خرید تور نوروزی

چرا برنه براون فقط می‌تواند با سفیدپوستان ثروتمند همدلی کند؟

بروان در یادداشت جدیدی دربارۀ جنگ غزه، نشان داد ایده‌هایش در آزمونی واقعی چقدر محدودند

رافیه زکریا، نویسنده، مطلبی با عنوان «Why Brené Brown’s Gospel of Vulnerability Fails the World’s Most Vulnerable» در وب‌سایت لیترری هاب نوشته است که متن آن با ترجمه‌ی بهناز دهکردی در سایت ترجمان منتشر شده است. متن کامل را در ادامه بخوانید.

«در این ماه‌ها، جنگ اسرائیل علیه مردم غزه چنان صحنه‌های دردناکی را رقم زده است که صدها راهپیمایی و تجمع در همدردی با زنان و کودکان بی‌پناه فلسطینی در سراسر دنیا برپا شده است. برنی براون، روان‌شناس و مشاور مشهوری که به تازگی کتاب پرفروش اطلس دل را دربارۀ اهمیت همدلی منتشر کرده است نیز اخیراً در یادداشتی به مسئلۀ جنگ غزه پرداخته است، اما تأمل‌برانگیز است که این یادداشت گویا بیش از آنکه راجع به فلسطین و اسرائیل باشد، دربارۀ اهمیت خود او و احساساتی است که تجربه کرده.

رافیه زکریا، لیترری هاب— «آسیب‌پذیری نقطه‌ضعف نیست، بلکه بزرگ‌ترین معیار شجاعت ماست»؛ «اضطراب یعنی گم‌شدن در میان علف‌های هرز، استیصال یعنی شکوفاشدن»؛ «ناامیدی یعنی انتظاراتی که برآورده نشده‌اند»؛ اینها نمونۀ جملات قصار و گیرایی هستند که در کتاب آخر برنه براون، اطلس دل: طرحی برای پیوند معنی‌دار و زبانی برای انتقال تجربه‌های انسانی1، به آن‌ها برمی‌خوریم. برنه براون مربی خودیاری و رهبریِ سازمانی است و دلیل ثروت، شهرت و محبوبیتش تلاش برای دلپذیرکردن احساس افراد در فضاهای سازمانی است. به همین دلیل است که، وقتی نیویورکر مقاله‌ای دربارۀ این استاد اهل تگزاس منتشر کرد که به مربی ارجمندی در دنیای سازمان‌ها تبدیل شده است (ولی خود را «محقق» می‌نامد)، عنوان مقاله را «شرکت آسیب‌پذیران» گذاشت (نکته: نسخۀ آنلاین این مقاله اکنون عنوان متفاوتی دارد، اما نسخۀ اصلی و چاپی آن را در ادامه معرفی کرده‌ام).

بااین‌حال، هفتۀ گذشته اتفاقی افتاد که سطحی‌بودن ایدۀ براون، یعنی «آسیب‌پذیری شجاعت است»، را نشان داد. روز سه‌شنبه، ۱۳ فوریه ۲۰۲۴، براون مقاله‌ای منتشر کرد به نام «روی برنگردان: تأملی‌ دربارۀ جنگ اسرائیل و حماس»2. جلوی این عنوان تصویری از برگۀ یادداشت بامزه‌ای آمده که روی آن یکی از جملات قصار براون نوشته شده است: «اگر از درد مردم روی برگردانیم، انسانیت آن‌ها و انسانیت خودمان را فروکاسته‌ایم».

برنه براون جنگ هولناکی را که دیوان دادگستری بین‌المللی لاهه آن را نسل‌کشی خوانده است، به یک مسئلۀ مدیریتی تقلیل داد که اغلب در درس‌های خود از آن‌ها سخن می‌گوید، مانند دلخوری‌های کوچکی که در فرودگاه‌ اتفاق می‌افتند، رفتارهای غیردوستانه در فروشگاه یا مزاحمت‌های اجتناب‌ناپذیر همسایه‌ها که پایه و اساس زندگی طبقۀ متوسط و روبه‌بالای آمریکایی را شکل می‌دهند. طبق بیان براون، جنگ را باید از طریق تضاد «افکار و باورها»ی خودِ او که در ابتدا آن‌ها را فهرست کرده است فهمید: حمایت از «اسرائیلِ صلح‌آمیز، موفق، امن و آزاد» و همچنین «حمایت از فلسطینِ صلح‌آمیز، موفق، امن و آزاد». با خواندن مقاله، سلسله‌مراتب مد نظر وی آشکار می‌شود: خودِ برنه براون، یعنی احساسات وی، در اولویت قرار دارند؛ پس از آن اسرائیل است و درنهایت فلسطین در پایین‌ترین جایگاه قرار می‌گیرد.

ترفند کوچک براون هوشمندانه است؛ افکار و نظرات وی در کانون توجه قرار می‌گیرند و پس از آن اسرائیل قرار دارد که از «خشونت سادیستی» رنج می‌برد و قربانی اعمال «غیرقابل‌توجیه» و «غیرقابل‌دفاع» فلسطین شده است. در آخرِ صف فلسطینیان بیچاره‌ای هستند که کشته‌شدگان آن‌ها هرگز به اندازه‌ای نیست که بر عقلانیت سفیدپوستانِ نسبتاً ثروتمندی تأثیر بگذارد که مجموعۀ سازمانی موردنظر براون را شکل داده‌اند. کلمۀ نسل‌کشی حتی یک بار هم در مقاله به کار نرفته است، با اینکه حکم دادگاه بین‌المللی لاهه یکی از پربازدیدترین اخبار مربوط به این جنگ در ماه گذشته بوده است.

نسل‌کشی در واژگان براون وجود ندارد؛ در ترکیب خاص زبان او که مبتنی بر ذهن‌آگاهی شرکتی است و ناراحتی‌های طبقۀ پرمشغله سازمانی را به احساسات دلپذیر تبدیل می‌کند جایی برای این واژه نیست (مشتریان برنه براون عبارت‌اند از مایکروسافت، آی‌بی‌ام، پیکسار، ملیندا گیتس و از این قبیل). تا امروز، براون شعار خود را، یعنی «آسیب‌پذیری شجاعت است»، به‌عنوان فرضیۀ اخلاقی بنیادینی تبلیغ کرده است که پذیرش آن در محیط‌های سازمانی باعث می‌شود کارفرمایان و کارکنان در نوعی انسانیت مشترک سهیم شوند. او وعده می‌دهد که، در عین ارج‌نهادن به انسانیت، تحقق رهبری همچنان ممکن است و باید فرض را بر این بگذاریم که پاداش این کار داشتن سازمانی انعطاف‌پذیرتر و مهربان‌تر (کارآمدتر) است.

همان روزی که مقالۀ براون را خواندم، شنیدم که هشتگ wardays# در تیک‌تاک زیاد شده است. تماشای محتواهای مربوط به این هشتگ آموزنده بود، محتواهایی که همه توسط جوانان اسرائیلی تولید شده بودند؛ کاروان ازخودراضی‌هایی که با خودروهایشان راه ارسال کمک‌ها را سد کرده بودند، نمایش میوه به‌جای کودکان کشته‌شده در آغوش مادران فلسطینی، هدردادن آب برای به‌سخره‌گرفتن تشنگی مردم غزه، و غذا درست‌کردن سربازان اسرائیلی در آشپزخانه‌های مردم غزه که فرار کرده و با قحطی دست‌وپنجه نرم می‌کردند. نشریۀ لیبرال اسرائیلی هاآرتس دراین‌باره مقاله‌ای منتشر کرده است. در کدام بخش مجله؟ بله در بخش سبک زندگی. این خلعِ محضِ انسانیت است.

بااین‌حال، استفاده از زبان براون دربارۀ نسل‌کشی اخیر در غزه ابهامات ذاتی آن را آشکار می‌کند. او به فالوئرهای میلیونی خود می‌گوید در محیط کار افرادی آسیب‌پذیر باشند (حتی کیت براون، رئیس مایکروسافت، در برنامه‌ای زنده به این ایده عمل کرد). اما به نظر می‌رسد براون فراموش کرده است که چنین انتخابی تنها برای افراد معدودی ممکن است که امتیازات ویژه‌ای دارند و درصد کوچکی از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند.

اما درمورد آسیب‌پذیری دیگران چطور، کسانی که حق انتخاب ندارند که نیازها یا ضعف‌های خود را در برابر جهانیان آشکار کنند یا نکنند؟ آیا آسیب‌پذیری تنها زمانی شجاعت محسوب می‌شود که رئیس مایکروسافت تصمیم بگیرد برای بقیه بگوید چرا شب‌ها تا دیروقت بیدار می‌ماند، یا اگر در نتیجۀ ظلم آشکار دولتی به وجود آمده باشد که قتل‌عام غیرنظامیان را به مشخصۀ خود تبدیل کرده نیز به همان اندازه ارزشمند و مهم است؟

چرا برنه براون فقط می‌تواند با سفیدپوستان ثروتمند همدلی کند؟

تعریف نادرست برنه براون از آسیب‌پذیری به‌مثابۀ یک انتخاب باعث آشکارشدن فرقه‌های سازمانی و انسانیتِ درون‌شرکتی می‌شود که ساختۀ خود وی و مخصوص طبقۀ ممتاز و سفیدپوست است. این خدمتکار مدیرعامل‌ها که به فرقۀ بیش‌ازحد فردگرایانۀ سرمایه‌داری وفادار است فرد (خودش) را در مرکز توجه قرار می‌دهد، پس از آن هویت پرسودترین حامیان مالی‌اش را می‌گذارد و درنهایت افراد آسیب‌پذیر را. این سلسله‌مراتب نه‌تنها در مقالۀ موردنظر و انکار اولویت جان فلسطینی‌ها آشکار است، بلکه به «فلسفۀ» سازمانی براون نیز تسری می‌یابد و در کارگاه‌ها و کلاس‌های پرطرفدار -و پرسود- وی نیز آشکار می‌شود.

در مقاله‌ای در نیویورکر توصیف یک کارگاه آموزشی براون آمده است. او از فراگیران می‌خواهد در گروه‌های دوتایی به شیوه‌های مختلف آسیب‌پذیری خود را نشان دهند. سپس می‌بینیم که فراگیرانِ وی افرادی از سرتاسر جهان و از نژادها و هویت‌های گوناگون (ازجمله سفیدها) هستند. اما هرگز به روابط قدرت بین این گروه‌ها اشاره‌ نمی‌شود … اشاره نمی‌شود که بیان آسیب‌پذیری بسته به کسی که آن را بیان می‌کند وزن متفاوتی دارد، مانند آسیب‌پذیریِ مدافعِ سابق تیم فوتبال که سفیدپوست است در برابر آسیب‌پذیری زنی سبزه و مسلمان. ما پی می‌بریم که برنه براون این موضوع را نادیده گرفته زیرا در مقالۀ مربوط به اسرائیل نیز تکرار شده است. در آنجا خواننده باید با ناراحتیِ برنه براون همدلی کند، زیرا به‌عنوان زنی سفیدپوست و خردمند که سخنان خود را به شرکت‌ها می‌فروشد آسیب‌پذیری او ارزشمندترین بخش متن است.

سایر مربیان سازمانی از دیدن اینکه چطور شبه‌اخلاق مشتری‌پسند براون شکست می‌خورد شگفت‌زده می‌شوند، آن هم وقتی که نیاز به شفقت و انسانیت بسیار بیشتر از موقعیت‌هایی چون مواجهه با رئیسی بداخلاق یا کارمندی طعنه‌زن است. آنیما کوسای، از بنیان‌گذاران «شبکۀ اسپیکینگ-آپ»، در پستی در لینکدین نوشت «گویا بروان را کسانی شبیه خودش احاطه کرده‌اند. اکثریتی جهانی که بتواند از آن‌ها بیاموزد، به‌ویژه مسلمان‌ها، پیرامون او نیستند. آیا باید کتاب‌های او را به آکسفام 3 ببخشم؟ از نگاه‌کردن به اطلس دل حالم بد می‌شود، زیرا روشن است که دل او با اکثریت مردم جهان نیست». دیگرانی مانند آنیتا فاگورا از تیم «فراگیری در ساخت‌وساز» 4 در یک مطلب خصوصی تأکید کرده‌اند که این مسئله مختص به برنه براون نیست و «نشان می‌دهد دوباره زنان سفیدپوست نتوانسته‌اند به شیوه‌ای معنادار یا به هر شیوۀ دیگری وارد مسائل شوند».

موضوع نزاعی که دیوان دادگستری بین‌المللی آن را نسل‌کشی خوانده است نباید آزمونی سخت برای میزان همدلی برنه براون یا هر انسان دیگری باشد. بیشترِ پیروان وی که دقیقاً شبیه خود او هستند و مشغول تجربۀ «جرئت رهبری» (نام یکی از کتاب‌های پرفروشش) هیچ خطایی در نوشته‌های او نمی‌بینند. نهایت همدلی آن‌ها ابراز نگرانی یا آشفتگی به همکاران یا شوهران بی‌توجهی است که به بیان براون «هرچه در توان دارند می‌کنند». اینکه از آن‌ها بخواهیم پیش از هر چیز به مردم غزه فکر کنند، زیرا بمب‌های ایالات‌متحده هزاران کودک اهل غزه را سلاخی می‌کنند، «توقع زیادی» است که باعث می‌شود طرح بازاریابی جذاب و عاشقانۀ برنه براون بیش از حد اخلاقی شود و درنتیجه شکست بخورد.

در جهان‌بینی برنه براون همدلی از این باور مشترک حاصل می‌شود که هرکس «نهایت تلاش خود را می‌کند». صندوق‌دار بی‌ادب و مهماندار بی‌توجهِ هواپیما «نهایت تلاش خود را می‌کنند». این ایده جالب و حتی قابل‌اجراست، اما نسخۀ مناسب‌ کسانی است که به‌طور کلی شلاق بی‌عدالتی نظام‌مند به تن آن‌ها نخورده است. این ایده یعنی اینکه بدانید پلیس سفیدپوستی که تن سیاه‌پوستان را با باتوم می‌نوازد نهایت تلاش خود را می‌کند. او با این کار این فریب را رواج می‌دهد که آسیب‌پذیری همۀ ما به یک اندازه اهمیت دارد.

ازاین‌رو، بسیار بد است که ملکۀ کلمات قصار شرکتی نمی‌فهمد کسانی که به تغییر جهان نیاز دارند یا آن‌هایی که باید منفعلانه نابودی زندگی، خانواده و خانۀ خود را تماشا کنند باید حق داشته باشند به برنه براون، به جهانیان، بگویند «باید بهتر عمل کنید»، زیرا روشن است که آن‌ها در حال حاضر «نهایت تلاش خود را نمی‌کنند».

این مطلب را رافیه زکریا نوشته و در تاریخ ۲۱ فوریۀ ۲۰۲۴ با عنوان «Why Brené Brown’s Gospel of Vulnerability Fails the World’s Most Vulnerable» در وب‌سایت لیترری هاب منتشر شده است و برای نخستین‌بار در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ با عنوان «چرا برنه براون، ملکۀ جملات قصار، فقط می‌تواند با سفیدپوستان ثروتمند همدلی کند؟» و با ترجمۀ بهناز دهکردی در وب‌سایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.

رافیه زکریا (Rafia Zakaria) با بوستون ریویو همکاری می‌کند و همچنین نوشته‌های او در نشریاتی چون نیویورک تایمز، نیو ریپابلیک و دیسنت منتشر می‌شوند. او در سال ۲۰۱۵ کتابی تحت عنوان The Upstairs Wife: An Intimate History of Pakistan نوشت که در فهرست ۱۰ کتاب برتر غیرداستانیِ نشریۀ نیوزویک قرار گرفت.»

پاورقی
1 Atlas of the Heart: Mapping Meaningful Connection and the Language of Human Experience
2 Not Looking Away: Thoughts on the Israel-Hamas War
3 :Oxfam از بزرگ‌ترین سازمان‌های بین‌المللی مبارزه با فقر، گرسنگی و بی‌عدالتی [مترجم].
4 Inclusion in Construction

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا