آمریکاییهای نادان | امیر هاشمی مقدم
امیر هاشمی مقدم، دانشآموختهی دکتری انسانشناسی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان “آمریکاییهای نادان” نوشت:
چند روز پیش در گشت و گذار اینترنتی چشمم به کتاب «عجایب و غرایب ارضالسواد: مردمنگاری از عراق و خاطرات پیادهروی اربعین» افتاد و سفارش دادم و بالاخره به دستم رسید. حقیقتا عنوان کتاب کاملا به جاست: آنچنان مطالبش عجیب و غریب بود که نتوانستم بیشتر از ۴۰ صفحه از ۲۵۰ صفحهاش را بخوانم و گذاشتمش کنار. چرا؟ پیش از آنکه پاسخ این پرسش را بدهم، اجازه دهید توضیح دهم اصلا چرا این کتاب را خریدم.
بهواسطه رشته و علاقهام، معمولا هر کتاب مرتبط با انسانشناسی به چشمم بخورد را میخرم. «مردمنگاری» که در عنوان این کتاب آمده هم، اصلیترین روش انجام پژوهشهای انسانشناسی است و مهمتر آنکه من هم اخیرا سفرنامه اربعینم را با همین نگاه «مردمنگارانه» منتشر کردم. همینها کافی بود تا کتاب را سفارش بدهم. البته چون شمار انسانشناسان ایرانی بسیار اندک است، معمولا یکدیگر را از دور یا نزدیک میشناسیم؛ با این وجود نام نویسنده این کتاب را تاکنون نشنیده بودم.
از مقدمه کتاب مشخص شد نویسنده که روزگاری مدیر خانه فرهنگ ایران در بغداد بوده، مجموعهای از حکایات که از اینسو و آنسو (عمدتا از عراقیها) شنیده را زیر این عنوان گردآوری و منتشر کرده است. برخی حکایات هم البته تجربیات شخصی نویسنده در عراق است. هر دو دسته واقعا فاجعهبارند. اجازه دهید از آخرین حکایت کتاب که خواندم و دیگر کشش خواندن چنین مطالبی را نداشتم آغاز کنم.
نویسنده در حکایتی با نام «دو خواسته عجیب امریکاییها» اشاره میکند به اینکه از طریق یکی از دوستان عراقیاش متوجه میشود یک امریکایی خیلی مایل است با او ارتباط برقرار کند. طبیعتا او به ماجرا مشکوک شده و نمیپذیرد. امریکایی به هر روشی متوسل میشود، به درِ بسته میخورد. نهایتا در موقعیتی پیشیبنینشده موفق میشود تلفنی با نویسنده کتاب صحبت کند. پس از کلی مقدمهچینی، دو خواسته از نویسنده دارد: یکم، کمی خون شهدای ایرانی و دوم، آدرس «مهدی سوپرمن». پس از کلی اکراه، بالاخره نویسنده موفق میشود اهداف شیطانی این امریکایی فلان فلان شده را دریابد. خون شهدای ایرانی را میخواسته تا «آزمایشگاه ببریم و آنرا تجزیه و آنالیز کنیم و ببینیم این حماسه و شور و عشق به مرگ به خاطر وطن و سبقت گرفتن برای مردن برای دیگران و آرمانشان چه هست؟ میخواهیم بدانیم چند درصد حماسه، چند درصد شجاعت و اعتقادات و حب وطنپرستی و چند درصد انساندوستی است و بعد از آزمایش و پی بردن به این موارد، سپس در یک شرایط خاص به وسیله آمپول یا با سرنگ به سربازها و افسرهایمان تزریق کنیم و نتیجه آنرا ببینیم. چونکه ما این ویژگیها را فقط در خون شهدای ایرانی میبینیم» (ص: ۳۲).
اما هدفش برای یافتن آدرس مهدی سوپرمن را نمیخواست بگوید. وقتی دید «هیچگونه راه فراری نمانده» بالاخره اعتراف میکند که چون شنیده مهدی (عج) فرمانده اصلی شیعیان است و آنها را رهبری میکند و روزی حق مظلومان را از ستمگران میستاند، میخواهند مستقیما با خود او گفتگو کنند. اما نویسنده کتاب میفهمد که هدف آنها چیز دیگری (شهید کردن امام زمان) است. نویسنده این را در راستای نظریه دو بال تشیع «بوکویاما» میبیند (نام فوکویاما را دقیقا با همین املای بوکویاما دو بار در صفحه ۳۱ تکرار کرده است).
واقعا نویسنده انتظار دارد خواننده این مطالب را باور کند؟ یعنی امریکاییها با همین سادهلوحی و نادانی است که برای یک سده بر جهان چیره شدهاند؟ یعنی آنها در خود امریکا یا در عراق به هیچ شیعه یا ایرانی دیگری دسترسی نداشتند تا چنین پرسشهایی را از آنها بپرسند؟ یعنی امریکاییها با آن همه پیشرفت در علوم پزشکی و آزمایشگاهی، هنوز فکر میکنند با آزمایش خون میشود پی برد چند درصد شهامت در خون کسی نهفته است و چند درصد حب وطن؟
مجید محمدی در کتاب «سر بر آستان قدسی» بخشی را به مقایسه شرقشناسی در غرب و غربیشناسی در شرق اختصاص داده. آنجا نشان میدهد شناخت ما در ایران از تمدن غربی عمدتا محدود میشود به همین دست مطالب ژورنالیستی غیرمستند و غیرعلمی و سپس بر پایه همانها تصمیم گرفته و اقدام میکنیم. آنچه نویسنده در این کتاب آورده شاید برای ما خندهدار باشد، اما شوربختانه هستند کسانی که آنها را باور کرده و سپس در اندیشکدههایی که هر روز همچون قارچ سبز میشود، برای مقابله با امریکا برنامهریزی کنند.
البته با دوستی صحبت میکردم که نویسنده کتاب را از نزدیک میشناسد. او باور دارد ایشان انسان راستگفتاری است و احتمالا دروغ نگفته و چنین چیزی را تجربه کرده؛ اما متوجه نشده امریکاییها میخواستند از این راه ورود کرده و با ایشان ارتباط بگیرند. والله اعلم! آنچه برای من بیشتر مهم است اینکه چرا با وجودی که ما دهها کارشناس خوب در حوزه عراق داریم (چه از بچههای حزباللهی و چه از ملیگرایان و دانشگاهیان و…) چنین افرادی باید بشوند مدیر خانه فرهنگ ایران در دیگر کشورها؟ تجربه حضور چند سالهام در ترکیه و سرکشیام به رایزنیهای فرهنگی ایران در دیگر کشورها هنگام سفرهایم نشان داده که این پدیده استثنا نیست و بیشتر شبیه قاعده است. البته نویسنده هنگام انتشار این کتاب دیگر پست و مقامی نداشته، اما مهم اینست که چنین اشخاصی با این سطح از باورپذیری و قدرت تحلیل (در نگاه خوشبینانه) به چنین جایگاههای حساسی میرسند. باز هم همان دوستم که ایشان را میشناسد میگوید به نسبت خیلی از دیگر فعالان فرهنگی ایران در عراق، ایشان یک سر و گردن بالاتر است. این ادعا اگر درست باشد خودش عمق فاجعه را نشان میدهد.
نهایتا اینکه چرا نام مردمنگاری بر این کتاب نهاده شده را خدا میداند. نویسنده نه انسانشناس است، نه روشهای انسانشناسی را برای گردآوری این کتاب به کار برده، نه از نظریات انسانشناسی برای تحلیل مطالب کتاب استفاده کرده و نه کوچکترین بینش انسانشناسی داشته. اما اینها مهم نیست. یعنی در اولویت نیست. مهم مطالب غیرمستند و غیرعلمی و تحلیلهای آبکی توسط کسی است که سالها بر مهمترین صندلی فرهنگی ایران در عراق تکیه زده بود.
هرچند خوشبختانه چند سالی است دانشکده مطالعات جهان در دانشگاه تهران آغاز به فعالیت کرده و دانشآموختگان توانمندی را تاکنون تحویل جامعه داده است. امید است سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، حداقل استانداردهایی را برای گزینش و اعزام رایزنان فرهنگی در نظر گرفته و از نیروهای توانمند که در جامعه دانشگاهی و انقلابی و غیرانقلابی کم نیست، بیشتر استفاده کند.
انتهای پیام
سلامیککشورخوشبختوسعاتمند
کشوریستکهنظامشایستهسالاری
وعقلسالاریدرآنبیشازوفاداریهالوگونه
وتملقواینهاباشدخوباینآقاخاطراتی
نوشتهومشخصشدهعیبوهنرشچقدر
استکهتافردسخننگفتهباشدعیب
وهنرشنهفتهباشدامادرکشورمامعایب
رادرنوشتهنمیبینیمدرآلودگیعجیبهوا
حتیگاهادربرخیشهرهایکوچکدر
تخریبمحیطزیستدرپختنانباآرد
سفیدومریضکردنمردمبهانواعبیماریهای
گوارشوکبدیو….درتولیدخودروباهزینه
عجیبوغریبدردوبارهکاریهادرکلنگ
زنیهایاحساسیدرشورشدنآبچاهها
دردرآپارتمانسازیهایافراطیرویگسلها
ودرکویهاوکذرهایتنگوباریککه
…..خوباینهاخاطراتننوشتنداما
نشانازعدمشایستهسالاریدراین
حوزههاستوخودحاکمیتهمازعوارض
اینکارهادرمشکلاستوبایدنیروی
خودراصرفاصلاحخودکردههایش
بکندبالاخرههرحاکمیتیدوست
داردطرفدارانوهمفکرانخودش
رابهکاربگماردامامهماینستدربین
طرفدارانوهودارانخودشترتیبات
شایستهسالاریداشتهباشدوبتواند
شایستهترینمتخصصطرفدار
خودرادربخشهایمربوطهبگمارد
بسیار اندوهگین شدم . خدایا . به فریاد ایران برس .