خرید تور نوروزی

آنچه محقق داماد در باره باستانی پاریزی گفت

اولین نوشته‌ی باستانی پاریزی مقاله‌ای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجلهٔ بیداری کرمان چاپ شد. پس از آن به عنوان نویسنده یا مترجم از زبان‌های عربی و فرانسه مقالات بی‌شماری در روزنامه‌ها و مجلاتی مانند کیهان، اطلاعات، خواندنی‌ها، یغما، راهنمای‌کتاب، آینده، کلک و بخارا چاپ کرده‌است.

به گزارش سایت خبرآنلاین: «مراسم بزرگداشت دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی در دهمین سال درگذشت ایشان، پنج‌شنبه بیست و نهم فروردین‌ماه در کانون زبان پارسی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شد.

این مراسم با پخش پیام تصویری استادان دکتر حسن انوری، عضو هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات افشار، خانم منصوره اتحادیه، دکتر داریوش رحمانیان و دکتر روزبه زرین‌کوب، دو عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران آغاز شد.

پس از آن دکتر سید مصطفی محقق داماد، رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با خوشامدگویی به حاضران در جلسه، دقایقی در نکوداشت یاد و آثار علمی دکتر باستانی پاریزی سخن گفت. دکتر محقق داماد مرحوم استاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی را «یکی از نادره‌کاران سلف صالح ما» خواندند و افزودند: «ایشان یک تاریخ‌نگار ادیب و هنرمند بود که به چندین هنر آراسته بود: هنرِ قلمِ روان در نثر، هنر شعر در طنز و جد و هنر بیان شیرین و دلربا. آثار این بزرگوار نشان می‌دهد که او به اکثر علوم انسانی اسلامی آشنایی داشته است».

خلاصه ای از زندگی مرحوم باستانی پاریزی

محمدابراهیم باستانی پاریزی (متول ۳ دی ۱۳۰۴ در پاریز – و درگذشته در ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران) تاریخ‌دان، نویسنده، پژوهشگر، شاعر، موسیقی‌پژوه، استاد دانشگاه تهران و از درویشان گنابادی بود.

در ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت. در همین ایام با همسرش، حبیبه حایری ازدواج کرد و تا سال ۱۳۳۷ خورشیدی که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته شد، در کرمان ماند. باستانی پاریزی دورهٔ دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند و با ارائهٔ پایان‌نامه‌ای دربارهٔ ابن اثیر دانشنامهٔ دکترای خود را دریافت کرد.

او کار خود را در دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۸ با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تمام‌وقت آن دانشگاه بوده و رابطهٔ تنگاتنگی با این دانشگاه داشته‌است.

اولین نوشتهٔ او، مقاله‌ای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجلهٔ بیداری کرمان چاپ شد. پس از آن به عنوان نویسنده یا مترجم از زبان‌های عربی و فرانسه مقالات بی‌شماری در روزنامه‌ها و مجلاتی مانند کیهان، اطلاعات، خواندنی‌ها، یغما، راهنمای‌کتاب، آینده، کلک و بخارا چاپ کرده‌است.

اولین کتاب باستانی پاریزی “پیغمبر دزدان” نام دارد که شرح نامه‌های طنزگونهٔ شیخ محمدحسن زیدآبادی است و برای اولین بار در سال ۱۳۲۴ در کرمان چاپ شده‌است. وی در مدت حیات بیش از ۶۰ عنوان کتاب تألیف یا ترجمه نمود. کتاب‌های باستانی پاریزی برخی شامل مجموعهٔ برگزیده‌ای از مقالات وی هستند که به صورت کتاب جمع‌آوری شده‌اند و برخی از ابتدا به عنوان کتاب نوشته شده‌اند. از میان نوشته‌های او، هفت کتاب متمایز است که همگی در نام خود عدد هفت را دارند، مانند خاتون هفت قلعه و آسیای هفت سنگ. بعداً کتاب هشتمی با عنوان هشت‌الهفت به این مجموعهٔ هفت‌تایی اضافه شده‌است.

طبع شعرگویی باستانی پاریزی / تقاضای برف و باران برای مردمش

باستانی پاریزی طبعی لطیف و موزون داشت. به‌گفتهٔ خودش، پدر نقش مهمی در علاقمندی او به شعر ایفا کرد. «پدرم اصولاً نامه‌هایی را که به اشخاص می‌نوشت به‌صورت شعر می‌نوشت.» باستانی اولین شعرش را در ده‌سالگی در طلب باران سرود، آن‌هم در سال‌های خشک‌سالی پاریز. تا دخترکان از تشنگی نمیرند.

بیا ای برف و باران خداوند که تا خلق جهان باشند خرسند

بیا تا کشت‌ورزان شاد باشند زهر غمی آزاد باشند

بیا تا گل بروید از چمن ها همه پرگل شود دشت و دمن ها

بیا تا باستانی شاد باشد نه این صورتش پر باد باشد

شعر دیگری از باستانی پاریزی به این شرح است:

باز شب آمد و شد اول بیداری ها / من و سودای دل و فکر گرفتاری ها

شب خیالات و همه روز، تکاپور حیات/ خسته شد جان و تنم زین همه تکراری ها

در میان دو عدم این دو قدم راه چه بود؟/ که کشیدیم درین مرحله بس خواری ها

دلخوشی ها چو سرابم سوی خود برد، ولیک/ حیف از آن کوشش و طی کردن دشواری ها

نوجوانی به هوس رفت و از آن برجا ماند/ تنگی سینه و کم خوابی و بیماری ها

سرگذشتی گنه آلود و حیاتی مغشوش/ خاطراتی سیه از ضبط خطاکاری ها

کور سویی نزد آخر به حیات ابدی/ شمع جانم، که فدا شد به وفاداری ها!

باستانی پاریزی از خود ۶۶ کتاب تالیفی برجای گذاشت.

باستانی پاریزی در نگاه دیگران

رودی متی: پاریزی نقالی به شیوه سنتی ایران بود
رودی متّی ایران‌شناس آمریکایی و استاد دانشگاه «دلور» دربارهٔ باستانی می‌گوید: «باستانی پاریزی نقّالی به‌شیوهٔ سنتی ایران بود؛ یعنی شیوه‌ای از داستان‌گویی که ریشه در این خاک دارد. بنابرین داستان‌ها و افسانه‌های کهن را با سنت‌های محلی وفق می‌داد. کودکی و نوجوانی او در محیطی گذشت که هنوز دور از دسترس تحولات دنیای مدرن بود. از این‌رو آگاهی او از زمین، زندگی روستایی، کشاورزان و باورها و عقاید آنان، آگاهی همدلانه و وابستگی‌اش به این مقولات عمیق بود… تاریخ برای او به‌منزلهٔ وجدان و هوشیاری مورد نیاز جامعه بود و مورخ را طبیبی می‌دانست در جست‌وجوی بیماری‌های جوامع انسانی، کاملاً آگاه بود که درمان‌های مورخ لزوماً مصون از خطا نیست».

عباس زریاب خویی: با لطایف‌الحیل خواننده را در دل تاریخ رها می‌کند
زریاب خویی دربارهٔ قلم جذاب و متفاوت باستانی در تاریخ‌نگاری می‌گوید: «اگر تاریخ برای عده‌ایی از افراد مملکت ما امری مَلال‌انگیز و بی‌فایده باشد، باستانی پاریزی توانسته‌است این زنگ مَلال را از چهرهٔ تاریخ بزداید. خوانندگان آثار او هر چند از تاریخ گریزان باشند، ناخودآگاه به‌سوی تاریخ کشانده می‌شوند؛ و ناگهان متوجه می‌شوند که چگونه این نویسندهٔ بزرگ، با لطایف‌الحیل و زرنگی‌های خاص خود، او را در میان معرکهٔ تاریخ رها کرده‌است و چه‌طور نام‌های نامأنوس تاریخی و اسامی دور از ذهن جغرافیای تاریخ بی‌آن‌که خود توانسته باشد، ناگهان در مغز او جای گرفته‌است».

ایرج افشار: قلمش شبیه چسب اُهوست
قلم باستانی مورخ و تازه‌یاب، چیزی است شبیه به چسب «اُهو»؛ زیرا توانایی فوق‌العاده دارد که صد مطلب را در یک مقاله خواندنی و دلچسب جا بدهد همچون «چل‌تکه‌دوزی». همین طرفه‌اندیشی است که خوانندگان کتاب‌هایش در هر شهر و روستا و ده‌کوره به تحسین واداشته شده‌اند و شاید من بیش از هر کس این مطلب را دریافته‌ام که دوستداران کتب او با چه ولعی نوشته‌های او را به هر گوشهٔ وطن که بروید می‌خوانند و در مجلس‌های شبانه نقل می‌کنند.

ایرج اشراقی: تاریخ را با شعر می‌آراید
اشراقی استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران معتقد است: «دکتر باستانی در آراستن تاریخ با شعر و اسطوره و حماسه و جغرافیا و مضامین شیرینی که موردپسند است، مهارت دارد. غالب حواشی کتاب‌هایش خواندنی است و اگر این حواشی را جدا کنند، خود کتابی جداگانه به‌وجود خواهد آمد. پای‌بندی دکتر باستانی را به اصول تاریخ‌نگاری از گریزی که در لابه‌لای آثارش زده‌است به‌خوبی می‌توان مشاهده کرد».

حسن زندیه: قصه گوی خوش بیان تاریخ
حسن زندیه، استاد تاریخ دانشگاه تهران در صفحه پاسداشت یاد استاد باستانی پاریزی در روزنامه ایران دربارهٔ ایشان چنین می‌نگارد: «باستانی در حقیقت خود برآمده از تاریخ و همنشین با آن است؛ تاریخی که ریشه‌هایش را می‌توان در بارگاه شاه‌نعمت‌الله و طریقت ارشادعلی‌شاه جست. او به واقعیت و درستی تاریخ‌نویسی است عامی که تعلقات جامعه ایرانی به ادبیات و ساده‌نویسی را درک کرده و به بهترین شکل از آن بهره‌ها برده‌است. باستانی نه تنها عام‌نویس و ساده‌گوست، بلکه در زیستن و رفتن و برخاستن و سخنرانی و زندگی نیز همچون کتاب‌های خود بی‌پیرایه و بی‌آلایش است. پاریزی را باید عاشق تاریخ دانست نه یک مورخ نامی. چنین صفاتی و کرداری و گفتاری، تنها از یک مجنون حقیقی که طالب لیلی باشد، انتظار می‌رود و از قصه‌گوی خوش‌بیان تاریخ جز این انتظار نیست».

حسن روحانی: استاد فرزانه
حسن روحانی، هفتمین رئیس‌جمهور ایران در پاسداشت یاد استاد باستانی پاریزی گفت: «این استاد فرزانه بیشتر عمر گرانمایه خود را با نگاه ستایش آمیز به تاریخ و تمدن ایرانی صرف تبیین ارزش‌های انسانی فرهنگ کشورمان کرد و ده‌ها اثر ارزشمند از خود به یادگار گذاشت که همچنان پربار و روشنگر خواهد بود».

حسن باستانی راد: وارث والا تبار بیهقی
حسن باستانی راد استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی دربارهٔ استاد باستانی پاریزی می‌گوید «دنیای باستانی پاریزی دنیای جالبی‌ست که اگر کسی همهٔ آن بیش از ۶۰ کتاب و صدها مقالهٔ ایشان را خوانده باشد و ساعت‌ها در پای سخن شیرین وی نشسته باشد، باز هم شاید همین متانت و وقار، حلم و صبر، خون‌گرمی و مهربانی‌ست که اجازه داده تا این «چغله دانشجوی» تاریخ به خود جسارت داده و به این پشتوانه که زادهٔ «هفده چنار پاریز» است و نام «باستانی» را بر خود همواره ساخته مقالتی بنویسد که هم ابراز وجود کرده باشد و هم سخن نغز «نبی السارقین» متعرف شود که آنچه در این مختصر آمد «نسبت به دریا قطره یی در برابر بیضاء ذره‌ای بیش نیست»

محمدعلی اسلامی نُدوشَن: تنها یاد است که می ماند

محمدعلی اسلامی ندوشن دربارة استاد باستانی پاریزی نگاشت: «دکتر باستانی با حافظه قوی و ذهن بیدار همواره معاضر خوشایندی بود، و با آن لهجه گرم کرمانی می توانست مجلس را بدست گیرد. در نزد او تاریخ مرغزاری بود که همه نوع گیاهی در آن می رویید؛ از مرغ و سنبل، و همه نوع مرغی در آن به نوا می آمد، از بلبل تا زاغ. روانش آرمیده باد».

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا