یادی از «علامه دهخدا» ادیب آزادیخواه
سایت مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی نوشت: «علىاکبر دهخدا، ادیب، شاعر و منتقد اجتماعى معاصر. در سال ۱۲۹۷ق/ ۱۲۵۷ش، در تهران، در کوچۀ قاسم علىخان محلّۀ سنگلج زاده شد. پدرش، خان باباخان، که مَلّاکى متوسّط از مردم قزوین بود، هنگامى که فرزند ارشدش، علىاکبر، نُه ساله بود، درگذشت، و مادرش، که «مَثَل اعلاى مادرى» بود، ناگزیر پنج فرزند خود را «در کنف تربیت خود گرفت» (دهخدا، دیوان، ص شش). دهخدا مقدّمات فارسى، عربى و درسهاى دیگر را در مکتبخانههاى قدیم فراگرفت و سپس، ده سال در نزد معلّمى به نام شیخ غلامحسین بروجردى، به یادگیرى صرف و نحو عربى، اصول فقه و کلام اسلامى مشغول شد. به علاوه، از محبّتها و تشویقهاى روحانى تجدّدخواهِ سرشناس، شیخ هادى نجمآبادى، هم بهره گرفت (دهخدا، همانجا). پس از آن، در آزمون نخستین دورۀ «مدرسۀ سیاسى» شرکت جُست و پذیرفته شد. معلّمان این مدرسه کسانى چون میرزا حسنخان پیرنیا (مشیرالدّوله)، میرزا حبیبالله، اردشیر جى، عبدالرّزاق بغایرى و دکتر مورِل فرانسوى بودند. دهخدا پس از پایان تحصیلات، براى کار در «وزارت خارجه» در نظر گرفته شد و همراه معاونالدّولۀ غفّارى، «وزیر مختار» ایران در کشورهاى بالکان، به عنوان منشى او، به وین رفت. او اندکى بیش از دو سال را در اروپا گذراند و «بر اثر بعضى ناملایمات به ایران برگشت» (تقىزاده، ص ۲۹۲؛ رعدى آذرخشى، ص ۳۸۷).
پس از بازگشت دهخدا، حاج حسینآقا امینالضّرب مهدوى، که امور راهسازى خراسان را در مقاطعه داشت، او را بهعنوان مترجمِ مهندسان بلژیکى این طرح استخدام کرد (دهخدا، «دو یادگار»، ص ۱۷۸ـ۱۸۳). امّا اندکى بعد، پس از امضاى فرمان مشروطیت به دست مظفّرالدّین شاه، دهخدا را در هیئت تحریریۀ روزنامه صوراسرافیل مىیابیم. این نشریه بهکوشش میرزا قاسمخان تبریزى و میرزا جهانگیرخان شیرازى نشر مىیافت. مقالات طنزآمیز و نیشدارى که دهخدا با عنوان «چرند پرند» با نام مستعار «دَخو» (مخفّف دهخدا، نک: دهخدا، لغتنامه، ذیل «دَخو») در این روزنامه منتشر مىکرد سبب شهرت فوقالعادۀ آن و نویسندۀ آن شد (آرینپور، از نیما تا روزگار ما، ص ۱۲۹). پس از کودتاى محمّدعلى شاه، بعضى از مشروطهخواهان از جمله میرزا جهانگیرخان اعدام شدند. گروهى از مشروطهخواهان هم، پس از تحصّن در سفارتخانۀ انگلیس، سرانجام تبعید شدند و دهخدا یکى از آنها بود. او همراه با میرزا قاسمخان تبریزى و ابوالحسن پیرنیا (معاضدالسّلطنه)، ابتدا در پاریس و سپس در ایوردن (Iverdon) سوئیس کوشیدند تا روزنامۀ صوراسرافیل را در تبعید منتشر کنند. امّا تنها موفّق به نشر سه شماره از این روزنامه شدند. دهخدا، سرانجام، به استانبول رفت و سردبیرى روزنامهاى به نام سروش را، که ناشر آثار و آرای مشروطهخواهان بود، برعهده گرفت. نخستین شمارۀ آن در ۱۲ جمادىالاخرى ۱۳۲۷ق در آن شهر انتشار یافت (رضوانى، ص ۵۰۱).
با فتح تهران به دست مجاهدین، سلطنت استبدادى محمّدعلى شاه به پایان رسید. دهخدا هنوز در عثمانى بود که در انتخابات دورۀ دوم مجلس شوراى ملّى، هم از تهران و هم، بهسبب دفاعى که از مردم کرمان در مقابل حاکم آن منطقه در دورۀ نخست مشروطه کرده بود، از این منطقه به نمایندگى برگزیده شد. او، که در دورۀ نخست به دموکراتها پیوستگى داشت، در دورۀ دوم مشروطه در صفِ «اعتدالیون» جاى گرفت (مستوفى، ص ۲۹۰ـ۲۹۱، ۳۱۹ـ۳۲۰). با نزدیک شدن شعلههاى جنگ جهانى اوّل به مرزهاى ایران و ورود نیروهاى روسى به شمال ایران و نزدیک شدن آنان به پایتخت، گروهى از آزادىخواهان به عثمانى و گروهى دیگر به میان ایلات و عشایر رفتند. دهخدا به میان بختیاریها رفت و دو سالونیم در چند بخش و روستاى بختیارىنشین سپرى کرد. سپس به دعوت لطفعلىخان امیرمُفخّم ایلخانى و فرزندش، فتحعلیخان سردار معظّم، به روستایى در چهارمحال و بختیارى نزدیک شهرکرد رفت. امیرمفخّم کتابخانۀ خوبى داشت و دهخدا از آن استفاده مىکرد (بختیار، ص ۳۲).
دهخدا پس از دورۀ دوم مجلس، از امور سیاسى کناره گرفت و به امور دیوانى پرداخت (ریاست دفتر وزارت معارف و ریاست تفتیش وزارت عدلیه)، و در آغاز دهه ۱۳۰۰ش، ریاست مدرسۀ سیاسى را برعهده گرفت. این مدرسه در سال ۱۳۰۶ش با مدرسۀ حقوق ترکیب شد و در دهۀ بعد، با تشکیل دانشگاه تهران، به دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسىِ این دانشگاه تبدیل شد. امّا در همۀ این تحوّلات، ریاست دهخدا، همچنان، تا سال ۱۳۲۰ش، که بازنشسته شد، پایدار ماند. با آنکه پس از مقالات «چرند پرند» در صوراسرافیل، برخى از نوشتههاى او در روزنامههایى مانند ایران کنونى، آفتاب و شورى انتشار یافت (معین، ص ۳۸۰)، امّا او، بسیار زود، به پژوهشهاى ادبى روى آورد.
گردآورى بخش عمدهاى از امثال و حکم (چهار جلد، تهران، ۱۳۰۸ـ۱۳۱۱ش؛ ۲۷۰۶ صفحه متن + ۱۸۰ صفحه فهرست) در ذیل سىهزار عنوان مَثَل، حکمت، اصطلاح، زبانزد و کنایه، دههزار نظیر و برابر در عنوانها و مدخلها، و دوازده هزار شاهد در نظم و نثرِ گویندگان و نویسندگان، از جمله مهمترین فعّالیتهاى فرهنگى پس از انقلاب مشروطه است. دهخدا در راه گردآورى این کتاب از یارى برخى شاگردان و دوستان خود، از جمله غلامعلى رعدى آذرخشى بهره گرفت. صادق هدایت که خود مجموعهاى در حدود دویست صفحه در موضوع امثال و حکم گردآورده بود آن را در اختیار دهخدا گذارد (آرینپور، همان، ص ۱۳۲).
امّا مهمترین اثر دهخدا لغتنامه (۲۲۲ بخش یا جزوه، تهران، ۱۳۱۸ـ۱۳۵۸ش) است که شامل همه واژهها و تعبیرها و اصطلاحهاى فارسى و دخیل در فارسى و بخش عمدهاى از اعلام ایرانى و غیرایرانى در نیمۀ دوم قرن بیستم است، و به عقیدۀ پژوهشگر نکتهبینى مانند محمّد قزوینى، «شاهکارى» است که «بعد از اسلام، تاکنون براى زبان فارسى نظیر آن، بلکه چیزى که در جزو هزارم نیز شبیه آن باشد، از هیچجا و هیچکس سراغ داده نشده» است (نک: قزوینى، ص ۳۹۶). حتّى سالها بعد نیز این اثر همچنان مورد ستایش اهل ادب و تحقیق بوده است : «کار عظیم و مردانۀ استاد دهخدا دربارۀ واژگان زبان فارسى از کارهاى کارِستانى است که توفیق انجام آن را باید موهبتى براى زبان فارسى و براى بنیادگذار آن به شمار آورد. تنها امثال و حکم او کافى است که مؤلّفى را در زبان پارسى جاودانگى بخشد تا چه رسد به لغتنامه بزرگ او» (شفیعى کدکنى، ص ۲۳).
علاوه بر این دو اثر بزرگ، از دهخدا اشعارى چند هم برجاى مانده است. مسمّطِ «اى مرغ سحر»، که شاعر، خود، آن را «وصیتنامۀ دوست یگانه من یا هدیه برادرى بىوفا بهپیشگاه آن روح اقدس اعلى» خوانده است، مشهورترین شعر اوست. امّا رثایى بودن شعر از حدِّ آن «دوست یگانه»، که میرزا جهانگیرخان شیرازى است، فراتر مىرود و آن را به مرامنامۀ آرمانخواهان دورۀ مشروطه تبدیل مىکند. شعر با تصویرهایى پىدرپى از دورۀ اختناق و استبداد همراه است. امّا شاعر موقعیت زمانى شعر را به آینده انتقال مىدهد و از منظرِ آینده به دورۀ گذراى اختناق و استبداد مىنگرد، و براى تأکید بر این نکته از سلسله نمادهاى مأنوس در فرهنگ و ادب فارسى (مانند «مرغ سحر»، «یزدان»، «اهریمن»، «بلبل»، «یوسف»، «تیه پورعمران» (=بیابانى که موسى با قوم خود مدّت چهل سال در آن سرگردان بود)، «ارض موعود»، «ارم» و «شدّاد» (نک: آرینپور، از صبا تا نیما، ج ۲، ص ۹۶ـ۹۷) بهره برده است.
آرینپور (همان، ص ۹۵) به امکان تأثیر پذیرفتن دهخدا در این منظومه از قطعهاى به زبان ترکى عثمانى، سرودۀ رجایىزادۀ اکرمبیک (۱۲۶۳ـ۱۳۳۱ق) اشاره کرده است. رعدى آذرخشى (ص ۳۹۹)، که با زبان ترکى عثمانى آشنایى داشته است، بااشاره به این تحقیق آرینپور، شعر دهخدا را از شعر شاعر عثمانى برتر یافته است. گذشته از این نکته، احیای قالب مسمّط ، اثر دهخدا را به طرحى نو از اسلوبى کهن تبدیل مىکند تاآنجاکه جلوههایى از نخستین نوآوریها در شعر فارسى را در آن آشکارا مىتوان یافت. این شعر، از جهت درونمایه، شکل و موسیقى، مورد استقبال یا توجّه برخى از شاعران دورۀ مشروطه، مانند حیدرعلى کمالى، محمّدتقى بهار، یحیى ریحان، نیما یوشیج و پروین اعتصامى واقع شد (نیما یوشیج، ص ۱۳۶، ۱۳۸، ۱۴۰). شاید تصنیف «مرغ سحر» بهار را هم، که در هنر و ادب ایران شهرتى بسزا دارد، بتوان از دایرۀ تأثیر سروده دهخدا بیرون ندانست.
شعر «اى مرغ سحر» به دورۀ نخست شاعرى دهخدا مربوط است. او در این دوره، چنانکه در «چرند پرند» او هم مىبینیم، علاوه بر بهرهجویى از زبان ادبى، به تعبیرهاى رایج در فرهنگ مردم نیز توجّه دارد. سرودههایى مانند «مردود خدا رانده هر بنده آکبلاى» و «خاک به سرم، بچّه به هوش آمده» (دهخدا، دیوان، ص ۱، ۴) حاصل این توجّه است. بخش عمدهاى از این سرودهها مربوط به مسائل اجتماعى و سیاسى است. ولى اشعار دهخدا در دورۀ دوم شاعرى، یعنى مراحل میانى و پایانى عمر او، صرفنظر از چند استثنا، از بیان مسائل اجتماعى و سیاسى دور مىشود و بیشتر به موضوعات تعلیمى، حِکمى، عرفانى و حتّى شخصى ارتباط مىیابد (مثلا نک: دهخدا، همان، ص ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۸۹، ۱۹۰، ۱۹۲). بهرهگیرى او از الفاظ و تعابیر کهن فارسى و عربى در اشعار این دوره بسیار مشهود است و گروهى از آنها «در عوالمى از تقیّد و پیچیدگى زبان و اشارات مهجور فرورفته و تمامى تازگى و خودجوشى خود را از دست» داده است (منیبالرّحمان، ص ۱۳۲ـ۱۳۳). آرینپور (از نیما تا روزگار ما، ص ۱۳۳) هم بر آن است که منظومههاى دهخدا، به سبب «ممارست او در کتب متقدّمان»، پراز «کلمات مهجور و نامأنوس و اصطلاحات کهنه و قدیمى» است و همین امر «فهم و درک آن را براى پارسىزبانان امروز دشوار» ساخته است. بهنظر مىآید که طبع دهخدا، با وجود سرودهاى مانند «اى مرغ سحر»، که آمیزهاى از «تخیل و رقّت» شاعرانه (محمّد اسحاق، ص ۵۷) شناخته شده است، بیشتر متمایل به نثر است تا به نظم. او در این دوره، به روایتِ یکى از شاگردانش، مىگفت «هر وقت مىخواهم شعر بگویم، خندهام مىگیرد و بیشتر میل دارم مطالب خود را به نثر بنویسم» (رعدى آذرخشى، ص ۴ ۱۷). بااینهمه، برخى ادیبان از انعکاس فرهنگ والاى دهخدا در شعرهایش و سبک فخیم او با ستایش یاد کردهاند (زرّینکوب، ص ۶۵۲ـ ۶۵۳). دهخدا، خود، در اواخر عمر مىگفت: «اگر به کار شاعرى بیش مىپرداختم، حالا شاعرَکى مىبودم» (دهخدا، همان، ص سى ـ سىویک).
دهخدا انسانى بود میهندوست و ترقّىخواه. او، علاوه بر فعّالیتهاى سیاسى و اجتماعى دورههاى جوانى و میانىِ عمر، در اوایل اسفند ۱۳۲۹ش «جمعیت مبارزه با بىسوادى» را تأسیس کرد (دهخدا، همان، ص بیست) و در سال ۱۳۳۰ش که محمّد مصدّق به قدرت رسید و مبارزه براى ملّى شدن صنعت نفت اوج گرفت، دهخدا یکبار دیگر به سیاست روى آورد و به حمایت از او برخاست. ولى بعد از کودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت مصدّق، به کلّى از فعّالیت سیاسى کناره گرفت و بقیۀ زندگى خود را وقف لغتنامه کرد. با این همه شایعهاى بىاساس که پس از کودتا درباره تشکیل «شوراى سلطنت» به ریاست دهخدا در غیاب شاه در بعضى از روزنامهها منتشر شده بود سبب شد که، پس از بازگشت شاه به قدرت، دو بار مورد «استنطاق» مقامات نظامى واقع شود (همو، مقالات، ص ۲۹۶ـ۲۹۷).
دهخدا در هفتم اسفند ۱۳۳۴ش زندگى را بدرود گفت و در صبح روز بعد، با تشییع اهل ادب و فرهنگ، در ابنبابویه شهررى به خاک سپرده شد (معین، ص ۳۵۲).
مقالات دهخدا (در دو جلد) در سالهای ۱۳۵۸ـ۱۳۶۴ش و دیوان او در سال ۱۳۶۰ش، هر دو به کوشش محمّد دبیرسیاقى، گردآورى و منتشر شده است.
منابع: آرینپور، یحیى، از صبا تا نیما، تهران، ۱۳۷۲ش؛ همو، از نیما تا روزگار ما، تهران، ۱۳۷۴ش؛ بختیار، مظفّر، «دهخدا در میان بختیارىها»، نک: دهخدا مرغ سحر در شب تار؛ تقىزاده، حسن، «دهخدا»، نک: مقدّمۀ لغتنامه دهخدا؛ دهخدا، علىاکبر، «دو یادگار»، آینده، س ۸، ش ۳ـ۴، تهران، ۱۳۶۱ش؛ همو، دیوان، بهکوشش محمّد دبیرسیاقى، تهران، ۱۳۶۲ش؛ همو، لغتنامه، تهران، ۱۳۷۳ش؛ همو، مقالات، بهکوشش محمّد دبیرسیاقى، تهران، ۱۳۶۴ش؛ دهخدا مرغ سحر در شب تار، بهکوشش ولىالله درودیان، تهران، ۱۳۸۳ش؛ رضوانى، محمّداسماعیل، «سروش روم و سروش رى»، آینده، س ۵، ش ۷ـ۹، تهران، ۱۳۵۸ش؛ رعدى آذرخشى، غلامعلى، گفتارهاى ادبى و اجتماعى، تهران، ۱۳۷۰ش؛ زرّینکوب، عبدالحسین، نقش بر آب، تهران، ۱۳۷۰ش؛ شفیعى کدکنى، محمّدرضا، «علىاکبر دهخدا»، نک: دهخدا مرغ سحر در شب تار؛ قزوینى، محمّد، «نامه مرحوم قزوینى»، نک: مقدّمۀ لغتنامه دهخدا؛ محمّد اسحاق، شعر جدید فارسى، ترجمۀ سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۹ش؛ مستوفى، عبدالله، شرح زندگانى من (تاریخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاریه)، تهران، بىتا؛ معین، محمّد، «دهخدا»، نک: مقدّمۀ لغتنامه دهخدا؛ مقدّمه لغتنامه دهخدا، تهران، ۱۳۷۳ش؛ منیبالرّحمان، شعر دورۀ مشروطه، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۸ش؛ نیما یوشیج، ارزش احساسات، بهکوشش ابوالقاسم جنّتى عطایى، تهران، ۱۳۳۵ش.»
منبع: دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، بهسرپرستی اسماعیل سعادت، ج سوم، انتشارات فرهنگستان زبان وادب فارسی: ۱۳۸۸، صص ۲۳۶-۲۳۹.
انتهای پیام
در انتخابات بد جوری باختید حتی صدای ملت هم جواب نداد پس به اخبار دیگر بپردازید رد صلاحیت هارا بهانه کردید شما یک اصلاح طلب رد شده بیاور که بین مردم خواهان داشته باشد نه این وری نه اون وری جانم فدای رهبری