خرید تور تابستان

ناصر مهدوی: عصبانی‌اند و به شرکت‌کنندگان در انتخابات انگ می‌زنند

| جلالی ندوشن: میانه‌روی در هر شرایطی امکان‌پذیر نیست |

ناصر مهدوی، استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شهید بهشتی و دکتر امیرحسین جلالی ندوشن، روان‌‌پزشک‌ اجتماعی، در گفت‌گو با انصاف نیوز از دلیل حمله‌های کلامی تحریم‌کنندگان و مشارکت‌جویان انتخابات علیه یکدیگر گفتند.

به باور ناصر مهدوی شرایطی که ما گرفتار آن شده‌ایم دو دلیل اصلی دارد. دلیل اول بی‌ریشه بودن گفت‌و‌گو در تاریخ ماست آنطور که بزرگان ما همواره حقیقت را به طور مطلق نزد خود می‌دانسته‌اند. دلیل دیگر عصبانیت مفرط جامعه است که معلول رفتار نظام سیاسی‌ست. این استاد فلسفه در پایان تاکید داشت: اخلاق زمانی مطرح می‌شود که شما اختیار دارید گویا این عصبانیت اختیار را از مردم ما گرفته است!

دکتر جلالی ندوشن نیز با تحلیل فضای دوقطبی سیاسی-اجتماعی موجود، مثلا در ماجرای رای دادن یا رای ندادن اخیر بین طرفداران مشارکت و طرفداران تحریم انتخابات، می‌گوید: شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات نوعی کنش و نشانه‌ی سوژگی شهروند است به شرط اینکه شهروند در رفتار خود به صورتی عمل نکند که کنشگر ناآگاه هر جریان سیاسی یا وضعیتی اجتماعی باشد. جنگ و جدل اعضای یک خانواده یا جمعی دوستانه دست‌کم در حد درک من به کار کسانی می‌آید که فضای جامعه را قطبی و گرفتار وحشت و اضطراب پارانوئید می‌خواهند. بنابراین چه رای می‌دهیم یا نمی‌دهیم بهتر آن است که آن را بر انتخاب خود و بر سوژگی خویش متکی کنیم و از در افتادن در بازی‌های کلان دیگران بپرهیزیم.

مهدوی: بزرگانمان هم حقیقت را «فقط» نزد خود می‌دیدند

NASER MAHDAVI

ناصر مهدوی اولین دلیل کم‌تحملی مشارکت‌جویان و تحریم‌کنندگان انتخابات را اینطور شرح داد: علت کم‌تحملی ما بخشی‌اش ریشه‌های فرهنگی تاریخی دارد. هیچوقت گفتگو برای ما مهم نبوده است. علت هم این است که رهبران دینی و معلمان دینی ما که بیشترین نقش را در زندگی ما داشته‌اند همیشه خود را مطلق و بی‌عیب دانسته‌اند. همین که کلماتی مانند اعلم، افضل، ارشد و امثالهم را به خود نسبت می‌دهند نشان از این امر است. بزرگان ما حقیقت را نزد خود می‌دانسته‌اند و به مخالفین احکام مختلف زندان و تبعید و مرگ و حذف می‌داده‌اند.

تفاوت مردد و متخاصم، سوال و شبهه و…

ما در فضایی رشد کرده‌ایم که انگار همیشه همه چیز از پیش روشن بوده و جایی برای تردید نبوده است. اگر کسی تردید می‌کرد او را از خود دور می کردیم. اگر دقت کرده باشید در ادبیات الهی ما هم عنوان خصم را استفاده می‌کرده‌ایم. در مورد کسی که از چیزی پرسش می‌کند می‌گوییم پاسخ خصم را ندهید! هیچوقت به سوال احترام نگذاشتیم و آن را شبهه نام نهادیم. خصم از یک طرف و شبهه از یک طرف معنایش این است که حقیقت در این کشور روشن است. آن‌هایی هم که برایشان روشن نیست گمراهند.

اصلا منطقی به عنوان گفت‌وگو در تعلیم و تربیت بزرگان ما وجود نداشته است. نه تنها بین عوام بلکه بین روشنفکران ما هم وقتی اختلافی پیش می‌آید به قهر و جبهه‌گیری کشیده می‌شود. شما ببینید این نامه‌نگاری‌هایی که در سطح بالای روشنفکری می‌کنند چقدر دردآور است!

دلیل دوم: خشم

او در ادامه‌ی حرف‌هایش از دلیل دوم گفت: با جامعه‌ای روبرو هستیم که نفس اخلاق را گرفته و از هر سو دارد به آن ضربه می‌زند. شرایط اقتصادی و نحوه‌ی تصمیم‌گیری‌های مسئولین همه را عصبی کرده و آرامش روانی را به حداقل رسانده است.

در همین ماجرای انتخابات شما می‌بینید که چه آدم‌های فاقد صلاحیت و شخصیتی تایید می‌شوند و چه انبوهی از آدم‌هایی که صلاحیت دارند و به ناحق حذف می‌شوند. همین هم سبب عصبانی شدن جامعه شده است.

پس ما دو دلیل داریم؛ یک اینکه از لحاظ تاریخی گفت‌وگو هیچوقت میان ما معنایی نداشته و دو همین که آسیب‌های زیاد جامعه‌ی ما را خشمگین کرده است. 

این نقطه حساس است: من در انتخابات شرکت نمی‌کنم اما تو را هم نفی نمی‌کنم

مهدوی از غیراخلاقی بودن انگ زدن این دو گروه به یکدیگر می‌گوید: وقتی حاکمیت می‌گوید در انتخابات شرکت کنید طبیعی‌ست که آدم‌ها به او اعتراض کنند اما وقتی آدم‌های محترمی این را می‌گویند که آسیب هم دیده‌اند و فقط دستگاه ذهنی‌شان اینطور است که به اصلاحات از طریق صندوق رای هنوز معتقدند اعتراض به‌شان طبیعی نیست. اینجا نقطه‌ی حساسی‌ست. اتفاقا همین جاست که ما باید فرصت بدهیم یعنی بگوییم من شرکت نمی‌کنم ولی تو را هم نفی نمی‌کنم.

بله، گفتگو با حاکمیت از نظر من هم به پایان رسیده و امیدی هم ندارم ولی در میان جریان‌های موجود همه خصمانه یا از سر سوءاستفاده نگاه نمی‌کنند. بعضی هم به لحاظ تئوری و نظریه هنوز به اصلاحات معتقدند و فکر می‌کنند هنوز می‌توان روزنه‌ای را باز کرد.

به کسانی که در این کشور هزینه و تاوان داده‌اند انگ حکومتی نمی‌خورد

فارغ از اینکه من در این مسئله در کدام جناحم به کسانی که در این کشور هزینه و تاوان داده‌اند انگ حکومتی نمی‌خورد. باید به آن‌ها اجازه دهیم ایده‌شان را مطرح کنند. علت اینکه الآن این گفت‌وگوها شکل نمی‌گیرد و افراد حتی در جریان اصلاح‌طلب هم طرد می‌شوند عصبانیت و خشم جامعه است. این معلول برخوردهایی‌ست که از جانب حکومت می‌بینند.

برای دعوت به تحمل یکدیگر دیر شده

به نظرم الان خیلی دیر است برای اینکه بگوییم بیایید یکدیگر را تحمل کنیم. حالا شما اگر سال‌ها هم تاوان داده باشید این جامعه دیگر حرف مخالف شما را تحمل نمی‌کند. روح خشمگینی را به این جامعه تحمیل کرده‌اند. روحیات رادیکال جامعه هم دائم در حال تقویت است و در جنبش‌های اجتماعی ممکن است به برخوردهای خشن بدل شود.

این وضع برخاسته از شرایطی‌ست که دولت به وجود آورده. شرایط عادی نیست که من به سادگی به مردم بگویم این کار بد است و همدیگر را تحمل کنید. من در انتخابات شرکت نکردم. دلایل زیادی هم داشتم اما همین الآن با یکی از امضاکنندگان بیانیه‌ی روزنه‌گشایی و شرکت‌کننده در انتخابات خیلی دوستانه نشسته بودیم و حرف می‌زدیم.

بله، اصل این است که یکدیگر را تحمل کنیم ولی واقعیت این است که برای گفتن این حرف ها قدری دیر است. دولت خشمی را به جامعه تحمیل کرده که کنترلش بسیار دشوار است. توصیه‌ی اخلاقی و نصیحت هم شاید کارساز نباشد. بعد از گفت‌وگو با کسانی که به مشارکت‌جویان می‌تازند احتمالا به آن‌ها حق خواهید داد که عصبانی باشند.

الان اگر آیه‌ای از قرآن که دلنشین و حتی ضد ظلم است را بخوانید جامعه واکنش منفی نشان می‌دهد. من هیچوقت این‌ها را سرزنش نمی‌کنم. من می‌فهمم این‌ها قربانی شرایط شده‌اند و من باید با آن‌ها همدلی کنم.

انگ زدن غیراخلاقی‌ست اما اخلاق در وادی اختیار ممکن است

بله، در فضای آرزوهای من و شما این غیراخلاقی‌ست که ما به کسی که خون دل خورده و می‌گوید مشارکت کنید بتازیم ولی چرا این اتفاق می‌افتد؟! برای اینکه سیستم چنان آدم‌ها را خشمگین کرده که این‌ها دیگر تحلیل منطقی خود را از دست داده‌اند.

ما امیدواریم بتوانیم با گفته‌ها و نوشته‌هایمان تاثیر بگذاریم که حداقل رفتار خصمانه و مستبدانه با خودمان نداشته باشیم. امیدوارم ولی خیلی موفق نخواهیم شد چون دیر شده است. روح جامعه عصبانی‌ست و این رفتارها از سر اختیار نیست.

آقای مهدوی جان کلامش را در جمله‌ی پایانی خود چنین گفت: اخلاق زمانی مطرح می‌شود که شما حق انتخاب و اختیار داری گویا این عصبانیت اختیار را از ما گرفته است.

جلالی ندوشن: میانه‌روی در هر شرایطی امکان‌پذیر نیست

انصاف نیوز: در فضای دوقطبی کشور، افرادی هستند که می‌خواهند رأی بدهند اما از طرف طیف مخالف با تهمت جیره‌خوار و… مواجه می‌شوند یا اگر نخواهند رأی بدهند قطب دیگر، به آنها وصله‌ی فریب‌خورده، وطن‌فروش و… را می‌چسبانند. چه باید کرد؟

جلالی ندوشن: به باور من اگر کسی تلاش کند تا مثلاً با استفاده از تحلیلی روانشناختی و با واکاوی اینکه خشم به شکل کلی چگونه تولید می‌شود و چگونه آن را می‌توان مدیریت کرد به این مساله‌ی اجتماعی- سیاسی بپردازد گرفتار تله‌ی سایکولوژیسم (روان‌شناسی‌زدگی) شده است. به این معنا که وقتی مساله‌ی خشم، علت‌های اجتماعی و سیاسی دارد و از استیصال یا نوعی احساس گناه برمی‌آید، آن‌گاه پیشنهاد چند روش روان‌شناختی یا برکشیدن تبیین‌های روان‌‌پایه برای این ماجرا نه تنها هیچ گره‌ای را نخواهد گشود بلکه احتمالاً گوینده را در نزد شنونده در یکی از همین دو دسته-بسته به گرایش سیاسی شنونده- دسته‌بندی خواهد کرد.

داستان اصلی، قطبی بودن فضای روان‌شناختی جامعه و شرایطی است که غیر از نگاه دو پاره برای ذهن آدمی انگار راهی باقی نمی‌ماند و نمانده است. وقتی فضای اجتماعی سیاسی نامتکثر است، و هر دو سوی میدان سیاست فضا را سفید و سیاه و در دوگانه‌ی دوست و دشمن دسته بندی می‌کنند، آنگاه سخن گفتن از شرایطی معتدل و از وضعیتی که در آن بتوان دیگری را جایگاه داد و او را هم واجد حق شمرد حرف گزافی به نظر می‌رسد.

میانه‌روی روشی نیست که بتواند در هر شرایط روان‌شناختی یا وضعیت‌های اجتماعی سیاسی ویژه امکان‌پذیر شود. وقتی در جامعه‌ای به قول روانکاو بریتانیایی فضای پارانویید- اسکیزویید چیرگی دارد آنگاه تو چاره‌ای نداری که خود را در یکی از دو دسته‌ی دوست یا دشمن دسته‌بندی کنی تا بتوانی پناهی داشته باشی. ملانی کلاین عبارت پارانوئید اسکیزوئید را به این جهت به کار می‌برد که در این وضعیت چنان بدگمانی به بیشینه‌ی خود رسیده که چاره‌ای جز گریز اسکیزوییدی یعنی انزواپیشگی وجود ندارد. حالا به انتخابات اخیر نگاه کنید و ببینید اگر اقبال به انتخابات کاهش یابد، آنگاه قرار است یا ظهور منجی رخ دهد یا موشک‌های دشمن سمت ایران نشانه رود. (این دو نتیجه از سخنان دو کنشگر سیاسی از دو جبهه رقیب گرفته شده.)

جدا از آنکه این انتخابات فقط یک انتخابات در یک زمان مشخص نیست. ما در پایان سال ۱۴۰۲ در پایان یک سال به سر نمی‌بریم، بلکه در نقطه‌ای از زمانی به سر ببریم که مسائل حل نشده‌ی زیادی بین دولت- ملت موجود است. ملانی کلاین باور دارد که حضور مادرانه‌ای که باعث شود این اضطراب‌ها رو به کاهش گذارد و فضا را ایمن نشان دهد و امکان بیرون آمدن از انزوا را برای ذهن کودک میسر کند آرام آرام این مادر امن را در ذهن کودک درونی می‌کند، که نتیجه‌ی آن قوام درونی و انسجام شخصیت کودک خواهد بود. یعنی رسیدن به وضعیت تازه‌ای که در آن می‌شود دیگری را به رسمیت شناخت و به او جایگاه داد حتی اگر به گونه‌ی دیگری بیندیشد.

وضعیت اجتماعی کنونی- به ویژه در وضعیتی که نهادهای میانجی که باید بیشتر نقش مادرانگی داشته باشند اما ترجیح می‌دهند تا پدرانگی تنبیه‌گر و سخت‌گیری را نمایش دهند- به هیچ وجه نمی‌تواند باعث شود تا شرایط مذکور به سمت فضایی متفاوت سوق کند. به نظر می‌رسد سیاست اجتماعی (داخلی و خارجی، تداوم‌طلب و براندازی‌خواه) بیشتر این دوگانگی و دو قطبی را می‌پسندد یا دست کم به صورت ناخودآگاه این وضعیت را امن‌تر و برای ثبات خود مناسب‌تر یافته است.

اگر تحلیل بالا را بپذیریم می‌توان به شهروندان پیشنهاد کرد به شیوه‌ی متفاوتی داستان را نگاه کنند. شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات نوعی کنش و نشانه‌ی سوژگی شهروند است به شرط اینکه شهروند در رفتار خود به صورتی عمل نکند که کنشگر ناآگاه هر جریان سیاسی یا وضعیتی اجتماعی باشد. جنگ و جدل اعضای یک خانواده یا جمعی دوستانه دست‌کم در حد درک من به کار کسانی می‌آید که فضای جامعه را قطبی و گرفتار وحشت و اضطراب پارانوئید می‌خواهند. بنابراین چه رای می‌دهیم یا نمی‌دهیم بهتر آن است که آن را بر انتخاب خود و بر سوژگی خویش متکی کنیم و از در افتادن در بازی‌های کلان دیگران بپرهیزیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. این جناب ناصری کجا زندگی می‌کنه دقیقا
    اینطور که این آقا داره حرف می‌زنه که تا الان 70 درصدکشور باید از کوکتل مولوتوف آتیش گرفته باشه

    واقعیت امر رو بخواید در کشور ما اکثر به اصطلاح روانشناسان و جامعه شناسان کم سوادن
    در نظر نگرفتن عوامل مختلف موثر بر یک پدیده حین تحلیل اون، نداشتن توانایی درک فرد مقابل و استفاده درست از کلمات، دادن پاسخ های کم ربط به جای پاسخ اصلی پرسش و… از نشانه هاشه
    که متاسفانه در اکثر روانشانسان و تحلیلگران اجتماعی که لااقل من تابحال باشون برخورد داشتم نمود دشته

    3
    1
  2. یک سوال، آیا تا به حال کسی از اساتید توانسته تحلیل واضحی از جامعه ایرانی و رویکردهای آن ارائه دهد؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا