خرید تور نوروزی

یک پیشنهاد برای حل مساله کشتی گیران آمریکایی

«رضا نصری» کارشناس حقوق بین الملل در یادداشتی پیشنهادی را برای حل مساله ی کشتی گیران آمریکایی در تلگرامی نوشت:

ایران در تمام دوران مذاکرات هسته‌ای و متعاقباً در زمان اجرای برجام، قائل به این اصل بوده که‌ عملکرد هریک از نهادهای ساختار سیاسی آمریکا به مثابه عملکرد «دولت آمریکا» در کلیت آن تلقی خواهد شد. به این معنا که‌ اگر به عنوان مثال، کنگره با تصویب یک قانون مرتکب نقض برجام شود، یا دستگاه قضایی آمریکا حکمی صادر کند که‌ ناقض تعهدات آمریکا مطابق برجام است، ایران کلیت ایالات متحده را از نظر حقوقی مسئول خواهد شناخت. این اصل، از اصول پایه‌ای حقوق بین الملل محسوب می‌شود.

حال، در راستای اجرای همین اصل، و ضمن پایبندی به اصل «اقدام متقابل»، به نظر مناسب است اگر پیرو تعلیق موقت دستور اجرایی دولت ترامپ در مورد سفر اتباع کشورهای مسلمان توسط یک دادگاه فدرآل در آمریکا، ایران نیز متقابلاً برای تیم کشتی آمریکا روادید موقت صادر کند و اجازه دهد ورزشکاران آمریکایی برای شرکت در مسابقات پیش رو در ایران حضور پیدا کنند.

به عبارت دیگر، کنش منفی هر یک از نهادهای آمریکا را با واکنش منفی و کنش مثبت آنها را با واکنش مثبت پاسخ دهد.

این اقدام ایران، ضمن اینکه ناقض هیچ ‌یک از اصول حاکم بر سیاست خارجه کشور نیست و با اصل اقدام متقابل نیز هیچ مغایرتی ندارد، حاوی پیام‌های مهمی برای طرف مقابل و پیام مثبتی برای افکار عمومی آمریکا در بر خواهد داشت. ضمن اینکه از اقدامات قهریه فدراسیون بین‌المللی کشتی نیز پیشگیری خواهد کرد.

«رفتارشناسی آمریکایی»

آمریکایی‌ها سه خصوصیت فرهنگی دارند که – به عنوان سه «اصل» – هم در مذاکرات کاری، هم در دعاوی حقوقی و دادگاه‌ها، و هم در رفتار سیاسی مقامات و دستگاه دیپلماسی آن‌ها نمود پیدا کرده است. لحاظ کردن و درنظر گرفتن این سه اصل در هر تعاملی با آن‌ها و در هر «تعیین واکنشی» به اقدامات‌شان اهمیت ویژه‌ای دارد:

۱) اصل اول این است که «اگر اِعمال فشار، طرف مقابل را به تمکین واداشت، این سیاست را ادامه بده، ولو اینکه به خواسته‌ٔ اولیه‌ات دست یافته باشی». به عبارت دیگر، آمریکایی‌ها – بر خلاف اروپایی‌ها – «اِعمال فشار» را فقط یک «اهرم‌ مذاکره‌‌ای» نمی‌دانند؛ بلکه آن را وسیله‌‌ای برای سنجیدن شخصیت، جنس و ماهیت طرف مقابل نیز می‌بینند و از تاثیرات آن‌ نتیجه‌گیری‌های کُلی‌تری می‌کنند. از این رو، اگر با اِعمال فشار به این نتیجه رسیدند که طرف مقابل «اهل کوتاه آمدن» است، از این اهرم برای رسیدن به سایر خواسته‌ها و مطالبات خود ـ ولو خارج از چارچوب مذاکرات اولیه ـ استفاده خواهند کرد.

دلیل اینکه در زمان مذاکرات، وزیر امور خارجهٔ ایران در تمام موضع‌گیری‌های خود در رسانه‌های آمریکا به شدت اصرار داشت که «نتیجهٔ تحریم‌ها فقط و فقط این بود که ایران از شش هزار سانتریفوژ به ۱۹ هزار سانتریفوژ رسید» عمدتاً دفع این پیش‌فرض خطرناک و تبعات منفی آن بود. ایضاً، دلیل‌ اینکه اتاق‌فکرها و مخالفان ایران نیز مدام بر این گزاره اصرار داشتند که «این تحریم‌ها بود که ایران را بر سر میز مذاکره کشاند»، اثبات ضرورت تداوم سیاست فشار بر ایران – ولو پس از موفقیت مذاکرات هسته‌ای – بود.

۲) اصل دوم این است که «خطوط قرمز ما باید در هر شرایطی رعایت شود». این اصل ریشه در تکبر، «خود بزرگ‌بینی» و «خود استثنا پنداری» آمریکایی‌ها دارد. به زعم آن‌ها، یا نباید خط قرمز تعریف کرد یا اگر تعریف کردیم،‌ به هر قیمتی باید از آن محافظت کنیم. انتعطاف‌ناپذیری و تعصب آن‌ها بر خطوط قرمزشان نیز به اندازه‌ای است که برخی نظریه‌پردازان آمریکایی در حوزه روابط بین‌الملل، حتی از آن به عنوان «تقدس خطوط قرمز آمریکا» یا Sanctity of redlines یاد می‌کنند.

یکی از مهم‌ترین ایرادات جمهوریخواهان به دولت اوباما در زمان انتخابات ریاست‌جمهور، سهل‌انگاری او در حفظ خطوط قرمز و به تبع، تضعیف جایگاه و موقعیت آمریکا در صحنهٔ بین‌المللی بود. دونالد ترامپ نیز از همین «ضعف» منتسب به دولت اوباما در طرح شعارِ «عظمت را به آمریکا بازگردانیم» بهترین بهره‌برداری را کرد و از این رو، به احتمال بسیار زیاد، روی خطوط قرمز خود حساسیت ویژه‌ای نشان خواهد داد.

۳)‌ اصل سوم ـ که در سنت «حقوق عُرفی» آمریکا ریشه دارد ـ متکی بر این باور است که هر رفتار یا برخوردی در قبال یک فرد، مستعد الگوسازی و رویه‌سازی برای افراد مشابه و آیندگان خواهد بود. به عبارت دیگر، مطابق این برداشت، اگر ایالات متحده طی یک فراینده مذاکراتی و حقوقی، مشروعیت یک رفتار یا حقی را برای یک کشور به رسمیت بشناسد،‌ ناگزیر سایر کشورهای مشابه نیز خود را مستحقِ برخورداری از همان حق خواهند دانست بدون اینکه این بار ایالات متحده «مشروعیتِ مقابله» با آن‌ها را داشته باشد.

جالب است که ترکیب این اصل با اصل «تحمیل خطوط قرمز» باعث شد که برخی رسانه‌ها و شخصیت‌های سیاسی آمریکا – از جمله سناتور تد کروز در زمان انتخابات ریاست جمهوری – آزمایش بمب هیدروژنی کرهٔ شمالی را مستقیماً ناشی از سهل‌انگاری دولت اوباما در پاسداری و اجرای خطوط قرمز آمریکا در مذاکرات هسته‌ای با ایران دانستند؛ و ایضاً‌ اِشغال کریمه توسط روسیه را نیز به شکستن خطوط قرمز اوباما در سوریه نسبت دادند.

در نظر گرفتن این سه خصوصیت آمریکایی‌ها می‌تواند در تعیین واکنش هوشمندانه به آن‌ها بسیار مفید و موثر واقع شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا