خرید تور نوروزی

آنچه اول سال به آن نیاز دارید «تصمیم» نیست «ضدتصمیم» است

الیور برکمن، نویسنده، مطلبی با عنوان « The key to keeping new year resolutions? Don’t make them in the first place» در وب‌سایت گاردین نوشته است که با ترجمه‌ی اردلان لقائی در سایت ترجمان منتشر شده است. متن کامل را در ادامه بخوانید.

دنیای ما عاشق «انجام‌دادن» است. اینکه چه کاری انجام می‌دهید، اهمیت چندانی ندارد، مهم آن است که سخت‌کوشانه و خستگی‌ناپذیر مشغول انجام‌دادنش باشید. حتی اگر قرار است تفریح کنید، باید مثل مهندس عمرانی که می‌خواهد یک پروژۀ ساختمانی را جلو ببرد، با جدیت و تلاش تفریح کنید. تصمیمات اول سال هم بخشی از این رویۀ فرهنگی کلان‌اند. وعده و وعیدهایی برای هر چه بیشتر انجام‌دادن. در این میان، شاید شادتر باشیم و مفیدتر، اگر تصمیم بگیریم که کمتر تصمیم بگیریم.

الیور برکمن،گاردین— فکرش را که می‌کنیم، اصلاً عجیب نیست که اهدافمان در سال جدید -همان تصمیمات بزرگ، بلندپروازانه‌ و سرنوشت‌ساز- هرگز به نتیجه‌ نرسند. عجیب آن است که انتظار داریم ثمر بدهند.

شرایط را در نظر بگیرید. نخست آنکه شما سخت گرفتارید (همه گرفتارند)، بنابراین احتمالاً وقت‌گذاشتن برای چند عادت روزانۀ جدید چندان کار ساده‌ای نخواهد بود. دوم آنکه شما آدم خوبی هستید و معمولاً می‌خواهید نهایت تلاشتان را بکنید، بنابراین اگر تابه‌حال سه بار در هفته ورزش نکرده‌اید، یا روزانه برای مراقبه وقت نگذاشته‌اید، یا هنوز سهم قابل‌توجهی در تولید کربن دارید یا اموال شخصی‌تان را سر و سامان نداده‌اید، به دلیل کم‌کاری نبوده است. دلیلی در میان بوده که انجام این کارها برایتان آسان نبوده است. حال گمان می‌کنید یک تصمیم اوضاع را تغییر خواهد داد؟ به همین خیال باشید! به گفتۀ جسیکا آبل که مربی خلاقیت است، «تصمیم گرفتن یعنی فقط قاطعانه به خود بگویید که ’دفعۀ بعد فرق خواهد داشت‘». «تصمیم‌گرفتن باعث می‌شود احساس کنید در حال ایجاد تغییری واقعی هستید، درحالی‌که به احتمال زیاد فقط دارید با شور و شوق بیشتری آرزو می‌کنید». سپس خیلی زود می‌بینید که هیچ چیز طبق برنامه پیش نمی‌رود و بیش‌ازپیش از خودتان متنفر می‌شوید.

وقتی موضوع را عمیق‌تر بررسی می‌کنیم می‌بینیم واقعاً عجیب است که فکر کنیم صرفاً با گرفتن تصمیمی قاطعانه برای متحول‌ساختن خود می‌توانیم تغییری ایجاد کنیم. خودتان را در نظر بگیرید، همان خود قدیمی و آشنا، با تمام عیب‌ها و نگرانی‌ها. حال گمان می‌کنید زمان آن فرا رسیده تا به خودِ جدیدی تبدیل شوید. بااین‌حال، شخصی که بر این دگرگونی نظارت می‌کند -کسی که عادات جدید را انتخاب می‌کند، کتاب‌های خودیاری را می‌خرد و نمودارهای پیشرفت روزانه را به در و دیوار می‌چسباند- مسلماً خود قدیمی شماست. این بدین معناست که تغییرات مشخصی که برمی‌گزینید، و راه و روشی که برای ایجاد تغییر در پیش می‌گیرید، همواره نشانی از شما دارد.

اگر در مورد رژیم غذایی و ورزش‌کردن رویکرد خودتنبیهی دارید احتمالاً راه‌هایی را در پیش می‌گیرید که شما را به‌سمت برنامه‌های سفت‌وسخت‌تر سوق می‌دهند و همان تمایل را در شما تقویت می‌کنند، درحالی‌که شاید تنها باید کمتر به خودتان سخت بگیرید و کمی هم به شهودتان دربارۀ اینکه در هر زمان چه کاری برایتان بهتر است اعتماد کنید. یا اگر فرد مهرطلبی باشید، ممکن است تصمیم بگیرید که امسال برای حفظ ارتباط با دوستان یا تماس با والدین سالخورده بیشتر تلاش کنید، درحالی‌که این رفتار فقط تمایل شما برای خشنودسازی دیگران را تقویت خواهد کرد. بنابراین به‌هیچ‌وجه تغییر نخواهید کرد یا حداقل آن تغییری که امید داشتید رقم نخواهد خورد.

ازاین‌رو شاید زمان آن فرا رسیده که شیوۀ «ضدتصمیم» را بپذیرید، یعنی تصمیم بگیرید که در سال ۲۰۲۴ کمتر به خودتان سخت بگیرید و تغییرات کوچک سنجیده را به‌جای تغییرات دشوارتر انتخاب کنید. حتی تصمیم بگیرید که فلان کار نامطلوب را یک‌بار برای همیشه ترک کنید.

نقطۀ شروع آنجاست که بپذیریم تغییر عادات کوچک و اهداف ساده، در مقایسه با اهداف بلندپروازانه، اغلب منجر به تحولات بیشتری می‌گردد. اولاً، به‌جای اینکه مثلاً تصمیم بگیرید روزی ۹۰ دقیقه برای نوشتن رمانتان وقت بگذارید، خود را ملزم کنید که روزی ۱۰ دقیقه برایش وقت بگذارید؛ دومی کمتر ترسناک است، درنتیجه کمتر احتمال دارد کل کار را رها کنید. ثانیاً، بدانید تکرارِ صرف یک کار برای شکل‌دادن عادت بسیار مهم‌تر از جزئیات عادتی است که به آن پایبند هستید، به‌خصوص در مراحل اولیۀ شکل‌گیری یک عادت جدید. بله، ۱۰ دقیقه تمرین نویسندگی در مقایسه با ۹۰ دقیقه تمرینِ روزانه چندان مؤثر نخواهد بود، اما رؤیای اهدافِ بلندپروازانه چشم ما را به روی به این حقیقت آشکار می‌بندد که عادتی ۱۰دقیقه‌ای، که واقعاً به آن عمل می‌کنیم، بسیار اثرگذارتر از عادتی ۹۰‌دقیقه‌ای است که آن را در سر می‌پرورانیم، از آن به وجد می‌آییم و بعد از چند روز از خیرش می‌گذریم. برخلاف کلیشه‌های خودیاری، بهترین سؤال هنگام شکل‌دادن عادات این نیست که «دوست دارم روزم چگونه باشد؟» بلکه این است که «فعالیت روزانه‌ای که حتی در پر‌مشغله‌ترین روزهای زندگی‌ام مطمئناً انجامش خواهم داد چیست؟».

البته نه اینکه باید دچار «روزمرگی» شویم. برنامه‌ای سفت‌وسخت برای انجام کاری به‌طور روزانه ممکن است به‌راحتی به نوعی طرح غیرقابل‌انعطاف تبدیل شود که تغییرات عادات را در مراحل اولیه بی‌‌اثر می‌کند. من عاشق توصیۀ دَن هَریس، مربی مدیتیشن و سازندۀ پادکست، هستم. به گفتۀ او باید سعی کنیم نه به‌طور روزانه بلکه «گاه و بیگاه» مراقبه انجام دهیم. این الگو را می‌توان به‌راحتی برای سایر فعالیت‌ها نیز به کار برد. نکتۀ حائز اهمیت این است که برنامۀ «گاه و بیگاه» به این معنا نیست که هر زمان که دوست داشتید از مسئولیت خود فرار کنید؛ مسلماً اگر فقط دو روز در هفته بدوید یا غذای سالم بخورید یا به تمرین زبان اسپانیایی بپردازید، به برنامۀ «گاه و بیگاه» پایبند نیستید. اما چهار روز در هفته چطور؟ در برخی از دوره‌های پر مشغله، شاید بتوان چنین برنامه‌ای داشت. نکته این است که به‌طور شهودی متوجه پیشرفت یا درجازدن خود خواهید شد، بدون آنکه آن‌قدر انعطاف‌ناپذیر باشید که در اولین روزی که همه‌چیز از کنترل خارج شد برنامۀ شما نقش بر آب شود.

بااین‌حال، تصمیمات کوچک‌تر به‌راستی تنها قدم اول هستند. قدم بعدی تصمیم‌گیری برای دست‌کشیدن کامل از برخی فعالیت‌هاست. این شیوه‌ای است که پیتر دراکر، کارشناس فقید مدیریت، از آن با عنوان تعیین «اولویت‌های معکوس» یاد کرد، که نقطۀ مقابل اولویت‌بندیِ معمول است. ازآنجاکه وقت شما محدود است، و راه‌های بالقوه برای پرکردن زمانْ نامحدود، و تعیین اولویت به معنی تصمیم‌گیری برای استفاده از بخشی از زمان برای انجام یک فعالیت است، خب، بدیهی است که فعالیت دیگری به آینده موکول شود یا به‌کلی کنار گذاشته شود. واقعیت همین است، چه خوشتان بیاید چه نیاید. شفاف‌سازی اولویت‌های معکوس فقط به این معناست که کارها را آگاهانه و عمداً به تعویق بیندازید. به گفتۀ دراکر، نقطۀ شروع مطلوب این است که فهرستی از فعالیت‌هایتان تهیه کنید و از خود بپرسید: اگر این کار را قبلاً انجام نداده‌ام، آیا اکنون آن را شروع می‌کنم؟ منفی‌بودن پاسخ -یا صرفاً مبهم‌بودن آن- نشانه‌ای بارز است از فعالیتی که باید کنار گذاشته شود.

و محض اطلاع، انتظار کار بسیار دشواری را داشته باشید. ما عادت کرده‌ایم که انجام کارها را مسیر جسورانه و بلندپروازانۀ زندگی بپنداریم، مسیری که نیازمند شجاعت و استقامت است، و خودداری از انجام کارها را راه و روش افراد تنبل بدانیم. اما حقیقت این است که مشخصۀ فرهنگی که در آن زندگی می‌کنیم چیزی است که هارتموت رُزا، نظریه‌پرداز اجتماعی، «تثبیت پویا» می‌نامد و به موجب آن دنیای ما، و به‌خصوص اقتصادمان، برای بقا باید با سرعت بیشتری به حرکت خود ادامه دهد. به عبارت دیگر، افراد باید بیش‌ازپیش به انجام کارها و وظایفشان بپردازند. بنابراین عمل‌کردن اغلب نه مسیری جسورانه، بلکه راه و روشی است که به کمترین میزان مقاومت و پایداری نیاز دارد. مقاومت در برابر فشار برای انجام کارهاست که جرئت می‌طلبد (همچنین نیازمند اندکی امتیاز اجتماعی است).

بااین‌‌حال، برای پذیرش کامل شیوۀ ضدتصمیم، باید پا را فراتر بگذاریم. چه می‌شود اگر متعهد شویم تا بخش عمده‌ای از سال آینده را صرف مطلقاً هیج کاری نکردن کنیم؟ بیونگ چول هان، فیلسوف آلمانی‌کُره‌ای، در کتاب اخیر و جذابش، زندگی نظرورزانه 1، استدلال قابل ملاحظه‌ای را مطرح کرده مبنی بر اینکه نه فعالیت، بلکه عدم فعالیت است که به زندگی معنا و ارزش و آنچیزی را می‌بخشد که او «طراوت زندگی» می‌نامد. به گفتۀ او «بدون وقفه و درنگ، فعالیت به کنش و واکنش نسنجیده منجر می‌‌شود … سکوت به گفت‌وگو عمق می‌بخشد. بدون آرامش، موسیقی وجود ندارد، فقط صداست و نویز … اگر مهارت بی‌فعالیتی را از دست بدهیم، کم‌کم شبیه ماشین‌هایی می‌شویم که صرفاً به وظیفۀ خود عمل می‌کنند».

علاوه بر این، فعالیت، به‌خصوص هنگامی که صحبت از رشد شخصی می‌شود، طبیعتاً توجه را به آینده معطوف می‌کند: برای مثال تصمیم می‌گیرید وزنه بزنید، به این دلیل که موقعیتی را در آینده پیش‌بینی می‌کنید که در آن وزن کم کرده‌اید، یا کمتر احساس خستگی دارید، یا تا کهنسالی همچنان سلامت و سرزنده‌اید. این رویکرد اشکالی ندارد، به‌جز اینکه به‌راحتی منجر به زندگی‌ای خواهد شد که در آن صرفاً بر روی آینده متمرکز می‌شوید و مشتاقانه منتظر خوشبختی و خرسندی در لحظه‌ای هستید که درواقع هیچ‌گاه لحظۀ کنونی نیست.

از طرف دیگر، ایستادن بالای یک تپه، نگاه‌کردن به منظره، یا خیره‌شدن به شعله‌های آتش، یا خواندن یک داستان بدون چالش اما لذت‌بخش مزیت روشنی برای آینده ندارد. از دیدگاه آینده‌محور، این امور باعث اتلاف وقت می‌شود. اما درواقع به این معناست که، به‌جای آنکه زمان بیشتری را جهت آماده‌شدن برای کسب خرسندی در آینده صرف کنید، رضایت خاطر را در واقعیت کنونی می‌یابید، در لحظه‌ای واقعی از زندگیِ رضایت‌بخش.

بااین‌حال امکان دارد همان‌طور که سال نو می‌شود، احساس کنید واقعاً نیاز به تغییر دارید. ممکن است گمان کنید که تمام این حرف‌و‌حدیث‌ها درمورد گشت‌و‌گذار در طبیعت شاید برای اکثر افراد خیلی خوب باشد، اما زندگی شما، در این برهۀ خاص، آن‌قدر آشفته یا ناسالم یا خسته‌کننده است که یک دگرگونی بزرگ ضروری است. در این صورت، شاید بهتر باشد که اساسی‌ترین سؤال را برای رشد شخصی بپرسیم. این سؤال احتمالاً آن‌قدر بنیادی است که مطرح‌کردن آن در تقریباً تمام کتاب‌ها، دوره‌ها یا برنامه‌های خودیاری و حتی در برخی از روش‌های روان‌درمانی ممنوع است: اگر هیچ‌گاه تغییر نکنید چه اتفاقی می‌افتد؟ و بعد از آن چه خواهد شد؟

طبیعتاً این رویکرد در ابتدا مانند این است که تسلیم شوید و به زندگی‌ای رضایت دهید که بسیار بدتر از آن چیزی است که می‌توانستید با تلاشش و کوشش به دست بیاورید. اما این سؤال ارزش پرسیدن دارد. همان‌طور که بروس تیفتِ روان‌درمانگر یادآور شده، اینکه به خودتان بگویید شخص بسیار آشفته‌ای هستید و به پیشرفت زیادی نیاز دارید به‌طرز عجیبی راحت و بی‌دردسر است. به گفتۀ او «ادعای اینکه ما افرادی سخت و پیچیده‌ هستیم بدین معناست که مجبور نیستیم به‌طور کامل با زندگی‌مان درگیر شویم، زیرا ’هنوز آماده‘ نیستیم و مشکلی وجود دارد که ابتدا باید آن را برطرف کرد … بنابراین ما عذر موجهی برای حضورنداشتن داریم. معلوم شده که به‌راستی حاضربودن -حضور کامل، ملموس و بی‌غل‌وغش- اغلب تجربۀ بسیار عمیقی است».

تیفت پیشنهاد می‌کند از خود بپرسید که اگر می‌دانستید آن ویژگیِ خودتان که آن را بسیار ناخوشایند می‌دانید، همان ویژگی‌ای که همواره سعی می‌کنید تغییرش دهید، تا پایان عمر شما را به‌نوعی آزار خواهد داد، در آن صورت چه احساسی داشتید؟ چه می‌شود اگر همیشه با احساساتی که نسبت به وزنتان دارید دست و پنجه نرم کنید، تمایل داشته باشید کارها را پشت گوش بیندازید، یا زندگی خانوادگی را بسیار خسته‌کننده بیابید؟ برای بسیاری از افراد، قطع امید به این شکل، به‌طور غیرمنتظره‌ای، احساس رهایی را به همراه دارد. این افراد با فاصله‌گرفتن از مشکلی که زندگی آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده، احساس آزادی بیشتری می‌کنند تا درگیر فعالیت‌هایی شوند که در لحظۀ حال برایشان معنادار است. و عجیب آنکه اغلب تغییر مشکلی که آزارشان می‌داد نیز آسان‌تر می‌شود.

در این مشاهدات، حقیقتی عمیق درمورد ماهیت تغییر و رشد نهفته است، حقیقتی که به واضح‌ترین شکل در مفهوم تائوئیستی 2 وو وِی متجلی می‌شود، که معمولاً به «بی‌کنشی» ترجمه شده است. بااین‌حال، این مفهوم واقعاً به معنای عدم فعالیت نیست، بلکه بیشتر به معنای دخالت‌نکردن در عمل و کنش است. به عبارتی، یعنی حذف انجام‌دهنده و اتخاذ روشی کمتر تحکم‌آمیز نسبت به خود و محیط اطراف، به گونه‌ای که اجازه دهیم تغییر به‌طور طبیعی رخ دهد، آن هم بدون تمام دخالت‌ها و نگرانی‌های روانی که عموماً خودمان مسببش هستیم. کوتاهی در قبال پایبندی به تصمیمات متداول در سال جدید به‌هیچ‌وجه باعث غافلگیریِ پیروان وو وِی نمی‌شود؛ بدیهی است که تمام آن‌ برنامه‌‌های بزرگ و قول‌های جدی برای اصلاح خود همیشه به‌ناچار شرایط را پیچیده می‌کنند، منجر به تلاش بیش‌ازحد و رخوت می‌گردند و سپس به شکست، ناامیدی و سِیر نزولی فراگیر می‌انجامد. احتمال ناکامی در تلاش بیش‌ازحد و تلاش ناکافی یکسان است.

بنابراین در سال ۲۰۲۴، تمام این رفتارها را کنار بگذارید. چند هدف را تعیین کنید، یا اصلاً هیچ هدفی را تعیین نکنید. از فعالیت‌هایی که دیگر معنادار یا لذت‌بخش نیستند کنار بکشید. آرام شوید. به خودتان و افراد نزدیکتان کمتر سخت بگیرید. از پافشاری برای تغییر دست بکشید. از خود بپرسید که به‌راستی می‌خواهید چه چیزی در زندگی شما شکل بگیرد، سپس بگذارید تغییر اتفاق بیفتد.

این مطلب را الیور برکمن نوشته و در تاریخ ۳۰ دسامبر ۲۰۲۳ با عنوان « The key to keeping new year resolutions? Don’t make them in the first place» در وب‌سایت گاردین منتشر شده است و برای نخستین‌بار با عنوان «آنچه اول سال به آن نیاز دارید، نه «تصمیم»، بلکه «ضدتصمیم» است» در سی‌امین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ اردلان لقائی منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ با همان عنوان منتشر کرده است.

•• الیور برکمن (Oliver Burkeman) نویسنده‌ای ساکن نیویورک است که در گاردین می‌نویسد. پادزهر: خوشبختی برای کسانی که تحمل مثبت‌اندیشی را ندارند (The Antidote: Happiness for People Who Can’t Stand Positive Thinking) از آثار اوست.»

پاورقی
1 Vita Contemplativa
2 تائوئیسم یا فلسفۀ تائو دینی منسوب به لائوتسه، فیلسوف چینی، است که بر اداره مملکت بدون وجود دولت و بدون اعمال فرم‌ها و اشکال خاص حکومت مبتنی است و در قرن ۶ پ.م در چین با مجموعه‌ای از معتقدات و مناسک و اعمال مذهبی پیدا شد و بعدها با مسائلی فلسفی و عرفانی درآمیخت. فلسفه تائوئیسم از مشاهدۀ جهان طبیعی سرچشمه می‌گیرد. تائوئیسم می‌آموزد که همۀ موجودات زنده باید در حالتی هماهنگ با کیهان و انرژی موجود در آن زندگی کنند و هر چیزی در طبیعت دارای دو نیروی متعادل‌کننده به نام های یین و یانگ است [مترجم]

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا