مچاندازیِ ارسطو با رواقیان
جان سلارز مطلبی در سایت ndpr نوشته است که با ترجمهی محدثه کمارجی در سایت خانه اخلاقپژوهان جوان منتشر شده است. متن کامل را در ادامه میخوانید.
«اسم رواقیان را که میشنویم، ذهنمان اشتباهی میرود سمت فیلسوفانی که انزواطلب بودهاند و گوشهای مینشستند تا زندگی بگذرد! حرفهای رواقیان در باب اخلاق، شنیدنی است. اخلاق رواقی هم به درون توجه دارد، هم به محیط بیرونی. زیستن مطابق با طبیعت یکی از آموزههای کلیدیِ رواقیان است که در فلسفۀ اخلاق آنها نیز خودش را نشان داده. کتابی که در ادامه گزارشی از آن را میخوانید، دربارۀ توضیح اخلاق رواقی با تأکید بر همین اصل بنیادینِ رواقی است.
اخلاق رواقی و عصر مدرن
کریستوفر گیل در این کتاب، دفاع محکمی از اخلاق رواقی ارائه میدهد. او چند سوءبرداشت رایج و بسیار قدیمی از مکتب رواقی را زیر سؤال میبرد و خوانشی که پیشِ روست، چهبسا برای برخی غیرمنتظره یا حتی بحثبرانگیز به نظر بیاید. از جمله، او مطرح میکند که مکتب رواقی میتواند چیزهای زیادی را به اخلاق فضیلت مدرن ارائه کند و اخلاق رواقی در بسیاری از جهات، بسیار منسجمتر و متقنتر از اخلاق ارسطویی است. اگرچه بدون شک، این کتاب مورد توجه متخصصان فلسفۀ باستان است، اما چشماندازها و اهداف بسیار گستردهتری را برای مشارکت در مباحث اخلاق معاصر دارد. به این ترتیب، این کتاب ظرفیت این را دارد که مورد توجه مخاطبان فلسفهدوستِ بسیاری باشد.
این کتاب به سه بخش، تقسیم میشود:
ایدههای اصلی در اخلاق رواقی (فصلهای ۱ تا ۳)؛
خوانش رواقی از رشد اخلاقی (فصلهای ۴ و ۵)؛
نقشی را که ممکن است اخلاق رواقی در مباحث اخلاق معاصر ایفا کند، در هردو سطح مباحث آکادمیک اخلاق فضیلت و راهنمای زندگی جمعی و خودیاری، بررسی میکند (فصلهای ۶ تا ۸).
در بخش اول، گیل موضاعاتی را مطرح میکند که آنها را ایدۀ اصلی اخلاق رواقی میداند. این ایدهها عبارتاند از این ادعاها:
فضیلت، بهتنهایی، برای سعادت ضروری است (فصل۱)؛
بااینحال، دیگر چیزها (غیر از فضیلت) میتوانند ترجیح داده شوند یا نشوند (فصل۲)؛
تعریف هدف زندگی به زیست مطابق با طبیعت ( فصل ۳ ).
گیل، در فصل اول، با استدلال بر اینکه اخلاق رواقی بسیار جذابتر از همۀ بدیلهای افلاطونی یا ارسطویی است، اخلاق رواقی را در تقابل با چارچوب اخلاق کلاسیک پیشین، معرفی میکند. خصوصاً گیل میگوید این ادعای رواقی که «فضیلت بهتنهایی برای سعادت، ضروری و کافی است»، بسیار منسجمتر از خوانش اندکی مغشوشِ ارسطو است که فضیلت را در اولویت قرار میدهد اما همچنان سعی میکند تا نقشی هم برای خیرهای متعارف دست و پا کند (۶۲-۲۰). این مطلب در فصل دوم، در جایی پرورده میشود که (گیل) مطرح میکند چگونه نظریۀ رواقی «لااقتضای» مرجح یا مردود، خوانش بهتری از نقش خیرهای متعارف در زندگی شاد بشر، ارائه میدهد. در دیدگاه رواقی، چیزهایی مانند سلامتی، ثروت و موقعیت اجتماعی، خیرهای اصیل نیستند اما در شرایط یکسان، بر اضداد خود اولویت دارند.
ادعاهای ریچل بارنی و تاد برنان مبنی بر این است که بخش اصلی دیدگاه رواقی، بزرگنمایی لااقتضاهای مرجح است؛ اما گیل در این قسمت علیه این مدعیات به استدلال میپردازد (۸۴-۸۰). فصل سوم، ارتباط میان اخلاق و طبیعت را بررسی میکند، بهویژه در سایۀ این دیدگاه رواقی که «هدف زندگی بشر، باید زیستن در توافق با طبیعت باشد». گیل استدلال میکند که اگرچه گاهی طبیعت برای گسترش بیشتر برخی دعاوی، وارد بحث میشود، اما خوانشهای اصلی از دیدگاه رواقی، اساساً فقط بر دعاوی اخلاقی متکی است، بی آنکه از طبیعت کمک بگیرد.
گیل در سراسر دفاعش از مکتب رواقی دربرابر انتقاداتی که اغلب مطرح میشود، زبان صریحی دارد. دیدگاهی که او بهطور خاص، مشتاقِ بهچالشکشیدن آن است، مستلزم این دعاوی است: ۱ـ اخلاق رواقی وابسته به فیزیک رواقی است؛ ۲ـ فیزیک رواقی وابسته به تقدیرگرایی است، (که در اینجا) به عنوان نوعی مثبتگرایی ابتداییِ جهان عدلمحور به معنای «بهترین جهان ممکن» فهمیده شده است. گیل با نظر به ملاحظۀ اول، معتقد است که که تفسیر ادعاهای راجعبه همبستگیِ متقابل دستگاه رواقی (منطق، فیزیک، اخلاق) به دلالت بر نوعی رابطۀ بنیادین که اخلاق را به متافیزیک وابسته میسازد، خطا خواهد بود. هیچ شاهد آشکاری در منابع باستان وجود ندارد که هرگونه ردهبندی میان سه بخش فلسفه (رواقی) را توجیه کند. گیل میگوید هریک (از بخشهای فلسفۀ رواقی) دارای مبانی منحصربهفرد است، اما بهواسطه بخشهای دیگر، پرمایه و غنی میشود.
گیل دربارۀ ادعای دوم استدلال میکند که فهمِ تقدیرگراییِ رواقی بهمثابۀ چیزی که ممکن است (یا ممکن نیست) در آینده اتفاق بیفتد و چیزی که ما نهایتاً هیچ علمی به آن نداریم، اشتباه است؛ بلکه باید به این موضوع، از این زاویه نگاه کنیم که که تا چه اندازه طبیعتِ مقدر، ما را خوب به تکوین درآورده است تا برای پیشرفت و زندگی خوب، توانمندمان سازد. راهی که در آن طبیعت، اهمیتی را که بهنحو مقدر برای ما قائل است بیان میکند، در تکوین ما به شکلی است که کاملاً به خودمان و دیگران، علاقهمند میشویم. انسانها ذاتاً حیوانات اجتماعی هستند و اگر طبق همین طبیعتشان زندگی کنند، امورشان بهخوبی پیش خواهد رفت و مراقب یکدیگر هستند، بهویژه عزیزانشان. در این خوانش، بهجای اینکه تقدیرگراییِ رواقی، ضعفی اساسی برای کل موضع فکریشان به حساب آید، به مبنایی برای کنش اخلاقی با رویکرد اجتماعی، بدل میگردد.
اخلاق فضیلت معاصر الهام گرفته از ارسطو است و اگرچه تابهحال، تقریرهای دیگری گسترش یافته اما ارسطو کماکان نقطۀ عطف است. با تمام این اوصاف، اخلاق ارسطویی حاوی طیفی از مسائل حلنشده (اعم از) چند پایان نافرجام، ابهام و تنش یا ناسازگاریهای درونی بر سر نقاط بسیار مهم است. در مقابل، اخلاق رواقی بسیار کارآمدتر، قاعدهمندتر و منسجمتر در مفهوم و بیان موضوعات است. به این ترتیب، گیل استدلال میکند که اخلاق رواقی برای اخلاق فضیلت معاصر باید بسیار جذابتر از اخلاق ارسطویی باشد که دارای نقاط ضعف جدی است.
بخش دوم این کتاب، به بررسی خوانش رواقی از رشد اخلاقی میپردازد. این بخش، متمرکز بر نظریۀ رواقی «تعلق» (فصل ۴) و خوانش آنها از عواطف (فصل ۵) است.
نظریۀ «تعلق» نقشی کلیدی در اخلاق رواقی ایفا میکند و مضمون اصلی، در سراسر خوانش گیل است. گیل میگوید که این نظریه، بیان روشنی برای ابعاد اجتماعی تفکر رواقی، ارائه میدهد. این نظریه بیان میدارد که همۀ حیوانات ــ ازجمله انسان ــ ذاتاً نگران بهروزی خود و فرزندان خود هستند. عشق والدین به فرزندان، آنطور که باید و شاید، یک غریزۀ طبیعیِ قابلمشاهده بهصورت گسترده است که برای تفکر دربارۀ روابط بینفردی، مبنایی را ارائه میدهد. همچنین، این (نظریه) دیدگاهی را به چالش میکشد که معتقد است «رواقیها از گسست عاطفی از دیگران حمایت میکردند». گیل، در اینجا، ملاحظاتی را که مارتا نوسبوم و ریچارد سورابجی مطرح کردهاند، در نظر داشته است.
او در پاسخ، استدلال میکند که هدف نهایی رواقی، خونسردی مطلق بهجای اختلالات روانشناختیِ غیرمنطقی ــ مانند ترس و خشم ــ نیست، بلکه پرورش ذهنآگاهی (یا همان عواطف مثبت) است. در این سیاق، گیل بر روی فقرهای مشهور از اپیکتتوس دست میگذارد؛ از مفاد این قطعه چنین برمیآید که مرگ کودک، نباید فرقی با شکستن کوزۀ موردعلاقهمان داشته باشد. گیل این قطعه را در پرتوی نسخهای طولانیتر در کتاب گفتمان تعبیر میکند، با بیان این نکته که هدف فقرۀ طولانیتر، بهطور کلی، اذعان به ناپایداری همهچیز، بدون کاهش هیچگونه احساس محبت نسبتبه عزیزان است. فقرۀ دیگر در کتاب گفتمان، حاکی از آن است که وقتی خود را برای کنارآمدن با ناپایداری تمرین میدهیم، باید با موارد ساده مانند کوزۀ موردعلاقه شروع کنیم و سپس، بهآرامی تا فقدانهای ناگوارتر ــ مانند ازدستدادن فرد موردعلاقه ــ پیش برویم. به پیشنهاد گیل، نسخۀ بسیار فشرده در رسالۀ انکریدیون، لازم است تا در مقایسه با این قطعات دیگر (مثل قطعات موجود در کتاب گفتمان) تفسیر شود.
در بخش سوم و پایانی این کتاب، گیل راههای امروزیِ ارتباط با اخلاق رواقی را بررسی میکند. تمرکز اصلی او در اینجا بر سهمی است که ممکن است مکتب رواقی در اخلاق فضیلت مدرن داشته باشد (فصل۶). بااینحال، او بررسی میکند که این (مکتب) چگونه ممکن است در مباحث اخلاق زیستمحیطی نیز اثر داشته باشد (فصل۷) و چگونه در سالهای اخیر، عموم مردم که بهدنبال رهنمود در مورد چگونه زیستناند، به آن توجه کردهاند (فصل۸).
همانطور که گیل اشاره میکند، اخلاق فضیلت معاصر الهام گرفته از ارسطو است و اگرچه تابهحال، تقریرهای دیگری گسترش یافته اما ارسطو کماکان نقطۀ عطف است. با تمام این اوصاف، اخلاق ارسطویی حاوی طیفی از مسائل حلنشده (اعم از) چند پایان نافرجام، ابهام و تنش یا ناسازگاریهای درونی بر سر نقاط بسیار مهم است. در مقابل، اخلاق رواقی بسیار کارآمدتر، قاعدهمندتر و منسجمتر در مفهوم و بیان موضوعات است. به این ترتیب، گیل استدلال میکند که اخلاق رواقی برای اخلاق فضیلت معاصر باید بسیار جذابتر از اخلاق ارسطویی باشد که دارای نقاط ضعف جدی است. یکی از این ضعفها، چالش میان تصور زندگی عملی و نظری در اخلاق نیکوماخوسی ارسطو است، مسئلهای که در گزارشهای پژوهشی هیچ سرانجامی نداشته است. گیل با استناد بر گزارش دیوگنس لائرتیوس که «عامل عقلانی بهنحو ذاتی مجهّزشده برای نظر و عمل است»، استدلال میکند که رواقیان، صرفاً با تأکید بر زیست عقلانی، این مشکلات را دور میزنند.
گیل بیان میکند که نقطهقوت دیگرِ اخلاق رواقی، اهتمامش به جایگاه انسان در طبیعت است. رواقیان، طبیعت را یک نظام واحد، یکپارچه و خودکفا فرض میکردند که انسانها اجزای متحد با آن هستند. این (فرض)، یک راه الهامبخش برای تفکر پیرامون اخلاق زیستمحیطی با تمرکز بر بحران آبوهوایی معاصر، ارائه میدهد. مکتب رواقی در اینجا متوقف نشده، بلکه این تفکر زیستمحیطی را بهشکلی به اخلاق فضیلت پیوند میدهد که نسخههای ارسطویی و سایر نسخهها فاقد آن هستند. رواقیان به انسانها جایگاه ویژهای بهعنوان عامل اخلاقی در طبیعت میبخشند، اما با توجه به خوانش گیل، آنها این نکته را عامل جدایی انسان از سایر طبیعت درنظر نمیگیرند، بلکه به انسانها را موجودات عقلانیای میدانند ممتاز، دارای نقش ویژهای در پیشبرد بهزیستی و شکوفایی سایر اَشکال زندگی و ثبات زیستبوم بهمثابۀ یک کل.
گیل در فصل آخر بهدنبال مطرحکردن استقبال عمومی از مکتب رواقی است که در سالهای اخیر رونق یافته است. او برای ارائۀ ایدههای رواقی به مخاطبان پرشمار، از طریق رویداد «هفتۀ رواقی» و سایر فعالیتها دربارۀ کارهایی که او (و برای شفافیت کامل، من)، انجام داده است، اظهارنظر میکند. گیل دربرابر منتقدانی که دربارۀ مزیتهای مفروض پیروی از توصیههای رواقی مردّد بودهاند، پاسخهای بسیار مثبتی را بیان میکند که مردم در مواجهه با ایدههای رواقی داشتهاند و تأثیر آنها بر رواندرمانیِ شناختی و اولین مطالعات کنترلشدهای که کارایی ایدههای رواقی را برای درمان مشکلات روانی آزمایش میکنند. همۀ اینها «پشتیبانی قوی» از ایدۀ اصلی گیل میکند که مکتب رواقی رهنمودهای «قدرتمند و منسجم» برای داشتن یک زندگی اخلاقی و شاد، ارائه میکند.
در این خلاصۀ کوتاه، به ناچار باید از جزییات زیادی بگذرم. کتاب (اصلی) شامل چندین بند از منابع دستاول عصر باستان است و حجم خوبی از مباحث اخلاق فضیلت معاصر را دارد. گیل تفاسیر خود را بر مبنای شناختهشدهترین کارهای پژوهشی موجود، بنا میکند. آثار جولیا آناس و دنیل راسل، از مراجع پُرتکرار هستند و خوانندگانی که با آثار آنها آشنایی دارند، از آنچه در اینجا به انتظار آن نشستهاند نیز احساس خوبی خواهند داشت.»
منبع: https://ndpr.nd.edu/
انتهای پیام