خرید تور تابستان

وظیفه‌ی اندیشه‌ورز چیست؟ تعریف از وضع موجود یا خطایابی جامعه

نگار فیض آبادی، انصاف نیوز: دکتر هادی صمدی -مدرس فلسفه- معتقد است یکی از وظایف اصلی اندیشه‌ورزان در جامعه این است که خطاها و نقص‌ها را شناسایی و مطرح کنند و اگر روشنفکری از وضع موجود تعریف کند به وظیفه‌ی اصلی خود عمل نکرده است.

استاد دانشگاه علوم و تحقیقات، در گفت‌وگو با انصاف نیوز، حوزه‌ی روشنفکری و اندیشه‌ورزی را فقط محدود به فلسفه نمی‌داند.

در ادامه گفت‌وگو با هادی صمدی درباره‌ی چیستی اندیشه و اندیشه‌ورزی را می‌خوانید.

انصاف نیوز: اندیشه چیست و به چه کسی می‌گوییم اندیشه‌ورز؟

صمدی: اندیشه از نظر فیلسوف و روانشناس متفاوت است اما از نظر اجتماعی اندیشه‌ورزان را به‌عنوان روشنفکران (Intellectual) می‌شناسیم که ایده‌پردازی می‌کنند. نقش اندیشه‌ورزان یا روشنفکران در جامعه را می‌توان از نظر تکاملی و به شکلی متفاوت این‌گونه تبیین کرد؛ کلونی مورچه‌ها را در نظر بگیرید که مورچه‌ها باید منبع غذایی که به دست آوردند را به سمت کلونی برگردانند. اگر همه بخواهند این کار را انجام بدهند، منبع تهی می‌شود. باید مورچه‌های کنجکاو یا ولگردی وجود داشته باشند که فقط وظیفه‌شناسانه بار نمی‌کشند اما وجودشان برای کلونی لازم است تا منابع جدید را پیدا کنند. اندیشه‌ورزان یا روشنفکران در جامعه حکم همین مورچه‌های کنجکاو را دارند که دائما مسیرهای بدیع را رصد و پیشنهاد می‌کنند.

فیلسوفان کسانی هستند که کار و وظیفه‌شان این است که از منظر چشم عقاب به مسائل نگاه کنند و مسیرهایی را هم برای رسیدن پیشنهاد بدهند. اگر بخواهند وظیفه‌شناسانه عمل کنند باید به جامعه بگویند این مسیری که همه دارند می‌روند، لزوما بهترین مسیر نیست. اندیشه‌ورزان افرادی می‌شوند که علاوه بر نقد راه‌حل‌های کنونی، گزینه‌های بدیع را پیشنهاد می‌دهند.

اندیشه‌ورزان به لحاظ کارکردی در جامعه خطاها را پیدا می‌کنند. کارخانه‌ای را در نظر بگیرید که مهندسانی قرار است خطاهای سیستم را تشخیص بدهند، برعکس بازاریابان که فقط تبلیغات می‌کنند. اندیشه‌ورز فارغ از تبلیغات برای سیستم، خطاها را شناسایی می‌کند. اندیشه‌ورز و فیلسوفِ جامعه، وظیفه‌شان خطایابی است و اگر این کار را انجام ندهند، به وظیفه‌اشان عمل نکرده‌اند.

صمدی: کار اندیشه‌ورز نقد است نه تعریف از وضع موجود

آیا راه‌حل‌هایی که اندیشه‌ورزان پیشنهاد می‌کنند، الزاما بهترین راه‌حل است؟

نه لزوما؛ ممکن است خیلی وقت‌ها همان راهی که همه می‌رویم خوب باشد، اما کارِ اندیشه‌ورز این نیست که راه همه را تائید کند و بگوید خوب است. چون همواره راه‌های بهتری وجود دارند و باید این موضوع را به‌عنوان یک اصل بپذیریم. یکی از کارکردهای اصلی هنر هم همین است. کسی که درام اجتماعی می‌سازد هم مشخصا وظیفه‌اش این است که ایرادها را بگوید و نباید از او بخواهیم که فقط از وضع موجود تعریف کند، چون اصلا وظیفه‌اش چنین چیزی نیست.

ممکن است دسته‌ای از هنرمندان اهل پروپاگاندا باشند، اما دسته‌ای از آنها باید نقص‌ها و راه‌حل‌های بدیع را بگویند. بستگی دارد اندیشه‌ورز در چه ساحتی فعالیت می‌کند اما عموما کارش نقادانه است. ممکن است این نقدها هم همیشه در عالی‌ترین سطح خود نباشد. جامعه هم باید به صورتی باشد که تنوعی از صداها در آن وجود داشته باشد و بین روشنفکران گفت‌وگوهایی شکل بگیرد. احزاب هم می‌توانند حرف هر اندیشمندی که خواستند را مبنای حرفشان بگذارند و حرف خودشان را به گوش مردم برسانند.

تنوع افکار اندیشه‌ورزان در جهان چگونه است؟ آیا جریان اندیشه‌ورزی در ایران از این تنوع برخوردار است؟

در کشورهایی که احزاب واقعی متعددی دارند، راه‌های زیادی را هم می‌توانند به جامعه پیشنهاد کنند. اگر جامعه‌ای تک‌حزبی یا دوحزبی باشد وضعیت خوبی ندارد. کشوری مانند هلند، ۳۵ حزب دارد که درطول ۱۳۰ سال گذشته هر حزبی زیر ۱۰درصد رای داشته است. هر حزب می‌تواند خط فکری یک اندیشه‌ورز و مسیر بهزیستی را دنبال کند و آن را در معرض انتخاب و قضاوت مردم بگذارد و بعد وزن هرکدام از احزاب از نظر پایگاه اجتماعی مشخص می‌شود.

خود احزاب درصورتی‌که اشتباه کنند، قبل از رسیدن زمان موعود استعفا می‌کنند چون می‌دانند در دوره‌ی بعدی رای خودشان را از دست می‌دهند. مسیر‌ها بسته به زمان و شرایط می‌تواند تغییر کند. مثلا کشورهای دوحزبی درطول زمان راه‌های بدیع را از دست می‌دهند و بعد از مدتی، دیگر تفاوتی با کشورهای تک‌حزبی نخواهند داشت.

در حوزه‌ی اندیشه در جهان روی چه حوزه‌هایی کار می‌شود؟

می‌توانم این‌گونه پاسخ دهم چه کسانی اندیشه‌ورز هستند. درواقع علاوه بر فیلسوفان، هنرمندان هم اندیشه‌ورز به‌حساب می‌آیند. فیلمنانه‌نویسان و کارگردان‌ها را هم می‌توان در این دسته قرار داد. حتا فیلم‌ها دارند جای فلسفه را می‌گیرند. مکتبی داریم به‌عنوانfilm as a philosophy، یعنی فیلم به مثابه‌ی فلسفه کارهایی انجام می‌دهد. عموما به کسانی می‌گوییم اندیشه‌ورز که نگاه کلان‌نگر دارند. ما به هر جامعه‌شناسی که در یک حوزه‌ی مشخصی کار می‌کند نمی‌توانیم بگوییم اندیشه‌ورز، جامعه‌شناسانی که بین حوزه‌های مختلف ارتباط برقرار می‌کنند و از منظر چشم پرنده و کلان‌نگر به موضوعات نگاه می‌کنند را می‌توان به‌عنوان نظریه‌پردازان شناخت.

در روانشناسی هم همین‌طور است. مثلا کسی که مسیرهای عصبی خاصی در یک اختلال را بررسی می‌کند، دانشمند است اما نظریه‌پرداز کسی است که منظر کلان‌تری را در نظر می‌گیرد؛ چیزی که چارلز سندرز پیرس به آن می‌گفت Science of Review یعنی علمی که حیطه‌های مختلف را مرور می‌کند و برای برقراری رابطه میان حیطه‌های مختلف و ظاهرا بی‌ربط، روایت‌هایی را عرضه می‌کند. شاملو را می‌توان اندیشه‌ورز در نظر گرفت و نمی‌توان گفت که او فقط شاعر بود. شاعرانی مثل ابتهاج هم همین‌طور. زیرا نسبت به مسائل منظر کلان‌نگری دارند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا