خرید تور تابستان ایران بوم گردی

حجاب؛ وجه مسئلگی و راهکارها در تلاقی با اندیشه شریعتی

دکتر محمد محمودی‌کیا، عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

در اندیشه شریعتی فرهنگ‌سازی، کنش اقناعی و اصلاح روش‌های تربیتی نخستین گام برای صیانت از حیات هنجاری جامعه و یا اعاده آن است و عدم ارتباط موثر میان طبقات مختلف جامعه، فقدان گفتگو و نیز فقر ظرفیت‌های رواداری و تساهل در جامعه، موانع عمده در برابر نیل به اهداف توسعه فرهنگی در جامعه ایرانی است.

در روزهایی که مجدداً مسئله کیفیت پوشش بانوان در جامعه به صدر موضوعات داغ رسانه‌ها و افکار عمومی بازگشته، در اندیشه بررسی علل و زمینه‌هایی شکل‌دهنده به چالش‌های زیست فرهنگی جامعه ایران امروز از منظر نتایج افکارسنجی‌ها و پژوهش‌های علمی و به طور خاص مطالعات جامعه‌شناختی از چرایی وضعیت تضاد یا تفاوت‌های فرهنگی در ایران امروز بودم که خود را در تلاقی با معلم اندیشه انقلاب، دکتر علی شریعتی یافتم و نهیب مؤمنانه و مسئولانه او با عنوان «پدر، مادر، ما متهمیم» را دیگر بار از نظر گذراندم.

شریعتی آن‌سال‌های نسبتاً دور، گویی برای امروز ما سخن می‌گوید و چونان پدری دلسوز و متفکری دردمند، اما منتقد به دنبال یافتن راهی برای فهماندن صورت مسئله در چرایی ظهور نابهنجاری‌هایی‌ست که زیست فرهنگی و خوانش سنت‌گرایان و گاه حتی تجددگرایان نیز با آن بیگانه است آنجا که خود را این چنین معرفی می‌کند: «من آمده‌ام به نمایندگی – این طبقه تحصیل‌کرده بی‌دین – نه تنها بی دین و بیگانه با دین شما، بلکه بیزار از دین و عقده‌دار نسبت به مذهب، و فراری، که به هر مکتبی، به هر شعاری و به هر فلسفه دیگری متوسل می‌شود و پناه می‌برد، از ترس مذهب شما- به نمایندگی از اینها، به شما که مسئول مذهب و ایمان خودتان و زمان خودتان، خانواده خودتان و جامعه خودتان هستید، بگویم: برای چه طبقه من و گروه من از شما بیزار شده، از شما بیگانه شده و شما با او بیگانه هستید و نمی‌توانید با هم یک کلمه سخن بگویید؟ به مادرها بگویم که برای چه دختر شما نمی‌تواند با شما حرف بزند و شما هم نمی توانید با دخترتان حرف بزنید،…و به پدرها بگویم که فرزند شما نه به عنوان یک فساد اخلاقی، بلکه با دلایل و علل فکری و اعتقادی، از شما فرار کرده و با شما بیگانه شده است. و همچنین بر سر شما بعنوان معتقدان امروز به اسلام و تشیع، و بعنوان کسانیکه در عصر لامذهبی و بی ایمانی در جهان، ایمانتان را نگه داشته‌اید و مدعی حفظ اعتقاد و عمل به دینتان هستید، بنابر این مسئولیت شیعه بودن و مسلمان بودن و دین‌دار بودن دارید و به تصریح قرآن هم در راه نجات خود و هم خاندان و فرزندانتان باید بکوشید، فریاد زنم که: “قوا انفسکم و اهلیکم نارا”! خودتان را و اهلتان را از آتش نگاه دارید!) من آمده‌ام اتهامات گروهی را که پسر شما و دختر شما است (بعنوان نماینده آنها) بخود شما بگویم، و این نمایندگی را از من بپذیرید، برای اینکه من نه با آنها همفکر هستم که به نفع آنها و طبق عقاید آنها صحبت کنم، و نه هم در گروه شما و در این طبقه شما وابستگی دارم تا به مصلحت شما و اوضاع و احوال اینجا صحبت بکنم…»

همین مقدار از فریاد بلند شریعتی کافی‌ست تا در جاذبه کلام شریعتی قرار گیریم و با او تا پایان این روایت هم‌راه باشیم. سخن دردمندانه شریعتی چونانی طوفانی است که جهان اندیشه را در می‌نوردد و آنگونه گرم و گیرا روایتگر داستان زیست فکری و فرهنگی نسلی متفاوت از انسان‌هایی می‌شود که متفاوت از پدران و مادران خود می‌اندیشند و می‌زیند؛ نسلی که در زمانه اکنون زیست می‎کنند و کنونی می‌اندیشند و متفاوت از آبای خود عمل می‌کنند؛ با آن که در میانه ما هستند ولی به سان غریبه‌هایی مانند که زبانی مشترک برای معرفی جهان‌زیست خود ندارند و چونان بیگانگانی مانند در سرزمین مادری؛ ولی اینان در ذات و اساس، فرزندان این سرزمینند و ریشه در این خاک و مرزوبوم دارند.

سخن کوتاه کرده و به شریعتی باز‌می‌گردم تا روایت او را دنبال کنم. هر چند در صورت ظاهر الفاظ، شریعتی انگشت اتهام را نه به نظام آموزشی، نه نظام سیاسی و نه به هیچ نهاد دیگر اجتماعی که به بنیادی‌ترین واحد حیات اجتماعی یعنی خانواده نشانه رفته است، ولی به نظر این چنین آید که پدر و مادر در ادبیات انتقادی شریعتی، وجه نمادین داشته و باید آن را در نظام معنایی وسیع‌تری فهم کرد.

با این همه، شریعتی رویکرد اعتراضی و نگاه انتقادی خود را متوجه تفوق دینِ «نه» می‌داند و معتقد است نظام هنجاری و مرزهای اعتقادی که نه از قدرت استدلال و روش اقناعی که از منطق دستوری و قدرت اجبار نشأت گرفته باشد هیچ فرجامی نخواهد یافت، آنجا که دینِ «نه» را این چنین توصیف می‌کند: «تو دین “نه” به من دادی، پدر، مادر! من دختر تو بودم، راه‌هایی که بمن نشان دادی، پیشنهادهایی که داشتی، شکل زندگی و ارزش‌های اخلاقی‌یی که به من ارائه کردی، این است: نرو، نکن، نبین، نگو، نفهم، احساس نکن، ننویس، نخوان، نه، نه، نه،…! اینکه همه‌اش “نه” شد؟! من به دنبال دین “آری” هستم که به من نشان بدهد که چه بکن، چه بخوان، و چه بفهم! بقول یکی از نویسندگان: وای بحال دینی که “نه” در آن بیشتر است از “آری”! و از تو من یک “آری” نشنیدم!»

شریعتی معتقد است، دین‌گریزی بخشی از جامعه و به طور خاص نسل جوانان نه نسبت به اصل و اساس دین که نسبت به قرائت و خوانشی از دین صورت می‌گیرد که نه بر اساس زبان اقناعی و منطق گفت‌وگویی، که جامعه‌پذیری آن صرفاً مبنایی دستوری دارد.

شریعتی ظهور تفکر انتقادی در بین طبقه جوان و تحصیلکرده را بخشی از منشأ پیدایش اخلال در روند جامعه‌پذیری هنجاری آنان معرفی می‌کند و راه دعوت به هنجارهای دین را دفاع عقلانی از مبانی دین می‌داند.

راقم این سطور نیز با آنچه دکتر شریعتی آن را متذکر می‌شود همدل است و راه برون‌رفت از چالش‌های بر سر راه زیست هنجاری جامعه در حوزه نظر و چارچوب گفتمانی را معرفی شایسته و دفاع عقلانی و به دور از افراط و تفریط از دین می‌داند و در عرصه اقدام و عمل نیز معتقد است امر به معروف و نهی از منکر به عنوان سازوکار اجتماعی مورد تاکید اسلام در صیانت از نظم هنجاری جامعه می‌بایست بر اساس مشی اقناعی و منطق گفتگویی صورت پذیرد و ماهیت اجتماعی‌شده داشته باشد و به عنوان یک وظیفه عمومی مبدل شود چه این که اگر امر به معروف و نهی از منکر صرفاً ماهیتی نهادی به خود بگیرد و شکلی سازمانی پیدا کند و جامعه نسبت به آن احساس وظیفه ننماید دور از ذهن به نظر می‌رسد بتواند موفقیتی در عمل به همراه داشته باشد.

با این حال، چنانچه اراده‌ای هدفمند و سازمان‌یافته برای ترویج و اشاعه حوزه‌های ضد هنجاری در جامعه وجود داشته باشد و فرد یا گروهی عامدانه درصدد آسیب رساندن به نظم هنجاری باشد بدیهی است نهاد دولت به عنوان پاسدار هویت اخلاقی جامعه و دارنده حق انحصاری اعمال اقتدار موظف است از نظم هنجاری جامعه صیانت کند. در کنار برخورد قاطع مجریان قانون با مسببان و متولیان فساد سازمان‌یافته در جامعه، به نظر می‌رسد آنچه در سطح مشاهده‌پذیر جامعه در طبقات نوجوان و جوان به عنوان مصادیق ضد هنجاری یاد می‌شود، نه بر اساس عناد با نظم هنجاری و اعتقادی جامعه، که گاه بر اساس تفاوت‌های فرهنگی، گاه بر مبنای مقاومت فرهنگی، گاه بر اساس بحران هویت و گاه به واسطه فقر دانش دینی بروز و ظهور می‌یابد که لازم است با همان زاویه نگاه شریعتی به سراغ آنها رفت و آسیب را نه از مواجهه مستقیم با آنها، که از جای دیگر درمان کرد.

در مجموع با الهام از زبان نمادین دکتر شریعتی، نگارنده بر این باور است در سطح کلان جامعه، فرهنگ‌سازی، کنش اقناعی و اصلاح روش‌های تربیتی نخستین گام برای صیانت از حیات هنجاری جامعه و یا اعاده آن است که عدم ارتباط موثر میان طبقات مختلف جامعه، فقدان گفتگو و نیز فقر ظرفیت‌های رواداری و تساهل در جامعه، موانع عمده در برابر نیل به اهداف توسعه فرهنگی در جامعه ایرانی است. طبیعتاً هر یک از این علل شکل‌دهنده به وضعیت مشاهده‌پذیر رفتارهای نابهنجار، خود ریشه در عوامل دیگری دارد که پیچیدگی‌های تحلیلی را افزایش می‌دهد.

با این همه، راقم این سطور جامعه ایرانی را اساساً جامعه هنجارگرا و عفیف دانسته که ارزش‌های والای انسانی در آن به وفور دیده می‌شود چنانچه در هنگامه شادی و یا خدای ناخواسته در بروز بحران‌ها می‌توان آشکارا یکدلی ایرانیان را به نظاره نشست و معنای ملت‌سازی را به معرض دید جهانیان گذاشت. با این حال، چنانچه جامعه در مسیر صحیح سوق داده و بدان هدایت شود، می‌توان به تسریع و تسهیل در روند ترمیم‌پذیری درونی آن کمک نمود و عبور از بحران‌های هنجاری را با صرف کمترین هزینه امکان‌پذیر کرد چنانچه صائب تبریزی به زیبایی هر چه تمام آن را این چنین به زبان شعر به تحریر درآورده:

راه بسیارست مردم را به قرب حق، ولی
راه نزدیکش دل مردم به دست آوردن است
دشمنان را چرب نرمی می‌نماید سازگار
در چراغ لاله و گل، اشکِ شبنم روغن است
.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا