سخن تامل انگیز مرجع محترم تقلید، جناب آیت الله وحید خراسانی
سیدعطاءالله مهاجرانی، وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در یادداشتی در وبلاگ خود نوشت:
مدتی بود که در گوشه و کنار از رواج مداحی و سخنان بی اعتبار مداحان و مرثیه خوانان ، شکوه و شکایت می شد و نقد و نظر مطرح می شد. آن چه حیرت انگیز ست این است که مرجع محترم تقلیدی که درس و بحثی گرم و پر استقبال در حوزه علمیه قم داراست، همان سبک و سیاق سخن مداحان را ، با هیجان و حماسه از منبر مسجد اعظم قم مطرح کند. با حسرت : آب جوی آمد و فقیه ببرد! سخنان آیه الله وحید خراسانی را در روزنامه امروز شرق، مزین به تصویر ایشان خواندم. نخست سخن ایشان را که افزون بر آن که فقیهی مسلط و اصولی ممتاز هستند؛ در خطابه نیز دستی قوی و ذوقی رفیع دارند، روایت می کنم:
«باران نیامد، همه علمای مذهب رفتند به دعای باران. قطرهای نازل نشد. یک راهب نصرانی آمد، تا دست بلند کرد به آسمان، مثل سیل باران سرازیر شد. همه مسلمانها مضطرب. کار به جایی رسید که اشقی الاشقیا خلیفه عباسی بیچاره شد. دید تختوتاج در خطر است. پناهنده شد به حضرت عسکری. گفت: یابن رسولالله! امت جدّت را دریاب. این است امام حسن عسکری. فرمود: فردا اعلان عمومی بشود؛ مسیحی، یهودی، مسلمان بیایند به دعای باران، من هم میآیم، آن راهب هم بیاید. فردا غوغایی شد… اینها در تاریخ مجهول مانده، همچو روزی اتفاق نیفتاده؛ اسلام در خطر؛ مسیحیت در ظفر؛ دست بلند کرد راهب به طرف آسمان. امام دست دراز کرد، دستش را گرفت. از بین دو انگشت چیزی در آورد، فرمود: حالا دعا کن. دستها را بلند کرد، ابرهای متراکم همه پراکنده شدند. خلیفه عباسی مات و مبهوت. چه خبره؟ پرسید: یابن رسولالله! واقعه چیست؟ فرمود: این استخوان یکی از انبیاء بنی اسرائیل است، خاصیت استخوان نبی این است اگر بلند بشود به طرف آسمان مثل سیل باران سرازیر میشود. فرمود: حالا دعا کن. دست برداشت ابرها پراکنده شد. اگر آن روز امام یازدهم نبود، الان من و تو معلوم نیست آیا مسلمان بودیم یا مسیحی؟ این جور اثر کرد. این است امام یازده».
در باره سخن ایشان می خواهم تاملی داشته باشم و ادعای خود را که این سخن سست و بی اعتبار است و بیانش توسط مرجع محترم تقلیدی در تراز آیه الله وحید شگفت انگیز، بیان کنم.
یکم: این مطلب در نیمه دوم قرن ششم هجری در دو کتاب، که هر دو سرشار ازین سنخ داستان های خیال انگیز، و سست و بی اعتبارند، روایت شده است.
الف: ابی حمزه طوسی – مشهور به عماد الدین طوسی، (در گذشته، ۵۶۰ هجری) در کتاب الثاقب فی المناقب، صفحه ۵۷۵، این مطلب را در باب چهاردهم کتاب خود در باره امام حسن عسکری آورده است. ایشان مطلب را از قول علی بن علی بن حسن بن شاپور نقل کرده اند.
ب: قطب الدین راوندی ( در گذشته، ۵۷۳ هجری ) این مطلب را در کتاب الخرائج و الجرائح ، جلد نخست صفحات ۴۴۱تا ۴۴۳ از قول علی بن حسن بن سابور نقل کرده اند.
دوم: راوی با هر دو مشخصاتی که طوسی و راوندی نقل کرده اند، علی بن حسن بن سابور، یا علی بن علی بن حسن بن شاپور، شخصیتی به کلی مجهول و متروک است. هیچ نشانی از ایشان در تمامی کتب درجه اول رجالی شیعه و جود ندارد. چگونه آیه الله وحید سخن فرد متروک و مجهول و بی هویتی را روایت کرده اند و فراتر از آن پذیرفته اند؟
سوم: در هر دو روایت ، خلیفه عباسی زمان واقعه ، متوکل اعلام شده است. مصحح خرائج از پیش خود، این خطای مهم را اصلاح کرده است و به جای متوکل در بین دو کمان ( معتمد بن متوکل ) آورده است. متوکل در سال ۲۴۷ هجری پیش از درگذشت امام هادی علیه السلام، فوت کرده است.
چهارم: خلیفه به امام عسکری می گوید: یا ابامحمد! بدیهی است که این عنوان شبه انگیز است. زیرا دوران وضع حمل و ولادت محمد بن الحسن العسکری پنهان نگاه داشته شده بود.
پنجم: این روایت مطلقا در هیچ یک از منابع شیعی تا نیمه قرن ششم ، وجود ندارد.
ششم: بعد از نیمه قرن ششم است که برخی نویسندگان مانند ابن شهر اشوب ( در گذشته، ۵۸۸ هجری ) شاگرد قطب راوندی در کتاب مناقب آل ابی طالب ، جلد ۴، صفحه ۴۵۸، همین مطلب را در ذیل امامت امام حسن عسکری روایت کرده است. او به تبعیت از راوندی، راوی داستان را علی بن حسن بن سابور، نوشته است. از متوکل به عنوان خلیفه عباسی نامبرده است و نیز خطاب یا ابا محمد! را به نقل از متوکل روایت کرده است.
ابوالفتح اربلی ( در گذشته، ۶۹۳ هجری ) در کشف الغمّه ، جلد ۲ ، صفحه ۴۲۹ و سید هاشم بحرانی ( در گذشته، ۱۱۰۷ هجری) ،در مدینة المعاجز ، جلد ۷ ، شماره ۸۳ ذیل، خبر الراهب فی الاستسقا و مجلسی ( در گذشته ، ۱۱۱۱ هجری)، در بحار الانوار جلد ۵۰، صفحه ۲۷۰ همین مطلب را نقل کرده اند. مجلسی به قطب راوندی و ابن شهر آشوب استناد کرده است.
از جناب آقای وحید انتظار می رفت با همان دقت های اصولی و فقهی که دارند، در رجال و درایه این مطلب بیندیشند. در روزگاری که با تاسف شاهد رواج خرافه و عوام زدگی هستیم، نیازی مبرم و بلکه حیاتی به فقیه و اصولی و رجالی در تراز علامه فقید شوشتری داریم تا با اخبار دخیله خود، نسیمی از دقت و اندیشه و خردمندی ناب، در این فضا بوزاند.
اندکی در محتوای روایت و داستان بیندیشیم.
واقعا خداوند امور عالم را این چنین تدبیر می کند که اگر راهبی استخوان سیاهی در کف اش و یا در آستینش پنهان کرد؛ خداوند باران می باراند و الا نه!
این اصل که استخوان پوسیده پیامبر در خاک شده، اگر مکشوف شود و رو به آسمان قرار گیرد باران می بارد از کجاست؟ این روایت ها و مطالبی از این دست، دین و ایمان را در قلمرو جادو و جنبل تنزل می دهد. چیزی در حد باور های قبیلهٔ زولو! آیا واقعا مردم دینشان را به همین آسانی از دست می دادند!؟ باور کنید ما در روزگار دیگری زندگی می کنیم! هر سخن آقایان بلافاصله کلمات، صوت و تصویر و فیلمش همه جاست! به تعبیر امام صادق علیه السلام: کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا!
دریغ است دین و آئینی که پیامبرش به علی بن ابی طالب علیهم السلام می گوید: «یا علی اگر مردم به انواع نیکویی ها به خداوند تقرب می جویند تو با انواع خرد به خداوند تقرب بجو!». ببینید این حدیث، ابن سینا و صدرالمتالهین را چگونه بر سر شوق و بلکه مستی آورده است! مکتب شیعه که کتاب اصول کافی اش، با کتاب العقل آغاز می شود چرا بایست مرجع تقلیدش خرافه ای را با لحن حماسی تبلیغ و ترویج کند!؟
کاش مراجع مقیم قم هم، شکوه و وقار و دقت و باریک بینی و نازک اندیشی مرجع اعلای تقلید سید سیستانی را داشتند!
انتهای پیام
این……. سوژه برای خنده و تفریح مردم !
بر زمینت میزند نادان دوست
اری چنین است وااسفا وااسفا وااسفا ما بسیار بسیار وبیشتر وبیشتر از این مرجع ومراجع معزز دیگر انتظار داریم .
آقا مرتضی…
یه طرفه به قاضی نرو عزیزم…………..
سلام ،
آقای مهاجرانی ! شما دیگر چرا !؟ عجب حوصله ای دارید شما !
هر سال دریغ از پارسال
حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری
بار دیگر موسم تقریب و تقریب گرایی فرا رسید. گزینه های شیعی و سنیِ میلاد پیامبر اعظم در دو تاریخ نزدیک به هم فرصتی را فراهم آورد تا با پیشنهاد مرحوم آیتالله منتظری و فرمان امام خمینی، یک هفته به نام وحدت مزین بشود و تقریب در دستور کار جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد.
سال ها از پاگرفتن این مناسبت مبارک می گذارد. همه ساله در این ایام، شاهد مجموعه ای از برنامه هایی رسمی هستیم. از آن آرمان بزرگ، آنچه باقی مانده تقریباً همین کنفرانس وحدت است که شاید زمانی نقشی در این زمینه ایفا می کرده، ولی امروزه ظاهراً کمترین تاثیر را در نزدیکی مسلمانان دارد.
زیر سؤال بردن یا تضعیف همین اقدام، آن هم در ایام برگزاری اش شاید کاری حکیمانه نباشد. همین آب باریکه دست کم، نشان دهنده ی زنده بودن این آرمان در جمهوری اسلامی ایران است. اما به یقین، بانیان و داعیان این مناسبت، فراتر از این را می جستند. آنان که در صداقت و جدیتشان تردیدی نیست و سال ها پیش از انقلاب در موقعیت های مختلفی چون مظالم اشغالگران فلسطین، در حالی که خودشان یوغ استبداد را بر دوششان حس می کردند، از حریم و حقوق مسلمانان حمایت کردند، حتماً پیروزی انقلاب اسلامی را فرصتی می دیدند که از آن برای پیشبرد آرزوهای دیرینشان بهره بگیرند: شیعیان به قدرت رسیده بودند. دهه ها بود که بین انقلابیون ایران با اخوانالمسلمین و فلسطینی ها و برخی از دیگر جریانات انقلابی جهان اسلام،مناسبات خوبی برقرار شده بود. جناب استاد سید هادی خسروشاهی حتی از پیشنهاد مرشدی اخوان به آیتالله کاشانی خبر داده اند. اقدام سترگ آیتالله العظمی بروجردی در پشتیبانی از کوشش های مرحوم محمد تقی قمی که به فتوای مشهور شیخ شلتوت و تاسیس دارالتقریب و انتشار مجله رسالة الاسلام انجامید، نیز بیانگر اوج تقریب گرایی شیعیان بود. به این فهرست، فعالیت ها، سخنرانی ها و سفرهای آیتالله محمد حسین آل کاشف الغطاء، آیت الله سید علی آل کاشف الغطاء، آیت الله خالصی، آیات زنجانی و دیگر بزرگان شیعه را باید افزود.
از شیعیان با این پیشینه ی درخشان، انتظار می رفت که اینک که در سرزمینی مهم، قدرتی دیرپا را ساقط کرده و نظامی دینی برپا نموده اند، نشان دهند که از همه ظرفیت های قدیم و تازه یاب خود برای پیوند دادن مسلمانان استفاده می کنند. استقبال مسلمانان، از انقلابی تا محافظه کار، از پیروزی انقلاب اسلامی گواه همین انتظار و مشتاقی بود تا جایی که حتی گنجاندن تشیع در قانون اساسی به جای اسلام، به عنوان دین و مذهب رسمی هم امید را از مسلمانان نگرفت.
تبلیغات سوء دولت های مرتجع و قدرت های بزرگ هم چندان در تضعیف این نگاه کارگر نیفتاد. تنها این جنگ تحمیلی بود که از زمانی که ایران در خاک عراق پاگذاشت، در سوزاندن این فرصت، نقشی قابل توجه داشت.
با این همه، رمز و راز خمود امروزین و زمین گیر شدن تقریب را باید در جایی دیگر جست. البته روشن است که نقش عوامل خارج از کنترل ایران و گرفتاری هایی که پی در پی برای جمهوری نوپا خلق می کردند را نمیتوان نادیده گرفت، اما ما از موضع و منظر خودمان باید ناکامی های خود و ناتمامی های این برنامه ی بزرگ اسلامی را ببینیم و بشناسیم و عللش را بکاویم.
این رسالت مهم را به اهل فن و اطلاع می سپریم و در این وجیزه، به این نکته بسنده می کنیم و توجه می دهیم که در حال حاضر، در جهان اسلام، در همه ی اطراف، انگیزه ها و منازعات سیاسی جایگزین آرمان امت واحده اسلامی و تقریب مذاهب شده است. این منازعات معمولاً پیروز مطلق و کامل ندارد. اما اگر هرچند،یک طرف دست بالا را پیدا کند –که امیدواریم این طرف غالب جبهه ی مقاومت باشد–، تلخ ترین بخش ماجرا این است که به احتمال زیاد، آرمان تقریب برای ده ها سال و چه بسا تا تغییر یک نسل، به محاق خواهد رفت، چنانکه نشانه هایش را از هم اکنون می توان یافت و دید!
آنچه اینک از روی نگرانی باید پرسید این است که آیا اطراف این نزاع خطیر و پیچیده، در ورای محاسبات نظامی و معادلات سیاسی، مجالی برای اندیشیدن به امت واحده ای که پیامبر رحمت بنیانگذار و دلنگرانش بود می یابند؟ و آیا می شود امیدوار بود که هرکدام از اطراف این جبهه بندی ولو خود را بر حق می داند به خاطر حفظ کیان امت اسلامی و بازماندن روزنه های تقریب، از برخی مطالباتش صرف نظر کند یا مانع اضمحلال یا تضعیف یا حتی بی اعتبار شدن رقیب سیاسی خود بشود؟
http://www.dinonline.com/doc/note/fa/7020/
خداوند ایشان را عمر دهد و عاقبت به خیر بفرماید ولی ما سالهاست از علما و حوزه علمیه ها علمی ندیدیم.تکرار مطالب چندین کتاب تحت عنوان دروس صرفا معلم و مدرس میسازد نه عالم. نه کشفی دارند و نه اختراعی و نه صاحب نظریه ای در علوم اجتماعی و فلسفه و علوم اقتصاد.
پاسخ های متعددی به آقای مهاجرانی داده شده، دوستان قبل از قضاوت باید پاسخها رو هم بشنوند، والا قضاوت یک طرفه خواهد بود.
جالب است که فرد بیسوادی چون نویسنده به مرجع عالیقدری دارد درس علم رجال میدهد ؟!
اولا ما نباید اعتقاداتمان بر اساس ادعای مطرح شده در دنیای مجازی بنا کنیم که در آن انواع برچسبها بدون نگرانی از پی گیری قضایی و شکایت شکات مطرح میشود ولی به اندازه ای که تا حدودی پاسخ به این قبیل افراد که خود را عقل کل میدانند در حالیکه طبق فرمایش قرآن “اکثرهم لا یعقلون” هستند ، لازم است مطلبی را عرض کنم ، البته برای مسلمان مؤمن :
در آیه 260 سوره مبارکه بقره حضرت ابراهیم (ع) زنده شدن مرده را در برابر چشمان خویش از خدا خواستار میشود جهت اطمینان قلب ، توجه کنیم که پیامبری اولوالعزم برایش هضم چنین فعلی دشوار است ، چه رسد به ما و در سوره نمل خداوند میفرماید “شفا را در عسل قرار دادیم ” نه دوا بلکه شفا که انسان امروزی از مداوای نسبی هم عاجز است چه رسد به شفا و خداوند آنرا در وسیله ای قرار داده که به نظر نا محتمل است (البته نه برای مؤمنین) ، حال اگر بارش باران یا هر چیز دیگری را خداوند خواسته باشد در عاملی قرار دهد باید از آقای مهاجرانی اجازه بگیرد ؟
این مطالب جدای از این است که اصلا چنین جریانی به شکل فوق وجود داشته است یا نه؟
در حدي نيستي كه حضرت آيت الله رو نقد كني شك نداشته باش كه ايشان از شما دقيقترند و همه اين شبهاتي كه به اصطلاح آورديد رو جواب داده اند نزد خودشون شما ميخواستي يه مرجع تقليد رو تبليغ كني،چرا یکی رو آوردی پایین در صورت درست بودن تمام حرف شما یک روز کاری شیخ وحید میرزه به تمام عمر شماهایی که فردی مثل ایشون رو نقد میکنید
واقعا که هر […] به خودش اجازه میده مراجع رو نقد کنه و خودش ادعای علمیت کنه!!!
آقای مهاجرانی شما که یه عمر […] کردی دیگه به این چیزا چی کار داری
در قرآن آمده است که سامری با برداشتن یک مشت از خاک پای فرشته (جبرئیل) توانست گوساله را بسازد.
نظر جناب مهاجرانی در این باره چیست؟
این داستان (و بسیاری از داستانهای مشابه قرآن را هم که عجیب تر از داستان راهب مسیحی بالا است ) را هم جادو و جمبل قبیله زولو می دانند؟
آیا کار خدا اینقدر بی حساب و کتاب است که یک فرد گمراه بتواند با خاک پای یک بنده مقرب خدا گوساله جاندار بسازد و قوم بنی اسرائیل را گمراه کند و زحمات حضرت موسی ع را به باد دهد؟
این ایراد گرفتن نشانه جهل و ظرفیت پایین شماست.تخت ملکه صبا توسط وزیر سلیمان که پیامبر نبود در یک چشم بهم زدن جابجا شد.(قبیله زولا).ظرفیت شما اندازه قبیله زولا هست نه مرجع عظیم الشان شیعه حضرت ایت الله وحید خراسانی حفظه الله
با عرض سلام
واقعا با چه انگیزه ای این متن رو نوشتید؟شما تو متن دقت کنید کجا آیت الله وحید گفتن خلیفه ی عباسی لعنه الله علیه امام حسن عسگری علیه السلام رو با نام ابا محمد خطاب کرده؟
متاسفم برای دانشجو هایی که زیر نظر چنین اساتیدی پرورش پیدا میکنند .
ولی با اندکی تفکر، واقعا که چه توقع نابجایی هست از افرادی که قبل از نگاه به روایات و کلام معصوم نگاه به دهان و کلام اشخاصی مثل افلاطون و ارسطو میکنند؟
یقینا این اشخاص توانایی درک چنین روایات و نقل هایی رو ندارن و نخواهند داشت چون عوض غوطه ور شدن در اقیانوس علوم اهل بیت علیهم السلام و زانو زدن به پیشگاه امام باقر صلوات الله علیه ، جلوی فلاسفه ی یونانی با تفکرات کفر آمیز زانو زدن؟
علامه امینی ها ،مجلسی ها و…. کجا …. آیات عظام آملی و غیره و ذالک کجا…..
تنها با فرج امام زمان گره از کار باز خواهد شد
عجل لولیک الفرج