و بازتولید فرهنگ رادیکال هر روز نو عشق شهرت های جدیدی را از راه می رساند که آس دل امثال مجید حسینی را به سبک آن «کریم» که در آن ویدیوی معروف پای بساط مسلمان نبود با دولوی خشت می برند! و تشت رسوایی شان را نزد افکار عمومی به زیر می اندازند!

چه تلخ که درست پشت دوربین و آنکه اینچنین به مجید حسینی ده ها هزار کیلومتر آن طرف تر می تازد، یکی از تولیدات سیستم مدیریتی خود اوست . مجید رسولی طلبه ای که پیش نماز نمازخانه دفتر شهریاران جوان به مدیریت مجید حسینی بوده . در دوره خوش خوشان شهرداری تهران. شهری که به هزار مستند ، در دوره مدیریت اینان ، گران اداره می شد و برای تامین هزینه هایش رو به فروش آینده کرد. با تراکم، با از بین بردن باغ ها و با بستن شاهراه های تنفسی تهران.

آری آقای حسینی این واقعیت شما نو چپ گرا نماست!

شما که تولید خشم می کنید و هیچ نمی دانید این چرخه خشم اثر بومرنگی دارد و خودتان هم روزی اسیرش می شوید!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا