خرید تور تابستان

«ما بیشتر به راجر فدرر نیاز داریم تا تایگر وودز!»

نگار فیض آبادی، انصاف نیوز: به باورِ دکتر هادی صمدی، عضو گروه فلسفه‌ی واحد علوم و تحقیقات تهران و دبیر نشر دکسا، ما در جهانی زندگی می‌کنیم که به سرعت درحال تغییر است و هرکسی (در سطح فردی و سیاست‌گذاری‌های کلان) باید به سمت یادگیری و تقویت مهارت‌ های نرم برود تا بتواند در مسیر خوب‌زیستن قرار بگیرد.

این مدرس فلسفه گفت «جهان طوری پیش می‌رود که به راجر فدرر احتیاج دارد تا تایگر وودز. یعنی به افرادی نیاز داریم که علاوه بر مهارت‌های نرم بتوانند در دسته‌ی بزرگی از مهارت‌های سخت، تکه‌تکه چیزهایی بلد باشند.»

انصاف نیوز: جهان در حال تغییر را چطور توصیف می‌کنید؟

صمدی: تغییرات در هر دوره‌ای رخ داده‌ است. در دو قرن اخیر شاهد بیشترین تغییرات در نحوه‌ی زیستن انسان‌ها بوده‌ایم. سیر تغییرات کنونی، نسبت به گذشته بسیار متفاوت است. تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین نسبت به گذشته، بسیار زندگی‌ ما را تحت‌تاثیر خودش قرار داده‌ است و در آینده هم باعث مهاجرت‌هایی خواهد شد. اتوماسیون، که البته همواره به درجاتی بوده است اما با تسامح می‌شود گفت با آغاز قرن بیستم وارد فاز جدیدی شد، به حدی رسیده که ممکن است کار انسانی را یکسره کنار بگذارد! به‌طوری‌که به رغم افزایش جمعیت، به کارگران کمتری نسبت به گذشته نیاز داریم. هوش مصنوعی هم تغییر دیگری است که در کنار اتوماسیون و تغییرات اقلیمی، ما را با تغییرات زیادی مواجه کرده‌ است. با آمدن شبکه‌های اجتماعی هم شکل ارتباط انسان‌ها نسبت به گذشته متفاوت شده‌ است. تغییرات قرن بیست ویکم از جنس تغییرات گذشته نیست و گویی وارد فازی شده‌ایم که با سرعت بسیار زیادتری سبک زندگی در حال تغییر است.

اتوماسیون و ربات‌هایی که از انسان جلو زده‌اند

اصطلاح مهارت‌های نرم بعد از همه‌گیری کووید بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گرفت. بیشکاری‌هایی که زمان قرنطینه اتفاق افتاد، ما را با این موضوع مواجه کرد که احتمالا «بی‌کاری» آینده‌ی خیلی از افراد خواهد بود؛ چون اتوماسیون روزبه‌روز بیشتر می‌شود و برخی شغل‌ها را در جهان از بین می‌برد. مثلا اگر به ۷۲ هزار نانوایی در سراسر ایران، مراجعه کنید می‌بینید که نسبت به قبل افراد کمتری در آنها کار می‌کنند. قسمت‌های مختلفی از کار به دستگاه‌ها سپرده شده و اتوماسیون به شکل‌های مختلفی آدم‌ها را بی‌کار می‌کند. به همان میزانی که جمعیت کشور بیشتر شده، نانواها بیشتر نشده‌اند. با آمدن هوش مصنوعی هم خیلی‌ها به این فکر افتادند که فقط کارگرهای فنی نیستند که بی‌کار می‌شوند.

در کنار اتوماسیون، هوش مصنوعی حتی در نسخه‌های جدید تشخیصی از پزشکان هم پیشی گرفته‌اند و تشخیص‌های دقیق‌تری انجام می‌دهند. در بخش درمان و جراحی‌ها ربات‌هایی داریم که جراح از آنها کمک می‌گیرد و در مواردی هم ممکن است برخی درمان‌ها فقط از طریق ربات‌‌ها انجام شوند. اگر هنوز در این زمینه‌ها تردیدهایی وجود دارد در آینده‌ی نزدیک بی‌شک تردیدی وجود ندارد.

نه فقط در شغل‌هایی که «کارگر معرفتی» یا Knowledge worker در آنها مشغول هستند، بلکه حتا در هنر هم که خلاقیت در آن مهم است، تهدید از دست‌رفتن شغل‌ها وجود دارد. مثالش هم اعتصابی است که اخیرا در هالیوود شاهدش بودیم و نشان می‌داد که کارهای هنری هم در معرض خطر هستند. کارهایی را که قبلا انسان‌ها با خلاقیت‌شان انجام می‌دادند حالا ربات‌ها به شکل تلفیقی با هوش مصنوعی و انسان انجام می‌دهند و نیاز کمتری به نیروی انسانی وجود دارد.

قرار است به چه سمتی برویم؟

شغل‌هایی مثل نانوایی، نجاری، وکالت، پزشکی و… همان مهارت‌های سختی هستند که افراد به شکل حرفه‌ای به آن می‌پردازند. وقتی مهارت‌های سخت به هوش مصنوعی و اتوماسیون واگذار شده، این بحث مطرح می‌شود که ما قرار است به چه سمتی برویم؟

ما معمولا خودمان را با شغل‌هایمان معرفی می‌کنیم. حالا اگر شغل‌های ما در معرض خطر باشند، از نظر روان‌شناختی هم مشکلات زیادی مثل بحران‌های هویتی در تمام جوامع بشری پیش‌‌روی ما خواهد بود. ممکن است بگوییم چنین چیزی مخصوص کشورهای توسعه‌یافته است اما با همان مثال نانوایی می‌شود نشان داد بسیاری از شغل‌ها در سراسر جهان در معرض خطر هستند. مثلا کشاورزی هم در سایه‌ی تغییرات اقلیمی مخصوصا در کشور خودمان با خطراتی اساسی مواجه است.

تمام تغییرات این سوال را در ذهن ما ایجاد می‌کند که قرار است وارد چه جهانی بشویم؟ خوب‌زیستن در چنین جهانی چه معنایی دارد؟ این یک سوال تاریخی است که از گذشته‌‌ها مطرح بوده‌است اما حالا شدت تغییرات به‌حدی است که پاسخ‌های قبلی‌مان نیازمند بازبینی هستند.

ما به راجر فدرر نیاز داریم تا تایگر وودز!

انصاف نیوز: با چه سرعت و چه مهارت‌هایی می‌توانیم خودمان را با این جهان در حال تغییر انطباق دهیم؟

صمدی: هم‌زمان با تغییر جهان باید چیزهای دیگری را جایگزین مهارت‌های سخت کنیم. از تمثیل‌های ورزشی استفاده می‌کنم که ملموس هستند. فرض کنید مشاور ورزشی هستید و والدین، نوجوان ۱۱-۱۲ ساله‌شان را می‌آورند و می‌گویند فرزندشان در تمام مسابقه‌های سرعتی، قدرتی، جهشی و استقامتی خیلی خوب عمل می‌کند و انعطاف بسیار بالایی دارد. آنها از شما می‌پرسند فرزندم برای چه ورزشی مناسب است؟ طبق شرایطی که دارد شما می‌توانید بگویید برای هر ورزشی مناسب است، فقط باید ببینیم بچه به چیزی علاقه دارد؟ این‌ها مهارت‌های پایه‌ی ورزشی هستند و با مهارت‌های سختی که در مشاغل مختلف به کار می‌‌آیند، شباهت دارند. والیبال، بسکتبال و… همان مهارت‌‌های سخت در ورزش هستند که هرکسی می‌تواند در آنها آموزش ببیند. کسی در این مهارت‌ها بهتر آموزش می‌بیند که مهارت‌‌های پایه‌ای ورزشی را بیشتر و بهتر داشته‌باشد. اگر فردی فقط به سراغ بسکتبال برود اما بعد از مدتی، دیگر بسکتبال در رقابت‌های حرفه‌ای وجود نداشته باشد، دیگر نمی‌تواند سراغ ورزش دیگری برود؛ اما در‌صورتی‌که فرد مهارت‌های پایه‌ای ورزشی را بهتر و بیشتر آموزش دیده‌باشد، می‌تواند وارد ورزش‌های دیگری بشود که طرفداران بیشتری هم دارد.

مهارت‌های پایه در ورزش، دسته‌ای از مهارت‌ها هستند که اگر کسی آنها را داشته باشد می‌تواند انواع ورزش‌ها را راحت‌تر یاد بگیرد. درباره‌ی شغل‌ها هم به مهارت‌هایی پایه‌ای نیاز داریم که به آنها می‌گویند «مهارت‌ های نرم» که شامل مهارت‌های گفت‌وگو، تحلیل و حل مسئله، خلاقیت و… است. به‌طور مثال کسی که حل مسئله را به‌خوبی بلد باشد، وارد هر شغلی شود موفق خواهد بود.

انصاف نیوز: آیا ما در کشور متوجه صورت‌مسئله شده‌ایم که بخواهیم خودمان را با یادگیری مهارت‌های تطبیقی برای این جهانِ در حال تغییر آماده کنیم؟

صمدی: برای خوب زندگی‌کردن چند چیز لازم است؛ یک. داشتن هدف، دو. داشتن توصیف درستی از شرایط پیرامونی موجود، و سه. توصیف دقیقی از شرایط و قابلیت‌های خودمان. تا بعد ببینیم آیا ویژگی‌های من برای رسیدن به آن اهداف در شرایط موجود کافی هستند یا نه؟ این شرایط کلی خوب زیستن بوده است. اما شرایط با سی‌سال گذشته فرق کرده‌ است و با جهانی مواجه هستیم که مدام درحال تغییر است. بنابراین بلافاصله باید بعد از تغییر در روندهای جهانی که بر تحقق اهداف ما اثر می‌گذارند، اهدافمان را به روز کنیم. برنامه‌ریزی بدون در نظر گرفتن شرایط محکوم به شکست است. سال‌هاست در همان حوزه‌ی کشاورزی، خشکسالی ایران را انکار کرده‌ایم و با توصیف‌های اشتباه از شرایط نمی‌دانیم باید چه کاری انجام دهیم. تمام این موارد هم در سطح فردی و هم در سیاست‌گذاری‌های کلان مهم هستند. 

یادگیری به‌جای سپردن همه‌چیز به قضاوقدر

قبلا سازمان جهانی کار گفته بود نمی‌دانیم جهان دارد به چه سمتی می‌رود، بنابراین پیشنهاد داده‌ بود که سراغ یادگیری «مهارت‌های نرم» بروید. مثلا درباره‌ی ورزشکاران ممکن است بگویید کسی به شکل ژنتیکی تعداد تارهای عضلانی‌اش بیشتر است، استقامت و شرایط بهتری دارد. درست است که برخی توانمندی‌ها ژنتیکی هستند اما همه می‌دانیم که تقویت عضلات و انعطاف‌پذیری بدن قابل افزایش است. اگر بگوییم تمام این توانمندی‌ها ژنتیکی هستند، درنهایت مجبوریم بگوییم موفقیت در بازار هم وابسته به قابلیت‌های ژنتیکی افراد است، در‌حالی‌که این کار سپردن همه‌چیز به دست قضاوقدر است! ما از حالا باید خیلی سریع به سمت آموزش‌ها و اجرای مهارت‌‌های نرم برویم. امروز شاهد این هستیم که تقریبا کوچکترین توجهی به مهارت‌های نرم (چه مشاغل دولتی و چه بازار آزاد) نمی‌شود. 

انصاف نیوز: علت این بی‌توجهی چیست؟

صمدی: همچنان همه‌ی توجه‌‌ها مشابه قرن بیستم معطوف به مهارت‌های سخت است. یعنی فکر می‌کنیم اگر کسی بخواهد موفق بشود، باید انجام یک‌ کار را خیلی خوب بلد باشد. این حرف در قرن بیستم درست بود و فرد می‌توانست از طریق همان یک کار به پول و موفقیت برسد. بعضی از شغل‌ها مثل فوتبال هم هستند که ممکن است در آینده تغییر نکنند چون اتوماسیون و هوش مصنوعی نمی‌توانند جلویش را بگیرد اما مگر چند ورزشکار برای جهان آینده نیاز داریم؟ چند نفر می‌توانند از این راه پول به‌دست بیاورند؟ همین حالا آمار ورزشکاران نیمه‌حرفه‌ای و حرفه‌ای در جهان سه‌درصد جمعیت جهان است که حتی بسیاری از همان ورزشکاران هم شغل‌های دیگری به‌جز ورزش دارند. 

اگر پزشکی، وکالت، معلمی و… در معرض خطر باشند، چاره‌ای جز این نداریم که به سمت یادگیری مهارت‌های نرم برویم و آنقدر روی مهارت‌های سخت پافشاری نکنیم. در یکی از موسسه‌های وابسته به وزارت کار عرض کردم که خیلی از آموزش‌هایی که درحال‌حاضر در سازمان‌های ما وجود دارند باید به شدت و خیلی سریع تغییر کنند. 

در حالیکه امروزه مثلاً یک فرد ۱۸ساله‌ که در زمان بهینه‌ی یادگیری است، مهارت سختی را یاد می‌گیرد که پنج‌سال بعد احتمالا به آن تخصص احتیاجی نیست. به همین دلیل ساده باید در آموزشمان بازبینی کنیم و برای این کار زمان کمی داریم.

فردی را در نظر بگیرید که به او مهارت‌های نرم (تفکر خلاق، تفکر نقادانه، کار گروهی، گفت‌وگو، مدیریت هیجان‌ها و…) را در زمینه‌های کاری و عملی، و نه صرفا به شکل تئوریک، یاد می‌دهیم. وقتی کسی طی یک آموزش یکساله در هفته‌های مختلف با تنوع بسیار بالایی از شغل‌ها، ازجمله سیم‌پیچی، جوشکاری، نجاری، لوله‌کشی و ده‌ها مهارت‌‌ سخت دیگر مواجه شود، ممکن است چیزی را به شکل تخصصی یاد نگیرد؛ اما چون نمی‌دانیم دوسال بعد قرار است چه شغلی داشته باشد، آشنایی جزیی با این مهارت‌ها به کارش می‌آیند زیرا انعطاف فرد برای شغلی در آینده‌ی نزدیک، که الان اصلا نمی‌دانیم چه هست افزایش می‌یابد. بنابراین لازم است شخص انعطاف داشته باشد. آموزش مهارت‌های نرم انعطاف شناختی فرد را بالا می‌برد. 

ما به راجر فدرر نیاز داریم تا تایگر وودز!

ما به راجر فدرر نیاز داریم تا تایگر وودز!

مثال‌‌های ورزشی برای جواب‌دادن به سوال‌‌ها خیلی مناسب هستند. کتابی به نام «گستره» وجود دارد که راجر فدرر را با تایگر وودز، قهرمان گلف مقایسه می‌کند. تایگر وودز از بچگی فقط گلف را یاد می‌گیرد و در چند دوره قهرمان جهان می‌شود. از طرف دیگر راجر فدرر با اینکه مادرش مربی تنیس بود، ولی خودش به تنیس علاقه نداشت. او دوره‌ای کشتی و دوره‌ی دیگری فوتبال و ورزش‌های مختلف را یاد می‌گیرد و تازه در ۱۶-۱۷ سالگی به تنیس علاقه‌مند می‌شوند. اما به محض اینکه وارد این رشته می‌شود، در مدت‌زمان کوتاهی تبدیل به یکی از قهرمانان جهانی شد که دیگر چیزی از تایگر وودز کم نداشت.

جهان طوری پیش می‌رود که به راجر فدرر احتیاج دارد تا تایگر وودز. یعنی به افرادی نیاز داریم که علاوه بر مهارت‌های نرم بتوانند در دسته‌ی بزرگی از مهارت‌های سخت، تکه‌تکه چیزهایی بلد باشند. 

انصاف نیوز: همان چیزی است که قبلا از آن به عنوان «از این شاخه به آن شاخه پریدن» یاد می‌کردند؟

صمدی: دقیقاً. در دوران آموزشِ کودکان، مقداری از این شاخه به آن شاخه پریدن نه فقط بد نیست بلکه به آگاهی از قابلیت‌ها می‌انجامد.

انصاف نیوز: تجربه‌کردن رشته‌های مختلف محدودیت سنی خاصی دارد؟

آموزش و پرورش در تمام دنیا دارد به سمت آموزش مهارت‌های نرم می‌رود. مثلا بازی نقش مهمی پیدا کرده‌است. کشورهایی مثل فنلاند و ایسلند که بهترین نظام‌های آموزشی جهان را دارند، بیشترین ساعت‌ها را به بازی اختصاص می‌دهند و برایشان یک اصل است، چون در بازی است که بچه‌ها این مهارت‌های نرم را تمرین می‌کنند. کافی‌ست مربی‌های بازی خوب و زیادی داشته باشیم (مخصوصا در شرایطی که انقدر کمبود معلم داریم.) کشورهای حوزه‌ی اسکاندیناوی، نظام‌‌های آموزش و پرورشی موفقی دارند چون اهمیت بسیار زیادی برای بازی قائل شده‌اند و مهارت‌های نرم را به بچه‌‌ها آموزش می‌‌دهند. این کار را باید از مدارس شروع کنیم. با اینکه در هنر می‌شود مهارت‌های نرم را تمرین کرد، در مدارسمان بیشتر به ریاضی و علوم اهمیت می‌دهیم زیرا فکر می‌کنیم فقط ریاضی و علوم مهم هستند. ما نباید به بچه‌ها اطلاعات خام بدهیم چون امروزه اطلاعات دردسترس همه است. مثلا همه با یک سرچ ساده در چند ثانیه متوجه می‌شویم نام پروتئین شیر چیست.

اثر معکوس اطلاعات در غیاب تفکر نقادانه

انصاف نیوز: آیا دسترسی ساده و گسترده به اطلاعات به کیفیت زندگی و بهزیستی ما کمک کرده‌است؟

صمدی:‌ فعلا که خیلی نه. چون بخش بزرگی از اطلاعات در دسته‌ی میس اینفورمیشن (اطلاعات نادرست) و دیس اینفورمیشن (اطلاعات جعلی) قرار دارند. وقتی این اطلاعات در خدمت ما قرار می‌گیرند که تفکر نقادانه داشته باشیم. در غیر این‌صورت اطلاعات برعکس عمل می‌کنند؛ چون میس‌اینفورمیشن‌‌ها به شکل «سهوی» اطلاعات کاذب به مخاطب می‌دهند و دیس اینفورمیشن‌ها هم «عامدانه» اطلاعات اشتباهی را به منتقل می‌کنند و نوعی شارلاتانیسم در این دسته از اطلاعات وجود دارد. سرعت انتقال این دو، چیزی حدود ۸-۹ برابر اطلاعات واقعی است! بنابراین اگر کسی تفکر نقاد نداشته باشد، اطلاعات نه‌تنها به نفعش نیست بلکه به ضرر بهزیستی او خواهد بود. برای همین مهارت‌های نرمی مانند برخورداری از تفکر نقاد جزئی از مهارت‌های زندگی هستند که باید از کودکی آموزش داده ‌شوند. 

کشکول‌نویسی مناسب‌تر از رساله‌‌های تخصصی| دکترای فعلی مناسب قرن بیستم است!

امروزه این صحبت مطرح است که در دانشگاه‌ها هم باید به سمت آموزش مهارت‌های نرم برویم. حتا گفته می‌شود در‌باره نحوه‌ی PHD هم باید بازنگری شود چون این شیوه مناسب جهان آینده نیست. مدل دکترای فعلی مناسب قرن بیستم است که فرد باید در حوزه‌ی خاصی تحقیقی انجام دهد و رساله‌ای بنویسد. مهارتِ دسته‌‌ای از فارغ‌التحصیلان دکتری در آینده به کار می‌آیند اما دسته‌ای از آنها باوجود تخصصی‌بودن به کار نمی‌آیند چون هوش مصنوعی هم می‌تواند آنها را انجام بدهد. 

ما همیشه عادت داریم به دانشجویانی که موضو‌ع‌‌های عام را انتخاب می‌کنند، می‌گوییم «این که کشکول است» اما اتفاقا به نظر می‌رسد افرادی که نگرش وسیع‌تری دارند و اصطلاحا سراغ کشکول‌‌نوشتن می‌روند، بعدا در بازار کار موفق‌تر از کسانی هستند که بسیار تخصصی عمل می‌کنند. ما تخصصی‌نوشتن PHD را از غربی‌‌ها یاد گرفته‌ایم و حالا غربی‌‌ها به این نتیجه رسیده‌‌اند که رساله‌ی دکتری بهتر است در حوزه‌‌های عمومی‌تر نوشته‌شود، تا خود فرد هم بتواند در آینده شغل مناسبی داشته‌باشد. به‌طورکلی، پیش‌دبستان‌‌ها، دبستان‌ها، آموزش عالی، بازار کار و افراد عمومی جامعه نیاز به بازنگری دارند.

آموزش‌ مهارت‌های نرم برای افراد عمومی جامعه هم ضروری است زیرا آنها هم درصورتی‌که شغلشان را از دست بدهند، ممکن است نتوانند خودشان را با شرایط وفق بدهند. درنتیجه لازم است اشخاص را در قالب برنامه‌های کلان دولتی به سمتی هدایت کنیم که بتوانند مهارت‌های نرم را یاد بگیرند.

همه فکر می‌کنیم گفت‌وگو را بلد هستیم

وقتی صحبت از «گفت‌وگو» می‌شود همگی فکر می‌کنیم این چیزی است که بلد هستیم و نیازمند یادگیری نیستیم. همین حالا هم اگر یک فیزیوتراپ نحوه‌ی نشستن ما را ببیند می‌گوید که این مدل نشستن برای گردن و کمر مناسب نیست. اگر متخصص تغذیه درباره‌ی غذاخوردن‌مان توصیه‌ای داشته‌باشد، از همان ساده‌ترین چیزی که همه فکر می‌کنیم بلد هستیم ایراد می‌گیرد و مثلا می‌گوید به اندازه‌ی کافی غذا را نمی‌جوید. امروزه راجع‌به این دسته از داده‌‌ها فهمیده‌ایم که چه مشکلاتی مثلا در نشستن، راه رفتن، خوابیدن و خوردن داریم اما در مورد مهارت‌های نرم این‌طور فکر نمی‌کنیم. 

مهارت‌های نرم گویی به عقل مربوط می‌شوند وقتی موضوع عقل مطرح می‌شود همه فکر می‌کنیم به اندازه‌ی کافی عاقل هستیم. جمله‌ی معروفی در فلسفه هست که می‌گوید عقل از آن چیزهایی است که عادلانه بین همه توزیع شده‌است چون هیچ‌کسی از کمبودش گلایه‌ای ندارد! ممکن است کسی از قد یا رنگ چشمش گلایه داشته‌باشد اما درباره‌ی کمبود عقل شکایتی ندارند. مثلا اگر در رابطه‌ای مشکلی به وجود بیاید، کمتر کسی فکر می‌کند که مشکل از سمت خودش است و مسئله را به طرف مقابل نسبت می‌دهد؛ مگر اینکه فرد آموزش دیده باشد، آن‌موقع مشخص می‌شود که در مهارت‌های نرم هم مشکلات اساسی دارد.

ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که از منِ معلم دانشگاه گرفته تا افراد دیگر این مهارت‌ها را به اندازه‌ی کافی بلد نیستیم. مخاطب مهارت‌های نرم ۸۵میلیون ایرانی‌ای هستند که در این کشور زندگی می‌کنند و هیچ ارتباطی به سن و شغل و… ندارد. بدون داشتن مهارت‌های نرم، بهزیستی در جامعه هم غیرممکن می‌شود. اتمسفر بهزیستی در کشورهای اسکاندیناوی و اروپای شمالی بهتر است چون مهارت‌های نرم را آموزش داده‌اند. مثلا بازی را جدی گرفته‌اند، درحالی‌که بازی‌کردن به نظر ما چیز اضافه‌ای است و می‌گوییم «مهم نیست، بازیه دیگه!» 

هادی صمدی: بازی و هنر، لوکس و غیرضروری نیستند

درباره‌ی کودکان کار به تجاوزها و مشکلات مختلفشان فکر می‌کنیم اما کمتر کلمه‌ای که درباره‌شان گفته می‌شود این است که آنها بازی نمی‌کنند. آنها به دلیل همین بازی‌نکردن، مهارت‌هایی که برای زندگی لازم است را یاد نمی‌گیرند. کودکان کار دسته‌ای از مهارت‌های‌ سخت را به‌خوبی یاد می‌گیرند (مثلا کار آهنگری) اما به دلیل نداشتن مهارت‌‌های نرم در مسیر شکوفایی قرار نمی‌گیرند و با مشکلات غیرقابل جبرانی مواجه می‌شوند. این مهارت‌ها در قالب بازی نمود پیدا می‌کنند و در بزرگسالی هم در قالب هنر مشخص می‌شوند. بعضی‌‌ها فکر می‌کنند هنر امری لوکس است درحالی‌که انواع هنر به تقویت مهارت‌های نرم کمک می‌کنند. 

وقتی مهارت‌‌های نرم را آموزش نمی‌بینیم، بازتولید مشکلاتمان در سال‌های آتی هم ادامه خواهند داشت. بچه‌‌هایی که مدرسه نمی‌روند یا اگر می‌روند اما بازی نمی‌کنند، در آینده نمی‌‌توانند به اندازه‌ی کافی خلاقیت داشته‌باشند. 

ضعف در تحلیل مسئله، ابرمسئله‌ی ایران

ما کسانی را نداریم که بتوانند مسائل را تحلیل کنند. البته هرکسی فکر می‌کند چون اقتصاد، علوم سیاسی، فلسفه یا رشته‌‌های دیگر را خوانده‌‌است پس مشکلات را هم می‌داند، درحالی‌که این‌‌ها مهارت‌‌های سخت هستند. تحلیل مسئله هم روش‌هایی دارد که باید آموزش داده‌شود. ما همین حالا هم افراد کمی را داریم که بتوانند مشکلات کلان کشور را طوری تحلیل کنند که از دل آنها بشود راهکار استخراج کرد.

انصاف نیوز: ما سال‌هاست درباره‌ی مشکلات حرف می‌زنیم اما در عمل اتفاقی هم نمی‌افتد، چه مشکلی وجود دارد؟

صمدی: وقتی افراد فقط مهارت‌های سخت را یاد گرفته‌باشند، مثلا شخص فقط سدسازی بداند، ممکن است عوامل فرهنگی و اجتماعی را درنظر نگیرد. در‌ جامعه‌ای که مهارت‌‌های نرم برای افراد مهم نباشد، حرف مهندس بیشتر از جامعه‌شناس جدی گرفته‌می‌شود. متخصصان مهارت‌‌های سخت در جزیره‌هایی هستند که به سختی می‌شود کسانی را به آنها مرتبط کرد که علوم انسانی و مهارت‌های نرم را می‌دانند. به همین دلیل مشکلاتمان به شکل جزیره‌ای دیده می‌شوند. 

ابرمسئله‌ی ما این است که نمی‌توانیم مسئله‌مان را به‌درستی تحلیل کنیم. بعد از تحلیل مسئله باید راه‌حل ارائه دهیم اما کسی می‌تواند این کار را انجام دهد که خلاقیت داشته‌باشد. خلاقیت در جوامعی بالا است که افراد رمان خوانده باشند. تیراژ رمان‌های‌ ایرانی در کشور ما چقدر است؟ رمان‌نویس‌های قهار ایران را با نروژ مقایسه کنید که نسبت به ایران جمعیت کمتری دارد. ما به وضوح فقرِ روایت‌گری داریم. کسی روایت‌گر خوبی است که بتواند چیزهای مختلف را به‌هم ربط بدهد و کسی می‌تواند این کار را انجام بدهد که از بچگی رمان خوانده باشد. اگر شخصی بخواهد در سن مدرسه سراغ رمان‌خواندن برود، به او می‌گویند اول درس‌هایت را بخوان بعد! بعد هم که دیگر فرصت نمی‌شود.

چندنفر را در ایران داریم که بتوانند رمان‌هایی شبیه هری‌پاتر و آلیس در سرزمین عجایب بنویسند و خارج از باکس فکر کنند؟ فیلمنامه‌نویس‌های خوبی با جایزه‌‌های جهانی داریم اما حتی همان‌ها هم داستان بسیار متعارف با خط سیر مشخصی دارند. جوامعی که خارج از باکس و خلاقانه فکر کنند می‌توانند راه‌حل‌های خلاقانه ارائه بدهند. راه‌حل‌های ما یک‌شکل و مشابه همدیگر هستند. راه‌حل‌های متنوع در کنار انعطاف‌پذیری شکل می‌گیرند. انعطاف شناختی به‌عنوان یک مهارت نرم، در ما ضعیف است چون، بازی، رمان‌خواندن و… را مسائل فرعی دانسته‌ایم.

اگر از من بپرسند مشکل اصلی جامعه‌ی ایرانی چیست، می‌گویم افراد در مهارت‌‌های نرم ضعیف هستند. افرادی در بخش‌های مختلف دولت هستند که از مهارت‌های سخت بی‌بهره‌اند، درحالی‌که در همان مهارت‌های سخت ده‌ها هزار فرد شایسته‌تر از آنها را داریم. اما ممکن است در بین این افراد هم کسانی باشند که از مهارت‌های نرم بی‌بهره‌ هستند؛ یعنی آداب گفت‌وگو را نمی‌دانند. تحلیل مسائل را بلد نیستند. کلا انعطاف شناختی بسیار بسیار پایینی دارد. نشانه‌اش هم این است که همگی با یک نوع ادبیات سخن می‌گویند و هیچ تنوعی نه در افکارشان بلکه حتی در شیوه‌ی بیان آن افکار هم وجود ندارد!

جای خالی مهارت‌های نرم در کتاب‌های درسی

انصاف نیوز: دولت چگونه می‌تواند از تجربه‌های کشورهای موفق استفاده کند تا میزان و شدت مشکلات کمتر شوند؟ 

صمدی: اول به دیدگاه کلان‌نگر نیاز داریم تا بدانیم جهان دارد به کدام سمت می‌رود. تا وقتی جهانِ آینده را نشناسیم و آموزش‌هایمان متناسب با آن جهان نباشد، نمی‌توانیم موفق شویم. 

مثلا درباره‌ی بازنویسی کتاب‌‌های درسی، متخصصان این حوزه باید بدانند که مهارت‌های نرم درسی در کنار سایر درس‌ها نیست، بلکه باید اساس آموزش و پرورش باشد و عموم ساعت‌ها با آموزش مهارت‌های نرم پر شود.

برای بخش تربیت معلم باید معلم‌هایی تربیت شوند که بتوانند بازی طراحی کنند. مثلا بازی‌های بومی را می‌شود در مدارس گسترش داد. هرکدام از این بازی‌‌ها یک وجهی از مهارت‌های نرم را تقویت می‌کنند. ما نمی‌دانیم ۱۰سال آینده چه اتفاقی می‌افتد. آینده‌پژوهان برای بررسی آینده کارهایی انجام می‌دهند اما وقتی سرعت تغییرات بیشتر شود، پیش‌بینی‌های آینده‌پژوهان هم به مشکل می‌خورد. 

سازمان جهانی کار در جریان قرنطینه کووید به همه‌ی دنیا درباره‌ی بی‌کاری در آینده اخطار داد و از جوامع خواست که به سمت آموزش و یادگیری مهارت‌های نرم بروند. بی‌کاری به خودیِ خود فقط یک مشکل است اما وقتی فردی خودش را با شغلش تعریف کرده‌ باشد، درصورت بی‌کار‌شدن، با بارِ روانی اساسی مواجه می‌شود.

یکی از علت‌‌های بی‌انگیزگی دانش‌آموزان و دانشجویان نخبه به این موضوع برمی‌گردد که آنهایی هشیارتر از سایرین هستند این سوال را دارند که این چیزهایی که در مدرسه یا دانشگاه می‌خوانیم به چه دردی می‌خورند؟ همه‌ی این اطلاعات که در سایت‌ها هستند پس چرا باید آنها را حفظ کنیم؟ مهارت‌های دیگری لازم است تا هرکسی بتواند به‌راحتی شغل مناسبی داشته‌باشد. 

آموزش مهارت‌های نرم باید در کوتاه‌ترین زمان‌ِ ممکن در دستور نهادهایی مثل آموزش و پرورش، آموزش عالی و وزارت کار قرار بگیرد. اگر بخواهیم در این جهانِ درحال تغییر و غیرقابل پیش‌بینی همه‌چیز را به قضا و قدر بسپاریم معلوم نیست چه اتفاقی میفتد.

آینده، آینده‌ی روشنی نیست

انصاف نیوز: اگر دولت مهارت‌های نرم را در خودش تقویت نکرده باشد و برعکس آن جامعه توانسته باشد در این حوزه ماهر شده‌باشد، آیا ممکن است به دلیل این تفاوت چالش‌هایی پیش بیاید؟

صمدی: ما در سطح فردی فارغ از اینکه دولت چه کاری انجام می‌دهد باید این مهارت‌‌ها را در خودمان تقویت کنیم. از طرفی هم حاکمیت باید این کار را برای جامعه انجام دهد. این آموزش‌ها چیزی نیستند که هیچ حاکمیتی بخواهد با آنها مخالفت کند؛ چون قرار است افرادی تربیت شوند که بتوانند در کمترین زمان ممکن با شرایط سازگار شوند. مثلا اگر از نانوایی بیکار شد بتواند شغل دیگری داشته باشد. اگر دولتی بخواهد شغل ایجاد کند، چاره‌اش آموزش مهارت‌های نرم است. چون نمی‌دانیم جهان قرار است به چه سمتی می‌رود. نه دولت و نه جامعه (مثلا شبکه‌‌های اجتماعی) به فکرِ آموزش و یادگیری مهارت‌های نرم نیستند. 

به صورت فردی و جمعی به انعطاف‌پذیری شناختی احتیاج داریم. روندِ افسردگی‌ها، بیمار‌ی‌های روانی، تنهایی، بیکاری، گرمایش زمین و مشکلات دیگر نشان می‌دهد که آینده، آینده‌ی روشنی نیست. همه‌ «سوگیری خوش‌بینی» را داریم و می‌گوییم «درست می‌شه» اما نه! بسیاری از این مشکلات به بدزیستی‌ منجر می‌شوند.

اگر نتوانیم برای کودکان کار، کاری انجام دهیم، در آینده تبدیل به افرادی می‌شوند که خودشان مشکل‌آفرین خواهند بود و علاوه بر اینکه خودشان در مسیر بهزیستی قرار نمی‌گیرند، مانع به‌زیستی دیگران هم می‌شوند! بنابراین از نظر اخلاقی موظف هستیم تعداد کودکان کار را کاهش بدهیم تا جایی که اصلا هیچ کودکی مجبور نباشد کار کند. از نظر اقتصادی هم هر ساعت آموزشی که این بچه‌ها از دست می‌دهند، ضرر می‌کنیم.

ضرر میلیاردی دولت‌ها از آموزش ندیدن افراد جامعه

محاسبه‌هایی در اقتصاد وجود دارد که به شکل تخمینی هر ساعت آموزشی می‌تواند حدود ۲۰ دلار برای ۱۰ سال آینده بازدهی داشته باشد (اگر ارقام را به درستی به یاد داشته باشم!). جوامع توسعه‌یافته می‌دانند هر یک دلاری که امروز سرمایه‌گذاری کنند بعدها ۲۰ دلار بازدهی خواهد داشت و هیچ‌ سرمایه‌گذاری مشخصی به اندازه‌ی آموزش بازدهی ندارد. حالا حساب کنید اگر در ایران یک‌میلیون نفر مدرسه نروند، میلیون‌ها تومان به خاطر آموزش‌ندادن از دست می‌رود. در این صورت کشورهایی در سال‌های آینده به همین دلیل از نظر اقتصادی صدمه می‌بیند. و البته اگر در مدارس بسیاری از محتواهای بنجل امروزی آموزش داده شود باز هم شرایط فرقی نخواهد کرد. مدارسی نیاز داریم که در آنها بازی و مهارت‌ های نرم اولویت داشته باشند.

مهارت‌ های نرم برای همه لازم است اما بیشتر برای کسانی است که از آن مهارت‌ها بیشتر از دیگران محروم هستند؛ کودکان کار جزو این افراد هستند. تمام کارخانه‌ها از نظر اخلاقی و اقتصادی موظف هستند که این آموزش‌ها را در برنامه‌هایشان بگنجانند. همین حالا هم تعدیل نیرو افراد را با مشکلات زیادی مواجه می‌کند و به کمک این مهارت‌ها افراد می‌توانند به سمت بهزیستی حرکت کنند. 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا