خرید تور تابستان

کاش بمب اتم بی‌ پدر می‌ماند! | فیلم اوپنهایمر و اخلاق جنگ

دیوید بلانت مطلبی با عنوان «اخلاق وحشتناک سلاح‌های هسته‌ای» در سایت اتیکس نوشته‌است که متن آن با ترجمه خدیجه ساروی در سایت خانه اخلاق پژوهان جوان منتشر شده‌است. متن کامل را در ادامه بخوانید.

رابرت اوپنهایمر را پدر بمب اتم می‌نامند. فیلم اوپنهایمر ساختۀ کریستوفر نولان دربارۀ یکی از مهیب‌ترین جنایات بشری است؛ یعنی انفجار بمب اتم در هیروشما و ناکازاکی. نویسنده، به بهانۀ این فیلم، نگاهی اخلاقی به موضوع استفاده از بمب اتم ــ و به‌طور کلی ــ اخلاق جنگ انداخته است. اگر این فیلم را ندیده‌اید، پیشنهاد می‌کنم این فیلم را حتماً تماشا کنید.

اوپنهایمر و اصول اخلاقی هولناک بمب اتم

«دستانم آغشته به خون است.»

این جمله­‌ای است که رابرت­ اوپنهایمر، طراح پروژۀ منهتن، پس از ساخت و ریختنِ بمب­‌ها در هیروشیما و ناکازاکی، به هری‌ ترومن، رئیس‌­جمهور وقت آمریکا، گفت. بمبارانی که موجب کشتار بیش از ۲۲۶ ­هزار نفر شد.

رئیس‌­جمهور به او اطمینان‌­خاطر داد، اما در خلوت، به‌خاطر عذاب­‌وجدانِ اوپنهایمر و گریه‌­اش، خشمگین شد و به دین آچسون، وزیر امور خارجۀ خود، گفت: «دیگر هیچ­‌وقت نمی­‌خواهم آن عوضی را در دفترِ کارم ببینم.»

همزمان با سالگرد بمب­‌گذاری­‌ها و اکران فیلم اوپنهایمرِ کریستوفر ­نولان، فرصت خوبی پیش آمده تا به بررسی دو شخصیت بپردازیم که بیشترین مسئولیت را در ساخت و استفاده از سلاح‌­های هسته‌­ای دارند: یکی فردی غرق در گناه و دیگری شخصی با ضمیری پاک.

حق با کیست؟

رابرت اوپنهایمر
ترومن در سخنرانی خود با اعلام نابودی هیروشیما و ناکازاکی، بستری را فراهم کرد که مدافعانِ استفاده از سلاح‌های هسته‌ای، بر روی آن موج‌سواری کردند: [بمب هسته‌ای] رنج جنگ را کاهش داد.

پاول ­فوسل، استاد دانشگاه در آمریکا، این موضوع را در مقاله‌ای توضیح می‌دهد و اسم مقاله‌اش را گذاشته خدا را شکر به‌خاطر بمب اتم. فوسل، پیشکسوت تئاتر اروپا، به دفاع از استفاده از سلاح‌های هسته‌­ای پرداخت، چون جزایر اصلی ژاپن از کشتار و ویرانی این حملات در امان بودند.

برنامه‌ریزهای نظامی بر این باور بودند که بمب‌افکنی می­‌توانست بیش از یک میلیون تلفات جانی به بار آورد و باعث مرگ صدهاهزار پرسنل خدماتی شود، تا چیزی باقی نمانَد که بخواهیم از تأثیرش بر شهروندان ژاپنی سخن بگوییم. آمریکایی‌­ها در آستانۀ این تهاجم، نیم‌میلیون مدال با نقش قلبِ بنفش برای مجروحان جنگی ضرب کردند؛ این اقدام، از آن زمان تا کنون، در تمام درگیری­‌ها ادامه یافته است. در اینجا، می‌­توانیم استدلالی ساده اما­ نتیجه­‌گرا و قانع‌­کننده را ببینیم: جنگ، تلخ است و هر چیزی که به آن پایان دهد، ارزشمند است. سلاح­‌های هسته‌­ای، در عین حال که مرگبار بودند، جان انسان‌­های دیگر را نجات دادند.

مشکل این است که این استدلال، بر دوگانگی کاذب استوار است. دولت ژاپن می­‌دانست که در جنگ شکست خورده است؛ چند هفته قبل از بمباران‌­ها، امپراتور به وزرای خود دستور داد تا از طریق ادارات معتبر اتحاد جماهیر شوروی یا یک دولت بی­‌طرف دیگر، به جنگ پایان دهند. راهی برای مذاکره جهت صلح وجود داشت، اما متفقین، خواستار تسلیم بی­‌قیدوشرط بودند.

ممکن است بپرسیم که آیا این هدف، هدفی برای جنگی عادلانه بود؟ اما حتی اگر چنین بوده باشد، راه­‌های دیگری نیز وجود داشته است: حملات هوایی کور و بی­‌هدف، سبک­‌تر بود و محاصرۀ دریایی تسلیحات جنگی می‌توانست در نهایت ژاپن را وادار به تسلیم کند. نباید در مسائل نظامی، آزمون و خطا کرد، بلکه باید بدانیم که مسیر پیروزی، هرگز دوگانه نبوده است و می‌توانستند راه سومی پیدا کنند.

بااین‌حال، چنین پاسخی کافی نیست، چون به سؤال‌مان دربارۀ استفاده از سلاح‌­های هسته‌­ای پاسخ کامل نمی‌دهد و فقط به یک مورد خاص ــ یعنی استفاده از آن در سال ۱۹۴۵ ــ می‌­پردازد. سؤال کلی­‌تری وجود دارد: آیا استفاده از سلاح‌های هسته‌­ای، اخلاقی است؟ پاسخ باید منفی باشد.

چرا؟

چون، به تعبیر رابرت ­نوزیک، فیلسوف آمریکایی، انسان‌­ها حقوقی دارند و انجام برخی کارها بدون نقض این حقوق ممکن نیست. یکی از این حقوق باید مخالف کشتار آدم‌ها باشد، چون کشتنِ نامشروعِ یک شخص، همان قتل است و نقض حقوق بشر. اگر ما این حقوق را داریم، پس باید بتوانیم از آن‌­ها حمایت هم کنیم و همان‌­طور که افراد می‌­توانند از حقوق­‌شان دفاع کنند، دولت‌­ها نیز باید چنین کنند، چون ضامن حقوق شهروندی‌اند. این نکته، یک بررسی قطعی و معیار در مقابل استدلال نتیجه‌گرایانۀ برنامه‌­ریزهای نظامی است. جنگ از این جهت تلخ است که شرایطی را به وجود می‌آورد که قوانین اخلاقی عادی به حالت تعلیق درمی­‌آیند و دیگر کشتن، غیرقانونی و نامشروع نیست.

سربازی که در جنگ مشغول مبارزه است، ممکن است سرباز دشمن را برای دفاع از خود و کشورش بکشد. بااین‌حال، معنایش این نیست که همه‌کاری برای او مُجاز است. هدف‌قراردادن غیرنظامیان ــ مانند سربازان مجروح، شهروندان عادی و به‌ویژه کودکان ــ مُجاز نیست، چون به‌هیچ‌وجه، آن­‌ها تهدید به حساب نمی‌آیند.

جنگ، تلخ است و هر چیزی که به آن پایان دهد، ارزشمند است. سلاح­‌های هسته‌­ای، در عین حال که مرگبار بودند، جان انسان‌­ها را نجات دادند. جنگ از این جهت تلخ است که شرایطی را به وجود می‌آورد که قوانین اخلاقی عادی به حالت تعلیق درمی­‌آیند و دیگر کشتن، غیرقانونی و نامشروع نیست.

کاش بمب اتم بی‌ پدر می‌ماند! | فیلم اوپنهایمر و اخلاق جنگ
رابرت اوپنهایمر

می‌توانیم مقایسه­‌ای نسبت‌به دفاع از خود ترسیم کنیم: اگر کسی قصدِ کشتنِ شما را داشته باشد و شما در حین دفاع از خود، او را بکشید، شما هیچ گناهی مرتکب نشده­‌اید؛ اما اگر عمداً رهگذری را جهت متوقف‌کردن مهاجم بکشید، کار نادرستی انجام داده­‌اید، چون رهگذر نمی­‌تواند مسئول اقدامات مهاجم باشد.

این یک واقعیت تلخ است که غیرنظامیان در جنگ کشته می‌­شوند و این موضوع، گاهی قابل‌بخشش است، آن‌هم فقط وقتی کشتار آن‌ها هدف اصلی نبوده و تمام تدابیر منطقی برای جلوگیری از کشتن آن‌ها اتخاذ شده است. مایکل­ والزرِ فیلسوف این موضوع را «قصد ثانویّه» می‌­نامد؛ یعنی باید در نظر داشته باشید که به غیرنظامیان، به‌عنوان عنصر اصلی اقدامات خودتان آسیب نرسانید و اگر آسیب غیرنظامیان در حاشیۀ جنگ محتمل است، باید مراقب باشید تا خطرات را به حداقل برسانید. (حتی اگر سربازانِ شما را در معرض خطر قرار دهند.)

اتفاق هیروشیما در آزمون قصد ثانویّه مردود است. درست است که هیروشیما یک هدف نظامی و در نتیجه مشروع بود، اما مراقبت لازم برای اطمینان از آسیب‌نرساندن به غیرنظامیان صورت نگرفت. تسلیحات هسته‌­ای، بسیار بی‌­هدف هستند و اثرات آن‌­ها بسیار مخرب است. تقریباً هیچ سناریویی برای استفاده از این­ سلاح‌ها وجود ندارد که شامل مرگ قابل‌پیش­‌بینی و اجتناب از کشتار غیرنظامیان باشد. این­ سلاح‌ها برای تخریب مراکز پرجمعیت و کشتن غیرنظامیان طراحی شده‌­اند. در هیروشیما، به‌ازای هر سربازِ کشته شده، ۱۰ غیرنظامی کشته شده است. سلاح­‌های هسته­‌ای، از آن زمان تاکنون فقط قدرتمندتر شده­‌اند، [نه این‌که جلوی ساخت آن‌ها گرفته شود]. با نگاهی به داستانِ اوپنهایمر و ترومن، نمی­‌توان احساس کرد که اوپنهایمر، بی­‌گناه است. مخالفت‌­های بعدی اوپنهایمر با افزایش قدرت سلاح‌­های هسته‌­ای و حمایت او از عدم تولید انبوه آن‌­ها، حتی به قیمت هدف‌قرارگرفتن در ترس سرخ، تلاشی اصولی برای جبران سهمش در پروژۀ منهتن بود.

اوپنهایمر
کاش بمب اتم بی‌ پدر می‌ماند! | فیلم اوپنهایمر و اخلاق جنگ

استدلال نتیجه‌­گرا مبنی بر این‌که استفاده از سلاح‌­های هسته­‌ای موجّه است، می­‌تواند بسیار جذاب باشد، چون جنگ را پایان می‌دهد، جان انسان‌­ها را نجات می‌دهد و رنج آن‌­ها را به حداقل می‌رساند، ولی مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. این استدلال بر تجزیه و تحلیل ساده­‌انگارانه از گزینه‌­های موجودِ قدرت­‌های متحد در ماهِ اوت در سال ۱۹۴۵ استوار است؛ و از آن مهم‌­تر، بخش ماهیت طبیعی سلاح‌­های هسته‌­ای است که استفادۀ عمدی از آن، آسیبی اجتناب‌ناپذیر به غیرنظامیان وارد می‌آورد.

اگر هنوز متقاعد نشده‌­اید، سال ۱۹۴۵ را در ذهن بیاورید و موضوع را برعکس کنید: به‌راحتی می­‌توان گفت سیدنی یا سن‌فرانسیسکو ــ دقیقاً مانند هیروشیما و ناکازاکی ــ اهداف مشروعی بودند. اگر ژاپنی‌­ها با هدفِ وادارکردن استرالیا به تسلیم و پایان‌دادن به رنج جنگ، بندر سیدنی را بمباران اتمی می­‌کردند، آیا ما این اقدام را اخلاقاً موجّه می‌­دانستیم یا آن را فاجعه‌­ای در کنار تجاوز به کشور نانجینگ، اردوگاه­‌های مرگ راه‌­آهن برمه یا آزمایش­‌های انسانی مرگبار واحد ۷۳۱ به‌شمار می‌­آوردیم؟ قاعدتاً گزینۀ دوم را انتخاب می‌کنیم، چون در غیر این‌­صورت، هیچ عملی، هرچند مرگبار، نمی‌­تواند ممنوع باشد و جنگ واقعاً به جهنم تبدیل می‌­شود.

این موضوع را در اخلاق فناوری بحث می‌کنند.»

انتهای پیام

بانک صادرات

پیام

  1. در مقابل اشخاصی مثل هیتلر و هیروهیتو حرکت
    آمریکایی ها در آن موقع یک حرکت اجباری و واکنشی
    بود‌

    1
    4
  2. در مقاله علم راشخصی نموده اند در صورتیکه در واقع
    این چنین نیست. مثلا اگر انشتین نمی بود نظریه نسبیت با تاخیر چند ساله توسط شخص دیگری کشف
    می شد.
    یا اگر قضیه جنگ جهانی دوم نبود بمب اتم ده الی
    پانزده سال بعدسال ۱۹۴۵ توسط اشخاص دیگری غیر
    غیر از اپنهامر ساخته می شد.
    به کار گیری اسلحه ها هم که توسط سیاستمدار ها
    انجام می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا